منجلاب اپوزیسیون راست

این روزها و هفته های اخیر شاهد این بوده ایم که به موازات بالا گرفتن بحث خطر حمله نظامی غرب به جمهوری اسلامی، در اپوزیسیون بورژوایی ایران مسابقه ای در حمایت از این یا آن سوی کشاکش یک باردیگر بالا گرفته است. عده ای طرفدار حمله غرب به جمهوری اسلامی هستند و عده ای در مخالفت با حمله نظامی، جانب جمهوری اسلامی را گرفته اند و از حق جمهوری اسلامی برای دست یابی به سلاح اتمی دفاع میکنند. وقتی میگوییم اپوزیسیون بورژوایی کل اپوزیسیون راست و پرورژیمی و ملی اسلامی و دوم خردادی و توده ای اکثریتی و سلطنت طلبان و طیفهای دوروبر اینها را مد نظر داریم. یعنی همه آنها که وضع موجود را به هر تحول اساسی ترجیح میدهند. در بهترین حالت خواهان کنار رفتن ولی فقیه هستند. آن هم نه به دلیل جنایات ولی فقیه و سرکوبگریهایش بلکه اساسا به دلیل بحران زایی و انقلاب برانگیزی حکومتی که با سیستم ولایت فقیه کار میکند. خیلی از اینها در دوره ای از زندگی خود از دست اندرکاران این حکومت یا حکومت سابق بوده اند. برخی هم مثل چهره های متعلق به طیف توده ای اکثریتی نه از دست اندرکاران بلکه از حامیان و خدمتگزاران حکومت اسلامی بوده اند. چهره شاخص در میان مدافعان حق دست یابی جمهوری اسلامی به تهیه سلاح اتمی، اکبر گنجی است که در یک بیانیه مفصل با شوروحراتی بیشتر از سران جمهوری اسلامی، از حق حکومت اسلامی به داشتن سلاح اتمی دفاع میکند. و از آن طرف کسانی امثال علی میرفطروس نویسنده ناسیونالیست و مدافع سلطنت را داریم که با انگشت گذاشتن بر آمار هزاران نفر که تحت حکومت اسلامی به شیوه های مختلف قربانی میشوند، میگوید حمله نظامی به ایران تلفات کمتری نسبت به بقای جمهوری اسلامی خواهد داشت. و صراحتا از دولتهای غربی خواهش و تمنا میکند که دست به حمله نظامی به ایران بزنند. او خطاب به سیاستگزاران آمریکائی میگوید ” ..بنابراین: هر حمله ای که پایگاه ها و ستادهای سرکوب رژیم ایران را بقول شما “اخته” کند، باعث رضایت و شادمانی مردم ایران خواهد بود”. امثال ابراهیم نبوی طنز پرداز بی مزه معلوم الحال نیز دست تمنا به سوی هیلاری کلینتون دراز کرده است که بیایید و به ما کمک مالی و سیاسی کنید. ایشان همچنین به همراه دهها نفر از چهره های طیف ملی اسلامی هفته گذشته طی بیانیه ای رسما اعلام کرد که کنار دولتهای غربی می ایستد اما در عین حال رویشان به سوی جمهوری اسلامی بود که برای اینکه گزندی به حکومت نرسد خواست “محوری” ما از شما سران جمهوری اسلامی “همکاری کامل و شفاف با آژانس انرژی اتمی و توقف موقت و مشروط غنی سازی اورانیوم هسته‌ای تا اعتماد سازی در چارچوب کنوانسیون منع گسترش سلاح های اتمی و پایان بخشی فوری به تمامی وجوه نظامی مربوط به برنامه هسته‌ای” است. در این زمینه در شماره قبل نوشته ای داشتیم (انترناسیونال ۴٢۶ “جنگ و بیانیه جریانات ملی اسلامی” از حسن صالحی) 

حقیقت اینست که این شکاف و صف بندی متقابل در اپوزیسیون بورژوایی، بر خلاف آنکه هرکدام ادعا میکنند نه از سر “حس وطن پرستی” آنها (جالب اینست که همه این وطن پرستان دو آتشه همچون حکومت “آریامهری” بند نافشان به حکومتهای غربی بند است) و نه از سر همراهی با رنجهای مردم تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و یا با هدف بازکردن راه به خیابان آمدن مردم است، بلکه بخاطر ناروشن بودن تکیلف جمهوری اسلامی در معادلات غرب است. طیفی که به دنبال لیبیایی کردن ایران است، نگران فضای اعتراض و سرنگونی طلبی در میان مردم است و به این نتیجه رسیده است که باید از هم اکنون برای خفه کردن انقلاب راه لیبی را دنبال کند و مبلغ سیاست تعرض نظامی غرب به ایران در شرایط انقلابی باشد. یعنی از هم اکنون دارد به استقبال حمله ناتو و غرب به ایران میرود و خودرا برای آن آماده میکند. اینها از هم اکنون جلو افتاده اند تا پیشتاز این باشند که روزی که انقلاب مردم راهی برای بقای جمهوری اسلامی باقی نگذاشته بنام “ملت ایران” از ناتو و آمریکا تقاضا کنند که “بیایید و به ما کمک کنید” و از این طریق تلاش کنند که انقلاب را سقط  و خفه کنند. اما طیف مقابل که پاسدار سابق گنجی بی محابا تر از همه آنها را نمایندگی میکند، کمر همت به نجات حکومت بسته اند. اینها بطور جدی نگران سرنگونی جمهوری اسلامی توسط مردم انقلابی هستند. البته پیش از گنجی یادمان نرفته است که دو سه سال پیش حزب مشروطه از زبان رهبر آن زمانش داریوش همایون اعلام کرد که اگر به ایران حمله نظامی شود کنار جمهوری اسلامی خواهیم ایستاد و از “وطن” دفاع خواهیم کرد. در عین حال از آمریکا و دولتهای غربی تقاضای پیاده کردن سیاست تحریم اقتصادی  را کرده بود.

بنظر من این شکافهای کنونی دقیقا از ناروشنی اوضاع و مشخصا ناروشنی سرنوشت جمهوری اسلامی است. اینها اسلامی و ناسیونالیست و دوم خردادی و سلطنت طلبشان، نشان داده اند که حاضرند تن به هر خواری و سیاست متعفنی بدهند تا جلوی قدرت گیری کارگران و مردم را بگیرند. هر آلترناتیو و رویکردی در سیاستهای این جماعت جا دارد جز رویکرد مردمی و انقلابی و انسانی. و این آن جنبه ای است که هیچکدام از این طیفها و جریانات در تمام افت و خیزهای خود بهیچ وجه از آن عدول نمیکنند. اینها اگر بفرض محال برایشان قطعی شود که جمهوری اسلامی با همین هیبت منفور و منحوس و جنایتکار فعلیش ماندنی خواهد بود، همگی به پابوس حکومت و ولی فقیهش خواهند رفت. و اگر بفهمند که جمهوری اسلامی رفتنی است به پابوس هر جنایتکاری خواهند رفت که بتواند مردم را از خیابانها جمع کند و نظام سرمایه و سرمایه داری را حفظ نماید. این تمام جوهر مساله است. افت و خیزهایشان طی ده پانزده سال گذشته تا کنون را مرور کنید تا روشن شود که این یک تحلیل نیست، یک فاکت است. سلطنت طلب های قسم خورده ای نظیر رضا پهلوی و همایون در دوره دوم خرداد بیک مرتبه طرفدار خاتمی شدند و متوجه شدند که آخوند خوب و اهلی هم وجود دارد. و بر عکس طیفهایی که یک عمر نان “ضد امپریالیست” بودن خودرا میخورده اند وقتی که فضای “رژیم چنج” داغ شد، دکان سیاسی شان را به سوی غرب و نئوکنسراوتیستها باز کردند. 

یک نکته که باید توجه کرد اینست که این نه فقط اپوزیسیون بورژوایی و راست ایران، بلکه کل بورژوازی است که در قبال اوضاع سیاسی در ایران دچار سردرگمی و ابهام است. و این سردرگمی اساسا ناشی از فضای سرنگونی طلبی و جلو آمدن آلترناتیو انقلابی در ایران است. فضای سیاسی در ایران باعث میشود که هیچ دولتی نتواند روی جمهوری اسلامی و ادامه حاکمیتش حساب کند. حتی دولتهایی نظیر چین و روسیه با احتیاط و تردید در ایران سرمایه گذاری میکنند و در مراوداتشان تلاش میکنند ظاهری منتقد بخود بگیرند. در عین حال “خطر انقلاب” و از کنترل خارج شدن اوضاع باعث میشود که بورژوازی بین المللی نتواند همچون برخی کشورهای دیگر سیاست مداخله در ایران و یکسره کردن حاکمیت و روی کار کشیدن نیروهای وفادار خودرا در پیش بگیرد. این بطور خلاصه کل وضعیتی است که جبهه بورژوایی و از جمله طیفهای رنگارنگ بورژوایی را به سردرگمی و گیجی و انشقاق کشانده است. ما کمونیستها باید همین سردرگمی و ناتوانی بورژوازی را جلوی چشم کارگران و مردم بگذاریم و قاطع و شفاف برای پایان دادن قطعی نه فقط به حاکمیت جمهوری اسلامی، بلکه کل حاکمیت ضد انسانی بورژوازی در ایران گام برداریم و راه نشان دهیم.*