دموکراسی با کدام سیستم اقتصادی ؟ (در رابطه با جی هزار )

دموکراسی مسئول با کدام سیستم اقتصادی ؟

(در رابطه با جی هزار )

حمید قربانی ـ شروین رها (۵ شنبه ۲۶آبان ۹۰)

 

 بدهی و ورشکستگی دولت های اروپا یکی پس از دیگری عمق بحران اقتصادی را به نمایش گذاشته است . دولت های یونان و ایتالیا زیر آوار رفتند و وضع بقیه هم چندان تعریفی ندارد. بحران عمومی سرمایه و سیاست های نئولیبرالیستی که خالق اعتراضات سیاسی در کشورهای عربی وشمال افریقا گردیده بود اکنون نزدیک به دو ماه است که در اشکال دیگری کشورهای امپریالیستی را نیز در برگرفته است . جنبش موجود اعتراضی در ابتدا به سیاست های ریاضت کشی دولت های سرمایه داری ازاشغال وال استریت (۱) در امریکا شروع شد ، بقیه نقاط جهان بویژه اروپا را در برگرفت و اکنون با نام جنبش جهانی ضد سرمایه داری (انقلاب جهانی ) خود را شناسانده است. رفع بحران جاری سرمایه داری با تصویب واجرا و تحمیل سیاست های ریاضتی و صرفه جویانه به اکثریت جامعه از سوی دولت ها و احزاب حاکم در قدرت دنبال می شود اما تمام شواهد نشان از این دارند که بحران عمیق تر از این حرف ها است. در مقابل جنبشی قد علم کرده است که گرچه هنوز پلاتفرم و برنامه نانوشته ای دارد نشان می دهد که ازلحاظ شیوه راه برون رفت از بحران موجود به دو گرایش عمده متعلق به دو اردوگاه طبقاتی تقسیم می شود. هر دو از دموکراسی  در سیاست سخن می گویند اما دو اقتصاد متضاد را نماینده گی می کنند . یک سوی آن گرایشی است با طرح خواست های اجتماعی ودخالت گری در تعیین  سیاست هایی که با سیاست ها و قوانین نظم موجود سرمایه داری مغایرت اساسی دارد . این گرایش که مالکیت اجتماعی در اقتصاد و دموکراسی مستقیم(۲) را نماینده گی می کند و دربرگیرنده خواست های نود ونه درصد جامعه می باشد چپ و رادیکال و در نهایت  سوسیالیست کارگری است  .سوی دیگر گرایشی است که نیازهایش را در چهارچوب سیاست سرمایه داری  و در بهترین حالت با تغییر قوانین آن و اصلاحاتی در آن جستجو می کند . طیف رنگارنگی از گرایش بورژوازی ، خرده بورژوائی و حتا ارتجاعی  که خواهان حفظ نظام موجود مالکیت خصوصی در اقتصاد هستند ، از لحاظ سیاسی تعابیر ریاکارانه و تخیلی(۳) از دموکراسی را ارائه می دهند و در بهترین حالت منعکس کننده منافع یک در صد جامعه هستند . جی هزار(۴) که دموکراسی مسئول را انتظار می کشد دراین طیف قرار دارد.

تبدیل اشکال متفاوت بحران به یک دیگر،  بحران مالی به بحران اقتصادی بطور کلی ، بحران اقتصادی به بحران سیاسی و دو باره بحران سیاسی به بحران تعمیق یابنده تر اقتصادی همچون سیکلی در جلوی چشمان ناباور طبقه حاکمه در جریان است . موج اعتراضات  در یونان نخست وزیر سوسیال دموکرات را باز نشسته کرد و بجای وی  بانکداربازنشسته ، رئیس اسبق بانک یونان و معاون بانک اروپا آقای لوکاس پاپادموس رئیس دولت شد . نخست وزیر جدید تحصیلکرده آمریکا و چه بسا پیرو مکتب میلتون فریدمن می باشد. اوزمانی هم بعنوان یک کارمند عالی رتبه در یکی از بانک های آمریکا و بعنوان استاد دانشگا کلمبیا نیز انجام وظیفه نموده است و اکنون ارگان های تعیین کننده در اقتصاد یونان را نیز با خود به همراه دارد، بانک های آمریکا، بانک مرکزی اروپا ، بانک های یونان و در نهایت صندوق بین المللی پول را . به عبارتی هر چه دیگران دارند ایشان گویا خود به تنهائی به نمایش می گذارد. اینکه کارگران و جوانان بیکار در یونان تسلیم دولت ایشان می شوند یا گسترده تر به اعتراضات خود ادامه می دهند هنوز باز است.( درآخرین لحظات تنظیم این نوشته با خبر شدیم که اتحادیه های کارگری یونان اعلام اعتصاب عمومی نموده اند و امروز پنجشنبه قرار است که مردم در یونان بر علیه طرح های ریاضت اقتصادی آقای تکنوکرات نیز به خیابانها بیایند. درایتالیا نیزاعتراضات خیابانی ادامه داشته است ، دانشجویان و دانش آموزان در رم به انتصاب نخست وزیر جدید اعتراض کردند و اتحادیه های کارگری در رم به آنها پیوستند.) (۵) درایتالیا سومین قدرت اقتصادی منطقه یورو، نخست وزیر دست راستی و فاشیست سیلویو برلوسکنی  پس از شانزده سال برکنارشد وافتخار و خدمت گذاری برای سرمایه را در آخرین روزهای صدارتش به نمایش گذاشت و آن تصویب سیاست ریاضتی سرمایه در مجلس به اصطلاح نمایندگان بود. جانشین برلوسکنی آقای ماریو مونتی ، اقتصاد دان ایتالیایی و از اعضای سابق کمیسیون اروپا است . جالب اینکه هم در یونان و هم در ایتالیا افرادی ( تکنوکرات ) پست ریاست دولت را گرفته اند که مستقیمن با اقتصاد و بانک سر و کار داشته و دارند . این جایگزینی ها از سوی سرمایه داری اروپا با شدت بحران حاضر و به گل نشستن کشتی نئولیبرالیسم در حال انجام است ، تا دیروز مصلحت سیاسی سرمایه در خارج کردن اقتصاد بازاراز زیر نظرکنترل دولت “بد و پر خرج” بود و امروز اقتصاد مستقیمن با دولت قصد یکه تازی در خروج از بحران را می کند.  با اینحال هنوز سخنگویان کمی با درایت طبقه بورژوا نیز به این جابجایی ها برای رفع بحران بدیده شک می نگرند . دو قدرت بزرگ اقتصادی اروپا یعنی آلمان و فرانسه سخت نگرانند ودرعضویت کشورهای ضعیف تر از لحاظ اقتصادی با منطقه یورو دچار تردید و اختلاف شده اند.بسته صرفه جویی اقتصادی پیشنهادی اتحادیه اروپا که طرح های نمایندگان رنگارنگ بورژوازی درآن گرد آمده است بالغ بر پنجاه و نه میلیارد و هشتصد میلیون یورو است که می بایست از طریق کاهش هزینه های دولتی و نیز افرایش مالیاتها تامین شود. موارد مشخص این ها هستند: افزایش سن بازنشستگی، فروش دارائی های باقی مانده دولت ، افزایش قیمت سوخت وکاهش هزینه عمومی، آنهم نه نظامی و انتظامی که افزودن بر آنها شرط بلاغت طبقاتی است، بلکه بیمه ها و آموزش و پرورش.  بر بستر چنین اوضاعی در میان طبقات و اقشار مختلف زمزمه و گاه فریادهای گوناگون به گوش می رسد. در یکطرف صف آفرینندگان نعم مادی، بی چیزان و فرودستان تولید کننده نعم مادی جامعه معاصر یعنی کارگران وجوانان بیکار، خانواد ه های بدون برخورداری از حداقل استانداردهای مسکن و بهداشت و آموزش ودیگر امکانات اولیه را می بینیم که در صف های صدها هزارنفری با فریاد سرمایه جانی است ، دولت جنایتکاراست ، ما هزینه بحران شما را نمی دهیم ، ما نود و نه درصد از جامعه وشما یک در صد از آن هستید و …..  دموکراسی مستقیم را خواستار هستند. از طرف دیگر طبقه حاکمه در کنار نشست جی هشت در زمان بلوغ وحشیگری نئولیبرالیسم ، با فراگیرشدن بحران جاری و تعمیق آن به جمع وسیعتر نشست جی بیست یعنی سران دولت های امپریالیستی بزرگ و دولت های ثروتمند رسید و اینک دردوران بیماری مزمن ، پیری زودرس نئولیبرالیسم ورو به موت بودنش به نشست جی هزارهم رسیده است. جوانان و میانسالانی از فرزندان طبقه حاکمه و با یک درجه پائین تر، برای حفظ نظام موجود برقراری دموکراسی البته نوع مسئول آن هورا می کشند. آنها در پایتخت بلژیک و در کنار و مجاور ساختمان نشست سران دولت های عضو اتحادیه اروپا دورهم جمع شده اند.( این هم قابل تذکر است که بلژیک مدت پانصد روز است که بدون دولت بسر می برد، این به نوعی اثبات این قضیه نیز می تواند باشد که اداره جامعه حتا در اوضاع و احوال حاضرهم نیازی به انگل دولت ندارد ، منتهی پر واضح است که ضرورت وجود دولت  اعمال سرکوب بیش نیست.) دموکراسی گروه هزار اروپا بیشتر از هر چیز بر یک خود فریبی، که گویا منشأ بحران گوش ندادن انتخاب شوندگان به  حرف ها و خواست های انتخاب کنندگان است شکل گرفته است و بر این مبنا راه حل بحران را نه بر چیدن شرایط کنونی اجتماعی یعنی مالکیت سرمایه داران بر ابزار تولید، بلکه در اصلاح نمایندگان مجلس می دانند که حرف مردم راگوش دهند. واقعیات اما جعلی بودن و ناکارآمد بودن اینگونه راه حل ها را فریاد می زند. زیرا که  نمایندگان نمیتوانند هم به خواست سرمایه داران  یعنی سود بیشتر گوش فرا دهند و هم به خواست های توده ی مردم که کاملن متضاد با سرمایه داران و مدیران بانک ها هستند ،عمل کنند، از قدیم گفته اند «یک بام و دو هوا نمی شود». در واقعیت امر بحران ساختاری سرمایه یعنی بحران اضافه تولید، تأمین نشدن سود لازمه صاحبان سرمایه و ابزارتولید است . این بحران یا بوسیله یک انقلاب قهر آمیز ، که در آن طبقه کارگرتوانسته باشد متشکل و متحزب با ابزارهای کلاسیک خویش یعنی اعتصابات اقتصادی ـ سیاسی و اوج دادن مبارزه طبقاتی خویش ، که اساس ان و نا گزیر به قیام مسلحانه  توده ای و جنگ داخلی منجر می شود، نظم موجود را دگرگون کرده ، دولت بورژوائی  کنونی رابا تمام دستگاههای آن در هم شکسته و شرایط گذر جامعه را با تشکیل دولت خود یعنی دیکتاتوری شورائی پرولتاریا ، به یک نظم  انسانی بر اساس برآوردن نیازها و خواست های خویش و آحاد بشر فراهم بیآورد و یا اینکه سرمایه یعنی سیستم موجود و بویژه در شکل عالی تر ، گندیده تر و متعفن  ترش یعنی امپریالیسم با دولت های تا دندان مسلح اش به سلاح های اتمی و کشتار دسته جمعی و راه انداختن جنگ های کشوری و منطقه ای و نابودی میلیونها انسان و ابزار تولید به بقایش ادامه دهد . به عبارتی دیگر سرمایه با تحمیل برنامه ریاضت اقتصادی و افزایش نکبت و فلاکت ناشی از فقر و نداری به کارگران ، تلف کردن نیروهای تولیدی و کالاهای تولید شده وچه بسا با یک جنگ بزرگ جهانی دیگر بحران موجود را حل کرده و زمینه را برای رشد بعدی و بحران هولناکتر آینده آماده کند و یا حتی با به کارانداختن زرادخانه اتمی اش ، نابودی انسان و کره زمین را نصیب ما کند. بربریت یا سوسیالیسم دیگر تنها  ناشی از یک دید عمیق ان انسانی یا تئوریک نیست، بلکه واقعیتی در حال اتفاق افتادن است.

بیماری مزمن سرمایه داری جانکاه تر از آن است که با نشست های کوچک و بزرگ وجنبش هزارـ ده هزار ـ صد هزار و یک میلیون دموکراسی اروپا  و غیره در چهارچوب نظم موجود و حفظ بنیادهای آن به این سادگی قابل درمان باشد. حل بحران کنونی از هر طرف نیازمند جراحی عمیقی بر پیکر جامعه معاصراست.  حل بحران کنونی با برآوردن نیازها ی واقعی میلیاردها انسان و برقراری دموکراسی گسترده و مستقیم امکان دارد و این جز با انقلاب اجتماعی مقدور نیست . لازمه انقلاب وجود جنبش های اعتراضی به بنیادهای نظم موجود است . ابزارسازماندهی انقلاب در رسیدن به مقصد سازمان سیاسی کارگران است که توانسته باشد طبقه کارگر را متشکل  ومتحد کرده باشد و آماده گی ذهنی اش را فراهم  آورده باشد . با توجه به شرایط عینی حاضر اساس ان سوسیالیست ها ی درون جنبش کارگری، آنها که منافعی به جزمنافع  کل طبقه کارگروبرقراری مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید را ندارند ، در شرایط خطیری قرار گرفته اند . از سویی جنبش های اعتراضی علیه سرمایه داری در جهان امروز  برای رهائی از وضیعت نا بسامان کنونی محتاج به ورود طبقه کارگردر آن بعنوان یک طبقه دارد و طبقه کارگربرای این می باید قادربه ایجاد تشکل های سیاسی خویش و بویژه حزبی مارکسی ـ لنینی شود . ازسوی دیگر نیاز به گردهمایی و داشتن همبستگی کارگری انترناسیونالیستی در جهان  امروز به ضرورتی آنی تبدیل شده است . هر گونه پیشرفت درتحمیل عقب نشینی به سرمایه داری و دولت هایش و به نشست های رنگارنگش در جنبش جهانی موجود در گرو رفع موانع سیاسی و تئوری است که حضورسیاسی طبقه کارگرمتشکل در آن را فراهم می کند . به قول روزا لوکزامبورگ « انقلاب (بویژه کارگری) با شکوه است و دیگر همه چیز بیهوده است».

 

زیر نویس ها :

(۱)جنبش اشغال وال استریت : از ۲۰ سپتامبر تا کنون  متعرضین به سرمایه در امریکا ابتدا در پارکی نزدیک وال استریت جمع شده و بعد از آن با شعار «اشغال وال استریت » تظاهرات کردند که این فریاد به همه جا را اشغال کنید تبدیل شد، از آمریکا و نیویورک خبر می رسد که تا کنون ۵ نفر از تظاهر کنندگان بوسیله تیر و شتم و ضرب پلیس و نیروهای نظم دموکراسی  بورژوائی  کشته شده اند و صد ها نفر زخمی و دستگیر شده اند. شب سه شنبه ۱۵ نوامبر در نیمه شب در دو شهر نیویورک و اوکلندا پلیس مجهز با تمام وسائل به اردوی تظاهر کنندگان حمله ورمی شود و بعد از ساعت ها زد و خورد و با آتش زدن چادرها و دستگیری ۷۰ نفر در پارک زوکوتی نیویوک محل را تسخیر می کند. روز اول دادگاه عالی سرمایه از این اقدام وحشیانه پشتیبانی کرد و پلس دویست نفر دیگر را دستگیرکرد و اما بعد گروهی از وکلای مترقی از دادگاه حکم محکومیت این حمله وحشیانه را گرفته و دو باره تظاهر کنندگان به محل تظاهرات وارد می شوند. شهردار نیویورک که دیگر همه چیز شهررا به فروش گذاشته است خیلی ریاکارانه و حق به جانب می گوید که تظاهرکنندگان بیایند استدلال کنند که سرمایه داری بد است و غیره. باید به آقای نوکر سرمایه گفت، آقا صبح بخیر.

 امروز ۵ شنبه ۱۷ نوامبر که در آمریکا روز « اقدام علیه سرمایه داری آمریکا» اعلام شده ، قرار است در سراسر آمریکا بر علیه وحشیگری های این امپریالیست  چپاولگر تظاهرات انجام گیرد. آخرین اقدام امپریالیست ها ی آمریکا و اورپا اشغال و کشتار ۷۰ هزار کشته در لیبی ابود و این هنوز ادامه دارد.  هم اکنون خیابانها ی شهر های آمریکا در تصرف تظاهر کنندگان  ضد سرمایه است و خواهان زندگی انسانی هستند که خود را در این عبارت بیان می کند « من از تو مراقبت می کنم و تو از من و ما از ما» . پلیس وحشی مجهز نیز حضور دارد. یک حس دو گانه عجیبی مارا در گرفته است از یکطرف محبت  و خوشحالی از این مبارزه و امید به فتح فردا و گرفتن خورشیده دزدیده شده از سوی سرمایه داران و از طرف دیگرکینه و نفرت بی حد و اندازه  نسبت به این سیستم حیوانی سرمایه و سرکوب کنندگان گوناگون اش از نیروی سازمان یافته اش گرفته تا نمایندگان مزخرف و حیله گر مجالس قانونگزار و سران دولت هایش که جز به کشتار انسان مثل اینکه نمی توانند اندیشه ی دیگری داشته باشند والبته مدیای رسمی  سرمایه داران زالو صفت نیز قوز بالا قوز شده اند .

آدرس سایت زنده و شبانه روزی این جنبش چنین است:

http://www.livestream.com/globalrevolution

نیویورک

http://persian.euronews.net/2011/11/15/occupy-wall-street-will-fight-on/

 

(۲) دموکراسی مستقیم در جهان کنونی نمی تواند چیزی جز دموکراسی کارگری باشد. این نوع دموکراسی که در ادبیات مارکسیستی به آن دیکتاتوری پرولتاریا  نیز اطلاق می شود، نمی تواند بر نظام اقتصاد کنونی بنا گردد. دموکراسی  که در آن انتخاب شونده گان در برابر مردم یعنی انتخاب کنندگان مسئول باشند و نه در برابر صاحبان سرمایه، شرط اولیه  بر قراری ا ش نابودی سلطه سیاسی طبقه حاکم یعنی دولت بورژوازی را طلب می کند و برای این کار اسا سن احتیاج به انقلابی کارگری است. این شکل از دولت یعنی دموکراسی مستقیم که  مارکس آنرا شکل سیاسی رهائی کار از استثمار سرمایه  دانسته است ساختار و تعریف مشخص وروشنی دارد و آن اینکه ۱- تمامی مقامات آن از محلی تا بالاترین آنها انتخابی هستند ۲- این منتخب شدگان هر زمانی که انتخاب کنندگان بخواهند واراده نمایند قابل عزل و جانشینی می باشند ۳- انتخاب شدگان هم قانون گذار و هم مجری قانونی هستند که خود تصویب کرده اند. این بدین معنی است که مسئولیت اجرای قانون را خود قانونگذار دارد و دیگر نیروی دیگری بعنوان قوه مجریه نیست که قانون را اجرا می کند . ۴- و این خیلی مهم است، زیرا که همه خرابی ها و خیانت ها و جنایت ها اساس ان  اینجا خوابیده است، به قولی شیطان واقعی این جاست، اینکه حقوق و مزایای بالاترین مقام این دموکراسی با حقوق و مزایای یک کارگر ماهر برابر است. این دموکراسی که دموکراسی کمونی و یا شورائی تا این زمان نامیده شده است با هر زیر بنائی قابل اجرا نیست. این درست است که زیر بنا و روبنا یک به یک نیستند، ولی تأثیر دیالکتیکی بر یک دیگر دارند. شما نمی توانید در جامعه ای که قدرت اقتصادی انحصاری است یعنی در دست یک عده قلیلی متمرکز شده است که امروز به یک درصد مشهور است، قدرت سیاسی ای داشته باشی که در آن اکثریت حاکم باشد. به قولی ظرف و مظروف و یا شکل و محتوا با هم دیگر می باید متناسب باشند. این است که به درستی در ادبیات مارکسی ، دولت را ناشی از وجود طبقات و مبارزه ی طبقات دانسته اند. دموکراسی نیز شکلی از دولت است. وجود طبقات نیز بر می گردد به شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه مفروض. طبقات را گروههای بزرگ و نسبت ان ثابت مردم  را می گویند که با مالکیت بر ابزار تولید و با شیوه تولید  در هر جامعه ای ربط مستقیم دارند. طبقه یا طبقات صاحب ابزار تولید و طبقات یا طبقه محروم از ابزار تولید. بر این مبنا از نظر سیاسی، فرهنگی و… حاکمند. در جامعه کنونی طبقه سرمایه دار صاحب ابزار تولید است و طبقه کارگر  محروم از ابزار تولید. این جامعه طبقاتی دولت طبقاتی می طلبد و دموکراسی شکلی از دولت همین طبقه حاکم از نظر اقتصادی است. 

 (۳) دموکراسی تخلیلی و ریاکارانه: در سیستمی که بعنوان نمونه یکی از مدیران بانک اش در کشور کوچکی مثل سوئد مزایای بازنشستگی اش یکصد و ده میلیون کرون و مدیر عامل یکی از شرکت هایش پانصد میلیون کرون بعنوان چتر ایمنی برای خودش  و به حساب اش واریز می کند، آیا از بر قراری دموکراسی مسئول حرف زدن مسخره کردن خود نیست؟ ( مدیر عامل شرکت سوئدی- هلندی ABB ( .در دموکراسی حاضر یعنی دموکراسی بورژوایی ، انتخاب نمایندگان هر ۴ سال یک بار و آنهم با شیادی و حقه بازی در سایه تبلیغاتی که  هر روز می بینیم انجام می شود و دیگر« نخود نخود هر کی به خانه خود». یعنی نمایندگانی با مجالس قانونگزاری و در کنار آن عیش و نوش و خوش گذارانی و کلاشی که هر روز در مدیای خودشان  گوشه ای از آن بیان می شود . یعنی مجری فرامین سرمایه داران و مدیران عالی رتبه بانک ها و شرکت های عظیم صنعتی و خدماتی (جنگی) و یعنی دست به سر کردن تودههای طبقه کارگر و دیگر اقشارجامعه . دموکراسی جی هزار و غیره  تخیلی و ریاکارانه است طوری که منکر تضاد آشتی ناپذیر طبقات شده و تا آنجا می رود که مثل بانو تاچر منکر جامعه و وجود طبقات اجتماعی شده و یا در بهترین حالت برعینیت مبارزه طبقاتی سرپوش می گذارد و مبشر صلح طبقاتی می گردد و کوشش می کند با جملاتی شیرین چون« نمایندگان می باید ازاین به بعد گوش به حرف ها و خواست ها ی انتخاب کنندگان دهند و در برابر ما مسئول باشند و نه آنها» وغیره.  برای  خواب کردن  ما الآن دیگر به جای لالائی چون مگس هائی گرد شیرین وزوز می کنند و مدیا خیلی و خیلی “آزاد” نیز همین ها را بلغور می کنند.  و اما در واقعیت امر و  در جامعه کنونی طبقه سرمایه دار صاحب ابزار تولید است و طبقه کارگر محروم از ابزار تولید. این جامعه طبقاتی دولت طبقاتی می طلبد و دموکراسی حاضر شکلی از دولت همین طبقه است و نه چیزی بیشتر و نه کمتر، ماباقی همه حرافی است و مردم فریبی.  در این جامعه طبقه حاکم سرمایه داراست و با بودن سرمایه که حالا در انحصار ترین شکل  خود هست و سلطه اش بر دنیای واقعی و معنوی انسانها مسلم است، شما نمی توانید از دموکراسی مستقیم و یا حرف شنو در برابر توده ی مردم  اثری ببینید. واقعیات موجود اجتماعی علت ریشه ای تخیلی بودن دموکراسی گروه هزار در اروپا را نشان می دهد. دموکراسی مسئول بر اساس اقتصاد مسئول می روید و نه بر اساس اقتصاد انحصاری سرمایه داری که هیچ مسئولیتی در برابر زندگی واقعی میلیاردها انسان ندارد و اصولن نمی شناسد. این را تمام تجربیات این دو سه قرن، جنگ ها و بویژه دو جنگ جهانی اول و دوم و جنگ های ادامه دار تا کنونی، میلیاردها انسان محروم از یک زندگی نسبت ان راحت و شاد که امکان اش در دنیای کنونی به وفور موجود است و بیشتر از همه همین امروز با تصویب قوانین و طرح های ریاضت اقتصادی نشان داده و می دهد. پس برای داشتن دموکراسی مسئول اول باید تکلیف زندگی واقعی  توده های طبقه کارگر و اقشار کم در آمد و یا بدون درآمد روشن شود. دموکراسی که در آن انتخاب شوندگان هر چند سال یکبار با رای انتخاب کنندگان سیاست می رانند و در قبال زندگی اجتماعی انسانها مسئولیتی ندارند جز بر اساس مالکیت خصوصی سرمایه داری و ریاکاری برای جامعه بشری متکی نیست .

(۴) برای آشنائی با جی هزار به لینک زیر مراجعه کنید :

http://persian.euronews.net/2011/11/12/europe-weekly-the-g1000-gives-a-voice-to-the-people

۵- یونان : پلیس و مردم در مقابل یکدیگر صف آرائی کرده اند.

http://persian.euronews.net/2011/11/17/greek-coalition-to-face-first-test-of-people-power/