احتمال کاهش ۵۰ درصدی مبلغ عیدی کارگران در سال آینده

فرامرز توفیقی نماینده “کارگران” در کمیته اصلاح قانون کار در مصاحبه با ایلنا گفته است :” در صورت تصویب پیش نویس اصلاح قانون کار مبلغ عیدی کارگران ۵۰ درصد کاهش خواهد یافت”. رژیم اسلامی با تصویب قوانینی از این دست، دائما تلاش کرده است دست آوردهای مبارزاتی جنبش کارگری را پس بگیرد. اگر در جایی کارگران افزایش دستمزدی را به جمهوری اسلامی و کارفرما تحمیل کرده اند، و یا موفق به دریافت تسهیلاتی شده اند، بلافاصله نمایندگان دولتی و کارفرما، ماشین “تصویب قوانین” را بکار می اندازند تا بنام فلان “مصلحت” بخشی از دریافتی های کارگران را بزنند. اما ورای تلاش عمومی جمهوری اسلامی در پایین نگه داشتن سطح دستمزدها، تصویب “قانون” کاهش ۵٠ در صدی عیدی کارگران، یک تصویر ویژه تری را بدست میدهد. فاصله مابین حداقل دستمزد کارگران یعنی ٣۶٣ هزار تومان با خط فقر رسمی یعنی ٢ میلیون تومان، فاصله عظیمی است که دیگر واژه فقر برای توضییح آن به هیچوجه گویا و رسا نیست. در چنین شرایطی کاهش عیدی کارگران، آنهم در ایامی که علی القاعده مخارج بیشتر است، به معنای تحمیل خط مرگ به خانواده کارگر است. طبعا این شرایط تنها بعلت تصویب احتمالی کاهش ۵٠ در صدی کارگران، حاصل نشده است. اصلاح قانون کار و زدن دریافتی های کارگران، خود حلقه هایی از پروژه ای است که مدتهاست کلید خورده است. بر اساس آن اولیه ترین و مهمترین اقلام زندگی از دسترس کارگر خارج شده است. بعنوان نمونه در اول مهر رسما اعلام شد که هفت میلیون کودک و نوجوان که در سن تحصیلات ابتدایی و متوسطه هستند، به مدرسه نرفتند. این بدین معناست که هفت میلیون خانواده کارگری بعلت فقر فرزندان خود را به مدرسه نفرستادند. آن روی این سکه، افزایش کودکان کار و خیابان است که امروز تهران را در این زمینه میتوان با ریودوژانیرو برزیل مقایسه نمود. یا مثلا اینکه بیمارانی بعلت نداشتن پول توسط بیمارستان در گوشه خیابان رها میشوند، یک اتفاق ابتدا به ساکن نیست، این سمبل خارج شدن بهداشت و درمان از دسترس کارگر جامعه است. این لیست را میتوان در زمینه های مختلف ادامه داد. بنابراین اطلاق وازه فقر به این شرایط کمی توهم زا است. مساله اکنون در سطح بقای انسانهاست. عده ای گانگستر اسلامی، ماشین جنایت جمهوری اسلامی را بالای سر مردم گرفته اند و هر چه بدستشان می آید می دزدند. کل ثروت جامعه را حتی قبل از تولیدش مابین خود تقسیم کرده اند. هیچ روتینی وجود ندارد. این شرایط دهشتناک استنتاجات عملی برای جنبش و رهبران کارگری دارد. برای مقابله با این شرایط و بر سر هر موضوع مهم در جنبش کارگری، راهی نیست مگر آنکه سراسری تر و پر نیرو تر، به میدان آمد. این بمعنای در نظر نگرفتن و اهمیت ندادن به اعتصابات کارخانه ای و محلی نیست، بلکه تاکید بر این نکته است که پیشروی عمومی جنبش کارگری و تلاش برای رها شدن از این وضعیت، پلاتفرم و برنامه عمل سراسری تری طلب میکند.