«مذهب» و داستان «ظهور امام زمان»؟!(بخش بیست و سوم)

زن در دین یهودیت

تاریخ گواهی می دهد که همه ادیان، به انسان زن و جایگاه وی در جامعه، نگرشی تبعیض آمیز و غیرانسانی داشته است. بنابراین، در ادیان هرگز به زن به عنوان یک انسان کامل و مستقل نگاه نشده است. گرچه زنان هم مانند مردان در تمام تاریخ بشر، برای حقوق انسانی خود و برای جامعه بهتر جنگیده اند و زجرها و ستم های زیادی را نیز متحمل شده اند.

قوم یهود نیز هم چون عقاید و آداب شبیه خانه بدوش و آواره بودند که در بیابان ها زندگی می کردند و به کشاورزی و دام پروری می پرداختند. هر چه دین یهود قوی تر گشت حقوق زنان نیز بیش تر زیر پا گذاشته شد. پس از گذشت سال ها که زن سالاری در این قوم رواج داشت کم کم نظام زن سالاری در هم ریخت و مردسالاری در برابر قدرت زن شکل گرفت. زن در خانواده موقعیت پیشین خود را از دست داد و تابع مرد شد. تمام ریاست و زمام امور خانه را حق مطلق مرد شد! زن به صورت وسیله تولید مثل و بنده شهوت رانی مردان قرار گرفت. حتی زن همانند دیگر ابزارهای مرد، جزو ثروت او به حساب آمد. پدر می توانست فرزندان خود را محکوم و یا اعدام کند و یا به عنوان غلام و کنیز بفروشد.

در دین یهودیت، فرمان «یهوه» به زن چنین است: «چشمت باید به شوهرت باشد، وی بر تو حکومت خواهد کرد.» در دین یهود، سده های طولانی زن را مایه مصیبت و بدبختی می دانستند. مردان در نماز خود تکرار می کردند: «خدایا ترا سپاس گذارم که مرا کافر و زن نیافرید»؟!

اما در عین حال، چند زن «انتخابی خدا؟!»، در قوم یهود جایگاه خاصی داشتند. همان گونه که انبیاء مرد بین اسرائیل پدر خوانده می شدند، زنان نیز که به پیامبری می رسیده اند مادر خوانده می شدند. پدر اسرائیل و مادر اسرائیل تعداد پیامبران زن اسرائیل هفت نفر بوده است:

۱- ساره (همسر ابراهیم) گفته اند ساره مانند ابراهیم که مردان را به توحید دعوت می کرد، او نیز زنان را به خداوند یکتا فرا می خواند.

۲- مریم (میریام خواهر موسی) وقتی که موسی بنی اسرائیل را از رود نیل گذراند او در جلوی قوم بسیار مسرور، مردم را به ستایش یهوه فرا خواند.

۳- بوره (که قاضی نیز بوده است) به معنی زنبور عسل که مادر اسرائیل نامیده شده است. این زن در زیر درخت دبوره می نشست و برای قوم بنی اسرائیل قضاوت و داوری می کرد. بنی اسرائیل زنان را به قضاوت قبول داشتند. در عصر بوده پادشاه کنعان «یابین» بر اسرائیل حکومت می کرد. بوده از میان قوم خود مردی بنام «بالاق» را برانگیخت تا به همراهی او ده هزار سپاهی گردآورد و بر سیسرا فرمانده لشگر «یابین» حمله برد او بر شاه پیروز شد.

۴- حنا (مادر سموئیل یا همون شموئل) زنی نازا بود و از خداوند تقاضای اولاد نمود و دعای او مورد اجابت قرار گرفت او به هنگام زائیدن سرودی به شکرانه این نعمت سرود که یکی از زیباترین سرودهای مذهبی بنی اسرائیل است.

۵- اوی گائیل (همسر داود) یا ابی جایل او زنی زیبا و با هوش بود که در جنگ همراه داود بود و برای داود دو فرزند به دنیا آورد.

۶- حلده (همسر شائوم) زن بدشکل و روسپی را در عبری گویند. این زن پیامبری مشهور بود که در زمان یوشا پادشاه اسرائیل (اورشلیم) مورد مشورت پادشاه و کاهنان قرار می گرفت.

۷- استر (ملکه خشاریارشا) به زبان آکدی یعنی «ایشتار» یا ستراه این پیامبر دختر ابیجایل است که در دستگاه شاه بسیار نفوذ داشت ونکنه جالب این سان که قبر این ملکه یهودی در شهر همدان قرار دارد.

اما این زنان نیز همانند مردان نگرش تحقیرآمیز به زنان داشتند و به عنوان استثناهایی در تاریخ بودند که به دلیل وابسته به مردان در قدرت، موقعیت ویژه تری نسبت به زنان دیگر داشتند.

رهبران مذهبی یهود، به وضع احکام جزایی سختی دست می زدند. خاخام های یهود که متولیان رسمی دین موسی بودند و خود در رفاه و راحتی می زیستند، برای اجرای اخلاق قوانین و احکام جزایی شدیدی از قبیل سنگسار کردن زانی و زانیه و لاطی و ملوط و… وضع کردند. عدم بکارت عروس نشانی از بی عفتی بود و دختر سنگسار می شد. در دین یهود، ازدواج عامل جدایی زن از خانواده است. ربودن دختران و کنیزان نوعی ازدواج محسوب می شود. اصل ازدواج بر مبنای خریدن دختر است که قیمت او به عنوان مهریه پرداخت می شود. رضایت پدر شرط اصلی ازدواج است. اگر پدر راضی به ازدواج دختر نباشد، تنها به گرفتن وجد نقد اکتفا می کند. اجازه ازدواج با اولیای دختر است و پدر ممکن است از گرفتن مهریه صرف نظر کند. اگر چه رضایت دختر در نظر گرفته می شود. مرد باید با بیوه برادر متوفای خود که فرزند ندارد، ازدواج کند. اولین فرزند زن متعلق به بردار متوفی خواهد بود. این ازدواج برای حفظ میراث برادر است. اگر کسی از گرفتن زن برادر خود ابا کند بزرگان و مشایخ قوم او را نصیحت و اگر قبول نکند باید او را رسوا سازند.

تعدد زوجات در میان یهودیان رایج است. در میان یهودیان ازدواج ها با خویشاوند صورت می گیرد و با بیگانه ممنوع است. زن در خانه مطیع شوهر است. حتی عبادات او نیز منوط به اجازه شوهر است. دختران یهود اگر ازدواج کرده باشند ارث نمی برند. پسران دو برابر دختران ارث می برند. ارث در صورتی به دختر می رسد که متوفی فرزند پسر نداشته باشد.

از نظر علمای یهود، وجود قوانین سخت گیرانه فعلی ازدواج، ضامن استحکام خانواده است. هم چنین ثواب تنها در چارچوب خانواده شرعی رخ می دهد. از این رو، ضرورت دارد از حریم خانواده دفاع شود. سهم دختر یهودی از میراث پدری، صرفا جهیزیه است. اگر چه با اصلاح قانون، سهم ایشان به یک دوم سهم پسران افزایش یافت. دختر یهودی، مانند دختران مسلمان، حق درخواست طلاق (و طلاق غیابی) را ندارند. در آیین یهود، مذهب از مادر به ارث می رسد.

دوران تورات دوره ای است که تقریبا از زمان ابراهیم یعنی دو هزار سال قبل از میلاد شروع و تا زمان عزرا یعنی قرن پنجم میلادی به طول می انجامد. در این دوران، طایفه متشکل از چند خانواده بود که مرد در راس آن قرار می گرفت و افراد خانواده تحت حمایت او بودند. بیش تر پسران بعد از ازدواج در خانواده خود باقی می ماندند و بزرگ ترین آن ها و پس از فوت پدر جانشین او می شد. زن در چنین خانواده ای مسئولیتی سنگین داشت. زیرا کار عمده نگهداری از خانه و کارهایی نظیر خوشه چینی، آسیاب کردن، ریسیدن پشم و کتان، رنگ کردن، اداره امور عروسان و دختران و… تماما به عهده او بود.

در تورات و تلمود نقاط ضعفی برای زنان برشمرده اند ولی عبارات تمجیدآمیزی نیز ذکر کرده اند: «زن با تقوا تاجی بر سر شوهرش است» یا «زن دلیر ارزشش بیش از یاقوت است.»

در اصول اخلاقی «تلمود» که یکی از کتاب های مهم دینی و در حقیقت فقه مدون و آیین نامه زندگی یهودیان است، درباره زنان آمده است: «اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنان چه مثلا بی آن که چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت و یا در شارع عام نخ می رشت یا با هر سنخی از مردان درد دل می کرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.»

در مورد پوشش کامل در مقابل نامحرم در «سفر پیدایش» تورات چنین می خوانیم: و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد. زیرا که از خادم پرسید: «این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید؟» و خادم گفت: «آقای من است.» پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانید، سفر پیدایش، باب ۲۴، فقره ۶۴ و ۶۵٫»

در مورد عدم تشبه مرد و زن به یکدیگر در «تورات» آمده است: «متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد، زیرا هر که این کند، مکروه یهود (خدای تو) است.» (تورات، سفر تثنیه، باب ۲۲، فقره ۵٫)

نزول عذاب، حتی در اثر آرایش دختران یهود برای بیگانگان پرداخته است و در این زمینه «تورات» می نویسد: «و خداوند می گوید از این جهت که دختران صهیون متکبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه می روند و به ناز می خرام اند و به پاهای خویش، خلخال ها را به صدا می آورند. بنابراین، خداوند فرق سر دختران صهیون را کل خواهد ساخت و خداوند، عورت ایشان را برهنه خواهد نمود. و در آن روز، خداوند زینت خلخال ها و پیشانی بندها و هلال ها را دور خواهد کرد. و گوشوارها و دستبندها و روبندها. و انگشترها و حلقه های بینی را. و رداها و شال ها و کیسه ها را. و آینه ها و کتان های نازک و عمامه ها و برقع ها را. و واقع می شود که: به عوض عطریات، عفونت خواهد شد و به عوض کمربند، ریسمان و عوض موهای بافته، کلی و به عوض سینه بند، زنار پلاس و به عوض زیبایی، سوختگی خواهد بود. مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد. و دروازه های وی ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست.» (تورات، کتاب اشعیاء نبی، باب سوم، فقره ۱۰-۸٫) در تورات، از چادر و برقع و روبنده ای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را می پوشانده اند، صریحا نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است. برای نمونه در کتاب «روت» آمده است: «بوعز گفت: زنهار کسی نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادری که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وی گذارد و به شهر رفت.» (تورات، سفر پیدایش، باب ۳۸، فقره ۱۴ و ۱۵٫) در مورد عروس یهودا می خوانیم: «پس رخت بیوگی را از خویشتن بیرون کرد. برقعی به رو کشید و خود را در چادری پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست.» (تورات، سفر پیدایش، باب ۳۸، فقره ۱۴ و ۱۵٫)

 

زن در کتاب مقدس

زن در کتاب مقدس، هم چون قرآن، حقوق چندانی ندارد. در کتاب مقدس، به برتری بی چون و چرای مرد بر زن تاکید شده است. در کتاب مقدس می خوانیم: «اما می خواهم شما بدانید که سر هر مرد مسیح است و سر زن مرد» (رساله پولس رسول به قرنتیان ۱۱ :۳ )

مرد جلال خداست و زن جلال مرد !«زیرا که مرد را نباید سر خود را بپوشد چون که او صورت و جلال خداست اما زن جلال مرد است!» (رساله پولس به قرنتیان ۱۱ :۷)

برتری مردان بر زنان، هم چون برتری مسیح بر کلیسا. «و هر سر زن است چنان که مسیح نیز سر کلیسا.» (افسسیان ۵ :۲۳)

زن باید مطیع مرد باشد همان گونه که ما مطیع خدا هستیم! «ای زنان شوهران خود را اطاعت کنید چنان که خداوند را.» (افسسیان ۵ :۲۲)

«هم چنان که کلیسا مطیع مسیحاست هم چنین زنان نیز شوهران خود را در هر امری باشند.» (افسسیان ۵: ۲۴)

زن یک بار فریب خورد پس دیگر ساکت باشد و تعلیم ندهد :«و زن را اجازت نمی دهم که تعلیم دهد… بلکه در سکوت بماند زیرا که آدم اول ساخته شد و بعد حوا و آدم فریب نخورد بلکه زن فریب خورد.»

نتیجه این که به دو دلیل زن حق تعلیم ندارد: ۱- دوم ساخته شد ۲- او بود که فریب خورد. حکومت مرد بر زن، مجازاتی خدایی برای زنان! وقتی در ابتدای پیدایش انسان آدم و حوا گناه کردند خداوند برای هر یک جریمه ای مقرر کرد.«و به زن گفت: درد و حمل تو را بسیار افزون گردانم با درد، فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو حکمرانی خواهد کرد.» (سفر پیدایش باب ۳)

زنان برای مردان آفریده شدند! «و نیز مرد به جهت زن آفریده نشد، بلکه زن برای مرد.» (قرنتیان ۱۱ :۹) رستگاری زن در گروی زاییدن! «آدم فریب نخورد، بلکه زن فریب خورده اما به زاییدن رستگار خواهد شد.»

فروختن دختر به عنوان کنیز! یکی از احکام که در عهد عتیق ذکر شده احکام فروختن دختر به عنوان کنیز است و برای آن قوانینی وضع نموده اند و مسیحیان این احکام را از جانب خداوند می دانند. «اگر شخصی دختر خود را به کنیزی بفروشد باید در سال هفتم آزاد کند…» (سفر خروج ۲۱ :۷)

زنان ناپاک! مطابق کتاب مقدس زن پس از دو بار طلاق ناپاک می شود! (تثنیه ۲۴ :۴) زنی که حیض می بیند؛ تا هفت روز ناپاک است و اگر کسی هم به او دست بزند ناپاک می شود!

«و اگر زنی جریان دارد! و جریانی که در بدنش است خون باشد هفت روز در حیض خود بماند و هر که او را لمس کند تا شب نجس باشد! و بر هر چیزی که در حیض خود بخوابد نجس باشد و بر هر چیزی بر آن بنشیند نجس باشد و هر که بستر او را لمس کند رخت خود را بشوید و با آب غسل کند و تا شب نجس باشد. و هر که چیزی را که او بر آن نشسته بود لمس کند رخت خود را بشوید و با آب غسل کند و تا شب نجس باشد. و اگر آن بر بستر باشد یا بر هر چیزی که او بر آن نشسته بود چون آن چیز را لمس کند تا شب نجس باشد. و اگر مردی با او هم بستر شود و زن حایض باشد، مرد تا هفت روز نجس خواهد بود و هر بستری که بر آن بخوابد نجس خواهد بود.» (سفر لاویان، باب ۱۵، شماره ۱۹ تا آخر)

لوط، یکی از شخصیت ­های بزرگ کتاب مقدس است. کسی که خدا به دیدار او آمد. پس از نابودی دو شهر سدوم و عموره لوط با دخترانش در غاری ساکن شدند و چون مدتی در غار بودند دختران لوط به هم گفتند: که پدر ما پیر شده و مردی نیست که به ما درآید. بیا تا پدر خود را شراب نوشانیم و با وی همبستر شویم تا از این طریق نسلی از پدر خود نگاه داریم.

در این مورد در کتاب مقدس آمده است: «و دختر بزرگ به کوچک گفت: «پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که بر حسب عادت کل جهان به ما درآید. بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او همبستر شویم، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم.» پس در همان شب، پدر خود را شراب نوشانیدند، و دختر بزرگ آمده با پدر خویش هم خواب شد، و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. و واقع شد که روز دیگر، بزرگ به کوچک گفت: «اینک دوش با پدرم هم خواب شدم، امشب نیز او را شراب بنوشانیم و تو بیا و با وی هم خواب شو، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم.» آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر کوچک هم خواب وی شد، و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند. و آن بزرگ، پسری زاییده، او را موآب نام نهاد، و او تا امروز پدر موآبیان است. و کوچک نیز پسری بزاد، و او را بن عَمّی نام نهاد. وی تا به حال پدر بنی عمون است.» (۲)

سلیمان هم بت ­پرست شد و هم بت ­خانه ساخت. در کتاب مقدس آمده است که سلیمان فریب زنان انبوه خود را خورد و در روبروی اورشلیم برایشان بت­ خانه ساخت و زنانش دل وی را از خدای یگانه به سمت بت ­های خود متمایل کردند و وی برای بت ­ها قربانی کرد و بخور سوزانید. جالب این است که بدانیم سلیمان نویسنده سه کتاب از مجموعه ۳۹ کتاب عهد عتیق است

در کتاب اول پادشاهان آمده است: «و سلیمان پادشاه سوای دختر فرعون، زنان غریب بسیاری را از موآبیان و عمونیان و ادومیان و صیدونیان و حتیان دوست می­داشت. از امت هایی که خداوند درباره ایشان بنی اسرائیل را فرموده بود که شما به ایشان درنیایید و ایشان به شما درنیایند، مبادا دل شما را به پیروی خدایان خود مایل گردانند. و سلیمان با این ها به محبت مُلصق شد. و او را هفتصد زن بانو و سیصد متعه بود و زنانش دل او را برگردانیدند. و در وقت پیری سلیمان واقع شد که زنانش دل او را به پیروی خدایان غریب مایل ساختند، و دل او مثل دل پدرش داود با یهوه، ‌خدایش کامل نبود. پس سلیمان در عقب عَشتورت، خدای صیدونیان، و در عقب مِلکوم رِجسِ عمونیان رفت. و سلیمان در نظر خداوند شرارت ورزیده، مثل پدر خود داود خداوند را پیروی کامل ننمود. آن گاه سلیمان در کوهی که روبه روی اورشلیم است، مکانی بلند به جهت کَموش که رِجسِ موآبیان است، و به جهت مولک، رِجسِ بنی ‌عمون بنا کرد. و هم چنین به جهت همه زنان غریب خود که برای خدایان خویش بخور می سوزانیدند و قربانی ها می گذرانیدند، عمل نمود. (۳) در حالی که قرآن در رابطه با سلیمان نوشته است: وَ مَا کَفَرَ سُلُیمَاَن (۴) «و سلیمان کفر نورزید.»

متن زیر از سفر پیدایش عهد عتیق از کتاب مقدس ست، و مورد قبول یهودیان و مسیحیان می باشد (۵ کتاب اول در عهد عتیق، قسمتی از تورات یهودیان است که سفر پیدایش اولین از آن ۵ کتاب ست): فصل سوم: ۱-۶

«و مار از همه حیوانات صحرا که خداوند خدا ساخته بود، هشیارتر بود. و به زن گفت: آیا خدا حقیقتا گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟

زن به مار گفت: از میوه درختان باغ می خوریم لکن از میوه درختی که در وسط باغ است، خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس نکنید، مبادا بمیرید.

مار به زن گفت: هر آینه نخواهید مرد، بلکه خدا می داند در روزی که از آن بخورید چشمان شما باز شود و مانند خدا، عارف نیک و بد خواهید بود.

و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر خوش نما و درختی دل پذیر و دانش افزا، پس از میوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد.»

پس بر اساس کتاب مقدس (عهدین) کنونی، حضرت حوا اولین گناه را مرتکب شد و به واسطه او، آدم و همه انسان ها سقوط کردند؛ بنابراین او علت گناهکاری کل نژاد انسانی است. به عبارت دیگر بنا بر کتاب مقدس، هر انسانی آن اولین گناه را به ارث می برد! این تفکر که زن ناپاک است (بر اساس مفهوم تحریف شده اولین گناه) در سراسر تورات و انجیل مشاهده می شود.

در عهد عتیق، آمده است که چون اسحاق پیر و زمین گیر شده بود، به پسر بزرگش عیسو گفت: برو بره­ ای برای من ذبح کن و بپز و بیاور تا تو را برکت دهم، ولی همسر اسحاق این را شنید و چون پسر کوچک ترش یعقوب را بیش تر دوست می ­داشت، نقشه ­ای می ­کشد که برکت از آن یعقوب شود، نه عیسو. چون عیسو برای تهیه شکار بیرون می ­رود، «رفقه» مادر یعقوب، وی را می خواند و به او می گوید:

«اینک پدر تو را شنیدم که برادرت عیسو را خطاب کرده، می گفت: خداوند برای من شکاری آورده خورشی بساز تا آن را بخورم، و قبل از مردنم تو را در حضور خداوند برکت دهم. پس ای پسر من! الان سخن مرا بشنو در آن چه من به تو امر می کنم. به سوی گله بشتاب، و دو بزغاله خوب از بزها، نزد من بیاور، تا از آن ها غذایی برای پدرت به طوری که دوست می ­دارد، بسازم. و آن را نزد پدرت ببر تا بخورد، و تو را قبل از وفاتش برکت دهد. یعقوب به مادر خود، رفقه، گفت: اینک برادرم عیسو، مردی مویدار است و من مردی بی­ موی هستم. شاید که پدرم مرا لمس نماید، و در نظرش مثل مسخره ­ای بشوم، و لعنت به عوض برکت بر خود آورم. مادرش به وی گفت: ای پسر من، لعنت تو بر من باد! فقط سخن مرا بشنو و رفته، آن را برای من بگیر. پس رفت و گرفته، نزد مادر خود آورد. و مادرش خورشی ساخت به طوری که پدرش دوست می­ داشت. و رفقه، جامه فاخر پسر بزرگ خود عیسو را که نزد او در خانه بود گرفته، به پسر کهتر خود یعقوب پوشانید. و پوست بزغاله­ ها را بر دست ­ها و نرمه گردن او بست. و خورش و نانی که ساخته بود، به دست پسر خود یعقوب سپرد. (۵)

و یعقوب طبق نقشه مادرش، غذا نزد پدر می ­آورد و به پدر می گوید: من عیسو هستم. ادامه داستان در کتاب مقدس چنین آمده است: «پس نزد پدر خود آمده، گفت: ای پدر من! گفت: لبیک، تو کیستی ای پسر من؟ یعقوب به پدر خود گفت: من نخست­زاده تو عیسو هستم. آن چه به من فرمودی کردم، الان برخیز، بنشین و از شکار من بخور، تا جانت مرا برکت دهد. اسحاق به پسر خود گفت: ای پسر من! چگونه بدین زودی یافتی؟ گفت: یهوه خدای تو به من رسانید. اسحاق به یعقوب گفت: ای پسر من! نزدیک بیا تا تو را لمس کنم، که آیا تو پسر من عیسو هستی یا نه. پس یعقوب نزد پدر خود اسحاق آمد، و او را لمس کرده، گفت: آواز، آواز یعقوب است، لیکن دست­ ها، دست ­های عیسوست. و او را نشناخت؛ زیرا که دست ­هایش مثل دست­ های برادرش عیسو موی­ دار بود. پس او را برکت داد. و گفت: آیا تو همان پسر من، عیسو هستی؟ گفت: من هستم. پس گفت: نزدیک بیاور تا از شکار پسر خود بخورم و جانم تو را برکت دهد. پس نزد وی آورد و بخورد و شراب برایش آورد و نوشید. و پدرش ‌اسحاق به وی گفت: ای پسر من! نزدیک بیا و مرا ببوس. پس نزدیک آمده، او را بوسید و رایحه لباس او را بوییده، او را برکت داد و گفت: همانا رایحه پسر من، مانند رایحه صحرایی است که خداوند آن را برکت داده باشد. پس خدا تو را از شبنم آسمان و از فربهی زمین، و از فراوانی غله و شیره عطا فرماید. قوم ­ها تو را بندگی نمایند و طوایف تو را تعظیم کنند، بر برادران خود سرور شوی، و پسران مادرت تو را تعظیم نمایند. ملعون باد هر که تو را لعنت کند، و هر که تو را مبارک خواند، مبارک باد. (۶)

و چـون اسحاق برکت الهی خود را اشتباها به یعقوب می ­دهد و وی از نزد پدر بیرون می ­آید، عیسو از راه می ­رسد: «و واقع شد چون اسحاق از برکت دادن به یعقوب فارغ شد، به مجرد بیرون رفتنِ یعقوب از حضور پدر خود اسحاق، که برادرش عیسو از شکار باز آمد. و او نیز خورشی ساخت، و نزد پدر خود آورده، به پدر خود گفت: پدر من برخیزد و از شکار پسر خود بخورد، تا جانت مرا برکت دهد. پدرش اسحاق به وی گفت: تو کیستی؟ گفت: من پسر نخستین تو، عیسو هستم. آن­گاه لرزه­ای شدید بر اسحاق مستولی شده، گفت: پس آن که بود که نخجیری صید کرده، برایم آورد، و قبل از آمدن تو از همه خوردم و او را برکت دادم، و فی الواقع او مبارک خواهد بود؟ عیسو چون سخنان پدر خود را شنید، نعره ­ای عظیم و بی­ نهایت تلخ برآورده، به پدر خود گفت: ای پدرم! به من، به من نیز برکت بده! گفت: برادرت به حیله آمد، و برکت تو را گرفت. گفت: نام او را یعقوب به خوبی نهادند؛ زیرا که دو مرتبه مرا از پا درآورد. اول نخست ­زادگی مرا گرفت، و اکنون برکت مرا گرفته است. پس گفت: آیا برای من نیز برکتی نگاه نداشتی؟ اسحاق در جواب عیسو گفت: اینک او را بر تو سرور ساختم و همه برادرانش را غلامان او گردانیدم، و غله و شیره را رزق او دادم. پس الان ای پسر من! برای تو چه کنم؟ عیسو به پدر خود گفت: ای پدر من! آیا همین یک برکت را داشتی؟ به من، به من نیز ای پدرم برکت بده! و عیسو به آواز بلند بگریست. پدرش اسحاق در جواب او گفت: اینک مسکن تو (دور) از فربهی زمین و از شبنم آسمان از بالا خواهد بود. و به شمشیرت خواهی زیست، و برادر خود را بندگی خواهی کرد، و واقع خواهد شد که چون سر باز زدی، یوغ او را از گردن خود خواهی انداخت.» (۷)

هارون، برای بنی اسرائیل گوساله طلایی ساخت. هارون، برادر «حضرت موسی»، به عنوان جانشین و مشاور موسی و یکی از بزرگ ترین شخصیت ­های مذهبی یهود، خود به مردم پیشنهاد می ­دهد که بیایید با هم گوساله طلایی بسازیم و آن را به عنوان خدا ستایش کنیم و برای وی قربانی کنیم و خود نیز معمار ساخت چنین بتی می شود: «هارون بدیشان گفت: «گوشواره­ های طلا را که در گوش زنان و پسران و دختران شماست، بیرون کرده، نزد من بیاورید. پس تمامی قوم گوشواره­ های زرین را که در گوش­ های ایشان بود بیرون کرده، نزد هارون آوردند. و آن ها را از دست ایشان گرفته، آن را با قلم نقش کرد، و از آن گوساله ریخته شده ساخت، و ایشان گفتند: ای اسرائیل این خدایان تو می­ باشند، که تو را از زمین مصر بیرون آوردند. و چون هارون این را بدید، مذبحی پیش آن بنا کرد و هارون ندا در داده، گفت: فردا عید یهوه می­ باشد. و بامدادان برخاسته، قربانی ­های سوختنی گذرانیدند، و هدایای سلامتی آوردند، و قوم برای خوردن و نوشیدن نشستند، و به جهت لعب برپا شدند.» (۸)

در حالی که قرآن، این کار را به شخصی به نام سامری، نسبت داده  و هارون را تبرئه می ­کند که إِنَّ القَوُمَ استَضعَفُونی وَ کَادُوا یَقتُلُونَنِی؛ (۹) «این قوم (بنی ­اسرائیل) من را به استضعاف کشاندند و نزدیک بود که مرا به قتل برسانند.» در حالی که در کتاب مقدس، هارون معمار ساخت گوساله معرفی می ­شود.

داود، با زن اوریای حتی زنا می کند. در کتاب مقدس، آمده است حضرت داود با زن شوهردار زنا می ­کند و سپس شوهر وی را می کشد و آن زن را به حرمسرای خود می­ برد و این زن، بعدا «مادر حضرت سلیمان علیه السلام»، می شود: «و واقع شد در وقت عصر که داود از بسترش برخاسته، بر پشت‌بام خانه پادشاه گردش کرد، و از پشت ­بام زنی را دید که خویشتن را شستشو می ­کند و آن زن بسیار نیکومنظر بود. پس داود فرستاده دربارۀ زن استفسار نمود و او را گفتند که آیا این بتشَبع دختر ا‌لیعام زن اوریای حتی نیست؟ و داود قاصدان فرستاده او را گرفت و او نزد وی آمده، داود با او هم بستر شد و او از نجاست خود طاهر شده، به خانه خود برگشت. و آن زن حامله شد و فرستاده داود را مخبر ساخت، و گفت که من حامله هستم.

پس داود نزد یوآب فرستاد که اوریای حتی را نزد من بفرست و یوآب ا‌وریا را نزد داود فرستاد. و چون اوریا نزد وی رسید، داود از سلامتی یوآب و از سلامتی قوم و از سلامتی جنگ پرسید. و داود به اوریا گفت: به خانه‌ ات برو و پای ­های خود را بشو. پس اوریا از خانه پادشاه رفت و از عقبش خوانی از پادشاه فرستاده شد؛ اما ا‌وریا نزد در خانه پادشاه با سایر بندگان آقایش خوابیده به خانۀ خود نرفت. و داود را خبر داده، گفتند که ‌اوریا به خانۀ خود نرفته است. پس داود به ا‌وریا گفت: آیا تو از سفر نیامده ‌ای؟ پس چرا به خانه خود نرفته‌ ای؟

ا‌وریا به داود عرض کرد که تابوت و اسرائیل و یهودا در خیمه‌ ها ساکنند و آقایم یوآب و بندگان آقایم بر روی بیابان خیمه نشینند و آیا من به خانه خود بروم تا اکل و شرب بنمایم و با زن خود بخوابم؟ به حیات تو و به حیات جان تو قسَم که این کار را نخواهم کرد.

قرآن، چنین نسبت ­هایی را به داود را رد کرده و او را شخصیتی برجسته معرفی می کند. در کتاب مقدس، خداوند هم دروغگو است. در داستانی آمده است نبی سال خورده ­ای در شهر بیت­ ئیل ساکن بود و نبی دیگری نیز از آن حوالی می گذشت. خداوند به آن نبی فرموده بود که در شهر بیت ­ئیل توقف نکن و غذا مخور. چون نبی ساکن بیت ­ئیل خبر دار شد که نبی دیگری مشغول گذر از حوالی شهر است، از او دعوت کرد غذا را مهمان وی باشد نبی مسافر جواب داد که خداوند به من دستور داده است در بیت ­ئیل توقف نکنم. نبی ساکن بیت ­ئیل به وی گفت که من نیز مثل تو نبی هستم و خداوند به من فرموده که تو را در بیت ­ئیل مهمان کنم و در ادامه آیه آمده است که این را به دروغ گفت. کتاب مقدس، می نویسد: «و نبی سالخورده ‌ای در بیت ‌ئیل ساکن می‌ بود و پسرانش آمده، او را از هر کاری که آن مرد خدا آن روز در بیت ‌ئیل کرده بود مخبر ساختند، و نیز سخنانی را که به پادشاه گفته بود، برای پدر خود بیان کردند. و پدر ایشان به ایشان گفت: به کدام راه رفته است؟ و پسرانش دیده‌ بودند که آن مرد خدا که از یهودا آمده بود به کدام راه رفت. پس به پسران خود گفت: الاغ را برای من بیارایید. و الاغ را برایش آراستند و بر آن سوار شد. و از عقب مرد خدا رفته، او را زیر درخت بلوط نشسته یافت. پس او را گفت: آیا تو آن مرد خدا هستی که از یهودا آمده‌ای؟ گفت: من هستم. وی را گفت: همراه من به خانه بیا و غذا بخور. او در جواب گفت که همراه تو نمی ­توانم برگردم و با تو داخل شوم، و در این جا با تو نه نان می ­خورم و نه آب می ­نوشم؛ زیرا که به فرمان خداوند به من گفته شده است که در آن جا نان مخور و آب منوش و از راهی که آمده ‌ای مراجعت منما. او وی را گفت: من نیز مثل تو نبی هستم و فرشته ‌ای به فرمان خداوند با من متکلم شده‌، گفت او را با خود به خانه‌ ات برگردان تا نان بخورد و آب بنوشد. اما وی را دروغ گفت. پس همراه وی در خانه ‌اش برگشته‌، غذا خورد و آب نوشید.

و هنگامی که ایشان بر سفره نشسته بودند، کلام خداوند به آن نبی که او را برگردانیده بود آمد، و به آن مرد خدا که از یهودا آمده بود‌ ندا کرده، گفت: خداوند چنین می ­گوید: چون که از فرمان خداوند تمرد نموده‌، حکمی را که یهوه، خدایت به تو امر فرموده بود نگاه نداشتی، و برگشته،‌ در جایی که به تو گفته شده بود غذا مخور و آب منوش غذا خوردی و آب نوشیدی؛ لهذا جسد تو به قبر پدرانت داخل نخواهد شد.» (۱۰)

در ادامه همین داستان، وقتی نبی مسافر به مسیر خود ادامه می دهد، شیری جسد وی را می ­درد: «پس بعد از این که او غذا خورد و آب نوشید، الاغ را برایش بیاراست؛ یعنی به جهت نبی که برگردانیده بود. و چون رفت، شیری او را در راه یافته، کشت و جسد او در راه انداخته شد، و الاغ به پهلویش ایستاده، و شیر نیز نزد لاشه ایستاده بود. و اینک بعضی راه گذران جسد را در راه انداخته شده، و شیر را نزد جسد ایستاده دیدند؛ پس آمدند و در شهری که آن نبی پیر در آن ساکن می ­بود، خبر دادند.

و چون نبی که او را از راه برگردانیده بود شنید، گفت: این آن مرد خداست که از حکم خداوند تمر‌د نمود، لهذا خداوند او را به شیر داده که او را دریده و کشته است، موافق کلامی که خداوند به او گفته بود.» (۱۱)

کتاب مقدس از ۶۶ سفر تشکیل شده است که به اذعان نویسندگان و پژوهشگران مسیحی همه این اسفار توسط نویسندگان مرد نوشته شده است. شما که به حقوق زن در اسلام ایراد می گیرید، پس چرا خداوند حتی یک زن را هم به عنوان نویسنده حتی یک بخش کوتاه و مختصر از یکی از اسفار برنگزیده است؟!

چرا حتی به یکی از زنان سبط لاوی اجازه نداده است تا کهانت و خدمت در خیمه اجتماع در هیکل (درعهد قدیم) را بر عهده بگیرد؟!

چرا خداوند از میان دوازده رسول و حواری مسیح علیه السلام حتی یک نفر زن هم برنگزیده و همه حواریون مسیح مرد هستند؟!

از این دوازده نفر گذشته،‌ چرا در آن هفتاد رسولی که خداوند فرستاد،‌ حتی نشنیده ایم یک نفرشان زن باشد؟!

در نامه پولس به قرنتیان (اول قرنتیان فصل ۱۵)، برای اثبات قیام مسیح نام مردان بسیاری آورده می شود که در میان آن ها حتی یک زن هم نیست. این نیاوردن نام یک زنان در میان اسامی که گفتیم،‌ قطعا به دلیل خاصی بوده است. چرا که اولین کسی که شاهد قیام مسیح بود، مریم بود و او بود که نخستین بشارت به قیام را اعلام کرد. اما چرا نام وی از لیست شاهدان قیام مسیح حذف شده است؟ ایا این یک دلیل آشکار بر نادیده گرفتن جایگاه زن در مسیحیت نیست؟‌

در کلیسای اولیه به تفصیلی که در نامه های اول تیموتاوس و تیطس آمده است،‌ روی سخن با اسقف ها و شماسان مرد است و در این میان از زنان اسقف و شماس خبری نیست؟‌! کما این که در عهد جدید اصلا نامی از زنان بشارت دهنده یا شبان یا معلم به همان معنای عامی که در عهد جدید است،‌ دیده نمی شود.

در هیچ جایی از عهد جدید، نام زنی نیامده است که به دست او معجزه ای رخ داده باشد. در حالی که در قرآن در مورد مریم آمده است:‌ «درد زایمان او را به کنار تنه درخت خرمایی کشاند؛ (آن قدر ناراحت شد که) گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم، و بکلّی فراموش می ‌شدم!» ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که: «غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی (گوارا) قرار داده است! و این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه ‌ای بر تو فرو می‌ ریزد!

 

منابع:

۱- یهودیان و مسیحیان، کتاب مقدس را کتاب آسمانی و وحی الهی دانسته و معتقدند دچار تحریف نگشته و دست در آن برده نشده است.

۲- سفر پیدایش، ۱۹: ۳۱ – ۳۸٫

۳- اول پادشاهان، ۱۱: ۱ – ۸٫

۴- بقره-۱۰۲٫

۵- سفر پیدایش، ۲۷: ۶-۱۷٫

۶- همان.

۷- همان.

۸- سفر خروج، ۳۲: ۲-۶٫

۹- اعراف-۱۵۰٫

۱۰- اول پادشاهان، ۱۳: ۱۱-۲۲٫

۱۱- همان، ۲۳-۲۶٫

 

جمعه بیست آبان ۱۳۹۰ – یازدهم نوامبر ۲۰۱۱

ادامه دارد.