جنگ و بیانیه روشنفکران ملی- اسلامی

با بالا گرفتن تهدیدات جنگی و احتمال حمله نظامی به جمهوری اسلامی  از سوی اسرائیل و غرب، صف بندی نیروها و جریانات سیاسی با خط فاصل های روشن و شفاف تری بروز پیدا کرده است.

 بخش مهمی از نیروهای راست پرو غرب از این تبلیغات جنگی به وجد آمده اند و خود را آماده می سازند تا سوار بر موشک و بمب نقش چلپی های ایران را بازی کنند. این البته پدیده تازه ا ی نیست. قبلا نیز شاهدش بوده ایم. این جریانات اصولا به رژیم چنج از بالا چه با کمک نظانی غرب و یا  از طریق کودتا  چشم دوخته اند. و اکنون با نمونه لیبی و عملیات نظامی ناتو و نهایتا سرنگونی قذافی امیدواری بیشتری یافته اند. مورد لیبی حتی باعث شده است که شماری از دوخردادی های سابق نیز دست یاری به سوی خانم کلینتون دراز نمایند و بی بی سی هم  در این خصوص برای غرب بازارگرمی کند.

یک دسته دیگر اما جریانی است که ظاهرا از سر خصومت جهان سومی اش با غرب و یا خود شیفتگی ناسیونالیستی و یا دلبستگی استراتژیکش با نظام اسلامی حاکم بر ایران، در مخالفت با جنگ سر از دامن جمهوری اسلامی در می آورد و عملا در کنار این رژیم قرار می گیرد. جریانات ملی- اسلامی ها در زمره این گروه دوم هستند. بیانیه ١٢٠ نفر از روشنفکران هم که اخیرا متشر شده است متاثر از همین دیدگاه است. بگذارید قدری بیشتر  به این مورد بپردازیم. از همان عنوان بیانیه “محکومیت سرکوبگری رژیم حاکم و تجاوز نظامی خارجی به ایران” ما به این پی می بریم که صحبت بر سر محکومیت جمهوری اسلامی نیست بلکه مسئله فقط به محکومیت یکی از خصوصیات ضد انسانی این رژیم محدود می شود. اینگونه فیلتر گذاشتن ها در عالم سیاست یعنی اینکه اگر جمهوری اسلامی کمی سرکوبها را کاهش دهد و مثلا قدری به اپوزیسیون طرفدار رژیم میدان دهد طبعا می شود با آن مصالحه کرد و کنار آمد. این دقیقا همان رویکرد دوخردادی های سابق و جریانات طرفدار اصلاح رژیم است.  در بخش دیگری از این بیانیه می خوانیم:

” ما امضاکنندگان این نامه، با پرهیز از افتادن به دام دوگانه ی مغلطه آمیز “یا رژیم ولایت فقیه یا خاورمیانه جدید”، از همگان می خواهیم تا در این برهه ی سرنوشت- ساز هم نسبت به سرکوبگری رژیم هم نسبت به خطر تهاجم نظامی بیگانگان هشیار باشند و هشدار دهند. به ملاحظه ی مصلحت کشور به حکومت جمهوری اسلامی اکیداً توصیه می کنیم در جهت رفع ابهام از برنامه هسته ای کشور با آژانس انرژی اتمی و ناظران بین المللی همراهی کند تا دلیلی برای تهدید به جنگ و ویرانی باقی نماند. از پژوهندگان آزاده می خواهیم تا هم فساد گسترده ی دستگاه ولایت فقیه را افشا کنند، هم نتایج ویرانگر نظامیگری جهانی را. “

ظاهرا چنین است که این بیانیه دارد علیه هر دو طرف یک نزاع موضعگیری می کند ولی در واقع چنین نیست. توجه  بیانیه به “دستگاه ولایت فقیه”-  دقت کنید نه نظام اسلامی حاکم بر ایران- صرفا هشدار یست به اینکه سرکوبگری زیاد نباشد و بالاخره نصیحتی برادرانه است به این رژیم که گزک بدست بیگانگان ندهید که به کشور حمله کنند. این بیشتر از آنکه حاوی موضعی علیه جمهوری اسلامی باشد بعنوان تلاشی برای نجات آن جلوه می کند. دلسوزی برای رژیمی که به زعم یکی از نویسندگان این بیانه، اکبر گنجی، “خودکامگی آن باعث نمی شود که بیگانگان بر سرملتش ( البته منظور واقعی ایشان همان حکومت است)  بزنند”! در سرتاسر این بیانیه ما فراخوانی به مبارزه علیه جمهوری اسلامی نمی بینیم. امضا کنندگان نامه بخوبی حواسشان جمع است که در چهارچوبی حرف بزنند تا در مقابل تهاجم نظامی احتمالی غرب و یا اسرائیل گزندی متوجه رژیم اسلامی نشود. معلوم نیست “افشای فساد  گسترده ی دستگاه ولایت فقیه” چگونه قرار است در نزاعی که به  زعم تحلیگران به مرحله حادی رسیده است از بروز یک جنگ جلوگیری کند؟ این به اصطلاح دست زدن به افشاگریها (که خود جناحهای حکومتی هر روز به یکی دوجین آن دست می زنند)  بیشتر از اینکه چیزی در مورد جمهوری اسلامی بگوید می خواهد آتش مبارزه علیه جمهوری اسلامی را خاموش کند. بزعم اینها از این پس ما بدلیل تهدیدات جنگی اجازه داریم فقط “افشاگری” کنیم. مبادا در خیابان بیائید و شعار دهید ” منزلت ومعیشت حق مسلم ماست”  نه! افشاگری کنید. مبادا به فکر سازماندهی برای گسترش اعتراضات خود باشید. خیر! بدلیل خطر جنگی فقط افشاگری کنید. این همان منطق رژیم اسلامی است که جنگ با عراق را وسیله ای قرار داد تا با بهانه آن اعتراضات بر حق مردمی را منکوب کند. اینک روشنفکران ملی – اسلامی می خواهند به دلیل فضای جنگی مبارزه علیه جمهوری اسلامی و سرنگونی آنرا تخطئه کنند. راستش اگر فشار جنبش انقلابی سرنگونی نبود این طیف ابایی نداشت که مردم را صریحا به حمایت از حکومت اسلامی در مقابل “تهاجم بیگانگان”  فراخوان دهد.

چنین موضگیری ای البته بهیچوجه اتفاقی نیست. این با چهارچوب نگرش شناخته شده ایی که انتقادش از جمهوری اسلامی انتقادی به “سلطانی فقیه سالار” است و جایگزین طبیعی آنهم لابد جمهوری اسلامی بدون “فقیه سالاری” است همخوانی دارد. این رویای اسلامیون تارانده شده از حکومت با خود رفتن جمهوری اسلامی دود خواهد شد و به هوا رفت.

از نظر ما نزاع مابین جمهوری اسلامی از یکطرف و دول غربی و اسرائیل از طرف دیگر یک نزاع ارتجاعی است و هیچ ربطی به منافع مردم ندارد. صورت مسئله از نظر غرب به خطر هسته ای شدن جمهوری اسلامی بر می گردد. غرب حاضر است جنبش اسلام سیاسی را به خاطر قابلیت ضد انقلابی و سرکوبگرش بپذیرد به شرط اینکه میزان ضدیت این جنبش با غرب تعدیل شود و از همین رور به دنبال مهار و اهلی کردن جنبش اسلام سیاسی از طریق دیپلماسی فشار و یا تهدیدات جنگی است. از نظر جمهوری اسلامی مسئله اما بر سر مرگ و زندگی است. جای هیچ شکی نیست که جمهوری اسلامی در پی درست کردن سلاح اتمی است تا در حوزه رقابتهای منطقه ایی و همچنین رو به داخل و مردم بپاخاسته قدرت پوشالی اش را حالا هسته ایی کند تا به این خیال برای خود عمر بیشتری بخرد. اینکه اینها از خر شیطان پایین نمی آیند با نصحیت رفع و رجوع نمی شود. اینها خود “شیطان” هستند که حاضزند برای ماندن در قدرت دست به هر جنایت و خونریزی بزنند. این بخش جدایی ناپذیری از جنبش اسلام سیاسی و رژیم اسلامی حاکم بر ایران است.

هرچند که به دلایل متعددی احتمال بروز جنگ و حمله نظامی بسیار پایین است اما تماما منتفی نیست. تازه نفس فضای تبلیغات جنگی نیز خود به چماقی علیه مردم تبدیل شده و میشود. باید قاطعانه به جنگ نه گفت  و بهمراه بشریت مترقی برای جلوگیری از بروز آن تلاش کرد. اما این موضعگیری علیه جنگ باید به شق دیگری پیوند بخورد که در واقع تشدید مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی است. سرنگونی جمهوری اسلامی  هسته اصلی سیاستی است که می تواند از بروز یک جنگ احتمالی جلوگیری کند. بحران موجود در بین بالایی هاست ولی جواب واقعی آن را پایینی ها دارند و آن به زیر کشیدن جمهوری اسلامی است. سرنگونی جمهوری اسلامی پاسخ به مسله اتمی  رژیم است. مردم بمب نمی خواهند مردم رفاه و آسایش می خواهند. با سرنگونی جمهوری اسلامی یک قطب جهانی تروریسم از بین می رود و یکی از زمینه های بروز جنگ تروریستها از میان برداشته می شود. مبارزه علیه جمهوری اسلامی تنها راه واقعی دخالت مردم در سرنوشت خویش است . ضروری است همه کارگران و مردم زحمتکش در صورت بالا گرفتن خطر جنگ به تشدید مبارزه علیه جمهوری اسلامی دست بزنند و برای احقاق خواستهای انسانی خود و سرنگونی این رژیم جنایتکار به میدان بیایند. در همانحال باید در سطح بین المللی کوشید که این رژیم از همه مجامع جهانی اخراج شود و به دولتها فشار آورد که روابط سیاسی و دیپلماتیک خود با این رژیم آدمکش را قطع کنند.*