یکى دو توضیح در رابطه با " گى پراید تورنتو"

سلیمان سیگارچى
١٠ جولاى ٢٠٠٧

١-  حبیب بکتاش در جوابیه سیاوش دانشور می نویسد هویت جنسى را نمیتوان تغییر داد، چون امرى طبیعی است و مثل مذهب و غیره نیست . البته هویت جنسى از لحاظ فیزیولوژیکی پدیده طبیعی است. اما میتواند چه به لحاظ احساسات و چه به لحاظ فیزیولوژیکى آنرا تغییر داد. این علم سابقه طولانى دارد و بولنت ایرسوى خواننده معروف ترکیه یکی از نمونه های آن است و به تازگی هم این علم پیشرفتهای تازه ای کرده است . ممکن است از لحاظ فیزیولوژیکى کسی تغییر جنسیت نداده باشد ، اما از لحاظ احساسى کاملا تغییر کرده باشد . این بحث به نظر من هر چند میتواند وارد مقوله جنبش گى و لزبین شود ، اما خیلى به بحث سیاوش که بحثش بیشتر جنبه سیاسى دارد مربوط نیست . به نظر من پزشکان متخصص وارد این بحث شوند بهتر است .

٢- من فکر می کردم که برنامه حزب کمونیست کارگری تاحدودى به این مسئله پاسخ داده است . هر چند جزئیات آنرا نشکافته است و باید بیشتر به این مسئله پرداخت . چیزی که هم حبیب بکتاش و هم سیاوش دانشور به آن معتقد هستند .
اما تا گرفتن قدرت و بردن " لایحه بررسی جنبش گى و لزبین به مجلس سوسیالیسی ! " و گرفتن حق این جنبش از دولت سوسیالیستى هنوز راه داریم . امروز نظر کمونیستها در رابطه با آزادی و اعلام علنی آن چیست ؟ همان خواستهایی که سیاوش به آنها اشاره کرده ، به نظر سیاوش  تازه آنها به موقعیت انسان امروزی میرسند . چه اشکالی دارد . من وارد همان مثال مذهبى میشوم ، ما با مذهب مخالفیم ، بعنوان یک سیستم که چه زمانی در قدرت است و چه زمانى که در قدرت نیست . یک نفر میتونه در خلوت خودش مثل یک معتاد اورادی را بخواند و ضمیر خودش را تسکین دهد . مثال بهائیت را میزنم . ما تلاش می کنیم که هویت انسانی فارغ از تمام این قید و بند ها در جامعه حاکم باشد . اما الف: باید این را در نظر گرفت که ما در چه دورانى داریم زندگى می کنیم ، دوران بربریت و توحش که بورژوازی چنان حمله را آغاز کرده و دارد یکی پس از دیگری دست آوردهای بشری را پس می گیرد و نور امیدی در جامعه و " روشنفکران مترقى" نیست . از طرفی هم احزاب و سازمانهای سایسی یکی بعد از دیگری یا بخاطر تعدد نظرات یا خودبزرگ بینی به تقسیم سلولى میرسند .  ب : ما در قدرت نیستیم ، اگر بودیم کسی را به جرم گی و لزبین و به هیچ عنوان اعدام نمیکردیم . حال سوال این است آیا ما با اعدام بهائیان موافقیم یا مخالف . خوب باید جواب این سوال را داد . شما مخالف مذهب هستید و نمی خواهید از " کتاب اقدس" و قوانین فراماسیونی بهائیت دفاع کنید . اما دارند مردم را به جرم "بهائیت " یا " مفسد ، محارب با خدا و رسول خدا " یا همان دو جوانی که گی بودند را بالای چوبه دار می برند .

بنظر من ما باید جنبش علیه اعدام را در ایران تقویت کنیم که هم شامل حال " تجزیه طلبان " ،" هم بی دینان و اقلیتهای مذهبی " و " گی و لزبینها " شود . اعدام انسان محکوم است .
بقیه زندان و قوانین مدون و غیر مدون و فرهنگی و برخورد مرتجعین به این گونه انسانها ست ، که باید کار آگاهگرایانه و تبلیغی کرد ، رشد فکری جامعه را بالا برد تا با این انسانها مثل هر انسان دیگری برخورد کنند و عزت و احترامشان در جامعه محفوط شود .

نباید از این جنبش به بهانه اینکه انسانها را تقسیم می کند رو برگرداند. شما باید قدرت سیاسی دستت باشد تا با تبلیغ هویت انسانی و مبارزه با کسی که این هویتها را برای بشر میتراشد مقابله و مبارزه کنید . بالاخره عده ای دوست دارند بگویند من دیگر مرد نیستم یا زن نیستم (ترانس سکشوالها) یا من دوست دارم فلان کار را بکنم . تا جایی که به دخالت مذهب و سیستم حکومتی بر میگردد ، سیستم مذهبى حق تحقیر و مجازات آنها را ندارد و ما باید از آنها پشتیبانى کنیم . ما در برنامه که نگفتیم ناسیونالیست هستیم که برای کردستان نسخه پیچیدیم که اگر خواستند میتوانند جدا شودند ، و هیچ کس هم حق ندارد ما را به تجزیه طلب متهم کند . جنبش همجنسگرایى می خواهد در جامعه خود را تثبیت کند . یکی از خواستهای آنها مسئله مالیات و ارث بردن از همدیگر است . اگر اینها برای آزادی و ثبت ازدواجشان دارند مبارزه می کنند که از معافیتهای مالیاتی که به ازواج تعلق می گیرد بهره مند شوند و بعد از مرگ یکی از آنها دارئیهایشان به دیگری تعلق بگیرد نه به دولت یا کلیسا .

اگر تحلیل طبقاتى از این مسئله بدهیم ، بالاخره در جامعه بورژوایى داریم زندگى میکنیم و هر چند این جنبش نوینی در عصر ما هست از لحاظ هویتی که میخواهد خود را در جامعه تثبیت کند . اما از طرف دیگر یک جنبش بورژوایی هم هست . ممکن است کارگر یا " سوسیالیست" یا عضو حزب سوسیال دمکرات هم در بینشان باشد . اما در واقع این جنبش فقط بیرون آوردن رابطه جنسی انسانها از اتاق خواب نیست وسیعتر از آن است .
ما بعنوان جنبش کارگری باید برای آزادی آنها ، مصونیت جانشان ، مبارزه بر علیه دستگیری ، زندان و اعدامشان و اجحاف و اذیت و آزار آنها از طرف جامعه باید تلاش کنیم .
باید برنامه و سیاستهای خودمان را که در جامعه برای هر انسانی با هر هویتی تبلیغ میکنیم ، برای اینها هم تبلیغ کنیم . به نظر اینها دارند بر علیه سیستم مالیاتی دولت و قوانین ارتجاعى کلیسا مبارزه می کنند اما چون جنبششان  ناپخته و آلترناتیو دیگری ندارند ، مثل حزب کمونیست کارگری کانادا که آنها را به سیاست درست و انسانی دعوت کند ، به همین شکل میتوانند مبارزه کنند .
موخره : اینها هم مرتجع هستند ، چرا که میخواهند ازدواج کنند . و ازدواجشان را در کلیسا به ثبت برسانند و کلیسا هم از این امر سر باز میزند ، به کلیسا فشار می آورند که این امر را قبول کند تا بتوانند ازدواجشان را به ثبت برسانند ، شاید بدلیل همان مسئله مالیاتی باشد یا شاید انسانهای مومنى هستند . اگر معقد بودند که مذهب و کلیسا با این امر مخالف است ، و در ثانى در فرم های مالیاتی الزاما قید نشده که باید ازدواج کرده باشند میتوانند بعنوان شریک قانونى(١) این فرمها را پر کنند .
Common in Law١=