تقابل با سناریوی جنگ امر کارگران و کمونیستها است

بعد از پیروزی ناتو در لیبی بار دیگر کشمکشهای بین کشورهای عضو ناتۆ و امریکا با ایران بالا گر‌فته است.  بعد از این پیروزی سارکوزی، کامرون و سران امریکا هر کدام جداگانه ایران را تهدید کردند. در چند هفته اخیر هم و هم زمان با جلسه سران کشورهای گروه جی بار دیگر اوباما از این کشورها خواست که فشارهای اقتصادی و سیاسی خیلی شدیدتری  را علیه ایران بکار گیرند تا ایران را به انجام وظایف بین المللی خود متعهد کنند. آژانس بین الملی انرژی اتمی هم قرار است که هفته آینده گزارش خود را در رابطه با برنامه های اتمی ایران منتشر کند و از حالا هم معلوم است که گزارش آن باید در تایید و در راستای سیاستهای امریکا و غرب باشد. روزنامه اسرئیلی هاآرتص هم نوشته که‌ نخست وزیر اسرائیل و وزیر جنگ آن کشور در حال تلاشند که اعضای کابینه دولت را در رابطه با حمله به تاسیسات اتمی ایران قانع کنند و در راستای همین سیاست است که‌ اخیرا اسرائیل یک موشک بالستیک را که میتواند کلاهک  اتمی  حمل کند آزمایش کرد و این مسئله می تواند با برنامه ی نظامی این کشور در حمله به ایران ارتباط مستقیم داشته باشد. از طرف دیگر روزنامه انگلیسی گاردین هم نوشته است که‌ نیروهای نظامی انگلستان خود را برای اقدام نظامی علیه ایران آماده‌ می کنند.  کشورهای غربی در تمام این مدت اعلام کرده اند که‌ فشار آنها سیاسی و اقتصادی است ولی گزینه نظامی همچنان روی میزشان است. جمهوری اسلامی  ایران نیز همچون گذشته از این فضای جنگی استقبال کرده، چون همیشه ابزار مناسبی بوده که از طرفی بحرانهای خود را با آن توجیه کند و از طرف دیگر هر اعتراض حق طلبانه ایی را با استفاده از این فضا سرکوب نماید. جمهوری اسلامی با عکس العمل نشان دادن به‌ تهدیدات امریکا و غرب و اینکه ما با تمام توان خود هر نوع حمله ای به ایران را جواب خواهیم داد قدر قدرتی  خود را به رخ کارگران و مردم محروم بکشد و از آنها زهر چشم بگیرد.
تحولات و انقلابات در کشورهای عربی و شمال افریقا را هم  اگر به‌ اوضاع سیاسی موجود اضافه کنید جدی بودن این مسئله را صد چندان می کند. در همین راستا احزاب سیاسی جامعه ایران هم  ناچار به اتخاذ موضع و عکس العمل شده اند. اما باید سوال کرد آیا سیاستهای اتخاذ شده از طرف این احزاب در راستای امنیت، رفاه و آسایش جامعه است یا نه؟ این پرسشی  است که هر کارگر و انسان  آزادیخواهی که‌ در رابطه با جامعه ایران احساس مسئولیت میکند  باید به آن پاسخ دهد. هیچ انسان حق طلب و آزادیخواهی در ایران نیست که‌ نخواهد جمهوری اسلامی این ننگ بشریت در قرن ۲۱ سایه نگبتش از سر مردم کم شود. این رژیم خود از بدو روی کار آمدنش بانی فقر، نا امنی و عدم امنیت در جامعه برای کارگران و مردم زحمتکش بوده و آرزوی شبانه روزی طبقه کارگر است سر به تنش نباشد و در آرزوی سرنگونی آن هستند و در سه دهه اخیر برای سرنگونی این رژیم مبارزه کرده اند و در این راه صد ها هزار انسان مبارز قربانی، زندانی و شکنجه دیده اند. مبارزه کارگر و انسانهای آزادیخواه و برابری طلب برای ساقط کردن این رژیم و جایگزینی آن با نظام دیگری که‌ بتواند امنیت و رفاه را به جامعه بدهد همچنان در جریان است. همین خواست و آرزوی انسانی زمینه ای فراهم آورده است که نه تنها‌ احزاب راست و ناسیونالیست در اپوزسیون بلکه رهبران  جنبش سبز که خود از معماران اصلی جمهوری اسلامی بوده اند از نارضایتی عمومی و این اوضاع استفاده کرده و تلاش کنند مردم را باعوامفریبی و دروغ پشت سیاستهای ارتجاعی و ضد کارگری خود به خط کنند. آیا جامعه ایران تسلیم کشمکشها و نزاع جناحهای سرمایه داری داخلی و خارجی میشود یا نه ؟ این بستگی به توازن قوای طبقه کارگر و گرایش سوسیالیستی درون این طبقه  و ما کمونیستها دارد.
ناسیونالیستها و احزاب راست همیشه برای شریک شدن در قدرت و سهیم شدن در ثروت و سامان جامعه  امیدشان به شکاف و اختلافات منطقه ای سرمایه داران و دولتهایشان وبه عبارت دقیق ترابزار دست دولتهای منطقه و یا ابر قدرتها در کشمکشهای داخلی سرمایه داران بوده اند و این بخشی از تاریخ انکار ناپذیر این احزاب است. این احزاب هیچگاه  آن را پنهان نکرده اند. این مردم هستند که همیشه در غیاب حضور قدرتمند طبقه کارگر با پرچم و پلاتفرم خود برای جامعه انسانی که رفاه و امنیت تک تک آحاد جامعه  جزو الفبای به قدرت رسیدنش می باشد قربانی توهمات خود شده اند. احزاب ناسیونالیست کرد و عظمت طلب فارس بعد از جنگ خلیج و حمله امریکا هر شب با این آرزو سر به بالین می گذارند که سناریوی عراق، افغانستان و اخیرا لیبی در ایران تکرار شود و آنها هم از این طریق به نان و نوایی برسند. احزاب مستاصل و کم مایه ای که حاضرند پشت هر جنایت، نسل کشی و  ویرانی علیه مردم یک جامعه به خط شوند به شرطی که صاحب گوشه ای از قدرت شوند. بعد از دخالت ناتو در لیبی بار دیگر خون تازه ای به‌ رگهای احزاب ناسیونالیست کرد و فارس پمپاژ شد و قند را در دل آنها آب کرد و خواب و خمودگی آنها بعد از جنگ خلیج را پراند به این امید که‌ بار دیگر دست به دامن ناتو شوند و درخواست کردند که برای سرنگونی رژیم ناتو درایران هم دخالت کند. این احزاب به عنوان نماینده خود گمارده مردم که‌ منافعشان کاملا با منافع سرمایه دارانه در سطح جهان یکی است با فرمولهای عوامفریبانه و دهن پر کن از جمله: کردها حق دارند که از پشتیبانی بین المللی برخوردار شوند( از اظهارات خالد عزیزی دبیر اول حزب دمکرات کردستان – ایران) دخالت بشر دوستانه ناتو در لیبی و حمایت از آن و درخواست تکر‌ار آن در ایران ( که از طرف بخشی از نمایندگان جنبش سبز در خارج مطرح شده است) یا تلاش بخشی از اپوزسیون برای متحد شدن و خود را قالب کردن بعنوان نماینده مردم برای جلب نظر دولت امریکا و ناتو درخواست مذاکره با این دولتها تا نقش چلبی و یا شورای موقت لیبی را بازی کنند. یا گفتن اینکه‌ دخالت ناتو در لیبی در راستای شکوفایی انقلاب در لیبی است(پشتیبانی حزب کمونیست کارگری از قطعنامه‌ سازمان ملل در رابطه با دخالت ناتو). باید برگزاری کنفرانس ملی کرد هم که‌ قرار بود در اربیل کردستان عراق برگزار شود و کومله حزب کمونیست ایران هم قرار بود در آن شرکت کند همه  بخشی از این سناریوی سیاه است. خانم هیلاری کلینتون هم فرمۆدند که‌ تا بحال جنبش سبز از آنها درخواست کمک نکرده که‌ معنایش این است که‌ اگر بکنند امریکا آماده است که‌ به آنها کمک کند. واقعیت این است که‌ بعد از قطعنامه ی سازمان ملل که‌ به ناتو قدرت تمام را داد که‌ در لیبی دخالت نظامی کند و احزاب راست و چپ ایران از آن حمایت کرد این احزاب در استراتژی و آینده ی سیاسی جامعه در ایران را به‌ لحاظ سیاسی بیشتر به‌ هم نزدیک کرد، آنها را هم هدف و هم سرنوشت کرد.هر چند بعد از اظهارت خالد عزیزی مبنی بر اینکه کردها حق دارند که از پشتیبانی بین المللی برخوردار شوند صدای ناسیونالیست عظمت طلب و شوونیست ایرانی را در آورد و حزب دمکرات را متهم به‌ داستان قدیمی تجزیه طلبی کردند. ولی همه  این احزاب در استراتژی مشترک هستند چه آنهایی که‌ خواهان دخالت مستقیم نظامی ناتو و امریکا هستند و چه آنهایی که از تحریم های سیاسی و اقتصادی ایران پشتیبانی کردند.
انقلابات و اعتراضات در کشورهای شمال افریقا و کشورهای عربی علی القاعده‌ می بایست به کارگر و مردم زحمتکش و جان به لب رسیده از دست حکومت هار و جانی سرمایه ایران قوت قلب می داد و وحدت طبقاتی طبقه کارگر را برای سرنگونی این رژیم بالا می برد ولی ظواهر امر نشان میدهد که‌ این احزاب راست و ناسیونالیست ایران هستند که‌ از این شرایط انقلابی در خاورمیانه و شمال افریقا  به نفع سیاستهای ضد انقلابی و ضد برابری طلبی مردم محروم استفاده می کنند و موقعیت سیاسی بهتری را به‌ این احزاب داده و آنها را تقویت کرده است. کردستان به دلیل موقعیت استراتژیکی آن و سابقه تاریخی مبارزات مردم علیه رژیم  جمهوری اسلامی سرمایه و وجود احزاب پرو غرب و آماده به خدمت و دست به ماشه تفنگشان در راه سیاستهای فاشیستی ناتو و دولت امریکا جایگاه و موقعیت ویژه ای دارد و برای همین هم است که‌ مورد توجه طرفین در گیر در تحولات ایران است. امریکا، ناتو، جمهوری اسلامی و احزاب ناسیونالیست و چپ بورژوایی جامعه هر کدام دنبال منافع سیاسی طبقاتی خود هستند و در نهایت شریک در سناریو سیاه و خوابی هستند که برای جامعه ایران میبینند.  تللاش آنها برای سرنگونی و یا اصلاح  این رژیم ربطی به‌ رفاه و آسایش مردم کارگر و زحمتکش جامعه ایران ندارد. به‌ همین دلیل طبقه کارگر چه درکردستان وچه در سایر تقاط ایران باید نه تنها با قاطعیت آن را محکوم کند بلکه باید با تمام توان در مقابل آن صف آرایی کند.

لپ مطلب این است که طبقه‌ کارگر در کردستان و ایران کجای این واقعه قرار گرفته است؟ اگر اوضاع به همین روال پیش برود سرنوشت طبقه کارگر در تحولات آتی و پیش روبه کجا ختم می شود؟ متاسفانه تا  کنون که اوضاع نه تنها به نفع طبقه کارگر ورق نخورده بلکه سیاستهایی که‌ این احزاب دنبال می کنند کاملا علیه منافع ما، کارگران و کلیه آزادیخواهان است. این واقعیت را باید به رسمیت شناخت و سریعا باید برای رفع آن چاره جویی کرد. فعال کارگری و کمونیستها در کردستان لازم است در موقعیت صاحب جامعه ابراز وجود کنند و با شفافیت و روشنی اعلام نمایند که‌ یکسره کردن رژیم جانی سرمایه در ایران امر آنها است و نیازی به‌ دخالت کشورهای غربی و وحمایت احزاب ناسیونالیست و ضد منافع کارگر ندارند. اعلام کند که شما بارها امتحان خود را پس داده اید که‌ رفتارتان، سیاستهایتان و اعمالتان از نوع همان رفتارهای رژیم حاکم‌ بر ایران است و تمام هم و غمتان شریک شدن در قدرت و سهیم شدن در ثروتی است که‌ من در جامعه تولید می کنم و خودم از دستیابی به همان حداقلی که‌ باید زنده بمانم محرومم. اعلام کند که قطعنامه های سازمان ملل در رابطه با دخالت نظامی ناتو ،تحریمهای اقتصادی، اتحاد سازمانهای اپوزسیون در خارج کشور، کنفرانس ملی کرد وووو.. تو سرتان بخورد‌ و این نه تنها در راستای منافع من نیست بلکه علیه من است پیشکش خودتان چون همه اینها بخشی از آن خواب و سناریو سیاهی است که‌ برای من تدارک می بینید. قربانی این قطعنامه ها و پلاتفرمتان  من هستم و نه شمایی که صدایتان از جای گرم در میاید هم و غمتان شریک شدن در قدرت دولتی و به نان و نوایی رسیدن است. کارگران ومردم حق طلب و آزادیخواه لازم است صف طبقاتی خودمان را برای مقابله‌ با صف آرایی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، ناتو و احزاب راست و ناسیونالیست و پرو غرب متحد کنیم. چون ضامن پیروزی طبقه کارگرو مردم آزادیخواه و برابری طلب در گرو شفافیت در گفتار و اتحاد طبقاتی ماست و این تنها راه پیروزی ما برای سرنگونی این رژیم و تقابل با احزاب ناسیونالیست است. کمونیستها و فعالین کارگری نباید اجازه بدهند که این احزاب به نیابت از آنها و با بند و بست با ناتو سرنوشتش را ورق بزنند کاری که در حال حاضر در جریان است و باید با قدرت در مقابل آنان ایستاد و همانند رضا رخشان بعنوان فعال کارگری اعلام کند که مبارزه با طبقه سرمایه دار امر طبقه کارگر است و ما نیازی به‌ دخالت کشورهای خارجی نداریم و رسما به این احزاب اعلام نماید که‌ نیابت شما از طرف ما کارگران پوچ است. این را باید با بانگ رسا و بدون ابهام و ترس اعلام نماید. در صورتی که فعالین و رهبران کارگری و کمونیستها این سیاست روشن و بدون ابهام را در پیش گیرند امیدی به‌ جلوگیری از تکرار سناریوی لیبی، عراق و افغانستان هست در غیر این صورت باید همان سیاست انتظار را پیشه کرد و منتظر تکرار همان تاریخ شد که‌ در این کشورها اتفاق افتاد. گارد آزادی و حزب حکمتیست برای رسیدن به‌ این اهداف مبارزه می کند و کارگران و آزادیخواهان لازم است برای متحقق کردن آن و تقابل با این سناریو سیاه با این حزب همراهی کنند. گارد آزادی ابزار مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تقابل با تمامی باندها و احزاب سناریو سیاهی است آن را از آن خود کنید و در هر جا  امکان دارید واحدهای آن را سازمان دهید و در گسترش آن بکوشید. 
رحمت فاتحی       ‌                       ‌