شرافت و وجدان طبقاتی است

کسی به نام ناصر ایرانپور در مطلبی تحت عنوان “حکمتیستها و ستیز دوباره‌با برابری‌طلبی ملی” به بهانه جواب به نوشته من به نام “هویت قومی آخرین سنگراصلاح طلبان کرد” در رابطه با گفتگوی سایت “جرس” با جلالی زاده و توکلی،  کف بر لب آورده و هر آنچه که در انبان کثیف ضدکمونیستی اش است بیرون ریخته است.

ایرانپور بر آشفته  و افسار گسیخته شده است که چرا در مورد شرافت همکاران  اصلاح طلب سنی و کرد او  از جمله جلال جلالی زاده شک کرده ام  و در نتیجه “صریح و صادقانه” و “شرافتمندانه” و با زبانی پر از “ادب” و “نزاکت” و با الهام از “اومانیسم”  اش، هر چه کثافت و عفونت قومی و مذهبی در چنته  داشته نثار کمونیسم و  ما کرده است. جالب است که این ادمی است که آب تمدن اروپایی و دمکراسی غربی که خود شیفته آن است را نوشیده و به عنوان “دمکرات” و “اهل ادب و نزاکت” در جدالهای بین احزاب ظاهر می شود و همه را به آرامش و محبت دعوت و نصیحت می کند. اما این معلم اخلاق و ادب، کمی انطرف تر در رابطه با کمونیست ها، انبان ادبیاتش را که باز می کنید بوی عفونت ضد کمونیستی و ضد انسانی اش منزجر کننده است.

ظرفیت صد انسانی این ادم که خود را “اومانیست ” و “آته ئیست” هم می نامد سرسام آور است. در یک نگاه به سابقه “سیاسی” ایرانپور متوجه می شوید که این آدم در دکان سیاسی قومیگری اش، انواع  ابزار تهدید  و شمشیر و دشنه آویزان کرده است تا  هر بار به بهانه ای آنها را علیه کمونیست ها بکار گیرد. در دکان بقالی سیاسی این پاسبان “دمکراسی”، قمه و زنجیر اصلاح طلبی نوع موسوی با ورژن  کردی و سنی و فدرالیسم قوم پرستانه، دف و دایره طرفداری از دخالت نظامی ناتو، حامی سازمان زحمتکشان، واعظ و نصیحتگر و آخوند حل اختلاف احزاب کردی و دشنه های زهرآگین علیه کمونیسم و کارگر تا دلت بخواهد آویزان است.

 

در مورد مقوله “شرافت” که این آدم “دمکرات” به آن آویزان شده است، باید بگویم که از نظر من شرافت و وجدان  طبقاتی است، اخلاقی نیست. وقتی پای سیاست به میان می آید. وقتی پای مخاطب قرار دادن مردم بمیان می آید، وقتی پای منافع طبقاتی است، شرافت و دیگرمقولات ظاهرا اخلاقی و فرهنگی و غیره طبقاتی می شوند. در اینجا دیگر بورژوازی و روشنفکرانشان از زاویه منفعت بورژوازی شرافتمند و در رابطه بامنفعت طبقه کارگر ناشرافتمند و فاقد وجدان انسانی اند.  خود بورژوازی در این رابطه صراحت کامل دارد و تا آنجایی که پای سود و سرمایه در میان است، برای شرافت واخلاقیات و وجدان و غیره تره خرد نمی کند. و ابایی هم ندارد. اما این روشنفکران بورژوا و خرده بورژوا هستند که ریاکاری، دروغگویی و فریبکاری و تحمیق مردم  شرافتشان می شود.

 با نگاهی گذرا به فرمایشات ایرانپور اصلاح طلب کرد وسنی و فدرالیست، این حقایق را می توان به قول خودش “صریح” و بی پرده دید و معلوم می شود که درد این آدم بسیار فراتر از این مقولات است.

 

این ضد کمونیست قهار، در دفاع از قوم پرستان، در دفاع از موسوی و کروبی و منتظری رهبران جنبشش و به پاس  دمکراسی خانم مرکل که به او حق پناهندگی و لقمه نانی بخور و نمیر داده است، ما کمونیست ها را دیکتاتور، پول پوت، قاتل، ساواکی، ضد مردم کردستان و… نامیده است. این مترجم دستگاه قضایی در آلمان اگر بویی از  تمدن و حقوق برده بود باید می فهمید که دردنیای متمدن هر کدام از این اتهامات جرم است و مجازات دارد. این اتهامات همانهایی است که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی علیه ما چه قبلا و چه اخیرا مطرح کرده و به اتهام تروریست بودن (زبان سیاسی کلمه ی “قاتل” ایرانپور) از پلیس بین المللی تعقیب ما را خواسته است. من از اینکه ایرانپور هم متعلق به این کمپ علیه ما کمونیست ها است خبر نداشتم. ظاهرا این برای خیلی ها شغل شریف و لباس برازنده ای است!

ایرانپور فراموش نکرده که  نباید کمونیست ها را به هیتلر و تاچر و بوش و جنایتکاران دیگری از این کمپ نسبت دهد. برای این ضد کمونیست و ضد کارگر، مقایسه هیتلر و بوش و … با جنایتکاران جناح سرمایه داری دولتی به نام سوسیالیسم  در کره و کامبوج و غیره، جایز نیست. اولی ها برای او  خودی اند.

 

شخصا فکر می کنم که جواب به یک ضد کمونیست “صریح” و “مودب” و با “نزاکت” چون ایرانپور اسان تر است از افشای قوم پرستانی که وقتی قافیه تنگ می شود لباس کردی می پوشند و کردی حرف می زنند و مدافع حقوق مردم “کرد” و “اهل سنت” می شوند. با این اتهامات ضد انسانی و ضد کمونیستی، ایرانپور تنها شایسته ان است که تحویل آژان و کلانتری محله اش بدهی. اما اگر حتی یک مغز خر خورده ای پیدا شود که از این چرندیات کثیف ایرانپور شاد شود باید حقایق را آنطور که هست بار دیگر گفت. نه بخاطر اینکه شاید ایرانپور مودب و شریف  وبا نزاکت بشود. بخاطر اینکه روشن شود که در بازار دمکراسی بورژوایی وقوم پرستی و ملی گرایی و مذهبیگری سنی وشیعی و سلفی و فدرالیسم  این آقایان چه ظرفیتهای پلیدی نهفته است. چه الگوهایی از نوع یوگسلاوی و … کمین کرده است! چه خیل جانوران دوپایی نشسته اند و منتظرند تا نظاره گر باشند که چگونه کردها و فارس ها و بلوچ ها و ترک ها و سنی ها و شیعه ها و سلفی ها در نتیجه قوم پرستی و سناریوی فدرالیسم این دشمنان بشریت، شکم همدیگر را پاره می کنند. با این دشمنی خونی امثال ایرانپور با کمونیسم، تکلیف کارگر کمونیست هم در این سناریو روشن است.

  مخالفت با تبعیض ملی و مذهبی، اسم رمز همه ناسونالیست ها و مذهبی ها برای دمیدن در احساسات قومی و مذهبی است. تا دنیا دنیا است با این تئوری و سیاست ناسیونالیستی و مذهبی اقوام و قبایل و مذاهب باید شکم همدیگر را پاره کنند. جالب است که “آته ئیست” ما از فرط دمکراسی طلبی و عشق به “برابری ملی و مذهبی” ظرفیت ان را دارد که کمونیست ها را در پیشگاه سلفی گری  قربانی کند و با شمشیر نوع طالبان سر ببرد چرا که مخالف هرگونه دین و مذهب و خرافات اند. آخر مگر نه اینکه ایرانپور مخالف “تبعیض مذهبی”  است و نه اینکه سلفی هم مانند شیعه و سنی و مسیحی و یهودی… دین و مذهب است و احترامش واجب!!

این “آته ایست” سنی مثل همه اصلاح طلبان کرد، بیشتر از اینکه نگران نان سفره و دستمزد کارگر و فقر و بیکاری و فساد و فحشا درجمهوری اسلامی و نابرابری و حجاب زن و دخالت مذهب در زندگی انسانهای جامعه ما باشد و بیشتر از اینکه علیه قاتلان و جنایتکاران و کشتار جمعی در لشکر کشی به کردستان و … باشد، نگران تبعیض مذهبی بین شیعه و سنی است! او هم مانند جلالیزاده دوستش، ازاینکه اهالی تسنن را به مدیریت کردستان راه نمی دهند دلش خون است. شاید هم حق دارد چرا که اگر از همان ابتدا چنین می شد ایرانپور حالا در کاخ استانداری کردستان که جلالیزاده استاندار می بود و او کارمندی “کرد” و “سنی”، می توانست در کریدورهایش آروق “آته ایسم” و “برابری ملی” بزند و دیگر آواره و شرمسار دمکراسی مرکل هم نمی شد!

این ظرفیت ضد کمونیستی یک اصلاح طلب کرد و سنی با ماسک “اومانیسم” و”آتئیسم”!  نشان دیگر از ضدیت روشنفکران نوکر صفت جناحی از جمهوری اسلامی به رهبری خاتمی و موسوی و کروبی و مخلص منتظری، علیه کمونیسم و کارگر و حزب حکمتیست است.  ایشان  در نوکری و خدمت به طبقه خود و مهمتر به جناحی از جمهوری اسلامی ، وظیفه و ماموریت “صادقانه و شریف” همسویی با وزارت اطلاعات، وظیفه دشمنی خونی با کمونیسم و طبقه کارگر را بر عهده گرفته است.  و این مطلقا خارج از تصور و انتظار نیست.

ایشان، ساواکی  و قاتل نامیدن کمونیست ها را از پرونده وزارت اطلاعات بیرون کشیده وبه نمایندگی این نهاد، مارا متهم چه عرض کنم، محکوم کرده است. معلوم نیست این مترجم و وکیل وزارت اطلاعات و طرفدار “برابری ملی” و همپالگی های اصلاح طلبش، آن زمان که جمهوری اسلامی سنندج را بمباران و توپ باران می کرد و زمانی که دسته دسته رفقای ما را اعدام و با حملات وسیع نظامی از هوا و زمین درو می کرد کجا تشریف داشتند. اگر ایشان نمی گویند مردم می دانند که، همین جلالیزاده ی همکار ایرانپور در مهاباد سر در آخور سپاه پاسداران داشت. مدت زمانی بعد هم با دستبوسی آغا به مجلس رفت. اینطور نیست؟

از نظر ایرانپور “شرافتمند”، این موسوی نخست وزیر امام و کروبی رییس مجلس اسلامی و منتظری داوطلب ولیعهدی ولایت فقیه نیستند که مردم را اعدام دستجمعی کرده اند. اینها قاتل نیستند . کمونیست ها مجرمند که چند دهه است با چنگ و دندان از حقوق انسانی و ازادی و برابری در مقابل لشکرکشی های جمهوری اسلامی ایستاده اند و کشته و زخمی داده و نقص عضوشدند و در تبعید هم تحت تعقیب وزارت اطلاعات و امثال خود ایشان هم هستند. 

 

چند دهه مبارزه سیاسی و نظامی کمونیست ها در کردستان برای  دفاع از مردم  و علیه ستم طبقاتی وملی و علیه زورگویی و سرکوب، برای ایرانپور کم است، هیچ، بلکه اصلا جرم است. چرا که راه حل ایشان مسالمت و همزیستی وهمکاری با جمهوری اسلامی و یا جناحی از آن است. راه حل ایشان گفتگو و مذاکره است، حفظ جمهوری اسلامی به ریاست موسوی وخاتمی است و نهایتا اگر نشد راه حل ایشان دعوت از امریکا و ناتو است. و این سیاستی شرم آور و ضد انسانی است. سناریوی لیبی نهایتا کعبه آمال این قوم پرستان است که آب از لب و لوچه شان آویزان کرده است. سناریویی که جلالیزاده ها و عبدالله مهتدی ها و امثال آنها کاندیدای شرکت در شورای قوم پرستان کردش هستند و شاید در این میان امثال ایرانپور هم به نوایی برسند و این آقا  دکانداری “برابری ملی” اش  را تعطیل کند.

 

ایرانپور می نالد که ما شهامت و جسارت رهبران و همفکرانش از منتظری تا موسوی و کروبی و جلالیزاده  اصلاح طلبش را در انتقاد از جناح رقیب خود در حاکمیت، نادیده گرفته ایم  و رنج و مرارت حصر خانگی و عدم تایید صلاحیت برای مجلس شان را در نظر نمی گیریم. ایشان می خواهند جنگ جناحی و دعواهای خانواده بورژوازی ایران و جمهوری اسلامی را به ما و به مردم بفروشند. اما مگر همین مردم نمی دانند که اصلاح طلبان در حصر و بیرون حصر خود را ناجیان نظام جمهوری اسلامی می دانند. مگر این جناح، خود از جنایتکاران و روسا و کارمندان مجلس اسلامی برای اجرای قانون اساسی و قانون کار و قانون شریعت علیه زنان  و فشار اخلاقی مذهب بر جوانان و جامعه نیستند! مگر نمی گویند، راه حل نجات رژیم دست آنها است نه در دست انحصارگرایان جناح خامنه ای و…

من از جلالیزاده و اصلاح طلبان کرد و سنی همکارش پرسیده بودم که  شرافتا و وجدانا بگویید، شما که جزیی و جناحی از نظام جمهوری اسلامی هستید، آیا صلاحیت دفاع از حقوق مردم کردستان را دارید؟ یا در دعوای جناحی دنبال سهم بیشتر در قدرت و ثروت هستید! اینکه این منتقدان جناح  “انحصارگر” حصر خانگی می شوند و زندان می روند و یا فرار می کنند، که نشد کسب حرمت برای انها! آنها بدوا خود همکار نظام و جناحی از جمهوری اسلامی اند. دعوا و منفعت جناح های جمهوری اسلامی کجا و منفعت کارگر و توده های زحمتکش وحقوق مردم کردستان و رفع ستم ملی کجا!  شما را اگر به مجلس راه ندادند یا موسوی، رییس جمهور منتخب تان نشد و منتظری تئوریسین نظام تان را به قول خودتان دق کش کردند، الان ما باید به پاس انتقاد و گلگی هایتان از جناح دیگر رژیم تان، به شما مدال بدهیم!؟ مدال دفاع از “هویت کردی و اهلیت سنی”! آیا هویت کردی وسنی گری، حتی با همان لباس “اومانیستی” ایرانپور تحت نام “برابری ملی”،  شما را با جمهوری اسلامی و حضور در جناحی از آن متمایز می کند!؟

حکم مردم به این سادگی است که همه همکاران تا کنونی جمهوری اسلامی مشمول همه جنایات این رژیم اند ولو امروز طرفدار هویت قومی شوند و یا پسوند “اومانیست” و” آته ئیست” به خود بچسپانند. این کار کمکی به این حضرات  نمی کند. خیالتان راحت باشد که تبرئه نیستید. همه تان مشمولید. و همه درمقابل طبقه کارگر و توده های میلیون انسان های جامعه ما از زن و مرد و جوان و کودک و پیر صرفنظر از ملیت و زبان و مذهب و غیره، مسوول و جوابگو هستید.

 

فرمایشات ایرانپور با این جملات پایان می یابد:

“آری، آقای محمد مظفری!، با توجه‌به‌اینکه‌شما به‌هر حال در فضای آزاد هستید و ادعاهایی دارید، این در درجه‌ی نخست وظیفه‌ی شما بود به‌این همه‌بی‌عدالتی بتازید. حال که‌این کار را نمی‌کنید، به‌کسانی که‌تحت شرایط سخت امنیتی چنین کاری می‌کنند نیز می‌تازید؟ این هم از آن “شرافتی” که‌دم از آن زده‌اید!”

واقعا وقاحت هم حدی دارد. روشنفکر وامانده و مستاصل اصلاح طلب و کرد سنی البته از نوع  “برابری ملی” و “اومانیست” اش، ما را نصیحت می کند که چرا به این همه بی عدالتی نمی تازید (فراموش نکنید منظور ایشان بی عدالتی قومی و مذهبی آنهم نوع سنی آن است نه هیچ چیز دیگر). اما اگر کسی از ایرانپور و همکاران اصلاح طلبش چون جلالیزاده بپرسد، که در همه این سالهای جنگ ومبارزه و سازماندهی مردم شهرها و روستاها و وجب به وجب جنگیدن کمونیست ها علیه لشکرکشی و حمله وحشیانه نظامی جمهوری اسلامی و اعدام های صحرایی خلخالی و همه ان  رنج هایی که کشیدند، شماها کجا تشریف داشتید؟ جوابشان چیست!

جواب جلالیزاده روشن است: زمانی به عنوان سهمیه سپاه در دانشگاه، زمانی دستبوس آغا و در مجلس اسلامی، اکنون هم در کمپ جناح اصلاح طلب و منتقد جناح انحصارگرا در جمهوری اسلامی. درست است آقای ایرانپور؟ شما از آنوقت تا حالا کجا تشریف داشتید؟ همه عمرتان را صرف این شغل شریف ضدکمونیستی کرده اید. مگر نه؟ اما ضدیت شما با کمونیسم هر اندازه وقیح باشد، در مقابل واقعیاتی که جلو چشمان حداقل دو نسل اخیر در کردستان که زنده و حی حاضرند، اتفاق افتاد، بیش از حد حقیر و پوچ و مسخره است. 

کسی هست شما و جلالیزاده و دیگر اصلاح طلبان کرد و سنی را باور کند که پس از این همه سال، حالا مدافع منافع مردم کردستان و علیه تبعیض شدید! شما که خود اعتراف و افتخار می کنید که جزیی و وابسته به جناحی از جمهوری اسلامی هستید.شما که موسوی و کروبی و منتظری را “انقلابیون” اصلاح طلب و جلالی زاده را “شورشی” علیه تبعیض می نامید و خانم مرکل و اقایان بلر و اوباما و سارکوزی، الگو و سمبل ازادی و دمکراسی و اومانیسم تان است، هیچ آدم عاقلی را پیدا می کنید  باورتان کند که علیه تبعیض و ستم ملی در کردستان “شورش” کرده اید؟

 

بیش از سه دهه است دو نسل از ما  داریم می جنگیم و شما از بطن همان رژیمی که ما  داریم علیهش می جنگیم سر بر آورده و مدعی “اومانیسم” و “برابری ملی” شده اید! خودتان هم باورتان می شود؟! من ایرانپور وهمکاران اصلاح طلب کرد و سنی اش را نه به وجدان و شرافت طبقاتی شان بلکه به تاریخ و شاهدانی که هنوز زنده اند، حواله می دهم تا به آنها بگویند که مبارزه حق طلبانه مردم کردستان چه معنی داشته ودارد.

تاریخ و شاهدان زنده اش به همه دشمنان کمونیسم و طبقه کارگر یاد آور می شود که  حکمت و کمونیستهای همراهش در دفاع از آزادی و حرمت مردم کردستان عراق اعلام کردند که  پرچم استقلال راه نجات مردم کردستان از ستم و کینه ملی و برای ایجاد یک حاکمیت غیرقومی و غیرمذهبی است. این در حالی بود که احزاب و رهبران ناسیونالیست کرد، بر سر ثروت و قدرت شکم همدیگر را پاره می کردند و نهایتا به جبهه حاکمیت قومی و مذهبی در بغداد پیوستند ومنافعشان را در انجا جستجو کردند.

حکمت و کمونیستهای کردستان جنگیدند و سنتهایی را بنیاد نهادند که  انساندوستی و آزادیخواهی و برابری طلبی اش با تفکر و مغز معیوب و ارتجاعی ناسیونالیسم و قوم پرستی دنیایی فاصله داشت و دارد. ما اگر زورمان می رسید و توسط دولتهای جمهوری اسلامی به ریاست موسوی و رفسنجانی و خاتمی و تا کنون، سرکوب نمی شدیم، تنها اجرای بیانیه حقوق زحمتکشان کردستان ” مافه سه ره تاییه کانی خه لکی زه حمه تکیشی کوردستان” که توسط حکمت تدوین و به جامعه اعلام شده بود برای خوشبختی و پیشروی مردم کردستان به سوی آزادی و برابری کفایت می کرد.

حکمت مبارزه مسلحانه را به سیاستهای انسانی متکی کرد که در آن پایمال کردن حرمت مردم، هر گونه زورگویی و برخورد از بالا به مردم، ممنوع بود. سیاستهایی که  آزادی بی قید  شرط سیاسی، حقوق برابر زن و مرد ، حقوق کودک و … را به قانون جامعه و برای آگاهی وسلامت زندگی در آن تبدیل می کرد. سیاستهایی که برای خاتمه دادن به جنگ تحمیلی حزب دمکرات علیه کومه له، آتش بس یکجانبه را اعلام نمود و …

 

در خاتمه باید بگویم که ضدیت با کمونیسم و طبقه کارگر و دفاع از دمکراسی و بازار آزاد و فدرالیسم و قوم پرستی و مذهب، نه تنها احترام و اعتباری برای کسی نمی خرد.،. اکنون دیگر هیچ دمکراسی خواه و طرفدار بازار ازاد سرمایه داری نمی تواند سرش را بالا بگیرد و از سیستم ونظامش دفاع کند. بوی تعفن ورشکستگی و کثافات مذهبی و قومی و فاشیسم و استثمار و جنگ و غارتگری و ویرانگری  این نظام، سرتاسر  جهان را فرا گرفته است

 کمونیسم، طبقه کارگر و حزب حکتیست  به ایرانپور و اصلاح طلبان کرد همکارش چه در حصر وچه بیرون، چه در ایران یا در خارج کشور، یادآور می شود که نقشه اصلاح ونجات جمهوری اسلامی و یا اجرای طرح شوم فدرالیسم و تبدیل ایران به یوگسلاوی و عراق و لیبی دیگر، آرزویی پوچ بیش نیست.  ما می خواهیم و مصمم هستیم  که در ایران و کردستان به همت طبقه کارگر آگاه و تحزب کمونیستی اش، چنان جامعه انسانی و برابر و آزادی را بنیاد بگذاریم که همه ارزوهای پلید قوم پرستی و مذهبی و نژادی در آن دود شده و هوا بروند. دنیایی که نسل امروز و فردای طبقه کارگر و کمونیستهای طبقه ما خواهند ساخت، دنیایی آزاد و برابر برای همه خواهد بود.همان دنیا و افق انسانی ای که  ایرانپور قوم پرست و فدرالیست، به گوشه ای از آن، که رفع ستم ملی است، اعتراف کرده و ما را سرزنش می کند که لنینیست نیستیم و خود کم مانده به خاطر آن “لنینیست” بشود!

نوامبر ۲۰۱۱