آیا مسلمان رهایی میابند؟ رهاییِ مسلمان در گرو چیست ؟

شورشها وقیامهای پی درپی که  از زمستان سال گذشته از تونس  و سپس از مصر به  سایر کشورهای عربی واسلامی سرایت کرده وبه بهارعرب معروف شده است، از همان ابتدا در چشم جهانیان به ویژه روشنفکران ونسل جدید کشورهای اسلامی با دوگانگی، شک و تردید یا امید وخوش باوری همراه بوده است. هم امیدواری وهم شک وترید وهم وحشت بربسترزمینه های مادی و واقعی است که  در صحنۀ کشاکش ومبارزه درجریان است. از سوی دیگر جریانات اسلامی با توجه به سابقۀ سیاه خود  و تجربۀ خونین ملتهای چون ایران، افغانستان،  پاکستان  وعراق و… مانع شده است تا جریانات اسلام گرا به صورت اشکار درصحنه حضور یابند.  ازاین جهت آنها سعی کرده اند در گیرودار اعتراضات و انقلاب کمتر آفتابی شوند،  و به ناچارسیاست خزنده وگام به گام را پیش گرفتند.  به همین سبب درروزهایی که مردم درحال جنگ وگریز خیابانی و درگیری با دولت  و رژیم دیکتاتوری بوده اند. این جریانات به عمد  درانظارعمومی کمتر ظاهرمی شده اند. آنها درانتظارِ به زیر کشیده شدن دیکتاتورها  نشسته بودند و درعین حال در بالامشغول بند و بست خود با نهادهای قدرت درداخل و خارج ازکشور بودند.  با سرنگونی رژِیم  یا فرار دیکتاتورها وآرامش وفضای مناسب ازمخفی گاها ی خود به صحنۀ سیاسیت آشکار قدم نهادند. البته همچنان با احتیاط  وسبک سنگین کردنِ وضعیت و توازن قوا درست مثل خمینیِ  جلاد وشرکای اسلامیش که در انقلاب ۵۷  که قرار بود به عنوان یک روحانی بعد ازپیروزی انقلاب در گوشه ای به عبادت به پردازد! اما دیدیم که چگونه  در کوتاه ترین مدت با خونبارترین شکلِ ممکن انقلاب ایران را سرکوب کرده وثمره اش را یک سره ملا خورنمود. مزه خونین این ملا خوری در دهان جریاناتِ اسلامی شیرینیِ خاصی دارد.

 انتخابات اخیر در تونس  وفعال شدن احزاب  و دستجات اسلامی درمصر و کشتار مسیحیان قبطی ، سقوط  خاندان قذافی  و برگشت به قانون شریعت درلیبی، حاکم شدن کامل حزب اسلامی برحکومت ترکیه ، برگشت دوباره طالبان درافغانستان  و پاکستان،  دست بالا گرفتن اسلامیست ها و احزاب و دستجات اسلامی در خیزشهای مردم  یمن، بحرین …  شک  و ترید  و بدبینی نسبت به بهار عربی  را تقویت نمود.  بهاری که هنوز نشکفته به خزان رقت باری فرو می رود ، اما هنوز شور وشوق  وجوشش خون بهاران  در رگ وپی مردم انقلابی  در جریان است. هنوز مردم به خانه های خود باز نگشته اند. از این جهت  با ز سئوال اساسی که بیش از یک قرن در ذهن روشنفکران  وتحلیلگران سیاسی  ومردم معترض مطرح بود  دوباره به مسئله اساسیِ نظری بدل می شود  و به دنبال پاسخی است.

رهایی مسلمانان در گرو چیست؟ آیا مسلمانان رهای مییابند ؟ آیا ریشه این  مشکلات و ناکامی ها  در اسلام است ؟ یا ساختار سیاسی و اجتماعی مشخصی نیز در این ناکامی ها و مشکلات دخیل هستند؟  نقش  وعمل کرد امپریالیسم وسرمایه داری جهانی  وارگانهای سیاسی و نظامی و اقتصادی وتبلیغاتی آنها در این پروسه  چیست؟

برای پاسخ به این پرسش تنها کافی نیست که به آئین  وشریعت مذهب اسلام  پرداخت که آیا اساساَ اسلام اصلاح پذیر است یا خیر؟ یا اساساَ رنسانس اسلامی تحقق می پذیرد یا خیر؟ آگرچه پرداختن به این مسائل  مهم  و ضروری است.

مسلمانان هرکه باشند از بنیادگرا  تا میانه رو از فرقه های مختلف سنی سلفی، تا وهابی  یا شیعه جعفری یا صوفی و دراویش  و… از هر فرقه ودسته اسلامی که باشند،  در عالم واقعی و بر روی  کره زمین  و در  جامعه با نیازهای واقعی ومادی زندگی میکنند . دنیای واقعی  و حقیقی مسلمانان زندگی مادی او و نیازهای حقیقی  و ضرورتهایی است که  روزانه با آن سرکار دارند. آ گاهی مذهبی مسلمانان همان  نیازمندی ها و ضرورتهای زمانه خویش میباشد. اگر شریعت  مذهبی با این نیازهای واقعی  ناسازگار باشد شریعت را با طریقت خود متحول میکنند.

 زندگی واقعی  بشرآن هم در ابعاد میلیونی  دراوهام  و خیالات لاهوتی  تحقق نمی یابد.  بلکه در جهان ناسوتی بر بستر قوانین اقتصادی واجتماعی رقم می خورد. اهمیتی ندارد که مسلمانان درعالم لاهوتی با لاف وگزاف  همدیگر را برادر یا خواهر بخوانند.  اما در عالم ناسوتی در مقام کار وسرمایه تابع قوانین مطلق های  بازار ومناسبات کار وسرمایه هستند ، و در مقام خریدار و فرشنده تابع قانون ارزش و مبادله هستند. مهم این نیست که در قرآن رِبا خواری را از گناهان کبیره یا درآمدِ حاصله از ربا  را از گوشت  سگ هم حرام ترمی دانند.  اما بهره بانکی وسود بانکی از شیر مادرهم حلال تراست. اتفاقاَ آقازاده های اسلامی کمتر از حرام زادهای ربا خوار نیستند. برای همین  بسیاری از کشورهای اسلامی در ابعاد جهانی ربا خوار بین المللی هستند. عربستان، کویت ، دوبی، امارات ، و … نقش مهمی در بانک جهانی و صندوق بین المللی پول ایفا میکنند. مهم  نیست که قمار وشرط بندی  دراسلام حرام و گناه است،  اما بورس بازی کارپر درآمد و مفید و ثواب است و درآمد آن حلال  و کارگشا میباشد. مراجع کنید به سایت  رهبر و بحث های اقتصاد دان اسلامی در ضمیمه خرید وفروش بورس . اقتصاد دانان اسلامی و تئوریسنهای اسلامی در این باره نه از یهودی و نه از مسیحی چیزی کم  نمی آورند. مثالهای زیادی است که نشان می دهد اسلام  از ظرفیت بالایی درجذب  و پذیرش بی چون وچرای نظام سرمایه داری برخورداراست. اسلام برعکس دین مسیحیت  دین ریاضت ومحرومیت کشی نیست. مثل یهودیت  سرمایه، ثروت  و لذت بردن از جهان مادّی را عین عبادت میداند.

 به عبارت دیگر، اگرچه در عالم لاهوتی برای مسلمان بدون شک و بی چون وچرا  الله اکبر است ، اما در عالم ناسوتی پول وسرمایه ، ثروت  اکبرتراست. مسلمان  نیز همچون یهودی  ومسیحی  وبودایی غیره  در سراسر جهان  مدتهاست که به خدای قدر قدرت و یکتای سرمایه  ایمان آورده وبه آن مشرّف شده است. از نعمات  بهشت آن لذت عظیم  برده واز شرّ جهنم آن  عذابی علیم  می برد. سرمایه تنها خداوند یکتا یی است که بر جهان امروز خدایی میکند. از این جهت مسلمان نیز در زندگی واقعی بر روی زمین چون هم کیشان   یهودی ، مسیحی ، زرتشتی  وکافر.. بی چون و چرا  در بست و یک سره  بت پرست شده اند.  به همین سبب می توان گفت:  مسلمانان همانقدر رهایی یافتند که همه بت پرستان و هم کیشان  جهانیش رهایی یافته یا  بر عکس در انقیاد گرفتارآمده اند.

 با این وجود مسلمان  هنوز از ویژه گی منحصر به خود برخوردار است. هنوز  بارسنگین  تاریخ ناقص آلِ خلقه اش  را که با استبداد مذهبی و سیاست استعمارعجین شده است رنج می برد.  به همین سبب مسیح  وار صلیب برپشت  رنج گذشته اش را بر دوش میکشد  و بر سر هر پیچ  و خمِ تحولات اجتماعی مصلوب می شود. انقلاب خودش را به دست خود  مصلوب میکند  و در زیر خرابه های بجامانده از نظامات مذهبی عشیره ا ی و قبیله ای ، پدرسالاری  وتوتالیتر  به انتظار فرصت دیگر تجربه خونین را دوباره  تکرار و تکرار و تکرار  میکند.

  علت  این عذاب نفرین شدۀ نسل اندر نسل  مسلمان را  نمی توان تنها  دراعتقادات ذهنی و تقابل  یا  تفاهم  و یا تصادم  دو دنیای لاهوتی  و ناسوتی جهان ذهنی مسلمان  جستجو کرد؛ (اگرچه مهم است وباید به آن پرداخت)  بلکه  باید در تاریخ ملی و تولد ناقص الخلقه اش درنظام سرمایه داری نیزتوجّه  جّدی داشت.

رشد و تکامل  نا موزون مناسبات سرمایه داری در کشورهای اسلامی وعربی بر بستر نیازهای جامعه سرمایه داری  وکشور های امپریالیستی از بالا دیکته شده و طراحی شده  از طریق رفرمهای دم بریده  در چهارچوب اقتصاد سرمایه داری به فرجام رسید. ساختار های سیاسی  و فرهنگی  به جامانده از گذشته  و دوران  استعماری نه تنها برچیده نشد  بلکه  درانطباق با نیازهای سرمایه  جذب وتجدید آرایش نیز یافت. و در کنار آن نهادهایی  به شکل  دکوراسیون  و نمایشی مثل پارلمان و سیستم انتخابات فرمایشی ویا احتمالا رئیس جمهورهای مادام العمر و جماعتی از مرتجعین رنگ وا رنگ  از قماش ژنرالها ،میرقضبان، مفتی ها و ملاها و آیت الله ها، امیران، شاهزادگان، سرکردگان قبایل، خانها،  خود فروختگان وسرسپردگان کشورهای امپریالبستی شرق وغرب به عنوان نگهبان  و ژاندارم چاهای نفت وگاز ومنابع طبیعی و منابع کار ارزان بر سرنوشت کشورهای اسلامی وعربی حاکم شده اند. تا مادامی  که وجود این مرتجعین  و نهادهای ارتجاعی  با منافع  و نیازهای سرمایه جهانی و در راس آنها امپریالیسم غرب وچین و روسیه  سازگار است و نیازهای آنها را تعمین میکنند و سلاحی مؤثر ومناسب  برای سکوب  کردن  مردم  تشخیص داده شوند، این جماعت مرتجع در سایه حمایتهای سرمایه جهانی  بر گرده مردم نشسته و به خونین بارترین شکل وحشیانه  بر مردم حکم می رانند. در غیر این صورت از طریق توطعۀ کودتا یا جنگ و لشکرکشی از سرِ راه برداشته میشوند. از این جهت مسلمانان اگرچه  درجوار برج های سربه فلک کشیده  بانکها، هتل ها و فروشگاهای مدرن مملو از اجناس گوناگون از سراسر جهان  و صند وقهای انباشته شده از پول و ارز و اعتبارات  و محله های مدرن ومجلل و با بهترین امکانات تکنیکی و رفاهی، اما  به عکس  درابعاد میلیونی در بیقوله های انباشته از فقر، درد ، جهالت و بی خبری ، محرومیت  ،استثمار شدید ، غارت  و سانسور روح وفکر واندیشه  در بردگی مدرن به سر می برند.  با این وجود حتی اگر مسلمانان بخواهد به همین نظام سرمایه داری دخیل ببند د به انتظار معجزه ای  باشند  تااز جانب آن  حاجت روا شود، نخست باید  دست بکار تمیز کردن طویله های بجامانده از گذشته برآیند. باید حسابشان را با نهادها  وسلسله مراتب مذهبی و دولتی و عشیره ای  روشن کنند  و راه خودشان را از سرسپردگان  و دست نشاندگان امپریالیستی جدا کنند؛  و به فکر جامعه مدنی و نهادهای اجتماعی وسیاسی وصنفی  خودگردان وبه دور از تفاوتهای مذهبی وقومی و نژادی و جنسی  به عنوان شهروندان  برابر در عرصه اجتماعی ظاهر شوند. تا بتوانند برای رهایی و آزادی کامل گام بردارند.

از سوی دگر اگر چه  دین اسلام  هیچ مخالفتی و تضادی جدی و اساسی  با نظام سرمایه ندارد بلکه حتی برخلاف مسیحیت  دین محرومیّت  و ریاضت کشی نیست؛  واز نظر اخلاقی و سنّت و شریعت رابطه محکم با مالکیت  و  قدرت و ثروت و استثمار انسان از انسان و لذت بردن از جهان مادی  تا افراط  در سکس  و کامیابی  را  نعمات خدا دادی می داند وبهره بری از آن  را نیز بخشی از عبادت خود می پندارد  و نابرابری اجتماعی در عرصه اقتصادی را نه تنها  به رسمیت  می شناسد،  بلکه آن را برای جامعه  ضروری  میداند و آن را خواست و معیشت خدا می پندارد.  ازنظر سیاسی نیز بارگاه باری تعالی  دست کمی از دیوانسالاری حکومتی سرمایه داری  ندارد؛ زیرا  می توان هرجنایتی را با پول خرید ، قتل را با پرداخت دیه،  تجاوز را با پرداخت محریه، ، نماز و روزه را با پول،  گناه را با پرداخت کفاره،  خطا را با قربانی،  تقاضا را با نذر، رشوره  را با سهم امام،  مالیات را با خمس و ذکات،  پارتی بازی را به واسطه مقربین درگاه خداوند، چاپلوسی و خاکساری را با دعا ونیایش و در یک  کلام  بهشت هردوجهان مسلمان  را میتوان با پول و پارتی  تضمین کرد. بیچاره آن کسی است  که توان  و بضاعت مالی ندارد و  سیر کردن شکم همّ  وغمِ روزانۀ آنهاست. این غارت شدگان  در نزد بارگاه خداوند شرمنده  و روسیاه  دست به دامن همه خواهند شد واز تنها  سرمایه  فقیرانۀ خودشان  که آن هم اگر چیزی از آن مانده باشد همانا اشک وناله است.  خواهش  و التماس  ودر صورت لزوم جان بی مقدارشان را برای او و نمایندگان زمینیش فدا کنند.

از این جهت :

 بارگاه باری تعالی دست کمی از بارگاه بورکراتیک ودیوان سالاری پادشاهان، امیریان و خلفا ندارد. درواقع بارگاه خداوند لاهوتی انعکاسی از بارگاه دیوانسالاری زمینی است.  این همه جلال و جبروت وشوکت؛ واین همه بزل وبخشش  ومجازات  و بگیر و ببند و… در دینِ اسلام  از آسمان به زمین نیامده است؛ بلکه برعکس انعکاس زندگی  مادی زمینی است که به صورت هاله ای از تقدّس در بارگاه خداوند  درآسمان  تجلّی یافته است. از این جهت مسلمان  پیش تر از مسیحی یا یهود  یا بودایی به نظام سرمایه داری مشرّف شده است.

 از این جهت رهایی مسلمانان را نباید  تنها در دنیای لاهوتی آن جستجو کرد.  رهایی مسلمانان در مشکلات  وگرفتاری های جهان ناسوتی آن است  که کم وبیش از سوی جهان لاهوتی استتار و توجیح می شود. به همین جهت شیوه زندگی مسلمانان به اندازه دولتهای سیاسی جهان اسلام متفاوت است. اگرچه همه بر این باورند که الله واحد است اما  در اقتصاد جهانی و تقسیم کار بین اللملی هر کشور ودولتی موقعیت ویژه ای دارد که ناگزیر است با توجه به آن ساختارهای اجتماعی و سیاسی را سازمان دهد. از این جهت در دنیای واقعی ترکیه  نمی تواند عربستان باشد. اقتصاد ترکیه به تولیدات ارزان ونیروی کار ارزان وخدمات توریستی ویژه ای گره خورده است. از این جهت نمی تواند نسبت به نیمی از جمعیت کشورش  یعنی زنان که در تولید و خدمات نقش و مشارکت بسزایی دارند همان رفتاری را در پیش گیرد که در عربستان بر زنان تحمیل میشود.  ترکیه برای بقای اقتصاد خود ناگزیز است از نیروی کار زنان و کودکان استفاده کند برای جذب توریست ناگزیر است جذابیتهای مناسب و ویژه ای  ایجاد کند. بخش عظیمی ازاقتصاد خانواده در ترکیه به درآمد و کار زنان گره خورده است.  بدون حضور آنها درعرصه اجتماعی و اقتصادی جامعۀ ترکیه متلاشی خواهد شد.  تصور کنید که فقط یک روز زنان در ترکیه از رانندگی محروم شوند چه خواهد شد؟  اما  درعربستان ۵۰ سال دیگرهم  رانندگی برای زنان همچنان ممنوع باشد به کجای اقتصاد عربستان صدمه خواهد خورد؟! زیرا اقتصاد عربستان از طریق درآمدهای کلانِ  نفتی  و کارِ کارگران مهاجر و توریستهایِ مذهبی  تعمین میشود.  چنین جامعه ای  نیازی به کار وتلاش  ومشارکت زنان نمی بیند. اقتصاد خانواده به کار و درآمد زنان وابسطه  و نیازمند نیست. به همین سبب نهاد خانواده با همان سنت  و فرهنگ و روش ما قبل سرمایه داری  خود را با نظام سرمایه داری منطبق نموده است. همینطور سایر نهادهای  سیاسی و قضایی وغیره  دست نخورده  خود را با نظام سرمایه داری تطبیق داده اند.  نفت و گاز از اعماق زمین به سراسر جهان پمپ میشود و در مقابل  پولهای  هنگفتی به جیبها وصندوقهای بانکی آنها سرازیر میگرد د.

به همین صورت میتوان دید که چگونه کشورهای مختلف اسلامی علی رغم دین واحد  و قرآن و پیغمبر واحد چگونه متفاوت هستند هرکدام برحسب ضرورتهای اقتصادی به مسائل دینی و فرهنگی و سیاسی  خود جواب میدهند.

طبیعی است که نیازهای اقتصادی  نقش مُؤثر در تحولات سیاسی و اجتماعی دارد با این وجود نمی توان نقش آگاهی و روابط اجتماعی و فرهنگی  و تأ ثیر متقابل  ملتها  با تلاش  و مبارزه، آرزوها و آرمانهایِ اکثریت جامعه که  برای زندگی بهتر، آزاد ی و برابری و حقوق انسانی را نا دیده گرفت.  خواری و خفتی که  در حق زنان  و اقلیتهای مذهبی و ملی و شهروندان در کشورهای ثروتمند اسلامی  روا داشته میشود  در ابعاد ملی  و جهانی با واکنش منفی مواجه میشود. از این جهت این دولتهای مرتجع و نهادهای ارتجاعیشان  ومتحدین بین الملی آنها نمی توانند تا ابد آن را نادیده بگیرند.  شورشهای مردمی در این کشورها خود گواه این است که : جامعه اسلامی نیازمند تحولات اجتماعی و خلاصی از شرّ نهادهای ارتجاعی و دیکتاتوری است و نیازمند  رهایی  واقعی میباشد.

انگاه که نسل جدید در کشورهای مسلمان وعرب دست در دست هم برای زندگی بهتر به دور از تفاوتهای مذهبی ، جنسی ، قومی و ملی به همّت تلاش خود به سوی  میدان التحریر سرازیر شده اند انگاه طوفان  بهاری در میگیرد کهنگی  و پوسیدگی  را می شوید و می روبد  و  بهار رهایی شکوفه خواهد زد؛  وجهان شاهد آن خواهد بود که   خورشید  تابان  از شرق شب زده  بردمیده  و انگاه تاریخ ورق خواهد خورد وعصر نوینی آغاز خواهد شد .

علی آزاد  ۷٫۱۱٫۲۰۱۱       alhazad_2000@yahoo.com