یادداشتهایی بر مبارزات طبقاتی معاصر(۲)

انقلاب سوریه را فراموش نکنید!
وقتی در ۱۵ مارس ۲۰۱۱، اعتراض تعداد کمی با فراخوان درسایتهای اینترنتی در سوریه شروع شد، سقوط دیکتاتورها آغاز شده بود. درست یک هفته پیش از این اعترض، در شهر تورنتو با یک راننده تاکسی اهل سوریه در شهر تورنتو همسفر بودم و از او پرسیدم نظرش در باره انقلابات خاورمیانه چیست؟ پاسخ داد: هیجان انگیز است و اما در سوریه اتفاقی نخواهد افتاد. نه مردم جرئت میکنند اعتراض کنند و نه بشار اسد ممکن است سقوط کند!  پیش بینی اول درست نبود. مردم سوریه نه تنها به زنجیره اعتراضات منطقه پیوستند بلکه در مقابل خشن ترین سرکوب پلیسی مقاومت تحسین برانگیزی نشان دادند. پیش بینی دوم؟ به نظرم باید یک فاکتور غیر قابل پیش بینی وارد صحنه سیاست خاورمیانه و جهان شود که بتواند بشار اسد را از زنجیره سقوط دیکتاتورها نجات دهد.
پیش بینی اول درست نبود چون طبقات محروم و ستمکش، اعتراض و انقلاب را انتخاب نمیکنند. درد و رنج و فقر و محرومیت و تبعیض و خشم و نفرت سالیان متمادی است که روزی در شکل یک انقلاب منفجر میشود. معلوم بود که بشار اسد در راس حزب بعث، و حزب بعث در راس حکومت سوریه و حکومت سوریه در راس طبقه سرمایه دار، با کیک و شیرینی به استقبال انقلاب نخواهند رفت. انقلابی که نان و آزادی و حرمت انسانی را بر پرچمش مینویسد، با تمام نواقصش، یک اعلام جرم خیابانی علیه همین طبقه و همین حکومت و همین رئیس حکومت است که نان و آزادی و حرمت انسانی میلیونها “شهروند” را به یغما برده اند. 
اعتراض سوریه با خواست اصلاحات و پایان فساد شروع شد اما فورا با مشت آهنین حکومت سراپا فاسد پاسخ گرفت. حکومتی که تا مغز استخوان فاسد است نمیتواند پوستش را رنگ کند و استخوان فاسدش را به مردم معترض ۔ آنهم در اوج انقلابات منطقه ۔ بفروشد. حکومت کشتار کرد و مردم معترض، این بار با مشت آهنین انقلاب به سراغش رفتند و در فاصله  ۵ روز، مقر حزب بعث حاکم در شهر درعا را به آتش کشیدند. شعله های اعترض شهر به شهر گسترش پیدا کرد. حکومت کشتار کرد. مردم مقاومت کردند و اعتراض سوریه، در فاصله ای کوتاه وارد فاز انقلاب شد.
اگر چه انقلابات معاصر به طرز خیره کننده ای با همه انقلابات تا کنونی متفاوتند اما در عین حال از یک نظر ۔ باز هم به نحو خیره کننده ای ۔ با همه انقلابات تاکنونی  مشابهند: طبقات حاکم اول چماقشان را نشان انقلاب میدهد. عزم انقلاب همین طبقات را به صرافت تعارف هویج میاندازد. نه چماق کارساز میشود و نه هویج نجاتشان میدهد. چماق، انقلاب را خشمگین تر میکند. هویج، اعتماد بنفس انقلاب را بالا میبرد. طبقات حاکم اول چنگال خونینشان را نشان انقلاب میدهند؛ وقتی انقلاب به هراس نمی افتد و عقب نمی نشیند، وعده اصلاحات میدهند. و البته، هر حکومتی که در مقابل انقلاب به وعده اصلاحات عقب نشینی کند، یک قدم به سمت پرتگاه پیش رفته است. نفس انقلاب، فرارفتن از اصلاحات است. نفس انقلاب، به مصاف کشیدن قدرت سیاسی است. جامعه ای که مجبور به انقلاب شده است، و به این اعتبار جامعه ای که قدرت سیاسی را به مصاف طلبیده است، با اصلاحات راضی نمیشود. انقلاب میز مذاکره نیست که با پالیتک زدنهای طبقات حاکم در باره اصلاحات به نقطه تعادلی برسد که هر دو طرف راضی به خانه هاشان برگردند. یا انقلاب قدرت سیاسی حاکم را سرنگون میکند، یا قدرت سیاسی حاکم انقلاب را شکست میدهد.
در هشت ماه گذشته، طبقه حاکم سوریه، در حالیکه با تانکهای ارتش مردم را به خاک و خون کشیده، با وقاحت تمام از “مذاکره ملی و تغییر قانون اساسی و حق تشکیل احزاب و پایان انحصار حکومت در دست حزب بعث و غیره …” صحبت کرده است. به نظر میرسد که بشار اسد دچار این توهم است که شاید بتواند درس تازه ای به انقلابات منطقه بدهد که متفاوت از سرنوشت بن علی و مبارک و قذافی باشد. اما این همان درسی است که سرهنگ قذافی قبلا آزمایش کرد و داستانش را همه میدانند. داستانی که حتی خامنه ای و احمدی نژاد را به وضعی انداخت که از جناب رئیس جمهور بخواهند هم با مردم مذاکره کند و هم حکومتش را حفظ کند! (آیا کسی شک دارد که دیکتاتورهای اسلامی در ایران، با این نصیحت “داهیانه” به برادر اسلامیشان، بیشتر از بشار اسد در فکر سرنوشت خودشان هستند؟)
یک چیز روشن است. اعتراض در سوریه، علیرغم همه توحش طبقه حاکم، خیلی سریع وارد فاز انقلاب شد و قدرت سیاسی را به مصاف طلبید. همچنان طبقه حاکم سوریه، خیلی سریع وارد جنگ تمام عیار با انقلاب شد چون تنها راه نجات از انقلاب را در همین توحش دید. هم توحش طبقه حاکم ادامه دارد و هم انقلاب قصد از پای نشستن ندارد.
همین هفته، اتحادیه عرب از بشار اسد خواست وارد دیالوک با مردم شود! فهمیدن قصد سیاسی واقعی آن دیکتاتورهایی که در اتحادیه عرب به “برادر بشار اسد” چنین نصیحتی میکنند قابل فهم است: دوران انقلاب است و همه دیکتاتورها، از جمله دیکتاتورهای همین اتحادیه عرب خود در صف تعرض انقلاب هستند. بشار اسد این نصحیت طبقاتی هم طبقه ای هایش در اتحادیه عرب را قبول کرد اما بلافاصله ۶۰ معترض را به خاک و خون کشید. چرا؟ به این دلیل ساده که سوریه در گیر یک انقلاب است. طبقات حاکم، یک جامعه معترض را سرکوب میکنند تا انقلابی رخ ندهد. اما زمانی که انقلاب شروع شود، به صرافت دیالوگ میافتند. غافل از اینکه اولین هدف هر انقلابی به فرجام رساندن تکلیف قدرت سیاسی است و به همین دلیل انقلاب صحنه مذاکره نیست.
اسبها، صدای زمین لرزه را پیش از وقوع زلزله حس میکنند؛ طبقات حاکم صدای انقلاب را بعد از وقوع انقلاب میشنوند. غریزه حیوانی اسبها میتواند انسانها را نجات دهد؛ غریزه حیوانی دیکتاتورها حتی قادر به نجات خودشان نیست. این یک تفاوت واقعی میان اسبها و دیکتاتورهاست.
۶ اکتبر ۲۰۱۱، ۱۵ آبان ۱۳۹۰
***
عنوان این یادداشت، “انقلاب سوریه را فراموش نکنید” است. انتخاب این عنوان به این دلیل است که اولا، هم ابعاد وسیع انقلابات معاصر در منطقه و هم ابعاد وسیع اعتراضات معاصر در سایر نقاط جهان میتواند مقاومت و مبارزه تحسین برانگیز انقلاب سوریه  را به نحوی از نظرها دور کند و ثانیا، شکست و پیروزی انقلاب سوریه، برای پیشروی انقلابات معاصر اهمیت سیاسی بالایی دارد. انقلاب سوریه را نباید فراموش کرد.