بازهم رجزخوانیهای جنگی

یک بار دیگر این روزها بحث جنگ و حمله نظامی به جمهوری اسلامی از جانب غرب و ناتو و یا اسرائیل بالا گرفته است. سران جمهوری اسلامی نیز از حملات تلافی جویانه سخن میگویند. تفسیرها و گزارشهای متعددی دارد این را انعکاس میدهد که خطر درگیری نظامی جدی است. رادیو فردا از قول گاردین اینطور میگوید “روزنامه گاردین به نقل از منابع خود گزارش داده است که ارتش بریتانیا خود را برای حمله به ایران آماده می‌کند. گاردین گزارش کرده است  نیروهای مسلح بریتانیا، با توجه به افزایش نگرانی‌ها از برنامه‌ اتمی ایران، در حال بهبود بخشیدن به طرح‌های احتیاطی  خود برای حمله احتمالی ایران هستند. این روزنامه می‌نویسد وزارت دفاع بریتانیا، معتقد است ایالات متحده ممکن است  تصمیم بگیرد که طرح‌های حمله موشکی به برخی از تاسیسات مهم ایران را به جلو بیندازد. به نوشته گاردین، مقام‌های بریتانیایی می‌گویند، اگر واشینگتن به دنبال اجرای این طرح‌ها باشد، به رغم تردید‌های عمیق در دولت ائتلافی، خواستار کمک این کشور خواهد شد…” برخی خبرگزاریها خبرها و شایعاتی را منتشر کردند که نشان میدهد نخست وزیر دست راستی اسرائیل نتانیاهو مصر است به تاسیسات اتمی ایران حمله نظامی کند و ارتش اسرائیل دارد خودرا برای این حمله آماده میکند و از موشکهایی با کلاهکهای اتمی نیز استفاده خواهد کرد. سخنگوی کاخ سفید آمریکا روز چهار شنبه در مورد این شایعات حاضر نشد اظهار نظری بکند اما تاکید کرد که کاخ سفید مستقیما راه حلهای دیپلماتیک را دنبال میکند. در پی این گزارشها دبیر کل ناتو “اندرس فوگ راسموسن” امروز گفت که ناتو طرحی برای حمله به جمهوری اسلامی ندارد. از طرف دیگر موافقت دولت ترکیه برای نصب رادارهای هشدار دهنده از جانب آمریکا در خاک ترکیه سران جمهوری اسلامی را نگران کرده است و وزیر خارجه جمهوری اسلامی روز گذشته گفت که “این سامانه نگرانی های جدی ای را برای جمهوری اسلامی و دیکر کشورهای منطقه به وجود آورده است و دولت ترکیه باید در این مورد توجیه لازم را داشته باشد” احمدی نژاد در مورد این دستگاهها گفت که هدف از نصب این دستگاههای هشدار دهنده محافظت از اسرائیل در برابر حملات تلافی جویانه ایران است.

سوال اینست که آیا این بار خطر حمله نظامی و جنگ و درگیری جدی است؟ چند سال است که این کشاکش به لحظات حساسی نزدیک شده و بعد فروکش کرده است، آیا این نیز از همان لحظات است؟ ما قبلا در همین نشریه این تهدیدات را “کشاکش شکست خوردگان” نامیدیم. و بر این تاکید کردیم که نه جمهوری اسلامی در وضعیت مناسبی برای تعرضی سیاسی یا نظامی برخوردار است و نه آمریکا و غرب در چنین موقعیتی قرار دارند. اشاره کردیم به اینکه از یک طرف نئوکنسرواتیستها که بیش از همه در هیئت حاکمه آمریکا بر طبل جنگ و حمله نظامی میکوبیدند و خالق جنگ در عراق و افغانستان بودند، شکست خوردند و به حاشیه رانده شدند. دولت آمریکا در شرایط کنونی هیچ پشتوانه محکمی نه از نظر افکار عمومی، و نه حتی از نظرسیستم دولتی و قانونی و نه مالی برای حمله نظامی ندارد و جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی نیز در حالت تدافعی قرار دارد و در موقعیتی نیست که بخواهد دست به ماجراجویی بزند. بنابرین و بنا بر بسیاری فاکتهای دیگر تحلیلا این گزارشها و تهدیدات و شایعات برای دست بالا پیدا کردن در کشاکش های دیپلماتیک است. اما تمام رویدادهای سیاسی را با تحلیل نمیتوان پیش بینی کرد. وقتی که دو طرف سلاحهایشان را بروی هم نشانه رفته اند هیچکس نمیتواند تضمین کند که بهیچ وجه گلوله ای شلیک نخواهد شد و اگر شلیک شد هیچ کس نمیتواند بگوید ابعاد و دامنه خسارات و تلفات تا کجا خواهد بود. مخصوصا اگر این درگیری با استفاده از سلاحهای اتمی باشد. کشاکش غرب و جمهوری اسلامی سالهاست ادامه دارد و در تمام این سالها خطر جنگ را بالای سر مردم قرار داده است. جامعه ایران در فضایی بسیار نا امن بسر میبرد. زیرا جمهوری اسلامی علیرغم رجزخوانیهای سرانش بهیچ وجه خطر جدی برای غرب نیست. اما حمله نظامی احتمالی غرب یا ارتش اسرائیل به ایران هرچند هم بگویند که کنترل شده خواهد بود و مناطق نظامی را نشانه خواهد رفت، اما بنا به تجربه روشن است که برای مردم مهلک است و از مردم قربانی خواهد گرفت. هرچه هم این احتمال کم باشد که هست اما بهرحال نفس وجود بالقوه این خطر فشاری بالفعل را مدام بروی دوش مردمی میگذارد که هرروز زیر سیطره حکومت اسلامی زندگی شان دارد در نا امنی و فشارهای گوناگون مچاله میشود. راه کنار زدن قطعی این فشار و خطر نیز روشن است که سرنگونی جمهوری اسلامی است. ما در آرام ترین شرایط و حتی جایی که بحث سازش جمهوری اسلامی با غرب فضای غالب بوده است، نیز تاکید کرده ایم که تا جمهوری اسلامی هست، خطر کشاکش و درگیری بالای سر جامعه قرار خواهد داشت. این حکومت به نحوی ناچار است در این فضا زندگی کند و به حیات نکبت بارش ادامه دهد. تجربه این سالها به هرکسی نشان داده است که نفس فضای جنگی نیز زیان بار است و به حکومت اسلامی دستاویز میدهد که خواستهای مردم را مورد تعرض قرار دهد. 

یک زیان دیگر فضای نظامی پروبال پیدا کردن ناسیونالیسم ایرانی است. با هر بار بالا گرفتن فضای جنگی، ناسیونالیستها فرصت را غنیمت میشمرند که بر طبل دفاع از “وطن” در برابر بیگانگان بکوبند و به مدافعین جمهوری اسلامی تبدیل شوند. به زبانهای گوناگون میگویند مردم باید در کنار جمهوری اسلامی بایستند و از وطن دفاع کنند و از خواستها و توقعات رفاهی و حقوقی و آزادیخواهانه خود کوتاه بیایند. معلوم نیست این وطن چیست که حتی اگر در دست جمهوری جنایت و کثافت اسلامی باشد و خاک و پول و نفت و سلاحش علیه مردم و برای چپاول و کشتار مردم مورد استفاده قرار گیرد، بازهم باید از آن و همین حکومت آن با دادن جان و خون و زندگی خود محافظت و دفاع کرد. جالب اینست که جریانات ناسیونالیست در کشورهایی مثل ایران همیشه ستون پنجم قدرتهای بزرگ بوده اند، از دوره قاجار تا پهلوی ها را که نگاه کنید نه فقط دربار شاهان محل توطئه گری دستگاههای جاسوسی قدرتهای بزرگ جهان علیه مردم بوده و خود این حکومتها و تمام ایادیشان مجری سیاستهای دول خارجی بوده اند، بلکه حتی جریانات ناسیونالیست غیر دولتی نیز هرکدام با دولتی خارجی سروسری داشته اند. اما همینکه بحث جنگ پیش می آید به یک مرتبه خارجی ها و بیگانگان نجس میشوند. در برابر این تبلیغات باید قاطعانه ایستاد. هیچ توجیهی برای قرار گرفتن کنار جمهوری جنایت اسلامی قابل قبول نیست. ما مردم از هیچ سوی ارتجاع بهیچ بهانه ای دفاع نخواهیم کرد. ما مردم خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم و خواستهای خودرا داریم و از آن کوتاه نخواهیم آمد و در هیچ شرایطی تبلیغ کنار این حکومت و دستگاه نظامیش قرار گرفتن را نباید بپذیریم. یعنی نباید اجازه دهیم که اینها حتی در حرف و با گفتن “اگر جنگ شد و اگر اینگونه و آنگونه شد” از کنار جمهوری اسلامی قرار گرفتن دفاع کنند.*