به یاد رفیق منصور حکمت و نقدی برفرقه های چپ و کیش شخصیت سازی

ارژنگ سپاسی
درسالگرد مرگ رفیق منصور حکمت، فراخوان حککا تحت عنوان "منصور حکمت از زبان شما" موجبی شد که این مقاله را بنویسم. تصمیم گرفتم که برگردم به سالهای اول انقلاب و به نوشته های اولیه منصور حکمت و بگویم که اولین بار چه خاطره ای از نوشته های او دارم( من فقط از طریق خواندن نوشته هایش او را می شناسم.

 اولین نکته ای که به یاد دارم، این بود که در نوشته هایش نقل قولهای طولانی و کشدار از مارکس و لنین و دیگر رهبران جنبش کمونیستی نبود. نوشته هایش با استدلالهائی همراه بود که نیازی به نقل قول از" بزرگان"، برای استفاده از اتوریته آنها، برای اثبات نظراتش وجود نداشت. مقالاتش بدون احتیاج به اتوریته بزرگان، خواننده را در تجربیات روزمره خود، درجریان تلاطمات اجتماعی بعد از بهمن ۱۳۵۷، قانع میکرد. این شیوه طرح نظرات با سبک متداول سازمانهای دیگرچپ تفاوت داشت. مثلا اگردرآنزمان نوشته ای در مورد ارتجاعی بودن جنگ ایران و عراق نوشته میشد، دهها نقل قول ازمارکس و لنین در آن آورده میشد که نظر ارتجاعی بودن جنگ را به اثبات برساند. اما مثلا اگرمقاله اسطوره بورژوازی ملی و مترقی را میخواندید، به غیراز چند نقل قول از لنین در اول نوشته، تمام متن مقاله بر اساس استدلالهائی نوشته شده بود که قائم بذات بودند. این مساله یکی از ویژگیهائی بود که درجذب فعالین چپ به نظرات سهند( گروهی که بوسیله منصور حکمت و رفیقش حمید تقوایی و چندین رفیق دیگر شکل شکل گرفته بود) بسیارموثرافتاد.
نگرش وی به مارکسیسم بعنوان یک سیستم فکری درنقد سرمایه و پاسخ به ضرورتهای جنبش واقعا موجود طبقه کارگرو دوری از تبدیل کردن مارکسیسم به یک باورمذهبی در تک تک نوشته هایش دیده میشدند. وی برای اولین بار و در جریان یک مبارزه اجتماعی توانست اتوریته سیاسی خود را در میان بسیاری از سازمانهای سیاسی چپ بدست آورد. به این ترتیب درک  چگونگی هژمونی سیاسی بدست آوردن را، درجریان عمل به جنبش چپ شناساند. با نگاهی به ادبیات سازمانهای چپ بعد از بهمن ۱۳۵۷، بتدریج شاهد از بین رفتن سبک قطعه قطعه کردن بورژوازی و مترقی خواندن بخشی ازآن بودیم. این تغییرخود متاثرازنفوذ تدریجی تفکرات سیاسی ای بودند که منصور حکمت آنها را درمقاله " اسطوره بورژوازی ملی و مترقی" فرموله کرده بود. در بسیاری از سازمانهای چپ، هسته های طرفدار نظرات وی شکل گرفتند و حتی سازمانهائی که به نقد او می پرداختند، باز بصورت التقاطی هم که شده، بخشی از نظرات سیاسی وی را در ادبیات خود بکار می بردند.

متاسفانه و خصوصا پس از مرگش، بخشی ازکمونیستهای طرفدار وی عملا بجای ادامه سبک وی در مبارزه اجتماعی، به فرقه های ایدئولوژیک تبدیل شدند. در حالیکه منصور حکمت سازمانهای اجتماعی را در رابطه با جنبشهای اجتماعی متفاوت تشکیل میداد و بطور مثال هیچوقت سهند م.ل. و از این قبیل بوجود نیاورد و حتی حزب کمونیست کارگری را حزب مارکس یا لنین ننامید( وی میتوانست حزب کمونیست مارکسیستی یا م.ل. بوجود آورد که آگاهانه اجتنا ب کرد و حزب خود را در رابطه با جنبش طبقه کارگر نام گذاری کرد)، متاسفانه پس از مرگش حزب حکمتیست شکل گرفت که عملا نظرات وی را بقول لنین بالهورنی نمود. فرقه ای ایدئولوژیک که حتی حزب خود را نیزنه در رابطه با جنبش طبقاتی بلکه در رابطه با اسم "قاعد اعظم" نامگذاری نمود. برای تحلیل هر جریان اجتماعی اگر شباهتی بین آن و بعضی از نظرات "قاعد" پیدا نمی کرد، به نفی آن می پرداخت. یک جریان خالص گرا که نوشته های منصور حکمت را بصورت "مفاتیح الجنان" در آورد و هر جنبش اجتماعی را که "خلوص " کافی در آن نمی یافت، ارتجاعی خواند. به این ترتیب جنبش مردم آذربایجان چون شبیه جنبش ناسیونالیستهای کرد در جنگ خلیج شد، ارتجاعی درآمد.( بطور مثال اگر در بررسی حکمتیستها از جنبش مردم آذربایجان تمام نقل قولهای حکمت را حذف کنید، مقاله قادرنیست یک فعال اجتماعی را قانع کند که جنبش مردم را به نیروهای دست راستی بسپارد و از مردم بخواهد که در آن شرکت نکنند). استدلال مقالات این حزب حکمتیست نه قائم بخود بلکه وابسته به اتوریته "قاعد اعظم" می باشد. متاسفانه شبیه سازی فرقه ای که هر روز بیشتر و بیشترتوسط رفقای دیروز منصور حکمت دامن زده میشود و به یک کیش شخصیت سازی نوع جهان سومی تبدیل شده است، بیشترازآنکه نقش جذب کننده داشته باشد، بیش از بیش این جریانات را حاشیه ای کرده و متاسفانه آنها را بیش از بیش به فرقه گرائی سوق میدهد.

متاسفانه فرقه گرائی ، کیش شخصیت سازی، شبیه سازی و الگوبرداری  و اجتناب از تحلیل مشخص از شرایط مشخص و خالص گرائی، سنتی دیرینه در میان چپ حاشیه نشین اروپا و آمریکا و همچنین در میان چپ جهان سومی دارد. بیدلیل نیست که رفقای منصور حکمت همینکه به راه فرقه ای می افتند، مواضعشان با جریانات حاشیه ای دیگر یکی میشود. با الگو برداری، نقش اسلام سیاسی را بعنوان حلقه ضعیف امپریالیسم درشرایط کنونی درک نکرده و به سبک مبارزات کلاسیک ضد امپریالیستی جریانات چپ حاشیه ای در اروپا روی می آورند. جنبشهای حزب الله در لبنان چشمانشان را چنان مبهوت می کند که نمی بینند که هژمونی حزب الله با کشتار کمونیستها و مرعوب کردن انها  بدست آمده است. کمپین رفیق مینا احدی برضد جریانات اسلامی را همراهی با امپریالیسم ارزیابی می کنند چرا که دراصول "خالصی" که از رفیق منصور حکمت خوانده اند، چیزی ازاین نوع کمپین در آن نیافته اند. ازآن مهمتربعضی از اسامی دراین کمپین را نیزبرخلاف "شعایرمرسوم" می یابند و این خود تاییدی است بربی راهه رفتن آن. این لیست ادامه می یابد تا بدانجا که حتی در گرامیداشت منصور حکمت ازوی قدیسی میسازند که همیشه "پاک و معصوم" بوده وتمام نقل قولهای شفایی وی را بجا و بیجا مکتوب می کنند. بدین ترتیب جائی برا
ی یک نقد و بررسی از زندگی و فعالیت سیاسی وی را نمی گذارند.

خوشبختانه جنبش چپ درایران بسیارجلوترازآنست که این برخوردهای فرقه ای بتواند در آن کارگر افتد. رفیق حمید تقوائی توانسته است با ادامه شیوه برخورد منصور حکمت، از تبدیل شدن وی توسط عده ای به رهبریک فرقه جلوگیری کند. هرچند که هنوزرفقائی در حککا هستند که گاه بدام چنین برخوردهائی می افتند و بجای استفاده از شیوه حکمت، به شبیه سازی می پردازند، ولی خوشبختانه جریان اصلی این حزب به این برخوردهای فرقه ای نیفتاده است. تحلیل مشخص از شرایط مشخص و نقد و بررسی، جای شبیه سازی را درمواضع اصلی حککا گرفته است. حتی در هفته بزرگداشت رفیق منصور حکمت در سال جاری، حککا بدرستی موضوع آنرا "منصور حکمت از زبان شما" نامیده است. این موضوع فرصتی بوجود می آورد تا بجای بررسیهای خسته کننده فرقه ای و کیش شخصیت سازی، به جنبش چپ و نیروهای آن میدان دهد که آنها نیزبگویند که تاثیرمنصور حکمت را چگونه می بیینند و نقد وبررسی آنها از وی چگونه است. این همان موضوعی است که اگرمنصور حکمت هم زنده بود، میخواست بداند که دیکران درباره اش چه می گویند و چگونه زندگی سیاسی وی را بررسی می کنند. مگر نه اینکه وی  بخش مهمی از زندگی خود را برای  تغییرو بوجود آوردن یک زندگی بهترتخصیص داده بود. چه خوب است که رهبران حزب بجای فقط گفتن، کمی هم گوش کرده و بدانند که دیگران در باره حکمت و نقش وی  چه می گویند. دیگرانی که سالها با وی فعالیت داشتند و حال ممکن است در حککا و یا در تشکلهای دیگری بوده و یا کسانی که فقط وی را از خواندن مقالاتش می شناسند.
 
در سالگرد مرگ رفیق منصور حکمت، امیدوارم که کمونیستهای وفادار به آرمانهای وی، به سبک وی درنقد و بررسی جنبشهای اجتماعی وفادار بمانند. از الگو سازی و نسخه برداریهای معمول چپ فرقه ای دوری کنند وحتی به پراتیک منصور حکمت در گذشته، با تجربیات حال و آینده و با یک دید انتقادی بنگرند.

یادش گرامی و آرمانش پیروز باد.   تیرماه ۱۳۸۶

arjang.sepasi@gamil.com