سوسیالیست ها و تشکل توده ای کارگران (نکاتی در باره شیوه برخورد به تشکل توده ای)

امیر پیام : اگر اعتقاد وتعهد به هدف نهایی طبقه کارگر، یعنی تعهد به رهایی از نظام بردگی سرمایه از طریق برپایی انقلاب کارگری و الغای مالکیت بورژوایی برابزار و وسایل تولید و الغای کار مزدی و دولت و طبقات و در یک کلام برقراری جامعه کمونیستی، نزد اغلب ما فعالین سوسیالیستی طبقه کارگر ایران نقطه قدرت این طبقه است؛

 در مقابل ناتوانی ما در درک ملزومات عملی حرکت بسمت این هدف نهایی و برپایی تشکلات توده ای در محیط های کار و به میدان آوردن میلیونی توده های کارگر که بدون حضور آنان هیچ صحبتی از سوسیالیسم نمی تواند در میان با شد؛ و همچنین ناتوانی ما در درک پیچیدگی ها و ظرافت های تاکتیکی و استراتژیکی به عمده ترین ضعف جنبش ما تبدیل شده است. آنچنان ضعفی که در صورت تداوم می تواند گرایش سوسیالیستی را در حاشیه بستر اصلی مبارزه طبقاتی زمین گیر کند.

یک برداشت ساده انگارانه اینست که می پندارد صرف تعهد به هدف نهایی و تبلیغ و ترویج آن و نیز نقد و افشای گرایشات راست و رفرمیست می توان به آن هدف رسید. اگر چنین بود انتشار مانیفست کمونیست برای ایجاد انقلاب کمونیستی کافی بود. حقیقت ساده اما اینست که قرنها فاصله این دو را از هم جدا می کند که باید با کار متنوع و عمیق وگسترده و پر حوصله برای آماده سازی توده های میلیونی پرولتاریا و بمیدان آوردن آنان برای انجام رسالت بزرگ پر شود.

یکی از گرهی ترین و در عین حال حساس ترین مسائل مربوط به آماده سازی طبقه کارگر، مسئله جنبش و تشکل توده ای این طبقه و نقش سوسیالیست ها و شیوه برخوردشان به آن است. شکست یا پیروزی ما در این عرصه معین تعیین کننده موقعیت گرایش سوسیالیستی در سالهای آتی است. یا به درکی درست و موثر از نقش و شیوه برخورد مان در این عرصه نایل شده و به عاملی تعیین کننده برای تامین جهت گیری جنبش طبقاتی به سمت هدف نهایی تبدیل می شویم؛ و یا با ندیده گرفتن ضعف های موجود و پافشاری برروش های تاکنونی به حاشیه مبارزه طبقاتی رانده خواهیم شد. انتخاب با ماست.

بنابراین پرداختن به این عرصه کنکرت و صیقل زدن نقش وشیوه برخوردمان چالش عمده گرایش سوسیالیستی در مقطع کنونی است. اگر چه همه ما فعالین سوسیالیستی طبقه به این ضعف عمومی دچاریم اما بهرحال در این چالش راهی نداریم جز اینکه با نقد مداوم بدفهمی ها و ناراستی ها و برخوردها ی مضرخود به پیدایی ادراکات و روش های درست کمک رسانیم. اینجا به یکی از این روش های نادرست پرداخته می شود.

نوشته محمد اشرفی با عنوان «کارگران باید بدانند» حاوی نکاتی بسیار مضر و غیر مسئولانه در برخورد به تشکل توده ای کارگران است. این نوشته بدرستی از سندیکای کارگران واحد به عنوان « سندیکای سرخ و سرآمد جنبش کارگری» نام می برد و این تنها نکته آن است که کارگران حتمی باید بدانند. مابقی آنچه کارگران باید بدانند دیگر نه در نوشته ایشان که در نقد آن نهفته است.

این نگاه مثبت به سندیکای واحد وجه مشترک ما در این بحث است که ضمنا محمد اشرفی را از جریان ضد سندیکایی «لغو کار مزدی» جدا می کند. من هم عمیقا معتقدم که سندیکای واحد تا همین امروز سندیکایی رزمنده است که هم دستاوردی شورانگیز برای طبقه کارگر و هم خاری درچشم دشمنان آن می باشد.

به این ترتیب اولین نکته ای که به ذهن خطور می کند اینست که اگر ما صادقانه به چنین قضاوتی از سندیکای کارگران واحد معتقدیم، یعنی اگر بدور از هرگونه سیاست بازی و محاسبات بقالانه معتقدیم که این یک «سندیکای سرخ و سرآمد جنبش کارگری» است؛ آنگاه جایگاه و اهمیت و نقش حیاتی این تشکیلات برای طبقه کارگر بویژه بی تشکل ایران به دلایل بی شماری حکم می کند که با جان ودل آنرا عزیز بداریم و همچون مردمک چشم از آن محافظت کنیم. همچنین موظفیم که در برخورد به آن بسیار رفیقانه و مسئولانه و دلسوزانه و با حفظ احترامی سطح بالا رفتار کنیم. هیچ درجه ای از انتقاد ما، و نیز همچنین هیچ درجه ای از حقانیت انتقاد ما توجیه گر برخوردهای نارفیقانه و غیرمسئولانه و نامحترم به این تشکیلات کارگری نیست. به جریانی نظیر« لغو کارمزدی» که معتقد است سندیکا از هر جنس و نوعی و در هر زمان و مکانی ضد کارگری است دیگر حرجی نیست. آنها را حتی با چپ روی لنین هم نمی توان توضیح داد. اما کسی که بهرحال جایی برای سندیکا قایل است و مهمتر از آن سندیکای واحد را «سندیکای سرخ و سرآمد جنبش کارگری» می داند مسئولیت سنگینی در برخورد و شیوه رفتارش نسبت به آن بردوش دارد. آیا محمد اشرفی این مسئولیت طبقاتی را درک کرده است؟ آیا به این مسئولیت متعهد است؟ آیا برخورد ایشان به سندیکای واحد رفیقانه و دلسوزانه و محترمانه است؟ پایین تر خواهیم دید که چنین نیست.

اتهامات بی پایه

محمد اشرفی می گوید سندیکای واحد «برسردوراهی انحراف» قرار گرفته و خطر تبدیل شدن «سندیکای سرخ به سندیکای زرد» جدی است. پیش از پرداختن به توجیه ایشان برای این اعلام خطر لازم است تاکید کنیم که سندیکای واحد بر سرهیچ «دوراهی انحراف» ی قرار نگرفته است. این سندیکا از روز اول تا کنون در دل تعداد بیشماری نامه نگاری و درخواست وتقاضا و تنظیم شکوائیه و تلاش های حقوقی و دیدار و گفتگو و مذاکره با مسئولین شرکت واحد و مقامات دولتی و شرکت در مجامع مختلف، اما اولین تشکیلات توده ای و مستقل و رزمنده طبقه کارگر ایران را برپا داشت. امروز هم سندیکائیان بر روی همان ریل پیش می روند. در ظاهر و حالت رسمی مشغول همان نامه نگاریها و تلاش های قانونگرایانه و حقوقی اند و در عمل مشغول رها کردن دوباره غول از داخل بطری. در تمام دوره حیات سندیکای واحد می شد هر مورد از آن تلاشهای ظاهری و رسمی را گرفت و به عنوان سازش و راست روی پیراهن عثمان کرد و علیه سندیکا بکار برد. همانطور که جریان «لغو کار مزدی» و برخی چپ های نا
شی اینکار را کردند. از این منظر کشفیات آقای محمد اشرفی مبنی بر دیدار با «کروبی» و مقاله نویسی در روزنامه «اعتماد ملی» و غیره نه جدید است و نه عجیب. اینها صرفا نقاطی هستند در امتداد همان مسیر کلی.

البته سندیکای کارگران واحد با خطری جدی و نگران کننده مواجه هست. اما نه خطر انحراف، که خطر شکست خوردن و فروریختن واز صحنه حذف شدن. فعالین سندیکا همزمان در زیر سرکوب رژیم و محرومیت اقتصادی و ایجاد محدودیت ارتباط با کارگران از سوی مدیریت واحد و نیز تحت فشار ایدئولوژیک مخالفین سندیکا از راست و چپ قرار گرفته اند. اگر حداقل این فشار آخری که تضیف کننده روحیه مقاومت است جای خود را به حمایت بی دریغ می داد به تقویت مقاومت سندیکا ی واحد کمک می کرد.

اولین نکته ای که محمد اشرفی برای «خطر انحراف» پیش می کشد تلاش دو جناح رژیم بر اساس سیاست «چماق و نان شیرینی» برای تبدیل «سندیکای سرخ به زرد» است. می دانیم که اینگونه تلاش های رژیم بخش ثابت و روتین سیاست بورژوازی در مواجه با مبارزات و تشکلات کارگری در همه جای دنیاست. هرگاه نتوانند با سرکوب جنبش کارگری را به عقب برانند، تلاش می کنند تا با به سازش کشاندن آنرا مستحیل کرده و خطر را رفع کنند. سیاست «نان شیرینی» از اجزا بدیهی سیاست بورژوازی علیه طبقه کارگر بوده و دانسته همه فعالین کارگری می باشد و نیازی به کشف مجدد آن نیست. مسئله اساسی اینست که فعال شدن این سیاست در مورد یک تشکل کارگری نه بیانگر «خطر انحراف» در آن که اتفاقا نشانه قدرت و صلابت آن تشکیلات است. این نشانه وجود محدویت جدی در برابر سیاست سرکوب در مصاف با تشکل کارگری می باشد. سیاست «نان شیرینی» افشاگر ضعف رژیم است و تشکیلات کارگری باید بتواند با هوشیاری و دقت از این ضعف در جهت تحکیم و تثبیت موقعیت و منافع طبقاتی خود بهره برداری کند. عدم توجه به این نکته مهم و جنجال سازی حول ترفند های رژیم و بکار بردن آنها علیه سندیکای واحد نه تنها غیر مسئولانه و ریاکارانه است، در همان حال چیزی جز ایجاد فشار برای تحمیل مقاصد خود نیست.

محمد اشرفی مدعی است که هیئت مدیره سندیکای واحد «برای مذاکره با کروبی و حزب اعتماد ملی و خانه کارگر لحظه شماری می کند» و همین «لحظه شماری برای مذاکره» را دلیل «خطرانحراف» در سندیکای واحد می داند. پائین تر به این اشاره می کنیم که به نظر ایشان چرا هیئت مدیره سندیکای واحد باید اینطور «لحظه شماری» کند و یا اینکه چگونه باید مذاکره کرد؛ اما ابتدا ببینیم که صحت و سقم خود خبر چقدر هست که فریاد وا انحرافا سر داده شده است. در رابطه با مذاکره با «کروبی و حزب اعتماد ملی» هیچ منبعی برای صحت خبر از طرف او ارائه نشده و ایشان صرفا با شنیدن چیزهایی قلم از نیام بر کشیده اند!

اما در این رابطه چندی پیش در سایت اخبار امروز در جریان مصاحبه ای بطور گذرا به «دیدار اسانلو و کروبی» اشاره شده بود. اما چرا آن «دیدار» در اینجا تبدیل شد به «مذاکره» و آنهم به « لحظه شماری برای مذاکره»!؟ بهرحال از این اغراق و بزگ نمایی واقعه بگذریم و برای سهولت بحث کلا فرض کنیم که اسانلو یا اعضای هیئت مدیره سندیکا با کروبی «مذاکره» کرده اند. اما چرا این «مذاکره» نشانه سازش و خطرانحراف و تبدیل «سندیکای سرخ به زرد» است؟ از نوشته محمد اشرفی کاملا پیداست که او هیچگونه اطلاعی از متحوی و چند چون این مذاکره کذایی نداشته و با این وجود مشکلی برای صدور حکم انحراف و سازش ندارد! اکنون این سوال طرح می شود که در چنین حالتی یعنی هنگامیکه اطلاعی از محتوی مذاکره یک تشکیلات کارگری نداریم چگونه می توان در باره آن قضاوت کرد. در اینجا هم مانند دیگر جنبه های مبارزه طبقاتی «پراتیک تنها معیار حقیقت است». اگر در پراتیک تاکنونی سندیکای واحد هیچ نشانی از لغزش و سازش موجود نبوده (که از نظر محمد اشرفی معتقد به «سندیکای سرخ و سرآمد جنبش کارگری» تا آخرین لحظه پیش از دیدار ادعایی سندیکا ئیان و کروبی چنین بوده) دراینصورت این دیدار هم نه تنها نشانه چیز جدیدی نیست بلکه صرفا نقطه ای در تداوم همان تلاش های رسمی سندیکای واحد است.

به این مسئله باید از زاویه ای دیگر هم نگریست. دیدار فوق می تواند کاملا برعکس بیانگر قدرت سندیکای واحد نیز باشد. قدرتی که از دید ما پنهان است. می دانیم که کروبی و حزب اش یکی از دو جناح ارتجاع حاکم و دشمن طبقه کارگرند و محمد اشرفی هم به این واقف است هنگامی که می گوید هر دو جناح «روند سرکوب داخلی را سرعت داده اند». از سوی دیگر باور داریم که حداقل تا این لحظه سندیکای واحد یک «سندیکای سرخ» است. بنابراین پر واضح است که دیدار و گفتگوی یک جناح ارتجاع حاکم با این «سندیکای سرخ» نشانه موقعیت رسمیت یافته دوفاکتو و قدرت سندیکای کارگران شرکت واحد است. تا زمانیکه لغزشی واقعی و جدی و قابل اشاره از طرف سندیکای واحد رخ نداده است، این دیدارها نشانه قدرت آنست. حتی اگر فردا از رسانه ها شنیدیم که علی خامنه ای با منصور اسانلو دیدار و گفتگو داشته باید آنرا به عنوان پیروزی ثبت کرد و اعلام داشت که رهبر ارتجاع حاکم دربرابر قدرت کارگران زانو زد. اینها همه بیانگر گشت گذار شبح قدرت پرولتاریای ایران برفراز طبقه و هیئت حاکمه است.

محمد اشرفی همچنین «لحظه شماری» سندیکای واحد برای مذاکره با «خانه کارگر» را هم به عنوان دلیل دوم خطر انحراف سندیکای واحد بیان می کند. چگونه میتوان این ادعا را پذیرفت؟ آیا خانه کارگر دشمن قسم خ