ما و ٩٩ درصدی ها (۵)

ما و ٩٩ درصدی ها (۵) – توحش پلیس٬ اسکات اولسون 

ضرب و شتم شدید اسکات اولسون که توسط پلیس در حمله به معترضین جنبش ٩٩ درصدی در اوکلاند صورت گرفت آخرین نمونه از توحش پلیس است۔ این اتفاق نه تنها جنبش ٩٩ درصدی را سرد نکرد٬ که برعکس توهم به پلیس را هر چه بیشتر در آمریکا  فرو ریخت۔ اسکات اولسون ٢٧ ساله از سربازان ناو آمریکا  در جنگ با عراق بود۔ او پس از بازگشت به آمریکا به جمع مخالفین با جنگ عراق پیوست۔ اگر چه او ساکن سان فراسیسکو است اما به همراه سایر همقطارانش در روز سه شنبه به جمع متعرضین ٩٩ درصدی اوکلاند پیوست۔ او که از ناحیه سر مورد ضرب قرار گرفته بود اکنون در بیمارستان در انتظار عمل جراحی مغز است۔ 

 

مختصری درباره نقش پلیس

 

برای کسانیکه در کشورهای غربی زندگی نکرده اند٬ توحش نیروهای سرکوبگر از جمله پلیس یک فرض است۔ در کشورهای غربی این مسیله کمی مخدوش میشود۔ برای درک این مسیله باید به انعکاس نتایج کشمکشهای طبقاتی در این کشورها توجه کرد- وقتی کارگران در مبارزات برای ٨ ساعت حقوق کار بمیدان مبارزه میایند یا سرمایه داری خود را در مقابل تهدید به انقلاب و برقراری سوسیالیسم مواجه میبیند٬ “ناگهان” سوسیال دمکراتهای مجلس یا دولت نشین وقت لوایحی را به مجلس ارایه میکنند تا یک یا بخشی از حقوق کارگری٬ حقوق زنان٬ حقوق کودکان٬ حقوق بازنشستگان و — به قانون تبدیل شود۔ این یکی از ترفندهای مقابله با طبقه کارگر است- حال٬ وقتی به قانون از زاویه کشمکش طبقاتی نگاه کنیم٬ قانون انعکاس توازن قوای طبقاتی در آن لحظه است۔ بمحض اینکه توازن قوا تغییر کند قوانین هم عوض میشوند۔ این مکانسیم کارکرد دیکتاتوری سرمایه داری در جوامع غربی است که به آن دمکراسی میگویند۔

 

پلیس٬ صرفنظر از محتوای قانون٬ مجری قانون است۔ بنابراین وقتی خود قانون در بندهایی از آن حامل یک یا تعدادی حقوق کارگری٬ زنان٬ کودکان و — است٬ پلیسی که برای رفع اختلاف در اینموارد فراخوانده میشود در نقش حامی زنان و کارگران و غیره ظاهر میشود۔ اگر زنی یا کودکی مورد آزار جسمی قرار بگیرد و پلیس را برای آن فرا بخوانیم٬ در مقام دفاع از کودک و زن٬ تا آنجا که قانون دیکته کرده است٬ وارد دعوا میشود۔ این نقشی است که گاها توهم آفرین میشود۔

 

سرمایه داری یک ساختار دارد۔ این ساختار پیچیده است۔ قانون این ساختار را در جزییات آن مشخص میکند۔ از یکسو باید سوخت و ساز روزمره سرمایه داری را تعریف و تضمین کند٬ رقابتهای درون طبقه را فرموله و حل و فصل کند و از سوی دیگر نقطه سازش خود با جنبشهای حق طلبانه را منعکس کند۔ قانون با تمام پیچیدگیهاش بیان حقوقی دیکتاتوری سرمایه داریست۔  پلیسی که در سر چهار راه ترافیک را هدایت میکند در خدمت سوخت و ساز روزمره سرمایه داریست- اگر اینکار را نکند٬ صاحبان شرکت و بیزینس با دیر سر کار حاضر شدن کارگران ضرر میکنند۔ پلیسی که دزدان خرده پا ر ا تعقیب و دستگیر میکند٬ قتلی را تعقیب و مجرم را دستگیر میکند٬ در خدمت قوانین مدنی دیکتاتوری سرمایه داری است که در قانون بیان شده است۔

 

پلیس در درجه اول بخاطر وجود قانون٬ بخاطر حفظ ارکان دیکتاتوری سرمایه داری است که لازم است- توحش پلیس از اینجا منشا میگیرد۔ جدال در خیابانها جدال بر سر خود قانون است۔ بهمین دلیل است که  پلیسی که یک زن را شب گذشته از چنگال آزار جسمی همسرش نجات میدهد فردا همان زن را بوحشیانه ترین شکلی بصرف شرکت در تظاهرات اشغال وال استریت مورد ضرب و شتم جسمی قرار میدهد۔ پلیس ابزار طبقاتی٬ ابزار ١ درصدیها در مقابله با ٩٩ درصدیهاست۔

 

طبعیتا در هر اعتراضی اولین حلقه سرکوب طبقاتی پلیس یا نیروهای انتظامی است۔ چه در ایران٬ چه در یونان و چه در انگلیس و چه در آمریکا- این قانون جهانشمول دیکتاتوری سرمایه داریست۔ بهمین دلیل٬ مقابله با توحش پلیس٬ با توحش بسیجی٬ با توحش چماقداران مبارک و اسد و قذافی خواه ناخواه معیاری برای پیشروی در مبارزه طبقاتی است۔ آقای اوباما هنگامی جدی بودن اعتراضات را برسمیت میشناسد٬ که تظاهرات کنندگان از پلیسهای موتورسوار٬ باتون زن٬ دستگیرکن٬ کلاه خود جنگی به سر٬ گاز اشک آور پرتاب کن٬ اسب سوار٬ تحریک کن٬ فحاش٬ و آدم کش وحشت نمیکنند۔ 

 

مقدمه بالا را لازم دیدم تا اختلاف خود با آنارشیستها را روشن کنم۔ ما با آنارشیستها بر سر توحش و خشونت پلیس اختلافی نداریم۔ اختلاف بر سر تاکتیکهاست همانطور که ما با جنبش چریکی از جمله بخاطر “مبارزه مسلحانه٬ هم تاکتیک و هم استراتژی” اختلاف داشتیم۔ از سوی دیگر ما با کساینکه که آنارشیستها را “خشونت طلب” میخوانند اختلاف طبقاتی داریم۔ کسانیکه جای خشونت و توحش پلیس را با مخالفان توحش پلیس “اشتباه” بگیرند و این دومی را محکوم کنند٬ آگاهانه یا ناآگاهانه در صف سرکوبگران قرار میگیرند۔

 

ضرب و شتم اسکات اولسون به مبارزات اوکلاند چنان رونقی داد که در روز بعد مجمع عمومی اوکلاند(که از سنت تصمیم گیری آنارشیستها نشات میگیرد) شاهد حضور بیش از ٣ هزار نفر بود۔ این اولین بار نیست که خشونت ذاتی پلیس باعث خشم عمومی شده است۔ در سالها اخیر٬  در اولین روزهای ٢٠٠٩ کشتن اسکار گرانت توسط پلیس به شورشی در همین اوکلاند منجر شد۔ شورش چند ماه پیش فقرا در انگلستان با کشتن مارک دوگان در توتنهام لندن جرقه زده شد- کشتن خونسرد نوجوان ١۶ سالۀ آنارشیستی بنام “الکساندروس گریگوروپولوس” در آتن جرقه ای برای خیزش سال ٢٠٠٨ در یونان شد۔

 

ادامه دارد —

 

عکسهای ضمیمه: اسکات اولسن پس از مجروح شدن۔ دیگری٬ عکسی از مجمع عمومی اوکلاند که متعاقب ضرب و شتم اسکات برگزار شد و بیش از سه هزار نفر در آن شرکت کردند۔