قتل یک دیکتاتور دیگر

ظهرروز پنج شنبه ٢٠ اکتبر ، خبرگزاریها ابتدا خبر دستگیری یا مرگ “معمرقذافی” دیکتاتور لیبی را بر اثر بمباران نیروی هوایی ناتو با شک و تردید مخابره کردند. حدودآ یک ساعت بعد جسد خون الود قذافی از صحنه برخی تلویزیونها بویژه دو کانال عربی زبان “الجزیره و العربییه” که دوربین و خبرنگار مستقیم در “مسراته” زادگاه و قتلگاه قذافی داشتند نشان دادند. سرآنجام “شورای ملی موقت لیبی” مرگ دیکتاتور را تآئید کرد.  قذافی دیکتاتوری که ۴٢ سال برلیبی حکومت خودکامه برقرار کرده بود در زادگاهش و در آخرین سنگر مقاومت او و طرفدارانش توسط نیروهای دولت موقت از لوله فاضلابی به شیوه بسیار خفت بار بیرون آورده شد و همراه یکی از پسرانش به اسم “معتصم” اعدام گردیدند. پس از پخش این خبر و تا دو روز بعد هم اخبار تمام خبرگزاریها و رسانه های اطلاع رسانی بر سرنوشت قذافی از ابتدای کسب قدرت تا مرگ فجیعش متمرکز شده بود. یاران و حامیان دیروزش در کشورهای غربی یکی پس از دیگری در صحنه تلویزیونها ظاهر شده از مرگش به وجد آمده و نوید “دمکراسی” دادند و از دوستی گذشته با او برات جستند. این دمکراسی فروشان دروغین و این حامیان نان به نرخ روزخور دیکتاتورها،عکس های یادگار سالها حاکمیت سرکوبگرانه “سرهنگ” را در کاخها مجلل با باریگارد زنان جوان  و یا در “خیمه” مشهورش که به رسم اعراب بادیه نشین و “عشیره ای” که به آن تعلق داشت  برمی افراشت ، به باد فراموشی سپرده بودند.
سرهنگ قذافی سال ١٩۶٩ که افسری جوان و تنها ٢٧ سال سن داشت، در یک کودتای نظامی بدون خونریزی قدرت را از “ملک ادریس”پادشاه لیبی گرفت و به مدت ۴٢ سال بر کشور وسیع و کم جمعیت ،اما ثروتمند لیبی حاکمیت کرد. کودتای نظامی “سرهنگ” الهام گرفته از مجموعه ای کودتای نظامی در کشورهای مصر،عراق،سوریه و برخی کشورهای دیگر عربی و تحت تآثیر افکار “جمال عبدالناصر” در مصر و نگرش ناسیونالیسم عرب بود. بعد از شکست اعراب در جنگ سال ١٩۶٧ میلادی از اسرائیل که از حمایت کشورهای غربی برخوردار بود، قدرت گیری قذافی در لیبی که خود را ضد استعمار و ناجی مردم عرب معرفی میکرد، برای مدتی وجه عام پسندی در جهان عرب برای ایشان فراهم نمود. جمعیت کم لیبی و پولهای سرشار ناشی از فروش نفت و توجه محدود به برخی امکانات رفاهی و زیستی مردم از جمله در عرصه بهداشت و دکتر و درمان،آموزش وپرورش، مسکن و هزینه ناچیز رفت و آمد، ثروت اندوزی و فساد عظیم خانواده و حلقه دوستان و همکارانش را تا حد زیادی در مقایسه با دیگر حاکمان فاسد و سرسپرده عرب به روسای کشورهای غرب را از دید مردم لیبی و منطقه پنهان کرده بود . قذافی اگر چه خود را بانی مکتب جدید و بی مسمای “سوسیالیسم اسلامی” و مخالف کمونیسم و کاپیتالیسم معرفی و کتاب “سبز”ش که آن را “مانیفست” حکومت و مردم لیبی معرفی میکرد ، اما تا زمان حیات “بلوک شر‌ق” عملآ در این جبهه و بویژه مخالف امریکا و دیگر کشورهای غربی بود و از سیستم سرمایه داری دولتی برای اداره کشور لیبی پیروی میکرد. سیستم حکومتی سرمایه داری دولتی و محدودیت در راه ایجاد بازار آزاد مطلوب غرب و قرار گرفتن درجبهه مخالف آنان  ، از قدافی دیوانه ای ساخته بود که “رنالدریگان”رئیس جمهور وقت امریکا دریک مصاحبه در دهه هشتاد میلادی ازاو بعنوان “سگ هار” نام برد. پاره کردن منشور سازمان ملل در جریان یک سخنرای سالانه در جلو دوربین ها و افکار عمومی جهان،حمایت از سازمان آزادیبخش فلسطین ،اتهام همکاری مالی و تسلیحاتی با “ارتش جدایی طلب ایرلند” در ایرلند شمالی، همکاری تسلیحاتی با گروه تندرو”ابوسیاف” در فیلیپین، ضدیت با حمله امریکا به عراق و حمایت از صدام حسین در جریان جنگ خلیج ،آمادگی دخترش “عایشه” برای پذیرش وکالت صدام در جریان دادگاهی نامبرده قبل از اعدام ، حمله مداوم به حاکمان کشورهای عرب به دلیل همکاری و خوش خدمتی به امریکا ، بخش مهمی از پرونده قطور گناهان قذافی در بارگاه امریکا و ناتو بود. بعد از سرنگونی صدام حسین در سال ٢٠٠٣ میلادی توسط امریکا و متحدینش، دیکتاتور لیبی از جانب غرب احساس خطر نمود و برنامه هسته ای خود را داوطلبانه تعطیل و در صدد عادی سازی رابطه با غرب برآمد. خسارات خانواده افرادی که در هواپیمای مسافربری امریکا بر فراز “اسکاتلند” در سال ١٩٨٨ میلادی منجر به کشته شدن همه خدمه و سرنشینان آن شده بود  و مسئولیت انفجار آن را به ایشان و دولتش نصبت دادند ، پرداخت نمود، اما هیچگاه دل چرکین غرب از وی پاک نشد و علی رغم منافع و مصالح مشترک فراوان همیشه با غرب در بازی موش و گربه به سر برد و عبای قهوه ای دروغین “ضد امپریالیستی” را از تن به درنیاورد. تونی بلر نخست وزیر وقت انگلستان و دوست و حامی بوش پسر در جنگ دوم خلیج،بعد از سرنگونی صدام و کنارگذاشتن برنامه هسته ایش به دیدار”سرهنگ” شتافت و با او روبوسی کرد.برای “کوندولیزارایس” وزیر خارجه امریکا فرش قرمز انداخت و کلکسیون عکس گردآوری کرد و گویا عاشقش بود. بعد از این دیدارها، دیگر رهبران غرب به ملاقاتش شتافتند و با گرفتن عکس یادگار ،صدها پرونده ترور و نقض آشکار حقوق بشر را در برابر بستن قراردادهای نفتی به باد فراموشی سپردند. دیکتاتور خودخواه و نادان لیبی، سرمست از این دیدارها و متوهم به حمایت نود و هشت درصدی مردم کشورش که ساخته و پرداخته سازمانهای امنیتیش بود، آنچنان سرمست و غره شد که صدای پای انقلاب مردم “جهان عرب” را نشنید و کماکان خود را “ناجی” آن مردم  به حساب می آورد. مردمی که در روز موعد حسابش را کف دستش گذاشتند.
شروع قیام مردمی لیبی و تزریق سم “ناتو”
هشت ماه قبل، زمانیکه اعتراضات مردمی از شهر “بنغازی” به دلیل ستم و تبعیض دولت علیه شهروندان این شهر آغاز شد،قذافی که در تب “محبوبیت مردمی” و رهبری “جهان عرب”می سوخت ،آن حرکت عادلانه و حق طلبانه را به غربیها و بیگانگان نسبت داد و نیروی نظامی عظیمی برای سرکوب قیام کنندگان گسیل داشت.اما قیامی که در”بنغازی” شروع شده و الهام گرفته از قیام مردم تونس و مصربود، به دلیل زمینه های اجتماعی و مادی که همانا بیعدالتی و تبعیض و استثمار بود، نه تنها به این شهر محدود نماند بلکه به دیگر نقاط کشور نیز گسترش و تعمیق یافت. بعد از تعمیق انقلاب مردم لیبی و بویژه مسلح شدن آنان و زنده بودن تب و تاب انقلاب در کشورهای تونس و مصر و گسترش شعله های آن به یمن،بحرین و سوریه ، و خلع قدرت “بن علی ” در تونس و “مبارک” در مصر، خارج از مدار تصمیم و طرح غرب و در رآس آنان امریکا، اینبار کشورهای غربی در وحشت از گسترش انقلاب و حرکات از پایین توده های مردم ناراضی، در رویارویی با قیام مردم لیبی بلافاصله به تکاپو افتادند تا انقلاب را از مسیر اصلی خارج و در جهت مورد نظر خود هدایت کنند. سازمان نظامی اتلانتیک شمالی “ناتو” با استفاده از عظیمترین امکانات نظامی جهان، با موشکهای دوربرد و هواپیماهای بمب افکن نظامی در قالب “بشردوستانه ” و مدافع”حقوق بشر” بدون دخالت نیروی نظامی پیاده، بکار گرفته شد (تا تجربه کشتار نظامیان امریکا و ناتو در عراق و افغانستان تکرار نشود) و هزاران تن بمب برسر مردم لیبی فروریخته شد و مطابق آمارها بیش از ۴٠ هزار تن جان خود را در کشتار نظامیان قذافی و بمبارانهای ناتو از دست دادند و قربانی جنگ دو دارودسته تبهکار شدند. غربیها بوسیله بازوی نظامی خود “ناتو” لیبی را به ویرانه ای تبدیل کردند تا بعدآ بوسیله دلارهای نفتی این کشور که در سال گذشته‌ میلادی فروش آن بالغ بر ٣۶میلیارد دلار بوده آن را بازسازی و بخشی از بحران اقتصادی دولتهای امپریالیستی خود را از ثروت و خون مردمان کشورهای پیرامونی از جمله لیبی جبران کنند.دخالت نظامی ناتو اگرچه در تضعیف و از کارانداختن ماشین جنگی قذافی تاثیر غیرقابل انکاری داشت و روند شکست نیروی نظامی وفادار به قذافی را در مقابل قیام کنندگان تسریع کرد، اما بی شک این دخالت زهری بود که در خون شفاف مردم قیام کننده لیبی تزریق شد،قیام مردمی این کشور را به بیراه برد و عوارض آن سالها در بدن جامعه لیبی باقی خواهد ماند.برای نمونه قیام مردم لیبی با شش میلیون جمعیت را با قیام مردمان کشورهای تونس با ١٠ میلیون و پانصدهزارنفر و مصربا بیش از ٨٠میلیون جمعیت را مقایسه کنید تا روشن شود که آمار تلفات مردم بی دفاع در این دو کشور در قیاس با لیبی یک به هزار هم  نیست.البته علت به راه نیفتادن حمام خون در تونس و مصر نه در “مردمی”بودن ارتش و نیروهای مسلح این کشورها، انطور که ژرنالیسم وابسته و جیره خوار تبلیغ میکند، بلکه در قدرت،تداوم و عظمت حرکتهای توده ای و قیام کوبنده مردم این دو کشور بود که دیگر سرکوب کارساز و سد راه این حرکتها نمی توانست باشد. زیانهای مادی وارده در این دو کشور با لیبی مطلقآ قابل قیاس نیست . فریاد الله اکبر اسلامی های مسلح در لیبی در برابر تلویزیونها ، با فریاد آزادیخواهان و مبارزین تونسی و مصری برای کار،آزادی،عدالت ، آینده دو جامعه کاملآ متفاوت را در مقابل هر ناظر و بیننده ای مجسم میکند. حضور زنان در قیام مردم تونس و مصر از عوامل موفقیت و آمید به اینده این دو جامعه است ، اما در لیبی به ندرت زنان دیده میشدند و در اعتراضاتی هم که شرکت داشتند در زیر پوشش چادرو حجاب اسلامی بودند. این در شرایطی است که زنان لیبی در رژیم سابق تقریبآ نسبت به همه زنان افریقا از امکانات و آزادی نسبی بیشتری برخوردار بودند. یکی از عوارض روشن و غیرقابل انکار تزریق سم “ناتو” در جامعه لیبی سربرآوردن و قدرتمند شدن ارتجاع اسلامی در این کشور همچون دو کشور عراق و افغانستان است .”مصطفی عبدلجلیل” وزیر دادگستری رژیم قذافی و “رئیس شورای موقت انقلاب لیبی” در سخنانی که روز٢٣اکتبر در “بنغازی”دروازه شروع قیام مردم لیبی ایراد کرد “لیبی را کشوری آزاد اعلام نمود” و تاکید نمود که “قانون اساسی آینده لیبی برمبنای شریعت اسلام خواهد بود و تک همسری  که در رژیم سابق در این کشور قانونی بوده، ملغی و مطابق شرع اسلام چند همسری جای آنرا خواهد گرفت”.اگر این پیغام خبر خوش و امتیازی مهم برای جنگجویان اسلامی و گروههای مذهبی است، اما از سوی دیگر مسیبتی به وسعت خاک لیبی برای نصف ساکنین آن یعنی زنان و ایجاد جهنمی همچون ایران ، افغانستان و عربستان سعودی برای زنان لیبی است.این پیغام آزادی لیبی نیست، بلکه بانگ اسارت آن و اعلام شکست قیام مردمی این کشور و سربرآوردن فاشیسم اسلامی از استینهای “ناتو” و دول غربی به سان عراق و افغانستان است. با این سخنان و از روز اول اعلام آزادی لیبی، زندانی به وسعت این کشور برای نصف جمعیت آن سازماندهی شد و نصف دیگرجمعیت که مردانند به نگهبانی از زندانیان نظام جدید گمارده خواهند شد که آنان نیز آزاد نیستند و اسیرند. سرآنجام و در هرسه کشور تونس،مصر و لیبی دیکتاتورها رفتند،اما هر کدام با چه هزینه ای و با امید به چه آینده ای پس از سرنگونی آنان ؟از هم اکنون مشخص است و لازم نیست زیاد منتظر قضاوت تاریخ باشیم؟
قتل دیکتاتورها یا محاکمه آنان؟
از آغاز سرنگونی صدام حسین در مارس ٢٠٠٣ تا مرگ قذافی در روز ٢٠اکتبر ٢٠١١ ، چهار تن از قدیمی ترین دیکتاتورهای خاورمیانه و شمال افریقا با سابقه ٢ دهه و نیم تا چهار دهه حاکمیت سرکوبگرانه و اتکا به مشت آهنین علیه کشورهای تحت حاکمیتشان از قدرت ساقط شدند. “صدام و قذافی” هر کدام به شکلی اعدام و “بن علی” فراری به عربستان سعودی و “حسنی مبارک” دستگیر و با بلانکارت به دادگاه آورده شد.”اسامه بن لادن” رهبر شبکه تروریستی “القاعده ” نیز که از این دیکتاتورها کمتر نبود و با وحشتی که درجهان ایجاد کرده و زبانزد همه شد، در روز ٢ ماه می ٢٠١١ توسط یک گروه فوق ویژه از کماندوهای نیروی دریایی امریکا در ویلایی در پاکستان بدون کوچکترین مقاومت و در شرایطی که امکان دستگیریش کاملآ وجود داشت، ترور شد. خلع قدرت دیکتاتورها برای مردم نه تنها کشورهای تحت سرکوب آنان، بلکه برای مردم  آزادیخواه سراسرجهان خوش آیند و حاکی از ذوب شدن یخهای استبداد در دنیا، بویژه در منطقه استبداد زده خاورمیانه و شمال افریقا است. از این ۵ تن، چهار دیکتاتور و یک رهبر بزرگترین شبکه تروریستی  جهان، (صدام حسین،حسنی مبارک،بن لادن و معمرقذافی )دستگیر ،٣ تن اعدام ، یک نفر دربیمارستان مصر تحت حفاظت  و”بن علی” در عربستان و در حمایت کامل غرب  بر میلیاردها دلار ثروت به یغما برده مردم تونس لم داده است. کارنامه این ۵ نفر نیازی به بازبینی و روشنگری ندارد. هرکدام در کشوری و یا در منطقه و جهان به دلایل متعدد جنگ طلبی،خون آشامی و قتل عام انسانها و استبدادی که برقرار کرده بودند زبانزد خاص و عام هستند.اما نکته مهم دراین میان خدمات بدون شائبه آنان به آربابانشان در کشورهای امپریالیستی و خاصیت کوتاه یا دراز مدت این سرسپردگان به روسای قدرتهای سرمایه و پشت پا زدن به آنان در شرایط دیگر است. آیا صدام حسین و معمرقذافی با پولهای بادآورده نفتی در همکاری و نزدیکی با کدام روسای کشورها به سلاحهای کشتارجمعی دست یافتند و سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی آنان بوسیله چه کسانی آموزش یافتند و به یکی از مخوفترین دستگاههای قتل،ترور و کشتار انسانها در منطقه و جهان تبدیل شدند؟ حسنی مبارک و بن علی با اتکا به سران کدام دولتها ٣٠ سال و ٢۵ سال برمردم زجرکشیده مصر و تونس حکومت کرده و میلیاردها دلار ثروت برای خود و خانوده و همکارنشان جمع آوری و میلیونها انسان محروم را محتاج نان شب کردند؟ چه کسانی “بن لادن”را مجاهد نستوه و مبارز جان برکف ضدیت با “ویروس کمونیسم”نامیدند و امکانات عظیم مالی،تبلیغاتی و رسانه ای در اختیارش گذاشتند تا نامش ، اعمالش و سازمان تروریستیش عالم گیر شود؟ ایا همه اینها و دهها دیکتاتور دیگر جهان از امریکای لاتین تا افریقا،خاورمیانه،اسیای جنوب شرقی و کشورهای “بلوک شرق” سابق ساخته و پرداخته سازمانهای جاسوسی شوروی سابق و غرب آنزمان و امروز نیستند؟ مگر همکاران و همقطاران دیکتاتورهای سرنگون ، معدوم، زندانی و فراری شده هم اکنون در کشورهای عربستان سعودی، کویت، یمن، بحرین، ایران، سوریه و دهها کشور افریقایی و دیگر نقاط جهان ،کماکان برمسند قدرت حکمرانی و مردم را سرکوب وسلاخی نمی کنند؟
صدام حسین دیکتاتور خون آشام عراق پس از ١٣ ماه محاکمه بدون نتیجه، در روز شنبه ٣٠ دسامبر سال ٢٠٠۶به جرم کشتار ١۴٢ نفر در روستای”دوجیل” که گویا قصد ترور او را داشته اند توسط افرادی که گفته شد وابسته به جریان “صدر” روحانی شیعه طرفدار ایران، به دارآویخته شد. این قتل در شرایطی صورت گرفت که “صدام” شهر “حلبجه”در کردستان عراق را بمبارن شیمیای و بیش از ۵ هزار انسان بیدفاع را در چند ثانیه قتل عام کرد.”رامسفلد” که آنزمان برای بستن قرارداد نفتی در بغداد به سر میبرد و در جنگ دوم خلیج وزیر دفاع بوش پسر بود، در جواب خبرنگاران که در مورد بمبارن حلبجه از او سوال کردند در نهایت به شرمی ابراز”بی اطلاعی” نمود. انفال  و کشتار جمعی ١٨٠هزار کرد مناطق مختلف کردستان عراق با فیلمبرداری ماهوارهای امریکای، انگلیسی و روسی صورت گرفت ،اما علت این جنایت در دادگاه از صدام پرسیده نشد زیرا نمی بایست اسامی همکاران و متحدین جهانیش در این کشتارها بازگو و مشخص گردد. “اسامه بن لادن” بدون سلاح و همراه یکی از ۴ همسرش بود که ٣٠ مرد مسلح زبده با پیشرفته ترین امکانات جنگی و نظامی او را به اسانی دستگیرکردند، اما او را کشتند تا رابطه اش با اربابانش در سازمانهای جاسوسی پاکستان، سی ای ای امریکا و دیگر سازمانهای جاسوسی غرب و اربابان سابقش اشکار نشود. “حسنی مبارک”دیکتاتور مصر را ٢ بار به صحن دادگاه آوردند و آدامه چنین محاکمه علنی را به زیان همکارانش در غرب و کشورهای منطقه یافتند و آنرا متوقف و محاکمه مجدد  او شاید شامل مرور زمان شود و به فراموشی سپرده شود. “بن علی” دیکتاتور تونس را به حال خود آزاد گذاشته اند و دادگاه جنایی و بین المللی شامل حال ایشان نشد و نمی شود، چون دوستان سابقش در این نوع دادگاهها و نهادهای جهانی مدافع “حقوق بشر” قدرت و نفوذ کلام و عمل دارند. “قذافی”را که سابقه ۴٠ سال سرکوب و جنایت داشت در برابر دوربین خبرگزاریها که فریاد میزد “من را نکشید” و مطابق قوانین بین المللی در صحنه نبرد دستگیر شده و علی رغم هر منصب و موقعیتی که داشت اسیر جنگی بود، کشتند تا پایش به دادگاه مردمی یا بین المللی کشیده نشود و پرونده ۴٠ سال جرم و جنایت خود و برخی از همکارانش که اکنون روسای “کشورآزاد”لیبی هستند و روسای جهانی آنان را افشا نکند.
این چهار دیکتاتور و یک تروریست، رازهای سر به مهر از آواخر دهه شصت قرن ٢٠ تا آواخر سال ٢٠١١قرن ٢١بودند که سینه آنها گنجینه عظیمی از راز و اصرار جنگ سرد و گرم “شرق و غرب” کودتاها ، ترور، توطئه و دهها و صدها جنایت و اصرار پنهان شبکه ها و سازمانهای جاسوسی محلی، منطقه ای و جهانی تا مافیای خرید و فروش اسلحه و ایجاد شبکه های تروریستی بودند که روسای سازمانهای مافیایی و تروریستی جهانی فرمان نابودی فردی آنان را صادر کرده بودند تا خود محفوظ بمانند. هرچند مردم عادی و زجرکشیده از کشتن دیکتاتورها و  قاتلین فرزندان و جگرگوشه هایشان خوشحال و به وجد می آیند، و لیبرالهای ریاکار و دروغگو این قتل و ترورها را پیروزی “دمکراسی” بر دیکتاتوری جار میزنند،اما کمونیستها،کارگران و بشریت اگاه ومتمدن این قتل های عمد و اگاهانه را زیانمند و آنرا به ضرر پیشروی جنبش طبقاتی ، سوسیالیستی و سکولار جهانی به حساب می آورند. آنان خواهان محاکمه تمام دیکتاتورها ، قاتلین فرزندان مردم و حامیان و آمران منطقه ای و جهانی آنان در دادگاههای عادلانه با برخورداری از حق وکیل بدون شکنجه و آزار میباشند. تنها در چنین دادگاههایی و با تحقق چنین مطالبه ای است که خون با خون شسته نمی شود و عدالت جای خود را به قصاص و ترور میدهد و قتل انسان به دست انسان جای خود را به حفظ حرمت و کرامت انسانی حتی قاتلین و دیکتاتورها می سپارد.
امید به سرنگونی همه دیکتاورها از جمله استبداد مذهبی حاکم برایران، امید و آرزوی هرانسان خواهان حداقل زندگی،کرامت انسانی ،امنیت و حق حیات است. اما دستگیری، محاکمه و مجازات دیکتاتورها و اطلاع جامعه و کل بشریت از جنایتهای متعدد آنان و همکاران و متحدین منطقه ای و جهانی آنان، تنها با حضور فعال، متشکل و دخالتگر طبقه کارگر، مردم آزادیخواه و برابری طلب در نهادهای انقلابی و توده ای خود و به سرآنجام رساندن قیام پیروزمند آنان ممکن خواهد شد.
٢٣ اکتبر ٢٠١