لیبی، میدانی برای سنجش ادعاهای فریبکارانه امپریالیسم !

     در جامعه جهانی که سیستم سرمایه داری حاکم بوده و همه چیز حتی انسانها نیز کالا محسوب شده و به این اعتبار تاریخ مصرف دارند، دست نشاندگان و دیکتاتورها نیز از این قانون مستثنی نبوده و هر وقت در چهارچوب مصالح امپریالیستها تاریخ مفید بودن آنها سر برسد، همچون سرهنگ قذافی، بزیر کشیده شده و به زباله دان تاریخ فرستاده میشوند. اینکه چگونه به زیر کشیده شوند تغییری در این واقعیت ایجاد نمی کند.

       سرهنگ قذافی قدرت را با کودتا بدست گرفت و مثل هر تازه بقدرت رسیده ای، برای فریب زحمتکشان کشورخود، ژست ضد امپریالیسم گرفته و خود را مدافع زحمتکشان وانمود کرد، از اتحاد خلقهای افریقا صحبت کرده و از مبارزه بر حق خلق فلسطین “دفاع ”  نمود، با “کتاب سبز”ش از جامعه مدنی خاص خود حرف زده و از “جماهیریه سوسیالیستی خلقی عربی لیبی” که ادعای عوامفریبانه ای برای حاکمیت او بود دم میزد. اما هر چه در این سالهای طولانی جهت توجیه سیاستهای خود ساخت و تبلیغ کرد تغییری در این امر نمی داد که مثل همه کشور های دیگر سیاست داخلی او بود که سیاست خارجی او را تعیین میکرد، و این سیاست چیزی نبود جز دفاع از مالکیت خصوصی وانباشت ثروت و فراهم کردن شرایط مادی برای غارت و چپاول منابع کشور و دسترنج توده ها توسط طبقه حاکم وغارتگران بین المللی حامی شان. بنابراین در دوران قدافی هم مثل همۀ نظام های طبقاتی، این اقلیت بود که  اکثریت جامعه را استثمار کرده، از دسترنج آنها به مادی کردن رویاهای خود مشغول بوده و همزمان از عدالت میگفتند  ولی  حقیقت در آنجا نیز مثل تمام جوامع طبقاتی، زندگی  قذافی و اقلیت حاکم ، صداقت این طبقه را درباره عدالت ادعائی اشان نشان میداد. بیشک چنین شرایطی را بدون سرکوب اعتراضات بر حق توده ها واعمال دیکتاتوری نمی شد حفظ نمود. پس علیرغم ادعاهائی که شکل حکومتی در دوران قذافی را به خصوصیات فردی وی نسبت داده و اینکه  او دیکتاتوری کرد چون ذاتاً دیکتاتور بود تنها نشان می دهد که نه قانونمندی های جامعه طبقاتی را فهمیده اند و نه مارکسیسم را، و در واقع  قذافی را از شرایط مادی اش جدا می کنند. قذافی دیکتاتوری کرد تا بتواند به بهترین وجهی مقاصد امپریالیستها و طبقه حاکمه کشورش را تامین کند، زیرا شرایط غارت و چپاول آنچنانی توده ها غیر از این نمی طلبید. در واقع دیکتاتوری حاصل و  باعث آن شرایطی است که استثمار وغارت وحشیانه زحمتکشان را فراهم وتسهیل و امکان پذیر می سازد. امپریالیستها و سرمایه داران جهانی در پی کسب هر چه بیشتر سود می باشند و  بهره گیری از منابع خام ارزان قیمت در کشورهای توسعه نیافته، سیاست امپریالیستها را رقم میزند وبه همین دلیل هم  داشتن دست نشانده ای در قدرت، از ارجحترین سیاستهای خارجی امپریالیستهاست. به همین دلیل هم دیکتاتوری عریان تنها شکل حکومتی است که این دست نشاندگان می توانند اعمال بکنند زیرا آزادی زحمتکشان مرگ امپریالیستهاست.

     بعد از خیزش مردم در کشورهای عربی واوج گیری مبارزه زحمتکشان بر علیه قدافی در لیبی  امپریالیستها فرصت را مناسب دیدند تا با براه انداختن جنگ هم خیزش مردم را سرکوب و منحرف سازند و هم جهت پیشبرد سیاستهای چپاولگرانه خود دست به یارگیری جدیدی بزنند که با سیاستهای کنونی شان انطباق داشته باشد و همین امر باعث شد تا تاریخ مفید بودن قذافی به سر آید. و دیکتاتوری که بیش از ۴۰ سال  با کشتار مردم لیبی و با دادن امتیازهای گوناگون به امپریالیستها بر اریکه قدرت مانده بود نتواند خود را در قدرت نگه دارد.

     اکنون امپریالیستها سرنگونی قذافی را دستاویزی کرده اند تا از تحقق “آرزوی” مردم لیبی در باره  آزادی و دمکراسی سخن گویند و به مردم این کشور به خاطر رسیدن به آزادی تبریک گویند  اما در اصل آنها دارند به خودشان تبریک می گویند ولی همه انسانهای آزاده و آگاه میدانند که در پی این “آرزو” چه نهفته است. زندگی توده های زحمتکش عراقی گواه بارزی است از تحقق این “آرزو” به وسیله امپریالیسم. “آزادی” و “دموکراسی” ای که به زحمتکشان عراقی داده شد تاکنون جز یک زندگی در فقر و ستم چیزی نبوده است. “آرزویی” که در آن امپریالیستها در کشتار بیرحمانه مردم ستمدیده، مدرنترین سلاحهای خود را بکار برده و قدرت تخریبی بعضی از آنها را آزمایش نمودند.

      اکنون امپریالیستها در پناه نیروی نظامی و قدرت سلاح خود در پی کسب هر چه بیشتر سهم خود هستند. آنها میلیونها دلار خرج این جنگ نکرده اند تا به زحمتکشان آزادی بدهند، آنها علیرغم تضادشان، در سرکوبی خلقها به سازش میرسند و تنها چیزی که نصیب توده ها میشود فقر و ستم بیشتر است.

    ولی آنچه که به خصوص در جنگ امپریالیستها بر علیه دیکتاتورهایی همچون قذافی آموزنده است این نکته است که امپریالیستها که در تبلیغات فریبکارانه شان خود را عاشق سینه چاک مبارزه مسالمت آمیز جلوه می دهند و این اراجیف را هر روز توسط سیاسیون فریبکار، شاعران و نویسندگان خود فروخته  اشاعه داده  و دمی از بیان مزایای مبارزه مسالمت آمیز باز نمی مانند هر کجا منافع شان حکم کند جنگ براه می اندازند، کسانی که  حتی روزی را بعنوان روز “مبارزه مسالمت آمیز” انتخاب کرده و هر مبارزه ای غیر از آن را “بدور از تمدن” انگاشته و آنرا مغایر دانش، اخلاق  و علوم انسانی جلوه می دهند ،آنها  که حتی به نویسندگانی که از مبارزه مسالمت آمیز به عنوان تنها روش درست مبارزاتی  یاد کرده و می نویسند و باور به چنین امری را عین عشق به انسانها میدانند نیز جایزه داده و یکشبه آنها را مشهور می کنند، خود بمباران لیبی و کشتار مردم بیدفاع  و حمایت از ارتشهای مزدورضد مردمی را عین تمدن و اقدامی بشر دوستانه جا می زنند! آنها در حالیکه  برای حفظ دستگاه ستمگرانه خود که تنها با زور و سرکوب پا برجاست از توده ها می خواهند که با جلادان خویش بطور مسالمت آمیز حرف زده و آنها را براه راست هدایت کنند تا این جلادان نیز عشق به انسانها را درک کرده و از قدرت بی پایان خود دست برداشته و توده ها را در قدرت سهیم کنند!! اما خود برای رسیدن به منظورشان سلاحی نیست که بکار نبرند. در واقع میلیارد ها دلاری که غارتگران بین المللی صرف ساختن مهلک ترین سلاحها می کنند خود حد جدی بودن ادعا های مضحک آنها در باره کارائی صرف”مبارزه” مسالمت آمیز را نشان می دهد. آنها برای این اسلحه ها را می سازند تا نظاره گر این نباشند که توده های ستمدیده لیبیائی، عراقی، افغانی، تونسی، مصری و ایرانی با قهر انقلابی خود دست نشاندگان خودفروخته آنها  را بزیر کشند. آنها برای حفظ ثروت های باد آورده خود به این  سلاح ها احتیاج دارند. و در عمل این سلاح آنهاست که حرف آخر را میزند و غیر از این، هر تصوری، توهمی بیش نخواهد بود.

 

۲۲ اکتبر ۲۰۱۱

عبداله باوی