شغل زنانه، شغل مردانه , دستمزد نابرابر در ازای کار برابر

هدف اصلی جنبش برابری خواهی در سطح دنیا، الغاء هرگونه روابط نابرابر در جامعه بوده است. یکی از این جنبش‌های برابری طلبانه جنبش زنان برای رفع تبعیض در تمام شئون زندگی است. جامعه بشری گام‌های بلندی برای رسیدن به این هدف برداشته است. سیستم طبقاتی اما هر از چندگاهی با چهره دیگری ظاهر شده و موانعی برای رسیدن به برابری جلوی جامعه می‌گذارد. اگر جامعه گام‌های بلندی در راه “دستمزد* برابر در ازای کار برابر” برداشته و عدم پرداخت دستمزد برابر در ازای کار برابر را یک ننگ آشکار و غیرقابل دفاع ساخته است، سیستم طبقاتی برای عدم پرداخت دستمزد برابر، کارها را زنانه و مردانه کرده است که این نابرابری را تداوم ببخشد.
با این پاراگراف مقدماتی، می‌خواهم در حاشیه بحث “بررسی وضعیت دستمزد زنان شاغل و طرح دورکاری” مندرج در وبلاگ “کانون مدافعان حقوق کارگر” در همان خصوص “دستمزد برابر در ازای کار برابر” به چند نکته اشاره بکنم. در این بحث الهام هومین فر به آماری اشاره می‌کند که میانگین دستمزد زنان مثلا در آمریکا ٢٢.۴ درصد کمتر از مردان است. درباره ایران هم می‌گوید: “در کشور ما همواره آموزش‌هایی که خیلی تخصصی‌تر است در اختیار مردان قرار دارد و زنان بیشتر برای رشته‌های معلمی و دبیری، پرستاری و یا شغل‌هایی که در جامعه ارزش مالی کمتری دارند در نظر گرفته می‌شوند.” در حاشیه این میزگرد جالب، که خیلی آموزنده است، و ناگفته نماند که خیلی نکات نادرست، کلیشه‌ای و غیرسازنده هم مطرح شده و از آنها دفاع شده است، چند نکته می‌شود مطرح کرد.
احتمال اینکه یک محقق بتواند در آمریکا شرکتی پیدا کند که مثلا دو همکارـ یک مرد و یک زن ـ که واجد شرایط برابری هستند، اما دستمزدی نابرابر بگیرند، بسیار بعید است. اگر کارفرما چنین کاری بکند مورد بازخواست قرار می‌گیرد که دارد یک کار خلاف قانون آن کشور انجام می‌دهد. دستمزد برابر در ازای کار برابر اکنون یک امر بدیهی و جاافتاده‌ در قانون هر کشوری است که ارزشی حداقل بورژوائی برای بشر امروز قائل هستند. منتها اگر کارفرما با عناوین و دلایل مختلف آن را دور می‌زند و در دادگاه تبرئه هم می‌شود، این موضوع دیگری است که فعلا مورد نظر من نیست. سرمایه داری لازم نیست که با دروغ و کلک قانونی را وضع کند اما آن قانون را با کلکی مرغابی نقض کند. دارد حدود ٣ قرن با قانون و بسیار هم مشروع دمار از زندگی جامعه در آورده است. می‌خواهم بگویم که برای نابرابر کردن جامعه راه حل خودش را جلوی جامعه می‌گذارد و قانون وضع می‌کند. گنجاندن بند “دستمزد برابر در ازای کار برابر” در قوانین اداری و مملکتی در یک محیط کار هم حاصل تلاش جنبش برابری طلبانه بوده است. آن “فرهنگی” (کلمه و مقوله‌ای که در میزگرد فوق مورد تأکید زیادی قرار گرفته) که دستمزد کم زنان را در برابر دستمزد نسبتا بیشتر مردان توجیه می‌کند اگر امروز در ایران در حکومت است، در کشورهای غربی هم دوره خودش را گذرانده است. همان کارگری که در روزهای یکشنبه به چرندیات کشیش محله در مورد ضعیفه بودن زنان و اهمیت در خانه ماندن آنها و غیره گوش می‌داد، آن فرهنگ را به کارخانه فورد و جنرال موتورز و رنو و معادن هم می‌برد، اما این تلاش بی وقفه فعالین کمونیست آن مملکت بود که توانست کلیسا و فرهنگ عهد عتیقش را پس براند. این کاری است که در ایران هم در حال شدن است.

دستمزد برابر در ازاء کار اجتماعا برابر
بالاتر گفتم که زنان و مردان در کشورهای غربی، در ازای کار برابر در یک شرکت دستمزد برابر می‌گیرند و یا قانونا باید بگیرند! اما همچنانکه الهام هومین فرـ در باره ایران ـ می‌گوید، جامعه سرمایه داری امروزی، شغل‌ها را مردانه ـ زنانه کرده است و این دیگر ربطی به ایران و آمریکا ندارد. در آمریکا و سوئد و ژاپن هم شغل معلمی زنانه است، و بهمین دلیل هم ذکر نشده دستمزدش کمتر است. منتها از معلمی دوره ابتدائی که عبور می‌کند و به معلمی دبیرستان‌ها می‌رسد، شغل معلمی هم بیشتر مردانه می‌شود و دستمزد آن افزایش می‌یابد؛ یعنی مزایای آن هم مردانه می‌شود! جالب حتی اینجاست که شغلی مثل پزشکی که در فرهنگ سیستم سرمایه داری غالبا برای خودش ارج و قربی دارد، در جامعه شوروی از آنجا که زنانه تعریف شده بود، در نتیجه از ارج و قرب و دستمزد کمتر و پائین تری برخوردار بود! می‌خواهم بگویم که روابط جامعه سرمایه داری و دستان نامرئی تولید برای سود، چنان عمل می‌کنند که کارها ظاهرا خودبخود مردانه ـ زنانه می‌شوند و در نتیجه جایگاه خود را در ارتباط با ارزشمند بودن و یا بی ارزش بودن، پیدا میکنند.
گفتم که امروز جنبش برابری طلبانه با معضل دستمزد کمتر در برابر کار برابر روبرو نیست. حداقل به آن صورتی که در بالا به آن اشاره شد نیست. اما کارها را که زنانه و مردانه می‌کنند، ارزش (“ارزش” اینجا به معنی “نرخ” و ارج و قرب اجتماعی بکار برده شده است.) کار زنانه را پائین می‌آورند. سئوالی که در برابر ما قرار می‌گیرد باید این باشد که آیا کار زنانه که دستمزد و مزایای کمتری را شامل حال شاغل در این کارها می‌کند، اجتماعا از کار مردانه کم ارزش‌تر (“ارزش” اینجا به معنی الزامی برای تولید ارزش اضافه مورد نظر اقتصاد سیاسی و مارکس بکار برده شده است.) است؟ آیا کار مربیان مهد کودکها که عموما زنانه با دستمزد و مزایای کمتر است، از کار عمدتا مردانه مثلا کار مکانیکی و کار در معادن که دستمزدش نسبتا بهتر است، کم ارزش‌تر است؟ معلوم است که نیست. اما اینجا این فرهنگ مردسالارانه است که به این موضوع باد می‌زند تا آن را چنین جلوه دهد که کار زنانه کم ارزش‌تر است! قدرت فیزیکی بدن انسان را، فرهنگ صدها و هزاران سال پیش را، خلقیات عقبمانده و مذهبی را همه وارد معادلات می‌کنند که مخاطب را قانع کنند کار زنانه کم ارزش‌تر است! کار در خانه را با کمک گرفتن از فرهنگ عقبمانده و مذهب کم ارزش جلوه می‌دهند و بر دوش زن می‌گذارند. حتی اگر بر دوش زن خانه دار و بدون دستمزد و حقوق نباشد، بر دوش کلفت‌ها گذاشته می‌شود که حتی در فرهنگ امروز مردسالار جامعه، خود کلمه “کلفت” چنان تحقیرآمیز است که با کمترین دستمزد زن حاضر باشد سرش را زیر بیاندازد و بی حقوقی مطلق را تحمل کند! در واقع در این فرهنگ، زن نسبت به مرد جایگاه بی ارزشی دارد و در نتیجه کاری که توسط زن انجام می‌گیرد، کاری کم ارزش می‌شود!
کارهای دیگر سنتا زنانه هم همینطور؛ قالیبافی، پرستاری، کار در نساجی‌ها، بسته بندی در انبارها، کار در شالیزارها، میوه چینی، گل کاری و غیره. به نظر من این “فرهنگ” است که باید عوض شود. اما این “فرهنگ” چگونه عوض می‌شود. باز برمی گردیم به سئوال بالا. آیا کاری که زنانه تعریف شده است، اجتماعا هم ارزش با کار مردانه است؟ اگر است باید همان حق و حقوق شامل آن شود؛ و در نتیجه آن تحول در شیوه زندگی انسانها و نگاه آنها به خود و جامعه خود، ایجاد می‌شود. و این همان فرهنگی است که عوض شده است. بر این تعریف از “فرهنگ” تأکید می‌شود، چرا که تعریف رایج علی العموم این است که گویا انسانها درباره زنان اینجوری فکر می‌کنند و می‌شود با آگاه‌گری و موعظه طرز فکر کردن آنها را عوض کرد. غافل از اینکه مسئله نابرابری در جامعه و بخصوص تبعیض بر علیه زن، بسیار ریشه دارتر از این مسائل است. نه تنها آدم‌های بسیار زیادی از این تبعیض نفع مادی و مالی می‌برند، بلکه در روابط اقتصادی سرمایه داری جامعه، حتی در خصوصی‌ترین روابط هم باز به نفع مرد است که زن با مرد نابرابر بماند، چرا که کل روابط در جامعه بر نابرابری و تبعیض استوار است.

کار مولد، کار غیرمولد
تقسیم امروزه کارها به مردانه ـ زنانه، در تحلیل جامعه شناسانه در واقع به دو بخش خدمات و تولید تقسیم شده است. و این تحلیل در نهایت برمی گردد به تقسیم کار به کار مولد و کار غیرمولد. خواننده علاقمند به این بحث با ارزش را به نوشته “مقدمه به مقاله کارل مارکس درباره کار مولد و غیرمولد” نوشته منصور حکمت ارجاع می‌دهم. بخشی از طبقه کارگر توسط سرمایه نامولد (سرمایه تجاری، ربائی و مالی و غیره)، که در تولید مستقیم ارزش اضافه دخالت ندارد، استخدام میشود. کار غیرمولد این کارگران از نقطه نظر کل سرمایه اجتماعی به همان درجه ضروری است که کار کارگران مولد. برای مثال ساده به این موضوع و این مثال توجه کنیم: برای یک صبحانه ساده مثل یک قرص نان، صد گرم پنیر و یک چائی شیرین با شکر و آب و وسائل لازم برای تهیه آب گرم چائی و غیره، چه پروسه‌ای طی شده است؟ از بذری که نان از آنجا تهیه شده، تا چائی‌ای که با دستان نحیفی کاشته شده، تا پروسه تهیه پنیر و چراندن گاو شیرده، تا دستی که لوله کشی کرده و دستی که اجاق گاز را کار گذاشته و تا غیره و غیره و غیره، چه تعداد انسان و چه اندازه کار و چه نیروی کاری دخیل بوده؟ در این پروسه از چه تعداد کودک باید در مهد کودکها و مدارس نگهداری می‌شده؟ از چند نفر مریض در پروسه تولید این صبحانه، در بیمارستان‌ها نگهداری شده است؟ چند نفر احتیاج به پوشیدن لباس گرم بافته شده توسط کارگران نساجی داشته‌اند؟ و غیره. کدام یکی از کارها در این پروسه از ارزش کمتر و یا بیشتری نسبت به دیگری برخوردار بوده؟ این بحث برمی گردد به بحث مارکس در کاپیتال درباره ارزش و کار اجتماعا لازم برای تولید ارزش.
نتیجه‌ای که می‌خواهم از این بحث در رابطه با مطلب حاضر بگیرم این است که ارزش “کار زنانه” در تولید ارزش اضافه، به هیچ وجه از ارزش “کار مردانه” کمتر نیست.

Pay Equity
پدیده‌ای که امروزه می‌توان با آن کار برابر و در نتیجه دستمزد برابر را توضیح داد و تحلیل کرد، Pay Equity است. شاید “برابری در دستمزد” بهترین و نزدیکترین ترجمه فارسی آن باشد. تعریفی که از این مقوله شده است، چنین است: “دستمزد برابر برای کار متفاوت اما معادل”.
یک نکته را مورد بحث مقاله حاضر، لازم است که توضیح بدهم، که در مقوله “دستمزد برابر در ازاء کار اجتماعا برابر”، یا همان “دستمزد برابر برای کار متفاوت اما معادل”، “برابری” مد نظر است. یعنی برابری در کارهای الزاما برابر؛ نه اینکه همه کارها برابرند و در نتیجه باید دستمزد و مزایای برابر بگیرند. این آخری وظیفه‌ای است که سوسیالیسم و جامعه‌ای که کار مزدی در آن لغو شده است، به آن جواب می‌دهد؛ اما ما فعلا در باره خود سیستم سرمایه داری حرف می‌زنیم.
“برابری در دستمزد” (Pay Equity) ـ بقول متخصصین این عرصه ـ ابزاری است که برابری را بسنجد و بر مبنای آن ارزش مالی برای آن تعیین کند. برای مثال، در خود عرصه “کار مردانه” در سیستم سرمایه داری، به کار در اداره آتش نشانی با همان ارزش مالی در سطح کار در مثلا جمع آوری زباله در خیابان‌ها نگریسته نمی‌شود. یا در عرصه “کار زنانه” کار معلمی با کار در نساجی‌ها، هم سطح در ارزش مالی نیست. یعنی اولی ارزش مالی بیشتری از دومی دارد. “برابری در دستمزد” هم با در نظر گرفتن همه جوانب می‌خواهد هم سطح بودن یک “کار زنانه” با یک “کار مردانه” را بسنجد و بر مبنای هم سطح بودن آنها، ارزش مالی برای “کار زنانه” تعیین کند. (این نکته مهم است تا ذکر شود که “برابری در دستمزد” فقط ارزش مالی برای “کار زنانه” تعیین می‌کند، نه “کار مردانه”. کار مردانه صرفا حکم ابزاری است برای مقایسه.) “برابری در دستمزد” ابتدا با در نظر گرفتن رشته‌ای از کار و درصد زنانی که در آن رشته اشتغال دارند، به این نتیجه می‌رسد که آن کار زنانه است یا مردانه. “برابری در دستمزد” چندین کاتاگوری از یک کار زنانه را در نظر می‌گیرد و آن را با یک کار مردانه مقایسه می‌کند. در این مقایسه، وظایف کارگر، مسئولیت‌های کارگر، مدارک تحصیلی کارگر، ساعات کار کارگر و غیره در نظر گرفته می‌شوند و آن را با کاری در عرصه کار مردانه می‌سنجد و بر همین مبنا ارزش مالی برای آن تعیین می‌کند. این “ابزار” تا حدودی معضل “دستمزد برابر در ازاء کار برابر” را جواب داده است. منظورم این نیست که اکنون مشکل نابرابری در پرداخت دستمزدها حل شده است، بلکه اکنون ابزاری در اختیار فعالین برابری طلبانه عرصه جنبش زنان قرار دارد که می‌شود با آن در وضع معیشتی زنان پیشروی‌هایی کرد.

فرهنگ کار گریزی!
بالاتر گفتم که میزگرد فوق نکات نادرست، کلیشه‌ای و غیرسازنده زیادی هم دارد. در این میزگرد از مقوله “فرهنگ” درک نادرست و ایستائی ارائه شده است که بسیاری از مسائل جلوی پای جامعه و بخصوص زنان و کار زنان را به همین درک از “فرهنگ” ربط داده شده‌اند. چندین جا و از جانب شرکت کنندگان مختلف از چیزی بعنوان “فرهنگ کار گریزی” صحبت شده و انگار همه بر این اتفاق نظر دارند که ایرانی‌ها دارای یک چنین فرهنگی هستند. مثلا مینو مرتاضی لنگرودی می‌گوید: “از طرفی در جامعه‌ای که نگرش عمومی به “کار” و حتی کلماتی که با پسوند یا پیشوند کار باشد، تحقیرآمیز است و از زیر کار در رفتن یک نوع زرنگی محسوب می‌شود، در جامعه‌ای که اکثریت طالب موقعیت‌های اکازیون‌اند و در جامعه‌ای که فرهنگ کار در آن چنان پس رفته که بر اساس آمارهای جهانی در رتبه سوم تنبلی در جهان قرار گرفته است و در فرهنگ غلطی که در دوران نو رواج پیدا کرده که کار کردن را ارزشمند نمی‌داند، مثلا مادر به فرزندش می‌گوید: اگر درس نخوانی “عمله” می‌شوی. در فرهنگی که انگار درس خواندن به قصد کار نکردن صورت می‌گیرد و فرهنگ یقه سفیدی مبتنی بر پشت میز نشینی در آن رواج پیدا می‌کند، وقتی در کنار اقتصاد تک پایه و غیر مولد با ویژگی دلال صفتی و طرح‌های زود بازده قرار بگیرد، دورکاری اعم از اینکه زنانه و یا مردانه باشد دردی از دردهای مزمن این ملت و به خصوص زنان ایرانی را دوا نخواهد کرد.” و باز ایشان می‌گوید: “من فکر می‌کنم با توجه به فرهنگ گریز از کار و مسئولیت که در جامعه ایران جا خوش کرده است”. از روشنفکر کارگردوست که بگذریم، در جامعه به درست در چشم ٩٩ و ٩ درصد از شهروندان عادی، کارگر بودن در ایران یعنی بی حقوقی مطلق! دستمزدها را نمی‌پردازند. به گفته مقامات رژیم ٨۵ درصد کارگران قراردادی هستند. کارگران قراردادی هم حداکثر دستمزدی که می‌گیرند حداقل دستمزد رسمی و قانونی دولت است و از بیمه و مزایای دیگر خبری نیست. خودشان هم گفته‌اند که خط فقر در ایران نزدیک به ٢ میلیون تومان است؛ در حالی که حداقل دستمزد در ایران ٣٣٠ هزار و ٣٠٠ تومان است. آیا با این وضعیت، اگر کسی برای فرزندش آرزوی کارگر شدن کرد، از یک عقل سالم برخوردار است؟ نه تنها در ایران، بلکه در هیچ کجای جهان، مادری را نمی‌توان پیدا کرد که نخواهد فرزندش دارای یک شغل ظاهرا با استثمار کمتر و مزایای بهتر بشود، بلکه برود عمله بشود که در همه جای جهان مورد بی حرمتی قرار می‌گیرد. اگر کارگری در ایران از زیر شرایط کار در آن جامعه بخواهد در برود، باید مورد تشویق جنبش چپ قرار بگیرد که نمی‌خواهد به بردگی تن بدهد! چرا باید مورد سرزنش قرار بگیرد؟ بهرحال هدف نوشته من این نیست که روی مسائلی چون “فرهنگ” و “فرهنگ کار گریزی” خم بشود. اما از آنجا که بحث “فرهنگ کار گریزی” به نادرست هم در این میزگرد و هم در جاهای دیگری مطرح شده است، لازم دیدم که اشاره‌ای به آن بکنم.

گام‌های عملی
گفتم که مسائل ریشه دار اجتماعی با آگاه‌گری صرف عوض نمی‌شوند. آگاه‌گری می‌تواند شرایط را برای آن تحولات آماده‌تر کند، اما تحولات ریشه‌ای حاصل پراتیک مستقیم و کنکرت انسانهاست. اینجا نمی‌خواهم چنین برداشت شود که گویا عمل آگاه‌گری را از پراتیک تفکیک کرده‌ام؛ بلکه بیشتر بر کار پراتیکی که بخش وسیعتری از جامعه را در بر می‌گیرد، تأکید دارم. برای مثال وضع قانونی که آزار جنسیتی بر علیه زنان و کودکان و غیره را جرم کند، بسیار بیشتر از آگاه‌گری صرف درباره عدم آزار جنسیتی آنها کاربرد دارد.
تاریخ نشان داده است که در محیط‌هایی که کارگران متشکل هستند، قوانین نابرابر و تبعیض آمیز، ریشه‌ای‌تر از آن محیط، چه در رابطه با کارفرما و چه در رابطه با روابط کارگران زن و مرد، جارو می‌شوند. موضوع بی ارزش جلوه دادن “کارهای زنانه” توسط فعالین کارگری و تشکل‌های کارگری پیگیری شده و به چالش کشیده شده است. فرهنگ توده‌ها، چه در محیط کار و چه در محلات کارگری، توسط فعالین کارگری و اجتماعی و باز هم فعالین تشکل‌های کارگری عوض شده است.
گام‌های عملی در ایران برای متشکل کردن زنان و مردان در کنار هم، برای عوض کردن فرهنگ توده‌ها، برای درک بهتر از “کارهای زنانه و مردانه” و غیره چه چیزهائی هستند؛ خود موضوعاتی هستند که لازم به کنکاش بیشتری دارند و لازم است فعالین جنبش زنان و جنبش کارگری در این باره بیشتر بگویند و بنویسند و لازم است که راه حل‌های خود را بیشتر به بحث و گفتگو بگذارند.
———————

توضیح
اشاره به یک نکته در رابطه با شعار و مطالبه “دستمزد برابر در ازاء کار برابر” شاید لازم باشد. در جامعه سرمایه داری، حتی در پیشرفته‌ترین کشورها و قوانین، جائی که جنبش برابری طلبانه دستاوردهای زیادی به دست آورده است، هنوز هم دستمزد و حقوق برابر به زنان و مردان در محیط کار برابر تعلق نمی‌گیرد. می‌خواهم این نکته را تأکید کنم که در برابر کار برابر دستمزد برابر پرداخت می‌شود؛ اما زنی که به دلائل جنسیتی برای مدتی از محیط کار و بالاجبار دور می‌ماند، دستمزد و حقوق برابر نمی‌گیرد. برای مثال زن و مردی که در یک کارخانه و یا شرکتی کار می‌کنند دستمزدی برابر در ازا کار برابر می‌گیرند. اما در قانون کار و دیگر قوانین مملکت آمده است که اگر زن برای وضع حمل و نگهداری از فرزند خردسالش یک دوره‌ای را به دور از محیط کار گذراند، تنها بخشی از دستمزدش را قانونا می‌تواند دریافت کند و تمامی آن حقوق دوره اشتغال دیگر شامل حال وی نمی‌شود. بلکه قانونا و بالاجبار باید برای نگهداری کودکش در خانه بماند و در این دوره بخشی از مزایای دوره اشتغال را از دست می‌دهد.
٣ اکتبر ٢٠١١