باز هم در باره تاکتیک هاى کارگرى ٬ پاسخى به علیرضا بیانى

آقاى علیرضا بیانى در نقد مقاله “آیا اعلام کمیته اعتصاب “یک گام به پیش” است؟” یادداشتى با عنوان “تشکیل کمیته اعتصاب یک گام اساسی به پیش” منتشر کرده اند. یادداشت طولانى علیرضا بیانى روى این نکته نادرست و غیر واقعی بنا شده که سیاوش دانشور و گرایش سیاسی اش “مخالف تشکیل کمیته اعتصاب” اند و به کارگران توصیه میکنند که کمیته اعتصاب نسازید! اگر ایشان یادداشت “آیا اعلام کمیته اعتصاب “یک گام به پیش” است؟” را با دقت بیشتری میخواند بیشتر مقاله اش غیر ضروری میشد. چون ما در این یادداشت حتى یک کلمه در مورد مطلوبیت و عدم مطلوبیت تشکیل کمیته اعتصاب نگفته ایم بلکه نقدى راجع به اعلام کمیته اعتصاب آنهم بعد از وقوع اعتصاب و معرفی آن بمثابه “گام اول” تشکیل سندیکا بعنوان “هدف نهائى” کارگران پتروشیمى است.

 

ما اتفاقا تاکید کرده ایم که هیچ اعتصابى بدون تلاش لایه هائى از کارگران و رهبران کارگرى که سازماندهندگان اعتصاب اند رخ نمیدهد. این لایه فعالین کارگرى همواره آرایش هاى مختلفى در درون خود دارند. انواع کمیته ها و محافل و بحث و جدل و همفکرى میان این لایه کارگران پیشرو وجود دارد. اینکه گرایشات سیاسى کنکرت تر چه اسمى روى این سوخت و ساز پایه اى تر پیشروان کارگرى میگذارند و یا چه توصیه هائى در مورد این داده هاى درونى طبقه کارگر بعنوان تشکل میکنند موضوع دیگرى است. اما نفس تلاش بخشى از کارگران براى سازماندهى اعتصاب و قانع کردن کارگران یک مرکز صنعتى را نمیتوان قلم گرفت. لذا یادداشت علیرضا بیانى که اساسا ناشى از یک بدفهمى و تفاوت تشکیل کمیته اعتصاب با اعلام کمیته اعتصاب است پاسخ نمیخواهد و خواننده علاقه مند میتواند به لینک مقاله که ضمیمه است مراجعه کند.

 

بحث دقیقا اینجاست که ایشان و جریانات متفرقه اى که اعلام کمیته اعتصاب را سرفصل جدیدى از مبارزه کارگرى قلمداد کردند٬ بدوا درک معوج خود را از تحرک طبقه کارگر بعنوان “توده بى شکلی” بروز میدهند که گویا ناگهان به درجه اى از “آگاهى” و ضرورت تشکل رسیده که خود را در اعلام کمیته اعتصاب متبلور کرده است! همین جریانات و محافل وقتى راجع به اعتراضات دانشجویان یا زنان و حتى در باره جنبش اسلامى و طبقه حاکم اظهار نظر میکنند٬ انواع دیدگاهها و گرایشات و جناح ها را برمیشمارند ولى وقتى به کارگر و جنبش اش میرسند این قانون صدق نمیکند! اینجا دیگر کارگر “توده” است٬ خط و سیاست ندارد٬ سوخت و ساز درونى ندارد٬ متاثر از گرایشات پایدارتر سیاسى و اجتماعى نیست٬ بیرون کارخانه پدیده قابل بررسى و معینى بعنوان شهروند نیست٬ نهایتا در کارخانه است٬ مسائلش “صنفى” است٬ فوقش باید دنبال سندیکا باشد و مسائل صنفى اش را طرح کند و سیاست را براى طبقات دارا و روشنفکران بورژوا بگذارد. در این سنت سیاسى “آگاهى” گوهرى است که باید از بیرون به درون طبقه برود و غیره.

 

همینطور بیانی سعی کرده تذکر ما به رفتار نسنجیده و غیر ضروری اعلام کمیته اعتصاب در تناسب قوای کنونی را به “ترس” من و لابد “شجاعت” خودشان ترجمه کند. مشکل شما و کسانى که به تمجید اعلام کمیته اعتصاب پرداختند اینست که تفاوت “شجاعت” و “رادیکالیسم” را با بى مسئولیتى در قبال سرنوشت یک اعتصاب و امنیت رهبران کارگرى متوجه نیستید. فرض کنیم که شما طرفداران تشکیل سندیکا میخواهید از دل یک اعتصاب تشکل کارگرى بیرون بیاورید. بحث برسر درک پراتیکی و رهبری یک جنبش واقعی است. حرکتی که با میزان معینى از آمادگى و اتحاد و توان مبارزاتى به صحنه آمده را نمیتوان و نباید هر باری را روی دوش آن گذاشت که با درجه اتحاد و آمادگی عمومی کارگران تناسب ندارد. نمیتوان ذهنیت را جاى واقعیت نشاند. اعتصابى که بخش کثیر کارگران حتى کارگران پیمانى در آن شرکت ندارند٬ اعتصابى که متاسفانه کارگر رسمى بار بخشى از کار و تولید کارگران اعتصابى را بدوش میکشد٬ اعتصابى که بدون تاکتیک مرحله اى آغاز و بتدریج آب میرود و نهایتا کارگران ناچار میشوند سر کارشان برگردند٬ آدم باید ساده دل یا بیربط به واقعیات مبارزه کارگرى باشد باشد که تصور کند از دل این اعتصاب بلافاصله تشکل پایدار کارگرى در می آید. واقعیت اینست که کارگران پتروشیمى ماهشهر امروز بعد از نتیجه نگرفتن از اعتصابشان به همان درجه آغاز اعتصاب متحد نیستند. ناامیدى و سرخوردگى میانشان کمتر نشده است. کسى که به تشکل کارگرى و اتحاد کارگران فکر میکند، باید لحظات و مکانیزم ایجاد این اتحاد و تشکل را بشناسد. کارگرى که از یک اعتصاب متحد تر و آگاه تر و مصمم تر بیرون مى آید آمادگى بسیار بیشترى براى ارتقا اتحاد و ایجاد تشکل دارد. فعلا نوع تشکل بجاى خود. اما کسانى که اعلام یک کمیته را بجاى حضور مستمر کارگران در امر روز خودشان “تشکل کارگرى” و سنگ بناى سندیکا آنهم بعنوان “هدف نهائى” مینامند٬ و حتى نمیتوانند از بحث “سندیکا بعنوان هدف نهائى کارگران” دفاع کنند٬ همین مسائل ساده و واقعى و هزار بار تجربه شده در جنبش بین المللى طبقه کارگر را درک نمیکنند و اتفاقا ذهنیت کتابى خود را جاى سیر واقعى مبارزه کارگرى میگذارند. تا آنجا که ما اطلاع داریم٬ خوشبختانه کارگران پتروشیمى به این نوع دیدگاه توجهى نداشتند و اساسا اعلام بیخبرى میکنند.  

 

مقاله علیرضا بیانی مملو از نکات پراکنده و تفسیر دلبخواهی از مباحث ماست که وارد شدن به تک تک آنها حوصله خواننده را سر میبرد. اما جوهر حرف او اینست که مجمع عمومی و شورا شدنی نیست، اگر هم شدنى و خوب باشد مناسب شرایط امروز نیست. تز اساسی ایشان و تعداد بیشتر دیگری اینست که “سطح کنونی آگاهی و مبارزه کارگران و مطالباتشان با ایجاد سندیکا منطبق است و شورا به دوره انقلابی و دوره تسخیر قدرت سیاسی تعلق دارد”!! این تلقی از بنیاد معیوب است و اساسا جنبش کارگری را نمیشناسد و یا آگاهانه به سندیکالیسم و گرایش رفرمیستی سواری میدهد. معلوم نیست چرا در صدها اعتصاب مجمع عمومی شدنی است، تشکیل شورا در مهمترین صنایع ایران همین امروز شدنی است، اما در ذهن بیانی و طرفداران “زنده باد سندیکا” ناشدنی است؟ شماها که خود را فعال کارگری و طرفدار ایجاد تشکل کارگری معرفی میکنید، شماها که اعلام هر کمیته کاغذی و اینترنتی و نامربوط به محل کار و توده کارگران را بعنوان “سنگ بنای” تشکل در بوق میکنید، و همزمان در مورد ایجاد شورا و تشکیل بزرگترین مجامع عمومی و اعتصابات آگاهانه سکوت میکنید، مشکل تان اینست که دسته جمعی میخواهید سنت رادیکال کارگری را در مقابل سنت رفرمیستی قربانی کنید و یا در بهترین حالت جناح چپ سندیکالیسم باشید. حتی تا آنجا پیش میروید که راجع به تلاش واقعی و مبارزات کارگران سکوت میکنید چون با ذهنیت و تئوریهای شما نمیخواند. این تنها تلقی نادرست از وجود گرایشات و سنتهای متمایز مبارزاتی در طبقه کارگر و جنبش کارگری نیست بلکه تلقی ابتر از کارگر و طبقه کارگر در جامعه ای صنعتی مانند ایران است که گویا تا دوره انقلابی حق تشکیل شورا و مجمع عمومی ندارد و در بهترین حالت باید سندیکا تشکیل دهد چون سطح مطالبه و آگاهی و مبارزه اش همین است!؟ دوست عزیز، این ذهنیت روشنفکر بورژوا و حکیم باشی های سوسیالیست به طبقه کارگر است و با واقعیات زندگی و مبارزه طبقه کارگر و تجارب عینى مطلقا خوانائی ندارد.

 

شما بعنوان مبلغ ایجاد سندیکا بحدی به شورا و مجمع عمومی آلرژی دارید که این جملات را روی کاغذ می آورید؛ ” … هرچند که که دست کم در یک دهه اخیر، همه خبرهای مبارزه ضد سرمایه داری، نه از تشکلات شورایی و احزابی با نام کارگری و لغو کار مزدی و مجمع عمومی، که از سوی گرایشات طرفدار تشکیلات سندیکای بوده است…”

 

واقعا از بیان این جملات مطمئن هستید؟ بقول انگلیسی ها دو بار فکر کردید و اینها را نوشتید؟ کسانی که بیانیه به اسم کارگران میدهند و “هدف نهائی” کارگران پتروشیمی را سندیکا اعلام میکنند٬ باید روز روشن این همه اعتراضات و مبارزات رادیکال کارگری را یا تحریف کنند و لاک بزنند و یا دسته جمعی به جیب سنت سندیکالیستى بریزند. اگر واقعیت بیرونی با تئوریهای شما نمیخواند، با قلب واقعیت وضع را بدتر نکنید بلکه فکری به حال این تئوریها و تمایلات واقعى سیاسى تان بکنید.

 

چند کلمه در باره کمیته اعتصاب

تجارب مبارزه کارگرى در برخى از مراکز صنعتى و مشخص تر نساجى ها که اتفاقا متکى به مجمع عمومى منظم و انتخاب و تصمیم جمعى کارگران بود٬ نشان میدهد که ایجاد انواع کمیته هاى جانبى از جمله کمیته اعتصاب توسط کارگران تجربه شده است. وظایف کمیته اعتصاب مربوطه٬ نه ایفاى نقش سنت “ریش سفیدى” به نیابت از کارگران و کنار گذاشتن سنت مجمع عمومى قبل و حین اعتصاب بلکه بعنوان نهادى براى پیشبرد بهتر و بسیج نیرو براى اعتصاب استفاده میشد. مثلا کمیته اعتصاب وظیفه داشت خبر رسانى کند٬ مرتبا اخبار مجامع عمومى و تحرکات و اعتراضات و مذاکرات کارگران را طى اطلاعیه هائى به رسانه ها و مردم در شهر خبر دهد. یک وظیفه دیگر کمیته اعتصاب جلب حمایت از دیگر بخشهاى طبقه کارگر در دیگر مراکز صنعتى از اعتصاب و مطالبه طرح شده توسط اعتصابیون بود. یک وظیفه دیگر سازماندهى گروههاى داوطلب براى جمع آورى کمک مالى٬ کمک به خانواده هاى کارگران اعتصابى٬ ایجاد همبستگى در محلات کارگرى٬ … و در یک کلام قطبى کردن فضاى سیاسى حول یک اعتصاب کارگرى بود. کمیته اعتصاب و اعضاى آن بخشا مستقیما درگیر اعتصاب بودند اما هیچ تصمیمى را بیرون از مجمع عمومى کارگران و بدون راى و انتخاب کارگران نمیگرفتند. نمایندگان کارگران در هر مقطع اعتصاب ترکیب متفاوتى داشت. بعضا اعضائى از کمیته اعتصاب در آن بودند و در موارد زیادى نبودند. نفس کمیته اعتصاب و تشکیل آن آلترناتیو اعمال اراده کارگران نبود. اما در برخى سنتهاى سیاسى کمیته اعتصاب ایده آلیزه میشود٬ جاى اراده جمعى کارگران را میگیرد٬ و به نسخه اى جادوئى براى تشکل تبدیل میشود. همه اینها براین درک وارونه متکى است که توده کارگران “ناآگاهند”٬ “فاقد توان براى اتخاذ تصمیم جمعى اند”٬ “مجمع عمومى و شورا به دوره انقلابى تعلق دارد”٬ “سندیکا عملى تر و بهتر است” و غیره. اما در دنیاى واقعى و براى پیشروان طبقه که در هر قدم تلاش میکنند اتحاد و تشکل کارگران را به اشکال مختلف تقویت کنند٬ تشکیل کمیته اعتصاب و هر کمیته ضرورى دیگر تنها ارگانى براى تقویت سازمان درونى و تشکل کارگران است و نه خود آن و یا آلترناتیوى براى نفى دخالت مستمر و مستقیم کارگران. در مواردى که کمیته اعتصاب نسبتا موفق عمل کرده است کارگران اساسا به سنت مجمع عمومى متکى بودند و جملگى این تجارب علیه دیدگاههاى چپ غیر کارگرى گواهى میدهند.

 

ضمیمه: لینک مقاله آیا اعلام کمیته اعتصاب “یک گام به پیش” است؟

 

http://www.wupiran.net/maqalat/siavash_02oct.html

 

۱۸  اکتبر ۲۰۱۱