آزادایخواهی بوشیستی ناسیونالیسم کرد

هر بار که بخواهم از کلمه “ناسیونالیسم” برای آن جماعتی که در کردستان ایران به این اسم شناخته شده اند استفاده کنم، زجر می کشم. پائین تر توضیح می دهم.
بدنبال بمباران نیروهای قذافی از طرف نیروهای ناتو، حزب دمکرات کردستان، آن بخش که با خالد عزیزی شناخته شده است، بیانیه ای تحت عنوان “کردها حق دارند خواستار حمایت بین‌المللی گردند” صادر کرد. در این بیانیه از بمباران لیبی توسط آمریکا و فرانسه و غیره حمایت شده و بطور ضمنی خواهان آزادی به همان شیوه برای کردها در هر چهار کشور ترکیه، ایران، عراق و سوریه شده است. در دفاع از این بیانیه و گلایه های دوستانه بعضی از دوستان این حزب، ناصر ایرانپور بسیار حق بجانب، مطلبی نوشته که از حمایت ناتو در “آزادسازی کردستان” دفاع کرده است. او در بخشی از مطلبش می نویسد: “در چند کشور دیگر، حمله‌ی غرب و ناتو به‌ دیکتاتوری انجامیده‌ است؟ در آلمان؟ در ژاپن؟ در یوگسلاوی؟ دوستان عزیز، این مائیم که‌ باید شما را فرابخوانیم تا ابهامات موجود در ارتباط با اندیشه‌ی ضدامپریالیستی و ضدآمریکایی ضددمکراتیک احتمالی خود را برطرف نمائید.” قصد من نقد این موضع نیست. اینها خودشان گفته اند که جلوی نیروهای ناتو برای اشغال کشورهای دیگر راه می افتند. قصدم هشدار به تمام آن کسانی است که به این جریانات هنوز مثل جریاناتی سیاه که شب و روز برای حمله نظامی و بمباران به ایران رجزخوانی می کنند، برخورد نمی کنند.
اما واقعیت این است که ناسیونالیسم کرد حداقل در ایران، با هر جزر و مدی در دوری و نزدیکی نیروهای ناتو در حمله و دوستی به دولتهای منطقه، افسرده و یا خوشحال شده اند. آنچه را که یکی از این احزاب و گروهها دیروز گفته است، امروز بی صاحب مانده است. سیاست و تاکتیکهایشان را با وحشی گری فرماندهان نیروهای ناتو تنظیم می کنند. ناصر ایرانپور در همان نوشته در باره عراق می گوید: “سرنوشت عراق هنوز معلوم نیست، لذا نمی‌توان در مورد آن چنین حکمی داد. به‌ هر حال تصور نمی‌کنم که‌ تازه‌ هیچ نظام دیکتاتوری چون حکومت صدام بتواند بر آن مستولی یابد. مضاف بر اینکه،‌ کردستان عراق زیر چکمه‌های صدام چیزی برای ازدست‌دادن نداشت. به‌ هر حال آنچه‌ که‌ امروز ما شاهد آنیم، هر چه‌ باشد، رضایت‌بخش نیز نباشد، دیکتاتوری نیست.” ملا عبدالله حسن زاده، رهبر فکری و معنوی جریان ناصر ایرانپور اما در باره عراق در مورد جریان رقیب خود، حزب دمکرات کردستان بخش مصطفی هجری، می گوید: “بدا به احوال کسی که از کشوری خارجی بخواهد که وطنش را برایش اشغال کند و حکومتش را تغییر دهد! … من هر روز عراق را می بینم و هرگز حاضر نیستم که چنین بلایی سر کشورم بیاید و ایران به چنین حال و روزی مانند عراق بیافتد! … الان هم من برای دفاع از سرنوشت مردمم، حاضرم با حکومت گفتگو کنم.” اینها همچنانکه ملا عبدالله حسن زاده هم گفته است، حاضرند با جمهوری اسلامی گفتگو کنند که تاکنون بارها کرده اند؛ و هم حاضرند در دالانهای کنگره آمریکا با مقامات دست چندم حکومت بوش برای حمله به ایران نقشه هم بریزند.

بالاتر گفتم که هر بار که بخواهم از کلمه “ناسیونالیسم” برای این جماعت استفاده کنم، زجر می کشم. اینها قومپرست هستند. از جنس سرکرده های قبایل توتسی است که دهها هزار تن از افراد قبیله هوتو را در عرض چند روز نابود کردند. ناسیونالیسم خود یک جنبش ارتجاعی است که هیچگونه پیشروی ای برای بشر امروزی در بر ندارد. این جنبش در دوره ای، مثلا در عصر انقلاب فرانسه، خود جنبشی مترقی بود که می خواست “ملت فرانسه” را در برابر شاه فرانسه قدرت ببخشد. “ناسیونالیسم” قومپرست کرد در کردستان ایران اما کوچکترین شباهتی به آن ندارد. بعید به نظر می رسد که حتی اسمی از آن شخصیتها هم شنیده باشند. از جنس چنگیزخان است که میکوشید تا با سپاهیانش همه را با قوم خود همرنگ کند. از جنس عمر است که حمله می کرد و همه مصریان و ایرانیان را با قوم عرب هم زبان و هم مذهب می کرد. از جنس هیتلر است که فقط نژاد آریا برایش جایگاه داشت و در نظر داشت تمام نژادهای “پست” دیگر را نابود کند. این یکی اما قدرت عمر و چنگیز و هیتلر را ندارد و می خواهد که کاری را که آنها در زمان خود کردند، نیروهای بوش و بلر در هیبت ناتو امروز برایش انجام بدهند.
مسئله ابدا این نیست که کسی بخواهد مثلا به دست درازی نیروهای ارتش دولت ترکیه، دولت سوریه و حکومت اسلامی اعتراض بکند که کردستان عراق را بمباران می کنند. بلکه مسئله این است که قومپرستان کرد می خواهند از این بمباران استفاده کنند و مثل بارزانی و طالبانی به نان و نوائی برسند. مسئله ابدا دفاع از مردم کردزبان نیست؛ چرا که در همین یک سال گذشته حکومت عشیره بارزانی و حکومت اقلیم کردستان، کم آزادیها و اعتراض به نداری را سرکوب نکرده اند. کسانی که در امن ترین جاها نشسته و خواهان حمله نیروهای ناتو به ایران و ترکیه و سوریه هستند، پشیزی ارزش برای جان هیچ کرد و غیرکردی بقول خودشان در هیچکدام از چهار پارچه از کردستان قائل نیستند و در محاسباتشان ابدا دربدری و کشته شدن هزاران هزار زن و کودک و پیر و جوان را منظور نمی کنند.
اما به نظر من یک نگرانی دیگر را هم باید ملحوظ داشت. کسی که از بوش و اوباما بخواهد برایش با بمب افکن حکومتی دست و پا کند، خود با بمب و مسلسل به جان حداقل غیرکرد روستای بغل دستی خواهد افتاد. در کردستان ایران که چپ قوی بود، جلوی این خوابهای وحشتناک حزب دمکرات کردستان را گرفت. در جامعه ای که چپ ضعیف باشد و جنبشی قوی در مقابل قومپرستی قرار نگیرد، خالد عزیزی و ناصر ایرانپور می توانند سازماندهندگان قتل عامهای بعدی باشند. این موضوع را باید جدی گرفت و هشداری باشد به هر کسی که بخشی از نیروهای سیاه در این جامعه نیستند.
١٧ اکتبر ٢٠١١