بمناسبت سالگرد هجده تیر ١٣٧٨

بهرام رحمانی : واقعه هجده تیر ١٣٧٨ کوی دانشگاه تهران، نقطه عطفی در جنبش دانشجویی ایران است. یک رویداد مهم سیاسی که باید در بستر رویدادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران مورد بحث و بررسی قرار گیرد تا جایگاه شایسته آن برجسته تر شود.

ابعاد و عواقب واقعه هجده تیر ۷۸، به حدی عظیم بود که کل جامعه ایران را تکان داد. هم حاکمان قداره بند حکومت اسلامی و هم جامعه آزادی خواه و برابری طلب و هم جنبش های اجتماعی اعم از جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش جوانان و دانشجویان نسبت به این واقعه عکس العمل مناسب خود را نشان دادند. عموما این واقعه نه تنها توجه رسانه ها و افکار عمومی کل جامعه ایران، بلکه جهان را نیز به خود جلب کرد. گزارش و تحلیل های بی شماری پیرامون این واقعه عظیم انعکاس داده شد.
در چنین شرایطی، اهمیت جمع بندی و تحلیل این واقعه و گستردگی ابعاد آن و تاثیر مهمی که بر روند عمومی سیاسی و اجتماعی گذاشت، امر مهمی است که انتقال تجارب آن یک نیاز مبارزه اجتماعی است.
عموما در جامعه کنونی ایران، فعالیت تشکل های سیاسی و حزبی، کانون های دمکراتیک توده ای به معنای رایج اکیدا ممنوع است و هرگونه فعالیت مستقل از حکومت و جناح هایش به شدت سرکوب می شود. بنابراین، مبارزه حزبی و سازمانی به صورت مخفی و زیرزمینی پیش می رود. در چنین شرایطی، جنبش های اجتماعی نیز به مبارزات توده ای خود به سختی دامه می دهند و تشکل های مناسب خود در شرایط موجود را به وجود می آورند. همچنین فعالین این جنبش ها، دائما در معرض تهدید و ترور و دستگیری و زندان و شکنجه قرار دارند. اما جنبش های اجتماعی، بر خلاف سازمان ها و احزاب سیاسی، جنبش های مخفی و زیرزمینی نیستند، بلکه جنبش های علنی و اجتماعی هستند. شاید بخشی از رهبری این جنبش ها، به خاطر ضربات پلیسی و امکان سریع جایگزینی آن ها در صورت ضربه خوردن مخفی باشد اما خصلت عمومی این جنبش ها علنی بودن فعالیت و سازمان دهی توده ای آن ها و در دسترس مردم بودنشان است.
البته حکومت های دیکتاتوری هم چون حکومت اسلامی، با به کارگیری وحشیانه ترین سرکوب های سیاسی و اجتماعی و برقراری خفقان خونین جلو فعالیت علنی متشکل را می گیرد. برای مثال، حکومت اسلامی در طول حاکمیت خود نه تنها حتی یک بار هم اجازه نداده است کانون نویسندگان ایران، مجمع عمومی خود را برگزار کند، بلکه هر تجمع کوچک آن ها و جلسات هیئت دبیران را نیز مورد هجوم قرار داده است. پوینده ها و مختاری ها این نویسندگان پیشرو و آزادی خواه را ترور کرده است. اما با این وجود بخش پیشرو و رادیکال جامعه فرهنگی ایران، مرعوب این همه رعب و وحشت نشده و به مبارزه خود به اشکال متنوع و مختلف ادامه می دهد. به معنی دیگر اگر حکومت ها با سرکوب و زندان و شکنجه و اعدام فعالین سیاسی و اجتماعی جلو فعالیت علنی تشکل های سیاسی مخالف خود را می گیرند، اما جرات نمی کنند چنین رفتاری را با جنبش های اجتماعی داشته باشند. چرا که در صورت حمله شدید به جنبش های اجتماعی، به احتمال قوی عکس العمل شدید این جنبش ها را در پی داشته و به اعتراضات و اعتصابات عمومی منجر خواهد شد. بدون شک این واقعیت را تحلیگران و تئوریسین های حکومت اسلامی به سران حکومت توصیه می کنند.
همان طور که مامورین حکومت اسلامی و لباس شخصی ها و غیره شب هنگام به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران یورش بردند، با اعتراض و عکس العمل شدید دانشجویان و مردم محروم و آزادی خواه مواجه شدند. اعتراض دانشجویان به خیابان ها کشیده شد و با پیوستن کارگران و مردم آزادی خواه به صف اعتراضی دانشجویان، به مدت هفت روز جنگ و گریز در خیابان های تهران ادامه یافت. این یک نمایش قدرت بزرگی در مقابل سران حکومت اسلامی بود.
هدف یورش مامورین حکومتی به دانشجویان، آن هم با آن شدت وحشیانه شبانه، مرعوب اعتراضات دانشجویان بود که در هفته های قبل از ۱۸ تیر، به ویژه اعتراض شدید دانشجویان به تصویب کلیات طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس شورای اسلامی که سعید امامی، معاون فلاحیان وزیر اطلاعات وقت، طراح اصلی آن بود و اختناق و سانسور را تشدید می کرد، در جریان بود. اما این یورش نتیجه عکس داد و مقاومت و اعتراض شدید دانشجویان را در پی داشت. این اعتراض دانشجویان عکس العمل همه جناح های حکومت را به دنبال داشت. زیرا دانشجویان این بار کل حکومت را در مقابل خود قرار داده بودند نه مانند گذشته یک جناح آن را. واکنش و موضع گیری های جناح های درون و بیرون حکومت اسلامی، هر چند که با تزویر و ریا حمله به کوی دانشگاه را محکوم کردند، اما اساس موضع گیری آن ها دفاع از موجودیت هیولایی به نام «حکومت اسلامی» بود. در پایین به گوشه ای از این موصع گیری ها اشاره می کنیم.

۲۴ نفر از فرماندهان سپاه پاسداران، طی نامه محرمانه ای خطاب به رییس جمهوری که بعدا علنی شد به جامعه چنگ و دندان نشان دادند و در دفاع از ولایت فقیه و حکومت اسلامی، هشدار دادند و از جمله نوشتند: «اعلام می داریم کاسه صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی بر خود جایز نمی دانیم.»
 
«…دشمنان و مطرودان انقلاب اسلامی پس از وقوع این حادثه تلخ، در چند روز اخیر با نفوذ در جمع دانشجویان دست به حرکت هایی زدند و با توهین به مقدسات اسلام و انقلاب حرمت ها را شکستند… اینان می خواستند از این واقعه تلخ موجی بیافرینند تا از آن برای ضربه زدن به نظام مقدس جمهوری اسلامی سود جویند…» (از بیانیه جامعه روحانیت مبارز، روزنامه نشاط، شماره ۱۰۵، چهارشنبه ۲۳ تیر ماه ۱۳۷۸)

«… با این پدیده شوم و پرهیز از هرگونه افراطی گری و خشونت و قانون شکنی از اولویت های اساسی هرگونه حرکت سیاسی در این مرحله است.» (از بیانیه جبهه مشارکت اسلامی، روزنامه مشارکت، شماره ۲۰، شنبه
۲۶ تیر ماه ۱۳۷۸)

«طرح شعارهای گستاخانه و سخیف در تظاهرات غیرقانونی و اغتشاشات هفته گذشته علیه رهبری انقلاب بیش از هر چیز خواست دشمنان حقیقی نظام را برآورده ساخته است…» (جبهه مشارکت ایران اسلامی، ۲۹ تیر ۱۳۷۸، روزنامه صبح امروز، شماره ۱۶۷، چهارشنبه ۳۰ تیر ماه ۱۳۷۸)

«فتنه ایجاد شده بر اثر بی تدبیری بعضی از دوستان در داخل، شیطنت های ضدانقلاب و تحریکات خارجی خوشبختانه با هماهنگی که در کشور به وجود آمد، مهار شد. ما همه باید با یکدیگر متحد شویم تا در پیشگاه خداوند و مردم سرافراز سربلند باشیم.» (سیدحسین مرعشی، قائم مقام دبیرکل کارگزارن سازندگی، روزنامه همشهری، چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۷۸)

ما از همه مردم مسلمان و هوشیار و دانشجویان دردمند و آگاه می خواهیم که با حفظ نظم و آرامش روند امور را به دقت تحت نظر و مطالعه داشته و هوشیارانه به دفاع از انقلاب و ارزش های اصیل آن و نظام جمهوری اسلامی و دولت مردمی و محبوب خویش بپردازند.» (سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، عصر ما، شماره ۱۳۴، چهارشنبه ۳۰ تیر ماه ۱۳۷۸)

«ضروری است دانشجویان خواسته هایشان را براساس تحلیلی واقع بینانه از شرایط جامعه ایران و شرایط جهانی تعیین کنند و مشی انتخابی شان خارج از چارچوب مشی مسالمت جویانه ای که با جنبش ملت ایران در خرداد ۷۶ اوج گرفت، مغایرت نداشته باشد.» (حبیب الله پیمان، روزنامه خرداد، شماره ۱۶۹، چهارشنبه ۲۳ تیر ماه ۱۳۷۸)

دفتر تحکیم وحدت اعلام کرد: «هرگونه حرکت افراطی و خارج از روال قانونی مورد تایید نیست. این اتحادیه مراسم خود را با مجوزهای قانونی پیگیری کرده و مسئولیت هرگونه عملکرد غیرقانونی اعم از راهپیمایی یا هر عمل افراطی حارج از چارچوب مراسم های رسمی برعهده خاطیان است…» (روزنامه خرداد، شماره ۱۶۸ سه شنبه ۲۲ تیر ماه ۱۳۷۸)

مسعود ده نمکی، این چهره خشن و آدمکش حزب الله که در سال های اخیر با حمایت و پشتیبانی بی دریغ «سربازان گمنام امام زمان»، فیلم ساز و کارگردان نیز شده است، در حمله شبانه به کوی دانشگاه نیز حزب الله را رهبری می کرده است، درباره وقایع هجده تیر، در نشریه خود به نام «جبهه» چنین نوشته است: «جبهه این شماره روزنامه نیست، خاکریز است، بنده از روز جمعه گذشته در میدان درگیری برای تهیه خبر حضور داشته و دارم. اراذل و اوباش مجال کار تحریریه را از ما گرفته اند. انشاء الله… در شماره آینده، اگر زنده بودم تحت عنوان یادداشت یک خبرنگار از شورش اراذل و اوباش مطالب ناگفته بسیاری را برای شما خواهم نوشت…»
البته باید اضافه کرد که ده نمکی نه برای تهیه خبر، بلکه حزب الله را با چاقو و قمه و چوب و چماق و اسید و اسلحه در سرکوب وحشیانه دانشجویان رهبری می کرده است.

«یالثارات الحسین»، ارگان انصار حزب الله، خواستار اجرای «طرح تسلیح حزب الله» شد. این نشریه در مقاله ای با عنوان «تحولات جاری کشور؛ در جست و جوی استراتژی و تاکتیک»، از جمله نو.شت: «طرحی به نام «طرح تسلیح حزب الله» بیش از ده سال است که در شورای عالی امنیت ملی مطرح است که متاسفانه هنوز اقدامات کارشناسی کمیته ذیربط آن به پایان نرسیده است. در شرایط کنونی ضروری است تا این طرح هر چه سریع تر به مرحله اجرا درآید.
بسیج و جریان های متشکل حزب الله باید تقویت شوند و در پیوند با دادگاه های انقلاب به عنوان «ضابط آزاد» و انقلابی اختیاراتی کسب کنند تا راسا نسبت به برخورد با عناصر ضدانقلاب و مشکوک و بازرسی منازل و امکان تجاری و اداری اقدام کنند. یقینا تبعات منفی و مفسده احتمالی ناشی از اجرای این پروسه در قیاس با شرایط کنونی، غیرقابل اعتنا است.» (روزنامه صبح امروز، شماره ۱۷۰، یک شنبه ۳ مرداد ماه ۱۳۷۸)

بدین ترتیب، همه جناح های حکومت اسلامی و «شخصیت» های به اصطلاح ملی و مذهبی، هر چند که ظاهرا حمله به کوی دانشگاه را محکوم کردند، اما همه این جناح ها و شخصیت ها بر علیه دانشجویان معترض در یک صف متحد قرار گرفتند تا جلو تضعیف حکومت و رشد و گسترش و اعتلای اعتراضات را هر چه سریع تر بگیرند.
گوشه ای از خسارت هجدهم تیر ۱۳۷۸ در کوی دانشگاه تهران، براساس گزارش رسمی معاونت دانشجویی وزارت علوم، تخریب ۸۰۰ اتاق با همه وسایل زندگی و ۲۴۰۰ تخت بود. مجموعه شواهد و گزارش ها حاکی از آن است که مهاجمان حکومت، برای تخریب و سرکوب و کشتار دانشجویان مجوز رهبر را نیز داشتند.
همچنین شورای منتخب متحصنین، در اطلاعیه شماره ۳ خود درباره دستگیرشدگان نوشت: «بنا به گزارش دریافتی، نیروهای شبه نظامی و انتظامی طی روزهای گذشته در سطح شهر بیش از ۱۴۰۰ نفز از دانشجویان و مردم را بازداشت نموده اند… متاسفانه مطلع شدیم خواهر دانش آموزی به نام «تامی حامی فر» در این سلسله فجایع به شهادت رسیده است… از آن جا که در اطلاعیه شماره ۲ خواستار تحویل اجساد و تشییع جنازه شهدای این فجایع شده بودیم، متاسفانه مطلع شدیم که پیکر پاک شهید ابراهیم نژاد بدون اطلاع شورا و در شهر پل دختر، (زادگاه شهید) به خاک سپرده شده است…» (روزنامه صبح امروز، شماره ۱۶۲، یک شنبه ۲۷ تیر ماه ۱۳۷۸)
واقعه هجده تیر ۷۸، همه جناح های حکومت اسلامی را رسواتر کرد. توهمات ساده انگارانه به جناح «دوم خرداد» فروریخت. دفتر تحکیم وحدت، در دانشگاه ها به حاشیه رفت. مهم تر از هم قدرقدرتی حکومت اسلامی و رهبری آن در هم شکست. افق و چشم انداز جدیدی در مقابل دانشجویان چپ و سوسیالیست قرار گرفت. علاوه بر این ها، این تجربه بسیار روشن و مهمی است بر