تحزب کارگری؟ از کدام مسیر؟ با کدام نگاە؟

تحزب کارگری و مباحث حول آن چندیست در میان دیگر مباحث مربوط بە  جنبش کارگری سر باز کردە و از زوایای گوناگون  بە آن پرداختە میشود. راستش همین  کە چنین بحثی در شرایط فعلی و در این مقطع از حیات سیاسی جنبش کارگری بە میان کشیدە میشود ، میتواند  بازتاب رشد و گسترش مبارزات  کارگری و از ضرورت برداشتن گامهای بیشتری حکایت داشتە باشد . اگر درک  این  ضرورت  را هنوز نتوان بە یک درک عمومی طبقە کارگر در ایران تعمیم داد اما بە جرئت میتوان  از طرح آن بە عنوان یک مسئلە جدی در میان فعالین جنبش کارگری حرف زد کە بازتاب آن هر کدام از ما را هم بە شکلی بە خود مشغول کردە است تا مسیری را کە باید در آن گامها را محکمتر بر داشت بشناسیم.

اما طرح این مسئلە  میخواهد بە چە مسئلە ای جواب دهد؟ واقعیت این است کە جامعە ایران در حال تحول  است، گسترش اعتراضات مبارزات تودە ای و کارگری برای بە زیر کشاندن حکومت  سیاە اسلامی یکی از احتمالات ممکن در پس این تحولات است.  سئوال اینجاست کە طبقە کارگر  و زحمتکشان و همە مردم محروم از حقوق خود با کدام میزان از آمادگی  در این مسیر گام بر میدارند؟ تا نتیجە  انقلاب ۵٧ بار دیگر تکرار نگردد، تا آنچە در کشورهای عربی و حاصل مبارزات مردم در این کشورها تا کنون  شاهدش بودیم و هستیم  تکرار نگردد، تا بار دیگر این کارگران و مردم زحمتکش نباشند کە در خیابانها فریاد زنند، دیگران در رنگ و شکل دیگری استثمار ، محرومیت و بیحقوقی را  حفظ و  وبا زبان دیگری  تداوم آنراتحمیل کنند ، واقعا با کدام آمادگی؟ با کدام  میزان از تشکل و آگاهی؟ با کدام قدرت  میتوان خود سرنوشت سیاسی خود را بدست گرفت و آنرا حفظ کرد کە دیگر هیچ نیرویی نە با نام ” اللە”  نە با نام  “میهن” یاری پایمال کردن  حقوق انسانی ما را نداشتە باشد؟

واضح است کە آمادگی ما  در نیروی آگاهی و  تشکل طبقاتی ماست و غیر از این، رسیدن بە خواستها و مطالبات و تامین یک زندگی انسانی بدور از رنج و عذاب برای پیدا کردن لقمە نانی، نتیجە محتوم  تحولات سیاسی نیست. اگر کارگر آمادە  نباشد ، متشکل نباشد و از اینطریق بە خود و جنبش خود نیرو ندهد، دیگران  نیرومند و متشکل هستند . تاریخ تا کنونی جامعە انسانی چیزی جز این کشمکش و مبارزە طبقاتی نبودە است ، باید تلاش کرد  کە در این مبارزه با آمادگی و با نیرو و امکانات  لازم برای دستیابی بە  خواستهای خود  شرکت کرد ، اگر نە همانطور کە اشارە رفت دیگران جامعە را کماکان در راستای منافع خود کە بە قیمت رنج و محرومیت کارگر و زحمتکش  تمام خواهد شد سازمان میدهند.

 

صحبت از تحزب کارگری و اینکە کارگران  میباید در این جدال صاحب  قدرت گردند  تا بتوانند منافع خود را پاس دارند، تلاشیست در راستای کسب این آمادگی. اما چگونە و از چە راهی ؟ موانع کدامند؟

 

اخیرا مطلبی از آقای فرهاد  رها  با عنوان ” گرهگا ههای تئوریک و تاریخی حزب طبقە کارگر ایران” منتشر گردید کە منرا برای وارد شدن در این   بحث کمک میکند. ایشان بە سهم خود سعی کردە کە بە این مهم در جنبش کارگری و کمونیستی ایران بپردازد و بگوید کە چرا طبقە کارگر در ایران تا کنون از حزب سیاسی خود دور ماندە است و اساسا گرە کور مسئلە از نگاه ایشان در کجاست و چگونە و از چە راهی میتوان در راستای شکل گیری حزب کارگری در ایران گام برداشت؟ من نیز بە این بهانە بە نوبە و بە سهم خود سعی میکنم  نکاتی  در این رابطە   بیاورم تا وارد بحث در این زمینە شدە و  نهایتا با دخالت هر چە بیشتر شاید جوانب مختلف آن روشن گردد.

 

آقای رها در جواب بە این سئوال کە گرهگاههای تئوریک و تاریخی حزب طبقە کارگر چیست ؟ سراغ ناکامی گرایشات انقلابی در ایران میرود و این ناکامی را بە  عوامل بیرونی و درونی  تقسیم بندی میکند. در توضیح عوامل بیرونی بە سرکوب وحشیانە دولت های هار سرمایەداری علیە گرایشات رادیکال کارگری اشارە میکند اما نقش قاطع تر در ناکامیها را بە عامل درونی نسبت میدهد. در توضیح آن نیز ایشان  دو عامل دیگر را دخالت میدهد، اول اینکە غالب این گرایشات  سوسیالیسمی اپورتونیستی، بورژوازی و غیر کارگری را نمایندگی کردە انداشتباە در نگارش از متن اصلی است اما میتوان فهمید منظور ایشان چیست و دوما، “احزابی هم کە  بە برنامە و استراتژی انقلابی دست یافتند، نتوانستند هژمونی این برنامە و استراتژی را بە تودە پرولتاریا و دیگر ستمکشان جامعە تأمین نمایند”.

در توضیح و نشان دادن گرایشات اپورتونیستی و غیر کارگری، ایشان بە سیاستهای حزب تودە در دهە های ٣٠ و ۴٠ اشاره میکند و همچنین سیاستهای چریک های فدایی خلق ( شاخە اکثریت ) را در سال های ۵۶ تا ۶٠  مثال میاورد. اما در رابطە با گرایشات انقلابی با برنامە و استراتژی سوسیالیستی کە چرا نتوانستند بە حزب کارگران تبدیل گردند، می نویسد:

” مشکل اساسی تر( حتما باید در مورد تحزب یافتن کارگران باشد) یافتن شکل خاصی از پراتیک کمونیستی است کە امکان تودە گیر کردن برنامە و استراتژی انقلابی را بە یک حزب انقلابی میدهداما کدام شکل خاص؟ بە دو نگرش در برخورد بە این قضیە در جنبش چپ اشارە میکند.

نگرشی کە تشکیل حزب   بە وسیلە کمونیست ها  را دور از محیط کار و زندگی کارگران و فعالین کارگری و در غیاب پیوند وسیع و گستردە با آنان ، نهایتا محکوم بە شکست میداند  و نگرشی کە  جدا از برنامە و استراتژی انقلابی و کارگری بر پراتیک و سبک کار کمونیستی تأکید دارد و آنرا عامل مهمی میداند کە حزب انقلابی را در معرض انتخاب کارگران قرار میدهد.

آقای رها با همە آنچە کە گفتە شد خود نتیجە میگیرد کە:

در هر حال حزب انقلابی کە مجهز بە برنامە و استراتژی انقلابیست باید ” بکوشد هژمونی این برنامە را بر تودە پرولتاریا و سایر ستمکشان جامعە سرمایەداری تامین نماید و این منوط بە کوشش فراوان برای یافتن حلقە های واسط سبک کار کمونیستی است”.

 بە این ترتیب گرە کور تحزب یابی کارگران بە زعم آقای رها  با دست یابی بە سبک کار کمونیستی !! باز میشود  و از نظر ایشان همینکە  یک عدە انسان انقلابی و کمونیست در یک حزب انقلابی کە البتە دارای برنامە و استراتژی سوسیالیستی نیز هست، تصمیم بگیرند کە فعالیت و روشهای کاری خود را کمونیستی کنند!! این حزب در معرض انتخاب کارگران قرار میگیرد و بە یک حزب کارگری تبدیل میگردد!!

بدون اینکە  اهمیت و جایگاە برنامە و استراتژی سیاسی و همچنین اهمیت سبک کار کمونیستی  در پا گرفتن و ادامە کاری  تحزب کارگری را نادیدە گیرم، اما بر این باورم کە  هیچکدام از موارد  بالا  نمیتواند و یا تا کنون نیز نتوانستە است حزبی را بە معنای واقعی آن تودە ای کند.

دلیلی ندارد کە اگر حزبی بتواند بە سیاست و برنامە و استراتژی کارگری  و کمونیستی دست یابد، اما همان حزب نتواند سبک و روش کار خود را علیرغم موانع سر راە با سبک کار کمونیستی انطباق ندهد. اتفاقا همان احزابی کە دوست گرامی فرهاد بە انها اشارە دارد کە صاحب برنامە و استراتژی انقلابی و سوسیالیستی هستند، در تدوین سبک کار کمونیستی چیزی کم نیاوردە اند و کم نگفتە اند اما  هنوز با یک حزب تودە ای و کارگری فاصلە زیادی دارند ، نە تنها این بلکە شاهدیم متاسفانە در کار و زندگی  مبارزە کارگران برای تأمین یک لقمە نان نیز بی تأثیرند.

آقای رها در نوشتە خود (گرهگاهها…….)  هنگامیکە میخواهد نشان دهد کە چرا مثلا حزب تودە علیرغم امکانات   وسیعی کە در اختیار داشت ، در تحولات سیاسی در ایران بە جای تاکید بر انقلاب و مبارزە طبقاتی سیاست سازش طبقاتی را پیشە کرد، ما را بدرست  نە بر  خیانت پیشگی!( با این عبارت کە در متن  گرهگاهها آمدە  موافق نیستم) این حزب وارادە  و تصمیم رهبری یا نیات و امیال آنان، بلکە بە موقعیت اجتماعی این حزب و گرایش اجتماعی مسلط کە افق سیاسی این حزب را شکل میداد، مراجعە میدهد. جهتی کە اگر بخواهد حزبی شکل بگیرد میبایست مد نظر باشد، اما همین نکتە  در مورد احزاب و جریانات کە بە قول ایشان دارای برنامە و استراتژی انقلابی و سوسیالیستی هستند فراموش میشود. اینجا نە موقعیت اجتماعی این جریانات( آنطور کە واقعا هستند نە آنطور کە خود ادعا میکنند) بلکە تصمیم بە کار کمونیستی برجستە میگردد.

  میخواهم بگویم کە گرە کور مسئلە را نە در برنامە و سبک کار( کە بە نوبە خود مهم هستند) و یا تصمیم و ارادە جمعی انسان  بە هر اندازه انقلابی و با نیت خیربە امر رهایی کارگر، بلکە  آنرا باید در شرایط و موقعیت اجتماعی طبقە کارگر وگرایش رادیکال و سوسیالیست  درون این طبقە  برای سازمان دادن   حزب خود جستجو کرد. از طرف دیگر، امروز ما شاهد جدایی تاریخی جنبش کمونیستی از بطن واقعی خود یعنی جنبش کارگری هستیم و کمونیسم بە  جنبش دیگر طبقات  تبدیل شدە است.  این جدایی را نمیتوان با  برنامە و سبک کار جواب گفت، باید کمونیسم را بە بطن واقعی خود یعنی جنبش کارگر برای لغو استثمار و کار مزدی برگرداند. چگونە؟ کاریست بر عهدە ما، ما بە معنای وسیع سیاسی و طبقاتی آن، بە معنای وسعت یک جنبش برای لغو کار مزدی و بهرە کشی از انسان و بە معنای برخورد بە کمونیسم نە بە عنوان یک مکتب و دگم ، همچون علمی کە در حال تغییر و دگرگونیست. بە بحث باز گردیم.

 

مارکس در مانیفست میگوید:  پرولتاریا  خود مراحل گوناگون رشد و تکامل را در مبارزەاش میپیماید و این مبارزە بر ضد بورژوازی و تکامل آنرا را موازی با زندگیش آغاز میکند ” یا اینکە  چند جملە از مانیفست را کە اشاراتی بە تلاش کارگران برای ایجاد حزب و تشکل طبقاتی خود دارد با هم مرور کنیم.” رشد مداوم وسایل ارتباط کە محصول صنایع بزرگ است و کارگران نواحی گوناگون را بە یک دیگر مربوط میسازد، در این امر بە وی مساعدت مینماید. تنها در این رابطە لازم است تا تمام کانونهای محلی را کە در همە جا دارای خصلت واحد است بصورت یک مبارزە طبقاتی و ملی متمرکز سازد…. این تشکل پرولتاریا بە شکل طبقە و سرانجام بصورت حزب سیاسی هر لحظە در اثر رقابتی کە بین کارگران بە وجود میآید مختل میگردد ولی این تشکل بار دیگر قویتر و محکمتر و نیرومندتر  میگردد”.    

برداشت من اینست کە کارگران در نتیجە مبارزە خود و رشد و گسترش این مبارزات در مقطعی ضرورت شکل گیری حزب سیاسی و طبقاتی را در دستور مبارزە خود علیە سرمایداری  میبینند و و بە این نتیجە میرسند کە بدون چنین ظرف و امکانی نە تنها قدم بیشتری نمیتوانند بردارند بلکە آنچە نیز داشتە  ویا بدست آوردە بودند از دست میدهند.  و سرانجام این باور کە  ” طبقە کارگر بە نیروی خود رها میگردد” بە باور عمومی تبدیل میگردد و در این شرایط است کە ایجاد و تقویت حزب سیاسی و طبقاتی بە امر واقعی زندگی انسانها برای برخورداری و بهرەمند شدن از یک زندگی شایستە انسان و حفظ و حراست از آن  ارتقا مییابد.

  تحزب یابی کارگران  بە عقیدە من اساسا از این کانال میگذرد، آنگاە کە مبارزات کارگری کە بە موازات زندگیش آغاز و هر بار متکاملتر میگردد و در مقطعی از حیات سیاسی جامعە کە، ایدە، افق،  برنامە و سیاست  کارگری در صحنە رویارویی طبقاتی بە جلو راندە میشود و آنگاە کە آلترناتیو کارگری بە آلترناتیو زندگی مشقت بار انسانها و آلترناتیو سفرە بی رونق  آنان تبدیل میگردد، آنگاە است کە تحزب یافتن بە یک امر اجتماعی و تودە ای بدل میگردد. حزبی کە  نطفە های آن در دل مبارزە هر روزە با تلاش و فداکاری فعالین و پیشروان کارگری در محیط کار و زندگی  همین امروز با ایجاد تشکل های تودە ای کارگری، گسترش مبارزات کارگرئ و ایجاد اتحاد و همبستگی طبقاتی  شکل میگیرد. در چنین شرایطی ما با یک حزب نیرومند سیاسی و طبقاتی با برنامە و استراتژی انقلابی و سبک کاری منطبق با پیشبردن امر هرروزە مبارزە طبقاتی  ربرو هستیم.

 

با این نگرش بە مسئلە تحزب کمونیستی کارگری یعنی اگر بپذیریم کە پیشروان و فعالین گارگری سنگ بنای یک حزب سیاسی و طبقاتی را در شرایط سیاسی و اجتماعی معینی پایەریزی میکنند ، دیگر لازم نیست دنبال حلقە گم شدە  سبک کار کمونیستی دوستمان آقای رها  باشیم. چون این خود کارگران کمونیست و انقلابی هستند بە سبک خود  در راستای مصالح و منافع طبقاتی خود عمل میکنند. اما اگر غیر از این شد یعنی  این نە خود فعالین و پیشروان کارگری بلکە خارج از محیط کار و زندگی آنان یا حداقل نە در ارتباط و پیوند گستردە با کارگران فعال و پیشرو اقدام بە تشکیل حزب برای کارگران گردد ،  آنوقت دیگر باید سبک کار کمونیستی داشت و هر بار بە یاد آورد کە چگونە و با چە روشی  حزب ساختە شدە برای کارگران را را در راستای افق و سیاست کارگری بکار گرفت، و تازە بعد از سالها کار و فعالیت با سبک کار مورد پسند در این تجمع حزبی آنرا در تجمع بعدی بە باد انتقاد گرفت کە” آنچە بود و شد سبک کار کمونیستی نبودە است”.

جدا از این و از زاویە دیگر باید گفت،  حزب سیاسی و طبقاتی کارگران تشکلی است از همان ابتدا کارگری و از خود کارگران است، حزبی  کە از درون  جنبش کارگری و از مصاف این جنبش با سرمایەداری در اشکال مختلف آن مایە میگیرد و در همانحال نتیجە ضرورت برداشتن گامهای بزرگتر و موثرتر از سوی این جنبش است کە  آمادگی بیشتری از کارگران در  رویاروی با سرمایە  را میطلبد، امریست کە  در دستور قرار میگیرد، مسئلە  هر جمع و محفل کارگری میشود. بنابراین نمیتوان در شرایطی کە افق کارگری و برنامە و سیاست کارگری در جامعە و در بطن تحولات سیاسی بە  نیرویی برای ابراز وجود دست نیافتە،  در شرایطی کە مبارزات کارگری  در حالت دفاع در مقابل تعرضات سرمایە داری و دولت حامی آن است، در شرایطی کە  این مبارزات برای تاثیر گذاری از پراکندگی رنج میبرد و در شرایطیکە افق  سیاستهای دیگر طبقات اجتماعی  بر ذهن و عمل کارگر سنگینی میکند  و در دل اختناق سیاهی کە بر ایران حاکم است، انتظار داشت کە کە اگر برنامە واستراتژی انقلابی داشت و سبک کار را هم کمونیستی کرد میتوان بە حزبی تودە ای تبدیل شد. در شرایطیکە مبارزات کارگران رشد و گسترش یابد، امری کە همە ما امروز در تلاش برای راە باز کردن آن هستیم ، میتواند این موانع را کنار زند و بە قول استاد بزرگ جنبش کارگری و کمونیستی، پرولتاریا خود مراحل گوناگون رشد و تکامل مبارزە اش را می پیماید.

 

بدون شک فعالیت امروز ما لازمە شرایطی است کە در آن کارگران برای بدست گرفتن سرنوشت سیاسی خود و تحقق خواستها و مطالباتشان، در حزب سیاسی  و طبقاتی خود متشکل میگردند.نمیتوان بە انتظار روز “موعود” نشست ، روزی کە کارگران کارد بە استخوانشان میرسد و خود اقدام بە ایجاد حزب خود خواهند کرد!!این نگرش از سنخ همان گرایشاتی است کە امروز بر ذهن و عمل کارگر سنگینی میکند تا این طبقە را از برداشتن گام بیشتر برای دستیابی بە خواستە هایش مانع گردد. فعالییت امروز جریاناتی کە دست یابی کارگر بە شرایط مناسبتر زندگی دغدغە خاطرشان است، در دل این اختناق سیاە با تلاش شبانە روزی جزء جدایی ناپذیر و خشت روی خشت گذاشتن برداشتن گامهای بیشتر و مٶثرتر است.  تلاش صمیمانە و صادقانە ای برای پیشبرد امر مبارزە کارگران ( نە امر حزبی و گروهی خود ) برای هموار کردن مسیر این پیشروی،از ملزومات جدی حرکت های رو بە جلو است.  بە این امید.

 

 

جمال بزرگپور

١۴ اکتبر ٢٠١١