“اصلاح قانون کار” طرحی برای حمله به معیشت و زندگی کارگران(در پاسخ به یک سئوال)

بحث بر سر تغییر یا اصلاح قانون کار جمهوری اسلامی به جنب و جوش‌های اعتراضی بسیاری در میان کارگران دامن زد. این اعتراضات رژیم را محتاط کرده و بحث بر سر اجرایی کردن این تغییرات و ترس از عواقب اجتماعی آن خود به موضوع داغی در درون حکومت تبدیل گردید و زیر فشار اعتراضات کارگری اخبار حاکی از تعویق آن بمدت یکسال و غیره است. اما موضوع همچنان در دستور دولت است و بحث در میان کارگران داغ. یکی از فعالین کارگری در همین رابطه سوالی طرح میکند که با توجه به اینکه نفس موضوع بحث بسیاری از کارگران است، مفید دیدم در کارگر کمونیست به آن پاسخ دهم. دوست ما نظرات حول این موضوع را به دو دسته تقسیم میکند. و در رابطه با این دو طیف نظرات مینویسد:

در میان دوستان دو طیف از نظرات هست. دسته اول میگویند: “ما می‌گوئیم دولت سرمایه داری نمی‌خواهیم شما دم از اصلاح قانون کار می‌زنید. مگر قانون کار در این سالها چه چیزی به ما داده است که می‌خواهند با اصلاح آنرا از ما بگیرند. قانون کاری که بیش از سالهای متمادی بر سرنوشت ما کارگران حاکم بوده و در این سالها جز بدبختی، بیچارگی و فقر و فلاکت برای ما به ارمغان نیاورده است و بیحقوقی‌های بسیاری بر ما کارگران از قبیل ناامنی شغلی، ناامنی جانی، ممنوعیت اعتصاب، ممنوعیت ایجاد تشکلهای کارگری ایجاد کرده است. از جمله می‌بینیم که سپردن استخدام‌ها به شرکتهای پیمانکاری و گسترش قراردادهای موقت و کار روز مزدی زندگی کارگران را تباه کرده است. و خلاصه کلام اینکه پرداخت دستمزدهای زیر خط فقر و اخراج سازیهای دستجمعی و بازخریدهای اجباری چیزی جز ثمره و حاصل قانون کار فعلی نیست. بنابراین حرف زدن از قانون کاری که برای ما کارگران وجود خارجی ندارد، نتیجه اش کشاندن کارگران به دفاع از قانون کار خواهد بود و این خاک پاشیدن بر چشم ما کارگران است. این دوستان معتقدند که نباید به این اصلاحیه اعتراض کرد. چون اعتراض ما به کلیت این رژیم است و باید به کارگران نشان داد که دیگر حرف زدن از اصلاحات بیهوده است. زیرا اکنون بیش از هشتاد درصد از کارگران دیگر به حکومت توهمی ندارند و باید مسیر حرکت کارگران را مشخص کرد تا به خود بیایند.

اما طیف دوم بر ضرورت اعتراض به این “اصلاحیه ها” تاکید دارند و معتقدند که به هر حال این اصلاحیه با سرنوشت کارگران بازی می‌کند و نباید در مقابل آن سکوت یا بی خیال شویم. معتقدند که این تغییرات بسیار جدی است. از جمله سپردن ساعات کار کارگر به توافق کارگر و کارفرما و زدن برخی مزایا مثل کاهش تعطیلات به ٢١ روز و غیره تعرض به زندگی و کار ما کارگران است. و اگر امروز سکوت کنیم، فردا دیر خواهد شد. بدین ترتیب این دوست ما با طرح این نظرات جویای نظرات ما شده است. اما پاسخ چیست و واقعیت کدامست.

از نظر من هر دو طرف بحث در برخورد به مساله طرح اصلاح در قانون کار از سوی جمهوری اسلامی، به شرایط برده وار حاکم بر جامعه و تعرض هر روزه این رژیم بر کارگران و کل جامعه معترضند. اما برای رسیدن به پاسخ درستی در مقابل این مساله قبل از هر چیز لازمست که جایگاه و اهمیت خود این موضوع و پیش کشیده شدن بحث تغییر در قانون کار جمهوری اسلامی را برای خود روشن کنیم. تا بتوان در رابطه با آن به استنتاج عملی و مبارزاتی درستی رسید.

من قبلا هم در نوشته دیگری توضیح دادم که قانون کار موجود محصول توازن قوایی است که جمهوری اسلامی در آن تاریخ یعنی سالهای ۶٠ و ۶١ با سرکوب خونین خود توانسته بود انقلاب را به شکست بکشاند و خفقان را بر جامعه حاکم کند. در آن سالهایی که رژیم توانسته بود تشکلها و شوراهای کارگری را در هم بشکند و کارگران و کل جامعه را عقب براند. از همین رو در آن موقع کارگر اگرچه توانستند در مقابل قانون کار اندر باب اجاره بایستند، اگرچه توانستند طرحهای اولیه قوانین کار دستپخت جانیان اسلامی را یکی بعد از دیگری عقب بزنند، اما سرانجام آنچه که بصورت قانون کار جمهوری اسلامی به تصویب رسید، اساسا چیزی جز قانون استثمار و بردگی کارگر نیست و در آن حق تشکل، حق اعتصاب، و حق قراردادهای دسته جمعی بعنوان پایه‌ای‌ترین حقوق کارگر به رسمیت شناخته نمیشود. اساس این قانون بر اسلام و تبعیض جنسیتی و قومی بنا شده است و کارگران هیچگاه آنرا نپذیرفته‌اند. اما نفس اینکه این رژیم از همان ابتدا ناگزیر شد به وجود قانون کار و تعیین محدوده و ضوابطی بر شرایط کار کارگر گردن نهد، نتیجه اعتراضات و مبارزات کارگران بود، نتیجه قد علم کردن کارگران در برابر دولتی بود که اولین طرح قانون کارش قانون اندر باب اجاره بود و خمینی بنیانگزار جنایتکار این رژیم اولین حرفش این بود که اقتصاد زیر بنای خر است و همه کارگرند، تا از همان اول منکر وجود کارگر و حق و حقوقش گردد.

از همین رو جمهوری اسلامی از همان آغاز تحت عنوان اینکه این قانون کار برای کارفرمایان و سرمایه داران سود آور نیست، تلاش کرده است که همان حداقل چهارچوب و ضوابطی که قانون کار بر شرایط کار و زندگی کارگران مقرر کرده را کنار بزند. بطوریکه از همان ابتدا کارگران کارگاههای زیر پنج نفر و بعد ده نفر از مشمولیت همین قانون ضد کارگری موجود کنار گذاشته شدند. بعدا هم دیدیم که استخدام بخش عظیمی از کارگران بشکل قراردادی و موقت تبدیل شد و با تکه تکه شدن محیط‌های کار و واگذاری هر بخش آن به پیمانکاری، شرایط برده وار کنونی در محیط‌های کار حاکم گردید. بطوریکه امروز بیش از هشتاد درصد کارگران بصورت قراردادی و پیمانی کار میکنند و هیچ قانونی بر شرایط کارشان حاکم نیست. به عبارت روشنتر اینها همه تهاجماتی است که تحت عنوان اصلاح قانون کار به اجرا گذاشته شده است و کارگران در برابر همه این تهاجمات ایستاده‌اند نه بخاطر اینکه از قانون کار ارتجاعی جمهوری اسلامی طرفداری کرده باشند، بلکه از زندگی و معیشت خود دفاع کرده‌اند. طبعا در این میان خانه کارگر و شوراهای اسلامی همواره تلاش داشته‌اند مبارزات کارگران علیه تهاجمات هر روزه حکومت را زیر پرچم دفاع از قانون کار جمهوری اسلامی تعبیر کنند تا جایگاه خود را در میان دعواهای درون حکومت محکم کرده باشند. اما امروز هم خانه کارگر و شوراهای اسلامی و هم قانون کار جمهوری اسلامی آبروباخته‌تر از آنند که کوچکترین جای نگرانی‌ای وجود داشته باشد. جنبش تعرضی سراسری ما حول خواستهای فوری سراسری مان، تلاش ما برای ایجاد تشکلهای خود بعنوان حق مسلم ماست، پاسخ همه اینها را داده و میدهد.

بعلاوه در طول حیات این رژیم هیچگاه قانون کار رابطه کارگر و کارفرما را تعیین نکرده است و کارگر همواره با اعتراض و مبارزه اش در مقابل تهاجمات رژیم ایستاده است. از جمله اگرچه در قانون کار جمهوری اسلامی کارگر از حق اعتصاب و تشکل محروم است اما کارگران مرتب دست به اعتصاب زده اند. این رژیم کارگر را بخاطر اعتصابش دستگیر و زندانی کرده و تجمعات کارگری را مورد یورش قرار میدهد، و کارگر برای بقا و معیشتش همواره دست به اعتراض و مبارزه زده است و روزی نیست که ما شاهد اعتراض و مبارزه کارگر و اعتصاب و تجمعاتش نباشیم. و همین امروز می‌بینیم که کارگران به قدرت مبارزاتشان توانسته‌اند تشکلهای خود را شکل دهند و بعنوان سنگری برای حفظ آنها می‌جنگند. یا اینکه با اعتصابات و مبارزات هر روزه خود توانسته‌اند نفس اعتصاب کردن را به این رژیم تحمیل کنند. بدین ترتیب جنبش اعتراضی کارگری همواره یک عرصه دائمی به چالش کشیدن این حکومت بوده است و به روشنی میتوان دید که رابطه کارگر با این رژیم را همواره اعتراض و مبارزه تعیین کرده است. و همه این مولفه به روشنی جایگاه مبارزه علیه طرح “اصلاح قانون کار” رژیم و اعتراض در برابر این تهاجم را روشن میکند.

رژیم اسلامی با طرح تغییر در قانون کار میخواهد کارگر را در مقابل تعرض جدیدی قرار بدهد. بالاخره قانون کار جمهوری اسلامی از حداکثر ساعت کار کارگر و تعیین میزان حداقل دستمزد سالانه و غیره سخن گفته است و اگرچه این دولت از همان ابتدا عملا زیر همه این موازین تعیین شده زده است، اما وجود آنها در قانون برای جنابان کارفرمایان و دولت وبال گردن است و از همین رو یک نکته مهم طرح تغییرات در قانون کار جمهوری اسلامی، سپردن ساعت کار به توافق کارگر و کارفرماست. حکومت میخواهد با این کار ساعات طولانی کار را به شکل رایج کار در محیط‌های کار تبدیل کند. این یعنی شرایطی که کارگر تحت عنوان توافق با کارفرما، بخاطر دریافت دستمزدهای یک چهارم خط فقر ناگزیز به تن دادن به ساعات طولانی‌تر کار میشود. شرایطی که در کنار قراردادهای موقت و پیمانی دست کارفرما را هرچه بیشتر باز میگذارد که کارگران را مثل یک برده مطلق به کار گیرد. نکات دیگر این تغییرات در قانون کار، در راستای زدن از هرگونه مزایایی است که میتواند به کارگر تعلق گیرد، مثل کاهش حق شیفت و نوبت کاری‌ها، قطع تعلق ۴٠ درصد دستمزد بیشتر به کار در روزهای تعطیل و اضافه کاری‌، کاهش مرخصی سالانه کارگر و غیره. تغییراتی که اساسا دست کارفرمایان را بیشتر و بیشتر برای استثمار وحشیانه و برده وار کارگر باز میگذارد.

طبعا من هم مثل دوستان دسته اول معتقدم که قانون کار جمهوری اسلامی، یک قانون ضد کارگری است. اساسش بر اسلام و بر تبعیض جنسیتی، قومی، نژادی، مذهبی بنا شده است. و در آن کارگر از پایه‌ای‌ترین حقوق خود، حق اعتصاب، حق تشکل، حق تجمع کردن، حق نمایندگی شدن و غیره و غیره محروم است و این یعنی قانون بردگی کارگر. بازهم من نیز همانند این دوستان معتقدم که اعتراض ما کارگران و ما مردم به کل موجودیت این حکومت جنایتکار ضد کارگر و ضد بشر است. بنابراین جمهوری اسلامی باید با همه قوانین ضد کارگری و ضد بشری اش به زباله دان تاریخ سپرده شود.

اما طرح “اصلاح قانون کار” همانطور که اشاره کردم طرحی برای تعرض بیشتر به زندگی و معیشت کارگران است و باید با اعتراضی سراسری از سوی کارگران پاسخ بگیرد. جمهوری اسلامی همانطور که حمله به معیشت مردم و طرح ریاضت اقتصادی خود را تحت عنوان طرح “هدفمند کردن یارانه ها” جلو کشید، طرح حمله بیشتر به معیشت و شرایط کار کارگران و برقرار کردن شرایط برده وار بیشتری در محیط‌های کار را میکوشد تحت عنوان “اصلاح قانون کار” به پیش ببرد. حکومت اسلامی همیشه این کار را کرده است، چون جرات نمیکند که صراحتا از تعرضی که قرار است به کارگران و به کل جامعه صورت گیرد سخن گوید. چون جنبش اعتراضی کارگری را مقابل خود میبیند. روشن است که در این میان مزدوران خانه کارگر و شوراهای اسلامی همواره تلاش کرده‌اند، در برابر چنین تعرضاتی اعتراضات کارگران را دفاع از قانون کار جمهوری اسلامی تعریف کنند تا اعتراضات کارگران را مهار بکنند. این را نیز همه میدانیم که بعد از سی و دو سال تحمیل فقر و فلاکت و سرکوب بر کارگران و مردم، دیگر توهمی به این رژیم در میان مردم باقی نمانده است.

دوستان به درستی بر سرنگونی کل حکومت تاکید میگذارند و این حرف دل همه مردم ایران است. اما یک جنبه مهم کار ما در مبارزه علیه این رژیم ایستادن در مقابل تعرضات و تهاجمات این حکومت است. چون بطور واقعی سرنگونی جمهوری اسلامی از دل یک جنگ هر روزه با این رژیم و به چالش کشیدن آن در تمام عرصه‌های نبرد به جلو میرود و در تداوم این مبارزات است که امروز جمهوری اسلامی در چنین نقطه ضعیفی قرار گرفته است.

بنابراین روشن است که باید در برابر تهاجمات این رژیم ایستاد. روشن است که باید کارگران و کل مردم حول خواستهای فوری خود متحد شوند، باید این رژیم را زیر حلقه مبارزات خود له کرد و جبهه به جبهه این رژیم را عقب راند. در نتیجه تا آنجا که به مساله مقابله با تغییر در قانون کار جمهوری اسلامی برمیگردد، بحث بر سر عقب زدن تهاجمی است که این رژیم تحت این عنوان به زندگی و معیشت کارگران و کل جامعه میخواهد وارد کند. اعتراض ما به کل قانون کار جمهوری اسلامی و هرگونه تعرضی به زندگی مان است. هرگونه سکوتی در مقابل چنین تعرضاتی، عملا راه را بر وارد کردن فشار بیشتر بر کارگران و تضعیف جنبش اعتراضی کارگری باز میکند. اینجاست که من نیز مثل دوستان دسته دوم معتقدم که نه تنها سکوت در مقابل چنین تهاجماتی به هیچوجه جایز نیست، بلکه به نظر من تهاجم رژیم تحت عنوان “اصلاح قانون کار” را باید با تعرضی سراسری پاسخ داد. پاسخ ما به همه این تهاجمات مبارزات تعرضی ما و متحد شدن ما حول خواستهای سراسری ماست. باید اعلام کرد که ما برده نیستیم و زیر بار قانون کار و این بردگی نمیرویم. اجازه نمیدهیم که زندگی و معیشت ما را بیش از این به چپاول بکشید. زیر بار گرانی و زندگی زیر خط فقر نمی‌رویم و با متحد شدن حول خواستهای فوری خود خواهان افزایش فوری دستمزدها بشویم. خواهان کوتاه شدن دست واسطه‌ها و پیمانکاران از محیط‌های کار شویم. خواهان آزادی فوری کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی از زندان شویم. اعلام کنیم که تشکل، اعتصاب حق مسلم ماست و تشکیل منظم مجامع عمومی مان را بعنوان محلی برای تصمیم گیری و متحد کردن صفوفمان تحمیل کنیم و بدین ترتیب جواب این گستاخی‌هایشان را بدهیم. در کنار اینها، در عین حال باید جست و خیزهای خانه کارگر و شوراهای اسلامی را افشا کرد. حداقل باید کارگران جوانی را که احتمالا این دار و دسته را کاملا نمیشناسند مطلع کرد و این نهادهای ضدکارگری و سیاستهای ارتجاعی آنها را رسوا کرد. باید توضیح داد که این دار و دسته کسانی هستند که همواره فعالین کارگری را به رژیم لو داده اند و برای جلوگیری از ایجاد تشکل کارگران دست به انواع جنایت زده اند که یک نمونه آن بریدن زبان اسانلو در جریان تشکیل سندیکای واحد بود. این تاکتیک همیشگی این دار و دسته است که سر قانون کار و تعیین حداقل دستمزد و امثال آن جلو میافتند و شلوغ میکنند تا کنترل اعتراضات کارگری را بدست بگیرند که آنرا به شکست بکشانند. اینها عوامل سرکوب رژیم در محیطهای کار هستند و باید از کارخانه ها و تمامی محطیهای کار جارو شوند و بیرون انداخته شوند.

و بالاخره باید تاکید کرد که نفس اینکه جمهوری اسلامی با چنین گفتمانی از زندگی و معیشت کارگر و کل جامعه سخن میگوید یک بیحرمتی آشکار به کارگران و مردم است و باید قاطعانه از سوی کارگران پاسخ گیرد. امروز جمهوری اسلامی در شرایطی تلاش میکند دست به چنین تهاجمی بزند که اعتراضات در جامعه و در میان کارگران گسترده است، و در شرایطی هستیم که مردم هر لحظه در کمین فرصت برای بیان اعتراض و مبارزه خود هستند. پیش کشیدن چنین طرحهایی از سوی جمهوری اسلامی بازی با آتش است. جمهوری اسلامی بر وخامت اوضاع واقف است و برای همین است که ابتدا طرح را محرمانه در کانونهای استانی شوراهای اسلامی به گردش در آورد تا صف تهاجم خود به کارگران را متحد کند. و وقتی هم دید هوا پس است، زمزمه‌های به تعویق افتادن طرح بلند شد.

حرف ما کارگران روشن است. تهاجمات رژیم را باید با تعرض پاسخ داد. جای جمهوری اسلامی با قانون اساسی و قانون کار و همه قوانینش در زباله دان تاریخ است. جمهوری اسلامی باید برود. تهاجمات رژیم را باید با تعرض پاسخ داد. امروز بهترین فرصت است که با متحد شدن حول خواستهای سراسری مان خود را برای زدن ضربه کاری بر پیکر رژیم آماده کنیم. نباید فرصت را از دست داد.*