امر مبارزه طبقاتی مقدم بر هر کشمکش فردی و جمعی است!

رفقای عزیز، همه شما مطلع هستید من مطلبی را که در تاریخ سه شنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۰ – سیزدهم سپتامبر ۲۰۱۱، تحت عنوان «حمله به بهروز خباز چه پیامی دارد؟»، نوشته بودم. و در آن، از حرمت انسانی، آزادی بیان، قلم و اندیشه این رفیق فعال و شناخته شده جنبش کارگری ایران در مقابل تعرضی که به ناحق و نادرست علیه او صورت گرفته بود، دفاع کرده بوم. بی شک چنین عکس العملی، وظیفه هر فعال و جریان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آزادی خواه، برابری طلب، چپ و کمونیست، در مقابل هر تعرض ناحق و نادرستی به هر انسانی در هر جای جهان است!
اما از آن تاریخ تاکنون، گروهی به نام «اتحاد سوسیالیستی کارگری»، یک کمپین گسترده و هیستریکی را علیه من راه انداختند. این گروه، تاکنون بیش از پانزده نوشته از کمیته اجرایی تا ارگان های دیگرشان، از روسا تا اعضایشان علیه من انتشار داده اند و در همه آن ها، فحاشی و توطئه گری علیه من موج می زند. هم چنین این گروه در لابلای فحاشی هایشان علیه من، به دیگر فعالین کارگری، مسئولین سایت های اینترنتی، سازمان ها و احزاب چپ و کمونیست نیز توهین های عجیب و غریب زیادی کرده اند. هر خواننده علاقه مند می تواند به سایت های این گروه مراجعه نماید و این واقعیت هایی که من می گویم در آن ها هم ببیند و قضاوت کند.
از سوی دیگر، مسلما مبارزه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از جمله در عرصه نقد و نظر، هنگامی موثر است که در فضایی سالم و صادقانه و صمیمانه و دوستانه صورت گیرد. در فضای آلوده هر چند هم بحث ها لازم و ضروری و قوی هم باشند چندان تاثیرگذار نخواهند بود. اما روشن است که در بین دعوا کسی نرخ تعیین نمی کند. از این رو، من به دلیل این که در مقابل تعرض یک گروه سیاسی به اصطلاح چپ به یک فعال سیاسی و فرهنگی کمونیست (خودم) ایستادم حق طبیعی خودم و هر فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دیگر نیز می دانم. اما با این وجود، اگر رفقایی که در این کمپین هیچ نقشی نداشتند اما احتمالا با خواندن جواب های من به این کمپین فحاشی، ناراحت شدند و انتقاد دارند، صمیمانه پوزش می خواهم!
اما باز هم این حق را برای خودم و هر انسان دیگری محفوظ می دانم که باید در مقابل هر تعرض ناحق و قلدرمنشانه هر گروهی و محفلی و فرقه ای ایستاد و مرعوب تهدیدهای ان ها نشد. حرمت انسانی در هر شرایطی باید حفظ شود و لگدمال نگردد. به خصوص ماهایی که سی و سه است با یک حکومت جانی و آدم کش و تروریست طرف هستیم و آگاهانه و با شهامت نیز در مقابل آن ایستاده ایم و بهای آن را نیز آگاهانه پرداخت کرده ایم و باز هم خواهیم پرداخت اما هر گز نباید در مقابل آن یک قدم هم عقب نشینی کنیم بنابراین، طبیعی است که در مقابل تعرض هر فرد متجاوز و به ویژه گروه های فشار و زورگوی اپوزیسیون نیز هم بایستیم!
در این مدت بسیاری از رفقای فعال نیروهای جنبش کارگری کمونیستی و فعالین سیاسی آزادی خواه و برابری طلب از داخل و خارج کشور، از طرق مختلفی چون تلفنی، امیلی، سفارش و دیدار حضوری به من توصیه و پیشنهاد کرده اند که بیش از این به این فحاشی ها جواب ندهم و ادامه آن مضر است. به ویژه این که من در این مدت، به تنهایی اما محکم و قاطع جواب تعرض ناحق و غیراصولی این گروه را داده ام.
اکنون باز هم بسیاری از رفقا تاکید داشتند مطلبی را که دیروز نهم اکتبر، به نام «رضا مقدم در راه دادگاه انقلاب اسلامی!» منتشر کرده ام و در پایان آن تاکید نموده ام که دیگر بیش از این به این کمپین فحاشی علیه خود ادامه نخواهم داد، آن را به صورت جداگانه هم منتشر کنم. چون که ان موضع در آخر آن مطلب آمده و چندان برجسته نیست. در پاراگراف آخر این مطلب، چنین نوشته بودم: 
«در روزهای اخیر، بسیاری از رفقا و دوستان فعال جنبش های اجتماعی در داخل و خارج کشور، از طریق امیل، تلفن و حضوری از من سئوال کرده اند که آیا مناسب است مطالبی علیه فحاشی های این محفل بنویسند؟ جواب و پیشنهاد صریح من به آن ها نه بود. در این جا نیز پیشنهاد من به سازمان ها و احزاب و فعالین و نیروهای سیاسی چپ و کمونیست این است که اهمیتی به فحاشی های این محفل ندهند. همان طور که در بالا نیز اشاره کردم بزرگ ترین آرزوی این محفل، این است که نیروهای بیش تری علیه آن ها موضع بگیرند تا اسم شان به زبان ها بیفتد. اما بر خلاف آرزو آن ها، خوشبختانه تاکنون کسی به کمپین فحاشی های این محفل جوابی نداده است. من هم این آخرین مطلب ام است که در افشای ماهیت مخرب و ویران گر این محفل می نویسم. بنابراین، بعد از این، هر چه محفل رضا – ایرج، داد و فغان بیاندازند و به کمپین فحاشی و دروغ بافی ها و توطئه های پلیسی خود علیه من ادامه دهند، کم ترین اهمیتی نخواهم داد….»
اکنون با توجه به این که همه نیروهای دل سوز و واقعی طبقه کارگر و جنبش کارگری کمونیستی در داخل و خارج کشور، هم چنان مبارزه خود را در راستای خواست های بر حق خود علیه حکومت اسلامی ادامه می دهند، اعتصاب کارگران قهرمان ماهشهر ادامه دارد؛ بحث اخراج صدها هزار کارگر و مهاجر افغانی از ایران مطرح است؛ ابعاد دستگیری فعالین جنبش های اجتماعی و هم چنین اعدام ها اوج گرفته؛ و با توجه به این که چندین کمپین اعتراضی در دفاع از اعتصاب کارگران ماهشهر و آزادی همه زندانیان سیاسی به ویژه کارگران زندانی و لغو شکنجه و اعدام در جریان است باید هر فعال جنبش کارگری کمونیستی از جمله خودم باید نیروی اصلی مان را در گسترش این کمپین ها قرار دهیم. از این رو، من به نوبه خودم توصیه و پیشنهاد و هم انتقاد همه رفقا را با جان و دل می پذیرم و دیگر بیش از این، جواب کمپین فحاشی ها و توطئه های این «گروه فشار» علیه خودم را نمی دهم.
شکی نیست که امر مهم همه ما نیروهای جنبش کارگری کمونیستی و آزادی خواه، اولویت دادن به مبارزه طبقاتی است تا پرداختن به کشمکش های فردی و جمعی و فرقه ای و محفلی. من به نوبه خودم گفتنی ها را گفتم و تاثیر مثبت و منفی نیز در مقابل قضاوت افکار عمومی قرار دارد.
از سوی دیگر، امیدوارم به زودی گفتگوی کومه له تی وی با رفیق بهروز خباز را بر روی سایت این تلویزیون ببینیم و هر کسی هم نقدی به آن داشته باشد به این تلویزیون دعوت شود تا با وی و یا همراه با بهروز خباز گفتگو کنند.
قطعا دفاع از حرمت انسانی و آزادی بیان و اندیشه و رعایت قوانین فعالیت جمعی، موضوعات بسیار ضروری و مهمی اند که در هر شرایطی، باید آن ها رعایت کرد. اما حذف و یا پرده پوشی اختلافات در هر زمینه ای غیر از زمینه امنیتی، امری ضروری و انکارناپذیر است و به شفاف شدن مواضع و افق و چشم انداز های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و هم چنین پویایی آن ها کمک می کند.
به امید آغاز هر چه زودتر بهار عربی و یا اشغال وال استریت آمریکا در جامعه ما! به امید پیروزی کارگران ماهشهر! به امید پیروزی طبقه کارگر آگاه و متحد و متشکل بر هرگونه خودبزرگ بینی، فرقه گرایی، سکتاریسم و در راس همه سیستم سرمایه داری ستم گر و استثمارگر در جهان، از جمله ایران!

دوشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۰ – دهم اکتبر ۲۰۱۱