هنگامی که ناتو، این اردوگاه نظامی حافظ منافع سرمایهداری در جهان، اعلام کرد که برای حمایت از مردم لیبی در برابر دیکتاتوری قذافی، منطقهی پرواز ممنوع اعلام میکند، آنان که با این ترفندها آشنا بودند، این لشگرکشی جدید برای تصرف سرزمینهای را دیگر محکوم کردند. اما بوقهای تبلیغاتی این نظام، همچنان بر بوق طرفداری از مردم در برابر دیکتاتوری دمیدند و متاسفانه بسیاری از روشنفکران و نیروهای سیاسی نسبتا مستقل هم، گول این تبلیغات را خورده و در این حرکت، به این جهت حمایت کردند که قذافی دیکتاتور بود و آزادیهای سیاسی را در آن کشور برنمیتافت. مخالفان این لشکرکشی، هرچند دیکتاتوری قذافی را محکوم میکردند، اما این لشکرکشی را بهانهای برای استقرار یک حکومت طرفدار غرب و تصرف یک کشور نفتخیز دیگر دانستند.
اکنون پس از گذشت ماهها، این مساله کاملا روشن شده است که هدف ناتو از بمباران شهرهای لیبی، نه تنها دفاع از مردم در برابر حکومت نبوده است، بلکه تصرف بیقید و شرط این کشور و استقرار یک نظام وابسته به غرب بوده است.
اکنون که دیکتاتور سرنگون شده و دیگر نمیتواند مردم شهرهای لیبی را بمباران کند، بمباران شهرهای لیبی که در آن مردم بیگناهی وجود دارند که تنها گناه شان، نپذیرفتن حاکمیت جدید است، چه توجیهی دارد؟ دیکتاتور سرنگون شده و ارتش او از هم پاشیده است. بسیاری از سلاحهای او، به دست مخالفان افتاده، نیروی هواییاش کاملا از کار افتاده و سلاحهای سنگیناش، کاملا از دست او خارج شده است. در عوض، دولت طرفدار غرب در آن کشور مستقر شده و حسابهای دولت لیبی، که بسیار قابل توجه است، در خدمت حکومت جدید قرار گرفته است، اما شهرهای لیبی، به دلیل واهی طرفداری از قذافی و به دلیل واقعی مخالفت در برابر حکومت جدید، همچنان بمباران میشوند. گویا برای سرمایه، هیچ گزینهی دیگری غیر از دیکتاتوری قذافی و یا حکومت دست نشاندهی آنها وجود ندارد.