سخنى با کارگران اعتصابى پتروشیمى ٬ آیا اعلام کمیته اعتصاب “یک گام به پیش” است؟

در اخبار اعتراض و اعتصاب کارگران پتروشیمى “بندر امام”٬ بیانیه اى اخیرا منتشر شده که تشکیل کمیته اعتصاب را اعلام میکند. این اقدام بطرق مختلف مورد تائید و تمجید عده اى قرار گرفته و از آن بعنوان یک کار اصولى و یک پیشروى نام برده شده است. در این بیانیه از جمله آمده است: ”‌ما به این نتیجه رسیده ایم که بدون ایجاد هماهنگى و تشکل یابی راه به جایی نخواهیم برد. حتى اگر اعتصاب موفق شود و دستاوردی هم داشته باشد بدون ایجاد تشکل و سازمانیابی آن دستاورد هم پایدار نیست و نمی توان آن را حفظ کرد. لذا در قدم اول، کمیته اعتصاب را برپا نموده ایم.‌”

 

تصور من این نیست و بعید بنظر میرسد که این بیانیه و این نوع اظهار نظر حاصل تصمیم جمعى کارگران اعتصابى باشد. بیشتر به نظر میرسد نظر و تصمیم محافلى از کارگران و یا نهادهاى مدافع حقوق کارگران بیرون این اعتصاب است. مستقل از این جنبه٬ نکته اساسى این بیانیه دادن تصویرى یک بعدى و غیر واقعى از یک مبارزه چند بعدى و واقعى کارگرى است که با سنتهاى جا افتاده مبارزه کارگرى در تناقض قرار دارد. این تصویرى نادرست است چرا که اعتصابى در این مقیاس را عملا بدون سازماندهى قبلى و اعتراضى “توده وار” و “خودبخودى” و “بدون برنامه” کارگران معرفى میکند. این تصویر بشدت غیر واقعى است. در اینکه کارگران براى پیشروى و تثبیت دستاوردهایشان به تشکل نیاز دارند تردیدى نیست و میتوان گفت بحثى پیش و پا افتاده است. مسئله سیاستها و روشهائى است که تشکل واقعى کارگران نتیجه آنست. هر فعال واقعى کارگرى روز و شب براى امر تشکل تلاش میکند و مشغله تعطیل ناپذیرش است. اما کدام رهبر عملى و فعال واقعا کارگرى نمیداند که سازماندادن هر اعتراض و اعتصاب کوچک و بزرگ کارگرى بدوا مستلزم کار فعالین و رهبران عملى کارگران٬ مستلزم اقناع و همفکرى بخشهاى مختلف کارگران در قسمتهاى مختلف هر مرکز کارگرى است؟ کدام فعال کارگرى جدى نمیداند که حتى آنجا که کارگران در پى واقعه اى واکنش جمعى نشان میدهند٬ نارضایتى و پتانسیل مبارزاتى به حدى رسیده است که به این واکنش “خودبخودى” بعنوان عمل اعتراضى منجر شده است؟ کدام فعال کارگرى نمیداند که کارگران میان خودشان انواع محافل٬ تشکلهاى مختلف و “غیر رسمى” دارند و هر اعتصاب و اعتراضى براى هر خواست و مطالبه اى اساسا مبنائى جز تحرک و تلاش این لایه از کارگران ندارد؟ در این طیف چه کسى نمیداند که جمع فعالین کارگرى تصمیم گیرنده و موثر در راه انداختن یک اعتصاب عملا و در فقدان وجود تشکلهاى برسمیت شناخته شده و یا تحمیل شده کارگرى٬ نقش “کمیته کارخانه” و “کمیته اعتصاب” و … را ایفا میکنند؟

 

“کمیته اعتصاب” قبل از اعتصاب عملا وجود دارد٬ گامهاى مختلفى را برداشته و موانعى را رفع کرده و گرنه اعتصابى رخ نمیدهد. اعلام کمیته اعتصاب “یک گام به پیش” نیست٬ “گام اول تشکل پایدار” نیست٬ بلکه منعکس کننده تصویرى ناقص و یک بعدى از سوخت و ساز پیچیده مبارزه کارگرى و پروسه تشکل یابى کارگران است. در شرایط کنونى و در متن یک اعتصاب و کشمکش کارگرى٬ اعلام کمیته اعتصاب مضرات بیشترى هم دارد. اولا٬ در فضاى امنیتى و پادگانى حاکم به مراکز و صنایع بزرگ اعلام کمیته اعتصاب به تهاجم فى الحال موجود نیروى سرکوبگر اطلاعاتى و امنیتى توجیه بیشترى میدهد. ثانیا٬ با دستگیرى هر فعال کارگرى اعمال فشار براى معرفى اعضاى “کمیته اعتصاب” افزایش مى یابد و امکان جایگزینى این کمیته براى اعتصابى که ضربه خورده است کمتر میشود. ثالثا٬ کمیته اعتصاب تدریجا نقش تصمیم گیرى توده کارگران اعتصابى را براى چگونگى پیشبرد اعتصاب و اتخاذ تاکتیک هاى مناسب در قبال تحرکات کارفرما و نیروهاى امنیتى کمتر و کمتر میکند و نیروى واقعى اعتصاب را کاهش میدهد.

 

دوستان عزیز٬ همرزمان! اعتصاب شما برحق تر از برحق است. خواست شما خواستى عادلانه و سراسرى در میان طبقه کارگر ایران است. خواست شما سالها قبل توسط دولت اسلامى و مصوبه اش برسمیت شناخته شده است. اتفاقا براى یک رهبر هوشیار کارگرى که در میدان مین حرکت میکند٬ تاکید بر این خواست و مانور در قلمرو “کار قانونى” – و نه تمجید قوانین ضد کارگرى و یا تاکید بر اجراى قانون هاى حکومتى بعنوان هدف – یک دستاویز است که میتواند بکار گرفته شود. هر کارگرى میتواند بگوید خودتان قانونى تصویب کردید که خواست کارگران بوده است و من هم همین را میخواهم. هیچ دلیلى وجود ندارد که امر تشکل یابى را که خواست واقعى شما و بخشهاى مختلف طبقه کارگر ایران است به اعلام کمیته اعتصاب گره زد. در این اقدام به نظر من نسجیده٬ از طرف هر کسى صورت گرفته باشد٬ ذره اى پیشروى در خدمت تشکل کارگرى دیده نمیشود. در قبل و متن و بعد هر مبارزه کارگرى انواع اتحاد و آرایش هاى کارگرى میتواند وجود داشته باشد و عملا وجود دارد. در شرایطى که کارگران براى خواست و منافعى عمومى وارد اعتصاب میشوند٬ وظایف اساسى رهبران و فعالین کارگرى اولا حفظ این اتحاد است. ثانیا تقویت این اتحاد از طریق مشارکت دادن مستمر توده کارگران ذینفع در روند مبارزه و تصمیم گیرى است. ثالثا٬ تحلیل و تشخیص مرتب تناسب قوا و پرهیز از هرگونه راست روى و چپ روى است که هر کدام بنوبه خود میتواند یا اعتصاب را زمین بزند و یا اتحاد ایجاد شده میان کارگران را متلاشى کند. صلاحیت رهبران کارگرى براى توده کارگران در این پروسه کشمکش دائمى تثبیت و برسمیت شناخته میشود.

 

از کمیته اعتصاب تا ایجاد سندیکا

در بیانیه منتشر شده عنوان شده است که “هدف نهایی ما تشکیل سندیکای مستقل کارگران ماهشهر است.‌” و کمیته اعتصاب و اعلام آنرا بعنوان “گام اول” و “زیربناى” این تشکل قلمداد کرده است. در این باره ضرورى است که به تجارب تاکنونى مبارزه کارگرى در صنایع مختلف توجه اکید شود. از این بگذریم که “هدف نهائى” طبقه کارگر ایران نمیتواند ایجاد سندیکا باشد. مبارزه ما اگر سیرى دارد در یک کلام اینست: مبارزه اقتصادى تا رهائى اقتصادى! و این با سندیکا و تشکیل آن هیچ جاى دنیا متحقق نشده است.

 

اما تا به بحث تشکل برمیگردد٬ یک بعد واقعى و کلیدى تشکل یعنى بمیدان آوردن توده کارگران هر مرکز صنعتى براى اهداف فورى و واقعى و منافع عمومى کارگران در هر مرحله معین. امروز که مجددا هزاران کارگر پتروشیمى اعتصاب کردند٬ مهمترین بنیان تشکل و تشکل واقعى در حین اعتصاب اتکا به مجمع عمومى و تصمیم جمعى کارگران است. اتکا به حرکت جمعى و اعلام جمعى خواستهاى کارگران است. پرهیز از سیبل کردن رهبران عملى و فعالین اعتصاب در سطوح مختلف و دخیل کردن کارگران در امر مشترک شان است. تشکل امرى کتابى و آرمانى نیست بلکه در پروسه مبارزه واقعى کارگرى ایجاد میشود. کارگر باید ببیند و لمس کند که در امر و منافعش دخیل است و دخالت او نتیجه میدهد. این روند است که نیاز به تشکل و حفظ دستاوردها را ضرورى میکند. و تشکلى که در متن یک اعتراض و اعتصاب و یکدوره مبارزه کارگرى ایجاد میشود٬ یعنى تشکلى که هر کارگر فلان مرکز صنعتى خود را در آن ذینفع میداند٬ تشکلى پایدار و مناسب ترین تشکل کارگرى است. اگر کمیته اعتصاب قرار است زیر بناى سندیکا شود٬ از حالا معلوم است که روند برعکس طى میشود و همین میتواند مخاطرات جدى براى همین اعتصاب و شکست آن فراهم کند.

 

باید براین تاکید کرد که این حق کارگران است که هر نوع تشکلى را که مناسب میدانند ایجاد کنند و وظیفه هر فعال و دوستدار جنبش کارگرى است که از هر درجه از اتحاد و تشکل کارگران در مقابل جمهورى اسلامى سرمایه داران قاطعانه دفاع کند. اما تشکلى که قرار است با هیئت موسس هاى بى نام و نشان و بدون دخالت توده کارگران و در موارد زیادى بدون اطلاع کارگران مرکز مربوطه ایجاد شود٬ تشکل نیست. اگرچه نیتى شریف و تلاشى براى تشکل کارگرى باشد اما عملا به ایجاد وحدت و یگانگى و تشکل کارگران منجر نمیشود.

 

دوستان عزیز٬ فعالین کارگرى و کارگران فعال علیرغم تفاوت در دیدگاهها٬ در بیشتر مراکز صنعتى همواره به ایجاد انواع نهادها که بتواند مجموعا اتحاد و همدلى و آگاهى طبقاتى را تعمیق کند دست میزنند. از نهادهاى مختلف و علنى و طبیعى تا صندوق همیارى و صندوق اعتصاب و کمیته کارخانه و کمیته اعتصاب و غیره به اشکال مختلف وجود داشته اند و وجود خواهند داشت. اما همه اینها٬ اگر واقعا به امر اتحاد کارگران کمک کند٬ خود را در مقاطعى نشان میدهد که کشمکش کارگر و کارفرما به اوج میرسد اما خود این نهادها به تنهائى نمیتواند “سنگ بنا یا گام اول” تشکل کارگرى قرار گیرد. آیا سنگ بنائى محکم تر از این میتوان سراغ گرفت که اجتماع کارگران اعتصابى به آن راى دهد؟ آیا نفس تجمع کارگران و قبول و رد سیاستى و یا تصمیم به اعتصاب یا ادامه و یا خاتمه اعتصاب اساس تشکل کارگرى نیست؟ تشکل واقعى کارگران در وضعیت و شرایط کنونى مجمع عمومى است. مجمع عمومى یعنى اراده و تصمیم کارگران و کارفرما و عواملش باید به جمع کارگران جوابگو باشد. تنها مجمع عمومى میتواند تصمیم و دخالت کل کارگران را تضمین کند و مجمع عمومى پایه و رکن اساسى شوراى کارگرى است. سیاستى که اتفاقا نمیخواهد به همین مکانیزم و همین اراده و همین منافع عمومى کارگران متکى شود٬ ناچارا به نهادهاى ریش سفیدى٬ به کمیته هاى مخفى با هر نامى و به نیابت از کارگران رو مى آورد. واضح است که این سیاست سندیکا بخواهد چون سندیکا قرار نیست مستمرا کارگر را در سرنوشتش دخالت دهد و یک یا چند نفر میتواند به جاى چند هزار نفر موضع بگیرد و به دنیا بعنوان نظر کارگر بفروشد. من صمیمانه از دوستان و فعالین کارگرى درگیر در این اعتصاب میخواهم روى جوانب این اقدام فکر بیشترى بکنند و در باره سیاستهائى که اتحاد کارگران و مبارزه شکوهمندشان را مورد مخاطره قرار میدهد تجدید نظر لازم را بعمل بیاورند. *

 

٢ اکتبر ٢٠١١