لزوم توجه بیشتر به قربانیان شکنجه در ایران , در حاشیه خبر خودکشی نهال سحابی

مقدمه:

ماجرای انسانهائی که به هر دلیلی به زندانهای رژیم اسلامی می افتند حتی قبل از دادگاه و در طول بازجوئی فقط این نیست که مورد شکنجه بدنی و روحی قرار می گیرند تا کار کرده یا نکرده را اعتراف کنند. این هم فقط نیست که چه سیاسی باشند چه سیاسی نباشند، چه پرونده شان اصلا سیاسی باشد یا نه، هدف ماموران رژیم این باشد که شخصیت انسانی فرد دستگیر شده خورد شود تا در طی مراحل بازجوئی “تحت کنترل” بماند. خیر! حداقل طراحان سازمانهای سرکوب رژیم اسلامی چه بهانه شان “تنبیه” یک فروشنده دوره گرد باشد یا دزدی خرده پا یا دستگیری کارگری که تقاضایش حتی بیش از پرداخته شدن حقوقش نیست و تاب دیدن صورت غمگین فرزندانش را ندارد، حتی در این موارد، شکنجه بدنی و روانی معادل اطلاعیه ای یا بیانیه ای است رو به جامعه که “دست از پا خطا نکند”. که “پر رو نشود” . هدف کوبیدن و لت و پار کردن و تجاوز کردن و خرد کردن دست و پا و دنده ها فقط نابود کردن “مقاومت” فرد نیست بلکه “آرام کردن اجتماعست”. اینها را تا همینجا فکر می کنم دیگر جامعه ما خوب می داند. هر فردی از جامعه ایران یا خودش یا فامیلش و عزیزانش چوب این جانیان ملبس به قانون رژیم اسلامی به تنشان خورده و آنکه تا بحال نخورده ، نمی داند که در نوبت ایستاده!

ماجرای دیگری هم مانده که مردم ندانند؟ دردی هست که در پستوها نهان مانده باشد؟ نه اینکه ندانند مردم، بلکه شاید ارتباطش را با ماجرای دستگیری و شکنجه خوب در نیافته باشند. امروز فکر می کنم بد نباشد مقداری در مورد پدیده خودکشی بعد از آزاد شدن از شکنجه گاههای رژیم اسلامی برایتان بنویسم و بهانه ام خبری است که امروز در فیس بوک توجهم را جلب کرد:

(۱)خبر چه بود؟

اجازه بدهید خبر را همانطور که در فیس بوک آمده نقل قول کنم:

با کامل تأسف به اطلاع میرسانم که نهال سحابی، پارتنرِ بهنام گنجی شب گذشته اقدام به خودکشی‌ نمود و متاسفانه درگذشت. بهنام دوست صمیمیِ کوهیار گودرزی بود که او نیز چندی پیش پس از آزاد شدن از زندان به زندگی‌ خود پایان داده بود.
در زندان بهنام تحت شدیدترین فشار‌ها قرار گرفت که علیه کوهیار شهادت بدهد. کوهیار همچنان در سیاه چالهای رژیم اسیر است و هیچ خبری از او در دسترس نیست. من جمهوری اسلامی را مسئول مستقیمِ مرگ نهال و بهنام می‌دانم و در خصوص وضعیت کوهیار هشدار میدهم.

دوستان گرامی‌،

مبارزهٔ ما برای زندگی‌ و پاس داشتن حرمت زندگان است. مصائب اینچنینی باید دلیل دیگری باشند برای عزمی جزم تر در مبارزهٔ با ظلم و جنایت و شکنجه.
من این داغ جانکاه را به دوستان و بستگان نهال از صمیم قالب تسلیت گفته برایشان آرزوی بردباری می‌کنم
یادش گرامی‌ باد
با کامل تأسف به اطلاع میرسانم که نهال شهابی، پارتنرِ بهنام گنجی شب گذشته اقدام به خودکشی‌ نمود و متاسفانه درگذشت. بهنام دوست صمیمیِ کوهیار گودرزی بود که او نیز چندی پیش پس از آزاد شدن از زندان به زندگی‌ خود پایان داده بود.
در زندان بهنام تحت شدیدترین فشار‌ها قرار گرفت که علیه کوهیار شهادت بدهد. کوهیار همچنان در سیاه چالهای رژیم اسیر است و هیچ خبری از او در دسترس نیست. من جمهوری اسلامی را مسئول مستقیمِ مرگ نهال و بهنام می‌دانم و در خصوص وضعیت کوهیار هشدار میدهم.

دوستان گرامی‌،

مبارزهٔ ما برای زندگی‌ و پاس داشتن حرمت زندگان است. مصائب اینچنینی باید دلیل دیگری باشند برای عزمی جزم تر در مبارزهٔ با ظلم و جنایت و شکنجه.

من این داغ جانکاه را به دوستان و بستگان نهال از صمیم قالب تسلیت گفته برایشان آرزوی بردباری می‌کنم
یادش گرامی‌ باد.”

خوانندگان می خوانند که دختر جوانی بنام نهال سحابی که پارتنر بهنام گنجی بوده دست به خودکشی زده. همانطور که می بینید بهنام گنجی در این خبر توسط رژیم اسلامی زندانی و بعد از بیرون آمدن از زندان خودکشی کرده بود.

حالا من روی همین چند نکته اخیر که انتخاب کردم چند نکته خدمتتان ارائه می دهم:

(۲) “اختلال تنش زای پس از رویداد” یا “استرس پس از سانحه” یا “بیماری اختلال استرس بعد از تروما” چیست؟(۱)

این اسامی که گفتیم یا نام انگلیسیش :

Post Traumatic Stress disorder

یک بیماری است از نوع بیماریهای اختلال حافظه (۲) که بر اثر استرس شدید ناشی از در معرض مرگ یا خطر جدی قرار گرفتن ایجاد می شود. در حال حاضر هنوز این بیماری را یک بیماری اختلال اظطرابی می دانند اما تحقیقات جدیدتر نشان می دهد که این بیماری مثل اکثر بیماریهای روانی مزمن در واقع بطور اولیه یا ثانویه ناشی از تخریب سیستم حافظه انسان ایجاد می شود. علائم این بیماری عبارتست از بروز حالات زیر بمدت بیش از یکماه، متعاقب اینکه فرد در معرض استرس شدید جانی قرار بگیرد:

“۱) ناآرامی و بی‌قراری، رفتارهای پرخاشگرانه، احساس بیزاری از دیگران.

۲) گوشه‌گیری و مشکلات در روابط بین فردی به سختی انس گرفتن با دیگران.

۳) احساس گناه و شرمزدگی، بی‌احساسی و فقر هیجانی که از طریق جمع کردن خود و انقباض عضلات صورت می‌گیرد.

۴) واپس‌روی‌های رشدی (بازگشت به رفتارهای اولیه کودکان، شب‌اداری مکیدن شست و…)

۵) رفتارهای تهییجی و برانگیختگی بیش از حد (حالت گوش به زنگ بودن که به محض مواجه شدن با محرک تنش‌زا شوکه می‌شود.)

۶) اختلال خواب، کابوس و خواب‌های ترسناک (رویاهای هولناک بدون محتوای مشخص).

۷) اجتناب از افکار و احساسات و حتی اماکنی که وقایع ناخوشایند را یادآوری می‌کند.

۸) تکرار خاطره‌های آسیب‌زا از قبیل مزاحمت، تجاوز و… در ذهن.

۹) تمایل به بازی‌های تکراری پیرامون حادثه‌ای که تجربه کردند (درمورد کودکان).

۱۰) اختلال در کار روزانه، مشکلات در تمرکز و آموزش.

البته همه اینها باید سه شرط مهم دیگر را نیز به همراه داشته باشند؛

الف. فرد باید در معرض یک رویداد پر تنش قرار گرفته باشد.

ب. فرد باید مرتب به یاد این رویداد بیفتد و فلاش بک داشته باشد.

ج. علائم باید بیش از یک ماه طول بکشد.

مطالعات بالینی نشان داده که بروز و تداوم این بیماری و شدتش به عوامل مهمی مثل زمینه ژنتیک فرد، تجارب خوب یا بد دوران کودکی، مدت و شدت استرس که به فرد وارد شده،سابقه بیماریهای روانی دیگر در فرد و خانواده اش، میزان دردی که فرد در زمان استرس تجربه کرده، جنس بیمار (زن و مرد بودن)، سن بیمار، نحوه مراقبتهای بعد از برخورد به عامل استرسور وابسته است.

استرسورهائی که در مدت بیشتر به فرد وارد می شوند و انواعی که فرد را بطور مستقیم تهدید جانی می کنند مثل شکنجه در صد بالاتری ممکنست تولید اشکال مزمن تر و خطرناکتر این بیماری بنمایند که به آن نوع پیچیده یا کمپلکس این بیماری می گویند که همرا افسردگیها و حتی دورانهای سایکوز و تجارب حسی سمعی و بصری غیر طبیعی و ابتلاء به الکلیزم و مواد مخدر و حملات عصبانیتهای غیر طبیعی، قتلها و خودکشی ها خواهد بود.

تحقیقات اخیر نشان داده که استرسورها در شدتهای بالا از طریق تولید هورمونهای استرس یعنی کورتیزول و نوراپی نفرین و نوروتراسمیترهای تحریکی مثل گلوتاماید که باعث باز شدن دریچه کلسیم درون سلولهای عصبی مغز می شوند بخصوص روی بخشی از هایپوکمپوس که مرکز حافظه جاری است و مرکز مهم دیگر یعنی آمیگدالا که در ارتباط تناتنگ با هیپوکامپوس تولید سیکل مداوم احساسی – ادراکی می کند که قابل به کنترل نیست و بقول معروف “سیکل معیوب” ناشی از تخریب هیپوکمپوس ادامه یافته و حافظه مسموم ناشی از تجربه بد “مکرر و مکرر تکرار می شود” .

مدل نوروسایکایتری این بیماری بطور موفق در موشها مطالعه شده و در حال حاضر تحقیقات در مورد جلوگیری بیوشیمیائی از بروز این بیماری از طریق بلاکرهای انتخابی سیستم گلوتاماید ادامه دارد که جلوی تثبیت حافظه های استرسها را در مغز می گیرند.

(۳) آیا این بیماری می تواند در نزدیکان فرد که خود، تجربه استرس زا را ندیدند ایجاد شود؟

این یکی از سوالاتی است که در سالهای اخیر از طریق مشاهده وابستگان نزدیک مثل برادر ریال خواهر، همسر، مادر فردی که مبتلا به این بیماری است مکرر دارد مطرح می شود و گزارشات این امکانرا تایید می کند که فردی که از جهت احساسی نزدیک فرد مبتلا به این بیماری باشد نیز می تواند بطور ثانویه مبتلا به این بیماری شود. دلیلش اینست که تجارب حسی شدیدی که فرد مبتلا کرده می تواند از طریق کلامی و غیر کلامی به افرادی که نزدیک او هم هستند منتقل شود و همان مکانیزمهای احساسی-ادراکی را بر انگیزد.

لذا در کلینیکهای این بیماری بسیاری مواقع بستگان سربازان از جنگ برگشته یا افراد شکنجه شده هم بطور ثانوبه تحت درمان قرار می گیرند و مشابه علائم فرد بیمار را نشان می دهند.

(۴)تحلیل مختصر ماجرای خودکشی نهال سهرابی متعاقب خودکشی پارتنرش، بهنام گنجی فقط بعنوان یک نمونه:

هر چند این نویسنده بطور مستقیم در جریان پرونده پزشکی خودکشی این دو جوان نبوده ام اما با تجربه حرفه ای که دارم می توانم حدس علمی بزنم که سناریوی غم انگیز این دو جوان، همان باشد که بارها و بارها در این سوی دنیا دیده ام. فردی که    PTSDزیرشکنجه  بدنی و روانی بوده دچار بیماری شدید

 میشود و زیر فشار روانی ناشی از افسردگی و اضطراب متاسفانه خودکشی می کند. پارتنر او هم احتملا در تمامی تجارب او بعد از زندان و طی زندان شریک بوده و او هم به این بیماری و افسردگی مبتلا شده و خودش را می کشد. این سناریوی بیشتر محتمل است. یک تراژدی انسانی از میان هزاران هزار نمونه که معلوم نیست با شدتهای کمتر یا بیشتر در ایران تکرار می شود.

چندی پیش این نویسنده در جریان مورد دیگری از خودکشی بعد از زندان بود: جوانی که طی سرکوبهای وسیع خرداد ۸۸ دستگیر می شود و تحت شکنجه وحشیانه و احتمالا تجاوز قرار می گیرد. شانس می آورد آزاد می شود و توسط خانواده اش به اروپا فرستاده می شود. در اروپا پزشکان متوجه می شوند که روده اش سوراخ شده و فکش نیاز به جراحی دارد. بعد از چند ماه بستری در بیمارستان سرانجام بهبود نسبی می یابد اما همچنان آثار بیماری روانی در او هست. مدتی بعد خبر می رسد که خودش را جلوی مترو انداخته و کشته. مدتی بعد مادرش هم که با او زندگی می کرده در سن نزدیک ۶۰ سالگی خودکشی می کند.

اینها فقط نمونه های خودکشی های زنجیره ای است که آثار بلند مدت جنایات رژیم اسلامی است و معلوم نیست چند هزار نفر بدین گونه جانشان را از دست داده اند. به واقع نوعی اعدام است که بدست خود قربانیان انجام می شود و چهره کریه رژیم اسلامی و اراذل جلادش را در آن می توان دید. اینها ادامه جنایاتی است که بالاخره این جانیان باید در مقابلش پاسخگو باشند.

(۵)درمان بموقع چه زمانی شروع می شود و شامل چیست؟

گذشته از ابعاد اجتماعی سیاسی و فرهنگی که بالاخره باید به پایان دادن شکنجه انسانها به هر دلیل و بهانه بینجامد که اینجا بحث من نیست، تلاش می کنم در اشل موجود به این سوال بپردازم. یعنی فرض را می گذارم که چه باید کرد که این بیماری کمتر اتفاق بیفتد و کمتر کشته بگیرد:

اولا: جامعه باید آگاه شود از وجود این بیماری از عللش و علائمش و از نحوه درمانش

دوما: مبارزه برای پایان دادن شکنجه در همه انواعش و اعم از “بهانه های قانونی و اخلاقی”  در دستور روز قرار بگیرد. هیچ انسانی مستحق شکنجه نیست.

سوما: حلقه حمایتی از دوستان و خانواده تا منابع مالی و درمانی جامعه باید تشکیل شود برای تشخیص زودرس و درمان بیماران با توجه به اینکه موارد شدید این بیماری ممکنست تا آخر عمر ادامه یابد و سالها بعد حتی در سنین پیری مبتلایان خودکشی کنند.

چهارما : همه افراد که از زندانهای رژیم بیرون می آیند، و گزارش شمنجه بدنی یا روانی می دهند یا شک در این زمینه هست باید بلافاصله در چند روز اول به روانپزشک مراجعه داده شوند برای بررسی بالینی

پنجما: تحقیقات نشان داده که مصرف داروهائی مثل بتا بلاکرها در چند ساعت تا چند روز در معرض قرار گرفتن شکنجه احتمال بروز اشکال شدید بیماری را بگیرد. تحقیقات در مورد داروهائی که بتواند جلوی تثبیت حافظه استرسور را بگیرد به جدیت ادامه دارد.

ششم: بعد از تشخیص این بیماری داروهای ضد افسردگی، بلاکرهای سیستم نوراپی نفرین، آنتی سایکوتیکها و داروهای ضد تشنج نتایح خوبی در تخفیف علائم داشته اند

هفتم: حلقه حمایتی خانواده و دوستان باید آموزشهای لازمه را ببینند و آنها هم مورد معاینه مداوم قرار گیرند و درمان شوند.

هشتم: کاربرد رواندرمانی فردی و گروهی مورد قبول است اما در مورد متد این درمانها در مقاطع مختلف بیماری توافق نیست. آنچه مهم است بکارگیری همزمان همه مداخله هاست و تیم تخصصی باید بیمار را از نزدیک دنبال کند.

نهم: همانطور که گفته شد، این بیماری متاسفانه اثرات بلند مدت شخصیتی و رفتاری تواند در افراد بگذارد و گاها این افراد در عین اینکه ممکنست به محیط معمول زندگی برگردند، متاسفانه سالها بعد ممکنست دچار سیکلهائی از این بیماری، افسردگی، اعتیاد بشوند و خودکشی در اینها تا آخر عمر بالاتر از افراد عادی است.

PTSDکمی در مورد درمان آینده بیماری

بیماری “اختلال تنش زای پس از رویداد” مثل سایر بیماریهای مزمن روانی نهایتا با کشفیات روانشناسی  مولکولی، زنتیک و یافتن پاسخ رمز و راز مدارهای احساسی شناختی در مغز، پیشگیری و درمان خواهد شد. مشکل اینست که منابع مادی تحقیقات هنوز فراهم نیست و پیشرفتها هنوز لاک پشتی است و زیر زمینی! زیرا هنوز نظام سرمایه داری از تداوم بیماریها و تحت کنترل قرار دادن آنها از طریق فروش داروها سود بیشتری می برد تا درمان قطعی آنها! بخصوص که این بیماری در صنایع نظامی و لشکرکشی ها عامل مهم از کار افتادگی سربازان است. فقط در لشکرکشی به عراق تا بحال نزدیک به ۳۰۰۰ خودکشی و قتل ناشی از این بیماری در سربازان آمریکائی گزارش شده است. در حال حاضر پشت درهای بسته موسسات تحقیقاتی نظامی، داروهای جدید و نانوتکنولوژی از سوئی و تکنولوژی پیوند یارانه ها به مغز از سوی دیگر برای کنترل حافظه و ادراک امنحان می شود و به عمد این پیشرفتها از جامعه دریغ می شود.

(۷)نتیجه:

خبر فاجعه خودکشی دو جوان ، همانطور که گفتم فقط بعنوان نمونه ذکر شد تا نشان دهم ما با چه هیولائی داریم دست و پنجه نردم می کنیم. رژیم اسلامی نسلها بعد از سرنگون شدنش از جامعه ما قربانی خواهد گرفت. نسلها باید بگذرد تا اثرات شوم این بربریت قرون وسطائی پاک شود. اما این دلیلی نیست که دست روی دست بگذاریم و همه چیز را موکول کنیم به سرنگونی این رژیم! باید همین الان هر طور می شود ، هر قدر می شود، هر جا می شود،  انسانها را نجات داد. اعتیاد کشتار می کند، بیماریهای روانی کشتار می کند، بیماریهای مزمن مثل دیابت و بیماریهای قلبی کشتار می کند،…آدمها خودشانرا می کشند.. فقر کشتار می کند…بسیاری از این فجایع قابل پیشگیری است. جامعه هر قدم هر سنگر را باید بتواند شناسائی کند و همانجا به مقاومت بپردازد. در سطوح فردی و اجتماعی می شود در گیر شد.انجمنهای محلی و حمایت از زندانیان تشکیل داد. آنها و خانواده هاشانرا تحت حمایت مادی و معنوی قرار داد. به پزشک رساندشان. پزشکان شرافتمند را به خدمت گرفت. خیلی کارها می شود کرد. باید مرتب آموزش داد و آموزش داد. جامعه آگاه از خودش دفاع خواهد کرد.

منابع دیگر:

(۱)اختلال تنش‌زای پس از رویداد(ویکی پدیا-فارسی)

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%84_%D8%AA%D9%86%D8%B4%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%DB%8C_%D9%BE%D8%B3_%D8%A7%D8%B2_%D8%B1%D9%88%

DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AF

(۲) Are the neural substrates of memory the final common pathway in posttraumatic stress disorder (PTSD)? Journal of Affective Disorders 70 (2002) 1–۱۷, B.M. Elzingaa,b , J.D. Bremnerc,

http://userwww.service.emory.edu/~jdbremn/papers/elzinga_memory.pdf

(۳)شکنجه در رژیم اسلامی و لزوم رسیدگی تخصصی به قربانیان شکنجه(سعید صالحی نیا-۱۵ آگوست ۲۰۰۹)

 

http://www.rowzane.com/0000-2009/e-m08/15-said.htm

 

(۴)سعید صالحی نیا:اهمیت شناخت تکنیکهای جنگ روانی در مبارزه با رژیم اسلامی

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/1019-070210-salehniya.html