سیستم سرمایه داری در بحران عمیقی دست و پا میزند. تمام کسانی که درباره بحرانهای اقتصادی گذشته این سیستم مطالعه و تحقیق کردهاند، بر این باورند که بحران اخیری که به بحران مالی معروف شده است، از عمقیترین بحرانهای سیستم سرمایه داری بوده و هیچگونه چشم اندازی هم برای برون رفت از آن در افق نیست. این بحران تاکنون کشور ایسلند را به ورشکستگی کشانده است. یونان تا اعلام ورشکستگی راه زیادی ندارد. وضع در ایرلند خیلی هم بهتر از یونان نیست. در اسپانیا، پرتغال و ایتالیا هم وضعشان تعریفی ندارد. انگلیس را هم بحرانی عمیق فرا گرفته است. آمریکا هم در چند قدمی اعلام ورشکستگی بود! امیدشان به چین بود؛ آنهم اخیرا گفتهاند که رشد اقتصادی رو به کندی گذاشته است. هیچکس دیگر نمیتواند از این وضع دفاع کند و آن را برای کس دیگری توجیه کند. حتی رسانههای اصلی مهندسی افکار هم که جز چرندیات و تحلیل بنجل چیزی بخورد کسی نمیدهند، در توجیه این وضعیت چیزی ندارند که خود را با آن برای مدتی مشغول کنند.
جوابی را که اقتصاددانان سیاسی سیستم برای این وضعیت دارند، ریاضت کشی اقتصادی هرچه بیشتری است. یکی از نهادهای دولت آمریکا تحت عنوان “دفتر پاسخگوئی دولت” اخیرا گزارشی منتشر کرده است که بین سالهای ٢٠٠٨ تا ٢٠١٠، دولت آمریکا فقط ١۶ تریلیون (تریلیون برابر است با هزار میلیارد، یا یک میلیون میلیون) دلار به بانکهای ایالات متحده و اروپا تحت عنوان bail out (کمک برای نجات از ورشکستگی) و stimulus programs (برنامههای تحرک اقتصادی) کمک کرده است. چند تریلیون دیگر خرج بیل آوت شرکتهای ماشین سازی در آمریکا کرده، و چند تریلیون دیگر خرج “برنامههای تحرک اقتصادی” در چین، اروپا، آمریکای جنوبی و غیره کرده است. محاسبات نشان میدهند که بسیار بیشتر از ٢٠ تریلیون دلار این چنین از جیب مردم زحمتکش صرف کمک به بانکها و کارخانه داران شده است. (تولید ناخالص ملی آمریکا در سال ٢٠١٠ فقط ١۴.۵٣ تریلیون دلار بود.) اما علاوه بر این “از کیسه خلیفه بخشیدن”، کرور کرور کارگران را بیکار میکنند، بخش زیادی از کارها را قراردادی کردهاند، امنیت شغلی را بالکل از جامعه سلب کردهاند، از خدمات اجتماعی و رفاهی میزنند، بیمههای اجتماعی را به مرز صفر رساندهاند، دستمزدها را هرچه بیشتر کاهش دادهاند، قیمت کالاهای مایحتاج زندگی را افزایش دادهاند و هزار و یک مورد دیگر از ریاضت کشی اقتصادی را به جامعه تحمیل کردهاند. ماروین کینگ، رئیس بانک مرکزی انگلیس در ماه مه امسال گفته بود که بار این بحران بر دوش مردمی است که در ایجاد آن کوچکترین تأثیری نداشتهاند.
مقاومت
فشار به جامعه و کاهش خدمات و بیمههای اجتماعی، همچنانکه انتظار میرفت بدون مقاومت به پیش نرفته است. این مقاومت در اروپا و آمریکا، اما با درجه تعرضی که به سطح معیشت جامعه و ریختن درآمد جامعه به جیب سرمایه داران میشود، همخوان نبوده است. گرچه شاهد اعتراضات رادیکالی در یونان، فرانسه، انگلیس، اسپانیا، اسرائیل، آمریکا و غیره بودهایم، اما این اعتراضات تا عقب راندن مطلوب بورژوازی از تعرض به سطح معیشت جامعه ادامه دار نبودهاند. ماروین کینگ همانجا گفته بود که: “در تعجبم که خشم و اعتراض مردم از این فراتر نرفته است.” جنبش کارگری فاقد تشکلهای رادیکال تودهای بوده و آنچه را هم که دارد، یا به وضعیت جامعه بی خیال بوده و فکر میکنند که میتوانند با چسبیدن به کلاه خود، سالم از این وضعیت جان سالم بدر ببرند و یا دائم در حال توجیه کردن این وضعیتاند. احزاب سوسیال دمکرات و اروکمونیست هم دفاع سنتیای که از وضعیت رفاه نسبی کارگران و دولت رفاه میکردند، فاصله گرفتهاند و کارشان شده دعوت جامعه به قبول “عوض شدن دوران” و “حقایق تلخ تازه”! نه از اتحادیه موجود کارگری و نه از احزاب چپ پارلمانی که هر دو جزئی از سیستم سرمایه داری هستند، انتظاری برای سازمان دادن تعرضی قوی، حتی تدافعی، نمیرود. هیچکدام از آنها برای این امر درست نشده و در سیستم ادغام نشدهاند. نسلی از فعالینی که برای دورهای طولانی دل به نهادهای موجود، چه احزاب چپ پارلمانی و چه اتحادیههای کارگری خوش کرده بودند، دارند به این واقعیت پی میبرند که باید کار دیگری کرد و چاقو دسته خود را نمیبرد.
مقاومت از جنس انقلاباتی که در تونس و مصر در کل همین بحرانها و ریاضت کشی اقتصادی بیرون آمدند، میتواند با گذاشتن راه حلی جلوی جنبش کارگری، جهان را از این منجلات نجات دهد. منتها خود آن جوامع هم هنوز از نبود یک حزب کمونیست رادیکال کارگری رنج میبرند. هنوز در آنجا هم خطر موش دوانی نیروهای مرتجعی چون اخوان المسلمین وجود دارد. اما جنبش کارگری مشخصا در مصر خیلی قدرتمند وارد میدان شده و اجازه نمیدهد که انقلابش را ملاخور کنند. تشکلهای کارگری زیادی در عرض چند ماه گذشته تشکیل شدهاند. هنوز جای خالی یک حزب رادیکال کمونیستی کارگری احساس میشود. باید منتظر ماند و دید حوادث پرتلاطم در مصر و تونس به کجا ختم خواهند شد و چه درسهائی را برای ما بر جائی خواهند گذاشت.*
٢۵ سپتامبر ٢٠١١