“کنگره ملى” و چلبى هاى اسلامى

مدتى است مشاوران ارشد میر حسین موسوى و مهدى کروبى٬ یعنى اردشیر امیر ارجمند و مجتبى واحدى٬ با همکارى محافل و جریانات طرفدار رژیم در اپوزیسیون و در معیت پلیس و نیروهاى امنیتى جلسات سیاسى در خارج کشور برگزار میکنند. قبلتر این اردو بخشى از فعالین خود را براى رهبرى اپوزیسیون طرفدار رژیم و قالب زدن فضاى سیاسى به خارج کشور فرستاده بود. سازگارا٬ کدیور٬ مهاجرانى٬ عبادى٬ گنجى و دیگران از این زمره اند. در دوره گذشته انواع آرایش اعم از “اتاق فکر” تا “شوراى راه سبز امید” و نهادهاى پنهان و آشکار را داشته اند. اگر در داخل روزنامه هایشان را محدود و یا بسته اند٬ در خارج تریبونها و رسانه هاى دول غربى به وفور در اختیار آنهاست. همینطور انواع نهادهاى دست راستى به بهانه هاى مختلف جایزه و کمک مالى شان را به طرف این ورشکستگان مرتجع سیاسى٬ که در دنیاى بورژوازى “قهرمانان مبارزه براى دمکراسى” لقب میگیرند٬ سرازیر کرده اند. اما پروژه اصلاح حکومت اسلامى شکست خورد و نسخه دوم جنبش دو خرداد که اینبار عمامه و شال سبز حسینى بر تن داشت کمر راست نکرد و هر فرقه شان به سمتى پرتاب شدند.

 

تاثیر رویدادهاى منطقه روى این جنبش اسلام زده بصورت دوگانه عمل کرد: از یکسو تجاهل کردند که دیگر “فهمیدند” که سرنگونى خواهى٬ انقلابیگرى٬ و نفى حکومتهاى استبدادى “خشونت” نیست و در شرایطى که این موج منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را برداشته است دیگر نمیتوان بیش از این روضه علیه عمل انقلابى خواند. از سوى دیگر روندى که در لیبى طى شد و بسرعت در سوریه هم تکرار خواهد شد٬ امیدى جدید در دل اپوزیسیون بورژوائى ایران شکل داده است. مهم نیست موضع گروههاى متفرقه این اپوزیسیون چه تفاوتهاى میلیمترى با هم دارد و یا تقاضاى حمایت از دولتهاى غربى را با چه فرمولهائى تکرار میکنند. مهم اینست که این اپوزیسیون سابقا طرفدار رژیم به شمول عناصر مغضوب شده و پرتاب شده به بیرون حکومت٬ اگر قرار باشد در سیاست نقشى ایفا کنند٬ بدون تکرار نسخه عراق و لیبى و سوریه و یا ترکیبى از اینها ممکن نیست. یعنى باید ناتو و آمریکا بدادشان برسد. همینطور میدانند که ایران یک تفاوت اساسى با کشورهاى منطقه دارد و آن اینست که جنبش کمونیستى و سوسیالیستى در آن قوى است.

 

شان نزول انواع کنفرانس ها و نشست و برخواستها٬ طرحهاى دولت در تبعید٬ کنگره ملى٬ توهماتى مانند “پروژه انتخابات آزاد”٬ و تلاش براى شکل دادن به یک رهبرى و جانشین اینست که دو فرض ساده در محاسبات اینها وجود دارد که زیاد هم غیر واقعى نیست: اول٬ جمهورى اسلامى نمیتواند در این طوفان منطقه اى و جهانى تعادلش را حفظ کند و سرنگونى آن حتمى است. دوم٬ “خطر” کمونیسم در ایران برخلاف کشورهاى منطقه جدى است. لذا واقعیات اجتماعى کل نیروهاى اپوزیسیون بورژوائى را به تجدید آرایش و آمادگى براى مواجهه با شرایط جدید سوق داده است. منافع پایدارتر و استراژیک تر طبقاتى بر اختلافات سنتهاى سیاسى سایه انداخته است. همین واقعیات کسى مانند مجتبى واحدى مشاور ارشد کروبى را٬ که خود به بچه آخوند بودنش اذعان دارد٬ به این موضع سوق داده است که بگوید پروژه “کنگره ملى” براى اینست که باید “تغییر فاز داد و نقد به احمدى نژاد و خامنه اى کافى نیست”!؟ ایشان که تا دیروز سنگ اسلام و قانون اساسى را بر سینه میزد و هنوز کروبى هم سنگ خمینى و حکومت اسلامى را حتى در حصر خانگى به سینه میزند٬ ناگهان کشف میکنند که “معتقدم جمهورى اسلامى سرنگون شده و ضرورى است طیف گسترده اى از دلسوزان و مخالفان و معارضان نظام در ظرف کنگره ملى جمع شوند. بحث برسر بعد جمهورى اسلامى است”!؟

 

این اظهارات اعلام شکست تمام و کمال پروژه اصلاحات دینى است که باد آن تعداد زیادى را با خود برد و امروز از زبان سران آن “سرنگونى جمهورى اسلامى” اعلام میشود. آیا این جماعت واقعا سرنگونى طلب شده اند؟ بنظر من نه. این فشار سرنگونى طلبى و درک این نکته است که طوفان سرنگونى طلبى بسرعت حکومت اسلامى در ایران را جارو خواهد کرد و نتیجتا تلاش دارند خود را با این اوضاع تطبیق دهند. قرار است چلبى هاى اسلامى شوند و نظم سرمایه را در ایران اعاده کنند. قرار است در مقابل کارگر و کمونیسم سنگر ببندند. تلاشهاى متعدد براى تجدید آرایش در اپوزیسیون بورژوائى ایران٬ که منبعد هم تشدید خواهد شد٬ منعکس کننده این واقعیات سرسخت سیاسى است.

 

سیاست کمونیسم کارگرى 

تلاشهاى کنونى اپوزیسیون بورژوائى در متن اوضاع جهانى تلاشى براى ایجاد یک نقطه سازش خطرناک در مقابل مبارزه انقلابى توده هاى کارگر و زحمتکش با هدف درهم کوبیدن آنست. کمونیسم کارگرى این جماعت را بخشى از پیکره جمهورى اسلامى میداند و به همین عنوان با آنها برخورد میکند. سیاست کمونیسم کارگرى در مقابل خیل کسانى که تا دیروز جزو آدمکشان اسلامى بودند و امروز “اپوزیسیون” شدند و قرار است “رهبر” آتى مردم ایران شوند٬ بسادگى اینست که این حضرات نه در موضع سخنرانى و رهبرى مردم آزادیخواه بلکه در موضع پاسخگوئى به جنایاتى هستند که نظامشان مرتکب شده و تک تک این افراد یا راسا در آن شریک بودند و یا مهر تائید بر آن زدند. سیاست ما درهم شکستن این نقطه سازشها و منزوى کردن این نیروهاى ارتجاعى و موئتلفین قدیم و جدید آنهاست. سیاست ما بمیدان آوردن نیروى انقلابى٬ سازش ناپذیر٬ و بدون توهم نه فقط در پروسه سرنگونى انقلابى جمهورى اسلامى بلکه براى تغییر بنیادى جامعه سرمایه دارى است.

 

رویدادهاى امروز اثبات میکنند که توهم تکرار “همه با هم” چقدر خطرناک و چقدر پوچ است. روند سیاسى اینست که تقابلهاى اجتماعى و طبقاتى٬ تقابل آلترناتیوهاى سیاسى و اجتماعى بموازات پروسه سرنگونى تشدید خواهد شد. حزب اتحاد کمونیسم کارگرى و جنبش طبقه کارگر و اردوى آزادیخواهى نه فقط در مقابل چلبى هاى اسلامى تازه اپوزیسیون و نیروهاى تا دیروز طرفدار رژیم و اخیرا سرنگونى طلب مى ایستد٬ بلکه براى درهم کوبیدن راه حل بورژوائى و تجدید آرایش طبقه حاکم علیه کارگر و کمونیسم قاطعانه وارد میدان خواهد شد. مردم ایران چلبى اسلامى و غیر اسلامى نمیخواهند. کارگران و مردم زحمتکش و نسل جدید بمیدان نیامده اند تا خامنه ایها را برکنار کنند و مغضوبین اسلامى را جایشان بگذارند. تحولات سیاسى ایران فشرده رادیکال تحولات جهانى خواهد بود. اسلام٬ قوانین اسلامى٬ اختناق٬ دستگاه سرکوب٬ سیستم مبتنى بر انقیاد سیاسى و استثمار اقتصادى٬ یا بقدرت انقلابى درهم کوبیده خواهد شد و یا دور دیگرى ترکیبى جدید از ارتجاع بورژوائى نیمه ملى نیمه اسلامى زندگى این نسل را رقم خواهد زد. سیاست کمونیسم کارگرى و حزبش اینست که نگذارد این اتفاق بیافتد. باید با قاطعیت دست رد به سینه چلبى هاى اسلامى زد.

 

فراخوان ما به اردوى آزادیخواهى و برابرى طلبى اینست که زیر پرچم سرخ کارگران٬ زیر پرچم راه حل کارگرى٬ زیر پرچم حکومت شوراها متحد شوید. ما در مقابل انواع جمهوریهاى اسلامى٬ ملى٬ نیمه ملى نیمه اسلامى٬ در مقابل راه حلهاى امپریالیستى و سرمایه دارانه٬ پرچم راه حل کارگرى و جمهورى سوسیالیستى را برافراشته ایم. وقت آنست به این اردو و حزب سیاسى اش پیوست. *

٢١ سپتامبر ٢٠١١