خلع سلاح سازمان زحمتکشان زنگ خطری برای سایرسازمان های موجود در کردستان عراق

چند روز پیش در خبرهایی که در رسانه های کوردی زبان منتشر شد، باخبر شدیم که مافیای سازمان زحمتکشان کردستان که مدتهاست از جانب مردم انقلابی کردستان ایران و کمونیست ها،” سازمان چاقوکشان” نام گرفته، توسط نیروهای امنیت اتحادیه ی میهنی کردستان عراق (  ئاسایش یه کیه تی ) به طور کامل خلع سلاح شده و تا اطلاع ثانوی تحت کنترل نیروهای اسایش هستند.
ظاهرا این درگیری ها که بین سازمان زحمتکشان شاخه ی توسعه و رفرم است بین نیروهای طرفدار بهرام رضایی که یک لمپن بیش نیست با بخش ریش سفید رهبری صورت گرفته و طوری که در خبرها اعلام می شود این اختلاف بر سر مسائل ” سیاسی و تشکیلاتی ” است. قبول این که اختلاف سیاسی ایی بین این احزاب عقب مانده، بی خط و مرتجع وجود داشته باشد برای مردم کردستان احمقانه است. چون کمتر کسی این جریانات را حزب خطاب می کند و بیشتر انها را با مافیا، باند و چاقوکش خطاب می کنند.
انچه روشن است این است که، افق سوپر ارتجاعی ایی که ناسیونالیسم کورد نمایندگی می کرد به طور کامل تضعیف شده و با تبلیغات قومی و قبیله ایی و ناوچه گری ( فارسی اش را نمی دانم)، نمی توان یک نفر را هم بسیج کرد.  قبله گاه ناسیونالیسم کورد  ” حکومت  مافیایی اقلیم کوردستان ” در این مقطع از پایین ترین اتوریته ی سیاسی برخوردار است و بارها به روی کمونیست ها، ازادی خواهان و مردم بی دفاع که سرنگونی این”حکومت!!!! بهتر است بگویم) بقالی  مافیایی(، را می خواستند اسلحه کشیده و مردم بی دفاع کردستان عراق، جوانان و اقشار رادیکال جامعه را به گلوله بسته و در روز روش به قتل رسانده ا است. در شرایطی که امریکا چند هزار میلیارد دلار در عراق هزینه کرده اما رابطه ی حکومت مافیایی حریم کردستان با جمهوری اسلامی  بسیار بهتر از امریکاست و این نشان می دهد که امریکا و حریم دل خوشی از هم ندارند.  بنابراین ناسیونالیسم کورد ایرانی که سابقا مشتاق امریکا و در انتظار حمله ی نظامی به سرمی برد، به شدت سرخورده شده و احزاب ناسیونالیست کرد ایرانی مقیم کردستان ایران به خاطر بر باد رفتن رویاهایشان،کاری جز چاقوکشی و اسلحه کشیدن علیه یکدیگر به دلیل نداشتن مشغله ی سیاسی و …ندارند.زمانی که ناسیونالیسم کرد ایرانی که برای حمله ی نظامی روز شماری می کرد ، با شروع بحران اقتصادی و افول اقتصاد امریکا و …گزینه ی حمله ی نظامی به ایران جای خود را به مذاکره بر سر مسائل هسته ایی  داد و احزاب  این جبهه دچار سرخوردگی شدند ، در چنین شرایطی است که  برای انکه بتواند تبعات ناشی از این سرخوردگی ها را جبران نمایند به هم می پرند، یکدیگر را به خاطر شکست، های پیاپی استراتژیک  سرزنش کنند، به اشکال مختلف همدیگر را دادگاهی کنند و حتی فراتر از ان دست به چاقو و قمه و اسلحه ببرند . باید اشاره کنم در این دوره  بیش از هر زمانی  سناریوی ناسیونالیسم و قومپرستی کورد دچار کسادی و ناسیونالیسم کورد به مثابه ی یک سناریوی سیاه و دست نشانده ی امریکا تضعیف و رسوا  شده است و دیگر خریدار انچنانی ندارد.
سازمان زحمتکشان که در طول چند سالی که از کومه له جدا شده به دلیل بی افقی سیاسی ،معلق زدن ، چرخش های مداوم وزیگزاگ های پی درپی تاکنون چندین انشعاب و چندین بار چاقو کشی و کلاشی، دزدی ،باند سازی، انواع و اقسام کثافت کاری های دیگر را از سر گذرانده و بارها رهبری و بدنه ی ان علیه یکدیگر چاقو و اسلحه کشیده اند.
زمانی که هزینه ی سرسام اور جنگ عراق و افغانستان برای امریکا خود، بحران اقتصادی در این کشور را تشدید کرد و باعث شد که امریکا از جیب بخورد یا به قول کوردی( له کوپان خوی بله وه ریت)، امکان عراقیزه کردن ایران، برای امریکا غیر ممکن و افقی که، ناسیونالیسم نوکر و کاسه لیس کورد، به ان اویزان شده بود تقریبا به طور کل دچار شکست شد و امریکا به جای حمله ی نظامی، راه گفتگو و مذاکره و سازش با رژیم جمهوری اسلامی را در پیش گرفت.
ناسیونالیسم کورد و سازمان های موسوم به زحمتکشان که جملگی مافیایی بیش نیستند دوباره چرخش زده و این بار هم اخوری با سبز ها ، لیبرال وطنی هاو سلطنت طلب ها و سیاستمداران نان به نرخ روز خور پرو رژیم را در پیش گرفتند که به نوعی با افق سیاسی کوردایتی و ناسیونالیسم کورد سازگار نبود و بدنه ی این تشکیلات را که تا دیروز زیر تاثیر کوردایه تی و قومپرستی تربیت شده بود و امروز ناچار می کرد تا از نوری زاده فاکت بیاورد یا از فلان فعال جنبش لیبرال اسلامی با تناقض روبرو می کرد. این باعث می شد که نوعی دوگانگی در این سازمان پیش بیاید و بین رهبری و بدنه یا بخش هایی از رهبری با بخش های دیگر کنتاک و برخورد و قمه کشی و حتی دست بردن به اسلحه صورت بگیرد. در چند سال گذشته سر همین مسائل تشکیلاتی و سیاسی و چرخش های پیاپی چندین انشعاب صورت گرفت و چندین بار چاقو کشی شد.
مثل روز روشن است که هیچ جریان سیاسی نمی تواند با دروغ و نیرنگ و کار مافیایی و کثافت کاری های دیگر مردم را دور خود جمع کند و برای خود پایگاه توده ایی درست کند. هر حزب و جریانی اگربخواهد جامعه به او اعتماد کند باید با اسم و رسم خود ظاهر شود و تمام حقایق را رو به جامعه به دور از هرگونه عوامفریبی توضیح دهد.
به نظر من این احزاب سیاسی مقیم کردستان عراق دیگر تاریخ مصرفشان گذشته و دیگر این شکل فعالیت در انتظار در کمپ های پناهندگی و کار تکراری و زندگی عشایری و خاله زنک بازی و غیره را نمی توان تلاش برای سازمان دهی انقلاب و رهبری مردم نام نهاد.
اما درگیریهای باند زحمتکشان در چند سال اخیر نه جنبه ی سیاسی دارد و نه  تشکیلاتی. دلایلی که اقراد این حزب برای اختلافاتشان می اورند برای مردم جامعه قانع کننده نیست ، عامل این درگیری ها مسائل دیگری است، اختلاف واقعی همان طور که گفتیم اختلاف بر سر تقسیم غنایم و پول هایی است که از مافیای حکومت حریم می گیرند. چند سال پیش بود که درون سازمان رحمتکشان مادر عبدالله مهتدی که دلقکی بیش نیست ۷۰ هزار یوروی کیوان ثنایی را تو رگ زد و این مسئله یک کیس جنجالی درست کرد و بارها از اقای مهتدی شکایت کرد و چندین بار برای او حکم جلب گرفت.
بنابراین مسائلی که درون این احزاب صورت می گیرد اصلن سیاسی نبوده و نیست، بلکه مسئله تقسیم پول است.روسای این احزاب در کشورهای اروپایی صاحب ویلا و خانه هستند و در بهترین رستوران ها و بارها ابجو می نوشند اما پیشمرگان ناچارند با حداقل امکانات و پول توجیبی همچون پناهنده ها در کمپ زندگی کنند.
تمام نیروهایی که از کومه له جدا شدند و زیرنام سازمان زحمتکشان کار می کنند، بیشتر از انکه منفعتشان با مردم کردستان در یک راستا قرار بگیرد، به جمهوری اسلامی از هر لحاظ نزدیکترند و منفعت مشترک انها با رژیم بیشتر از مردم است.
احزاب موسوم به زحمتکشان بارها اعلام کرده اند که مسئله یی با رژیم جمهوری اسلامی ندارند و بارها از این یا ان جناح جمهوری اسلامی دفاع نموده و بارها اعلام کرده اند که خواهان اصلاح و رفرم در جمهوری اسلامی با حفظ  نظام اسلامی  موجود هستند، اما جمهوری اسلامی همیشه انها را به بازی گرفته و در نشست هایی که با میانجی گری احزاب حاکم در کردستان عراق با این احزاب  داشته اند، همیشه همچون دلقک های بی خاصیت به بازی گرفته شده و نزد مردم جامعه رسوا شده اند.
تمام احزاب موسوم به زحمتکشان و گنده تر از انها هم همواره به دلیل جایگاه طبقاتی شان گول رژیم کثافت اسلامی را خورده اند و حتی رژیم جمهوری اسلامی توانسته است از انها تلفات بگیرد اما باز از حماقت توهم امیزشان نبست به رژیم اسلامی دست نکشیده و همواره سازش کرده اند و می کنند و خواهند کرد.
دیگر کسی این احزاب اردوگاه نشین را مدافع منافع مردم جامعه نمی داند ،انها را جدی نمیگیرد و جمهوری اسلامی  نیز این نیروها را نیروی جدی و خطری برای این خود به حساب نمی اورد. در مقعطعی که کومه له، یک نیروی جدی ،کمونیست و دخالتگر بود، بارها نیروهای پیشمرگ این حزب در روز روشن در شهر سلیمانیه به گلوله بسته می شدند، تهدید می شدند ، به اشکال مختلف رسمی و غیر رسمی تحت تعقیب قرار می گرفتند، اما امروز زمانی که این جریان با شاخه های انشعابی از ان که نام کومه له را بر خود یدک می کشند خطری برای جمهوری اسلامی محسوب نمی شوند و وزنه ایی نیستند واحزاب جدی به حساب نمی ایند، شاخه های انشعابی در بسیاری مواقع همسو با سیاست های رژیم عمل می کنند.  این احزاب دیگر، حزب سیاسی محسوب نمی شوند، مافیایی هستند که یک عده فاسد و بی خاصیت از بالا مشغول تقسیم پولها هستند و بر سر تقسیم ان است که اختلاف پیدا می کنند نه چیز دیگر.
 علیرغم اینکه،جمهوری  اسلامی در شهرهای کردستان عراق هزاران مزدور و اطلاعاتی دارد و نیروهای این رژیم با لباس شخصی و زیر نام کار در کمپانی های تجاری و دزدی مشغول فعالیت هستند، همچنین علیرغم اینکه  ” حکومت حریم کردستان” دارای رابطه ی بسیار نزدیک سیاسی و اقتصادی با این رژیم  کثیف جمهوری اسلامی است ، اما تاکنون این احزاب توانسته اند در خاک کردستان عراق بمانند و در بسیاری موارد به دلیل بی خاصیت شدنشان و بی خطر شدنشان برای رژیم فشاری از جانب رژیم اسلامی به حکومت اقلیم کردستان نیاید.
برخلاف تصورات رایج که گویا ” حکومت حریم” از حضور اپوزیسیون کرد برای گرفتن امتیاز از جمهوری اسلامی استفاده می کند امروز این اپوزیسیون انقدر ضعیف و سرگردان و در بسیار موارد به رژیم نزدیک شده که دیگر قدرتی محسوب نمی شود تا بخواهد با ان توازن قوا را با رژیم حفظ نماید. بنابراین در این شرایط حکومت اقلیم کردستان که ناچار است ماهانه هزینه ی زیادی را به خاطر حضور این نیروها متقبل شود زیاد تمایلی به ماندن انها در خاک کردستان عراق ندارد و همیشه و تحت هر شرایطی به دنبال بهانه ایی بوده تا گوش انها را گرفته و عراق اخراج نماید.
در زمانی که اپوریسیون ایرانی و کورد مقیم کردستان عراق وزنه ایی هم بود اتحادیه ی میهنی نیروهای سپاه پاسداران را پیشقراولی می کرد و تا نزدیک مقر حزب دمکرات می برد . بنابراین وجود اپوزیسیون کرد و ایرانی مقیم کردستان عراق در حال حاضر ربطی به نگه داشتن توازن قوا یا امتیاز گرفتن از جمهوری اسلامی ندارد.
به نظر من انتظار خلع سلاح و حتی تحویل این نیروها به رژیم اسلامی از طرف اتحادیه ی میهنی  و حزب دمکرات کردستان (پارتی)،انتظار دور دستی نبوده و در هنگام انشعاب کمونیسم کارگری  منصور حکمت ان را به کومه له هشدار داده بود، اما باقی مانده ی کومه له به دلیل انکه در تلاش برای برقراری ارتباط نزدیک با این یا ان بخش از اتحادیه ی میهنی و پیدا کردن دوستان حال و اینده بود، این هشدار را جدی نگرفتند و ان را نوعی ترس بیخود به حساب می اوردند.
به نظر من اگر اپوزیسیون ایرانی و حتی کومه له در این سالها، به مثابه ی یار و یاور ” حکومت حریم کردستان” عمل نمی نمود و در اعتراضات رادیکال اجتماعی با سیاست سکوت سرکوب چپ ها،کمونیست ها، کشتار زنان و هزاران جنایت دیگر را نادیده نمی گرفت، خیلی وقت بود از طرف حکومت کوردی متبوعشان دیپورت شده بودند و دست و پا بسته به ایران تحویل داده می شدند،اما این احزاب به خاطر گرفتن مقرری ماهانه از جانب حکومت مافیایی حریم کردستان همیشه سکوت و سازش را بر موضع گیری علیه کشتار کمونیست ها و زنان و سرکوب جنبش های رادیکال اجتماعی ترجیح داده و هم اخوری با احزاب جنایتکار حاکم را برگزیده است.
انچه اینجا لازم است اشاره کنم رو به صفوف کومه له است نه دیگر سازمان های موسوم به کومه له و زحمتکشان، چون به نظر من بیشتر بدنه ی سازمان های زحمتکشان را اقشار لمپنیسم شهری و روستایی تشکیل می دهد که کوچکترین ربطی به سیاست و انقلابی گری ندارند و همیشه به عنوان سیاه لشکر ارتجاع مورد سوء استفاده قرار میگیرند. در مورد کومه له هم که در این سالها از لحاظ تشکیلاتی داری بدنه ی بسیار ضعیف با بافت لمپنی و شعبان بی مخی است باید گفت که بخشی از بدنه ی این تشکیلات که هنوز به سوسیالیستی بودن این جریان معتقد است، لازم است صف خود را از این جریان جدا کند و راه دیگری را در پیش بگیرد . کومه له به مثابه ی چپ ترین این احزاب امروز در کنفرانس ملی کورد همگام با اتحادیه ی میهنی و حزب دمکرات شرکت می کند و روز به روز راست تر از قبل می شود.ماندن در این جریان به سرنوشت سازمان زحمتکشان گرفتار امدن است و بس.
حسن معارفی پور