در یادمان جان‏باحته‏گان دهه‏ی شصت

هر زمان‏که تابستان فرا می‏رسد غمی بس اندوه و جان‏کاه بر دل‏ها می‏نشیند. تابستان دهه‏ی شصت بود؛ دهه‏ی براه اندازی حمام خون در میادین اعتراضی توسط گزمه‏گان سرمایه. جرثومه‏های فساد و تباهی و انگل صفتان، وحشیانه به جان هزاران انسان بی‏دفاع افتادند و تاریخ واقعی خود را با خون بهترین فرزندان این مرز و بوم نوشتند. براستی که آن زمانه و آن دهه، فراموش شدنی نیست و نمی‏توان از یاد بُرد که چگونه عده‏ای از جانیان بشریت به‏همراه جریانات خیانت‏کاری هم‏چون اکثریت و دیگر حامیان سرمایه کمر به نابودی مدافعین آزادی و آزادی‏خواهان در دهه‏ی شصت بستند. دهه‏ای که گرگان جمهوری اسلامی به‏منظور حفظ  و حراست از “انقلاب” تقدیم شده‏ی‏شان، هزاران انسان را در دادگاه‏های فرمایشی و چند ثانیه‏ای به مرگ محکوم نمودند تا به‏قول خود چرخش “ضد انقلاب” را، از حرکت باز دارند. ضد انقلابیون حکومتی و دولتی و غیر دولتی و آن‏هم در صفی واحد، آوای به‏خون ریختن کمونیست‏ها، مبارزین، مخالفین و معترضین را سر دادند و در ادامه‏ی چنین سیاست ارتجاعی‏ای تا توانستند در خیابان‏ها، کمونیست‏ها، مبارزین و مخالفین را به تور انداختند و تا توانستند دستگیر نمودند، تا توانستند بدن‏های‏شانرا در درون زندان‏های مخوف مثله نمودند و تا توانستند، کُشتند.
آری! جامعه‏ی ایران در تابستان سوزانِ دهه‏ی شصت شاهد دهشتناک‏ترین تحرکات ضد انقلابی، زندانبانان، شکنجه‏گران و منادیان سرمایه‏داری وابسته علیه‏ی زندانیان سیاسی در سیاه‏چال‏های رژیم جمهوری اسلامی بوده است؛ زندانیان سیاسی‏ای که جرم‏شان، دفاع از آزادی و برسمیت شناختن پایه‏ای‏ترین مطالبات توده‏های ستم‏دیده بود.

بیش از دو دهه‏ای‏ست که از آن وقایع‏ی تلخ و تاریخی می‏گذرد. دهه و واقعه‏ای که یادآوری آن همراه با غم و اندوه‏ست. روزها و خاطره‏هایی که دل هر انسان آزاده را می‏آزاراند و بر آن است تا روزی تأوان تمامی آن جنایات شنیع را باز پس گیرد. آن روزها و غم‏ها فراموش شدنی و از بین رفتنی نیست و بر خلاف مشاطه‏گران، “نادانان” و مخالفین امروزی جناح‏های رقیب دولتی و استحاله‏گران، نه می‏توان پرونده‏ی عاملین و آمرین چنین جنایاتی را مختومه اعلام نمود و نه می‏توان هم‏کاران، بانیان و مسببین آنرا بخشید. به عبارتی حقیقی‏تر نمی‏توان سخن از حمایت و منفعت میلیون‏ها انسان رنج‏دیده را به‏میان آورد و در همان‏حال، سیاست ترحم و بخشش را در قبال مسببین به فلاکت کشاندن زندگانی کارگران و زحمت‏کشان و کُشت و کُشتار فرزندان‏شانرا پیشه‏ی خود ساخت. رژیم جمهوری اسلامی به‏همراه همه‏ی دار و دسته‏های‏اش مرتکب جنایت شده‏اند و می‏بایست مورد بازخواست قرار گیرند و به سزای اعمال ننگین‏شان برسند.
در یک کلام بخشش و فراموشی اعمال مجریان، مدافعین و هم‏کاران نظام در دهه‏ی شصت به‏معنای فراموشی و پشت پا زدن به آرمان جان‏باخته‏گانی‏ست که در برابر جانیان بشریت ایستادند و جان دادند تا خلق‏شانرا سر افراز نمایند. اگر مدافعین نظام جمهوری اسلامی این‏روزها دارند به تحریف جایگاه حود، مجریان و عاملان چنین جنایاتی می‏پردازند؛ امّا با صراحت تمام باید اعلام نمود که تاریخ به ثبت رسیده را نمی‏توان جابه‏جا و از اذهان عمومی پاک نمود و خط بطلانی بر آن جنایات گسترده کشید.
مگر می‏توان فراموش نمود و بخشید؟ مدارا و آشتی‏ای در کار نیست و همه‏ی سردمداران نظام جمهوری اسلامی با هر جایگاه و مقامی، و همه‏ی مدافعین و هم‏کاران آنان در کُشت و کُشتار زندانیان سیاسی دهه‏ی شصت نقش داشتند و مقصراند و می‏بایست مورد بازخواست و مواخذه قرار گیرند .

شکی در آن نیست که فراوان در وصف جنایت‏کاری‏های رژیم جمهوری اسلامی گفته‏اند و بسیاران، در حول و حوش کُشتار شکنجه‏گران و جلادان رژیم جمهوری اسلامی در درون زندان‏ها نوشته‏اند. باید گفت و زنده نگه داشت آن‏روزها را و در گوشه‏ای از تاریخ ایران حبس ننمود تا نسل‏های حال و آتی بدانند که سردمداران رژیم جمهوری اسلامی به یاری جریانات و عناصر مزدور، در حق بی‏دفاع‏ترین انسان‏ها و آن‏هم در چهاردیواری‏های تحت کنترل و در غل و زنجیر، چه کرده‏اند.
البته ناگفته نماند که پوشه‏ی جنایات رژیم جمهوری اسلامی صرفاً به دهه‏ی شصت خلاصه نمی‏گردد و این رژیم از همان آغازین به‏قدرت رسیدن‏اش و در تمامی دهه‏ها به جان کارگران و زحمت‏کشان، جوانان، دانش‏جویان و زنان افتاده و از همه‏ی قشر و صنف هزینه گرفته است. دلیل چنین اوضاع و سیاستی، به منفعت طبقه‏ی میرنده مربوط می‏شود؛ نمایان‏گر آن است‏که سردمداران رژیم جمهوی اسلامی به‏عنوان حافظان و نگهبانان سرمایه‏های جهانی وظیفه‏ای جز به تباهی کشاندن زندگانی توده‏ها بر عهده نداشته – و ندارند – و هدف‏شان بر آن بوده – و است – تا با ارتکاب جنایت و بگیر و به بندها، و با اتخاذ سیاست‏های سرکوب‏گرایانه، بر میادین متفاوت اعتراضی و مبارزاتی تسلط یابند و مانع‏ی هرگونه تحرکات مخالفت‏جویانه و رادیکال در درون جامعه گردنند. به بیانی زندان‏ها را به این دلیل در دهه‏ی شصت به خون کشیدند تا جامعه را مرعوب نمایند؛ به زندانیان سیاسی به این دلیل حمله نمودند تا مانع‏ی هرگونه تحرکات اعتراضی در چهاردیواری‏ها گردنند؛ دسته دسته زندانیان سیاسی را اعدام نمودند و به گورهای دسته‏جمعی انداختند تا “آرامش” آتی خود را تضمین نمایند. باری، جمهوری اسلامی چنین کرد و مدافع‏ی تداوم و انجام چنین کاری‏ست.

بدون شک والاترین گرامی‏داشت از جانباخته‏گان دهه‏ی شصت و همه‏ی دهه‏ها، در باوری و پایداری به آرمان آنان نهفته می‏باشد. چرا که آنان بدون کمترین مماشات و مداراجوئی‏ با جانیان بشریت و آن‏هم در خفقاق‏ترین دوران ایستادند و مرگ را به سخره گرفتند تا نهال انقلاب کارگران و زحمت‏کشان را آبیاری نمایند. بنابراین لازم و ضروری‏ست تا جدا از افشاء و زنده نگه‏داشتن جنایات شکنجه‏گران و جلادان رژیم جمهوری اسلامی، بر نقش و کارکرد تمامی عاملین، دست اندرکاران و هم‏کاران ریز و درشت چنین وقایع‏ی تلخ و تأسف‏باری تاکید نمود و با تمام وجود و توان، ماهیت درونی آنانرا بر ملا ساخت؛ چرا که جنبش‏های اعتراضی و جوانان باید بدانند، چه کسانی در آن‏دوران و در صف مقدم جبهه‏ی ضد انقلاب، به انقلاب و انقلابیون یورش آورده‏اند و هزاران کمونیست، مبارز و مخالف را از سر راه خود بر داشتند؛ باید بدانند که گذشت زمان نه تنها بر درد و رنج‏های بی‏شمار هزاران مادر، پدر، برادر و خواهر و همه‏ی یاران جانباخته‏گان دهه‏ی شصت نه کاسته است بلکه همواره و همیشه زنده و تازه است.
یادشان گرامی باد!
           
۱۶ سپتامبر ۲۰۱۱
۲۵ شهریور ۱۳۹۰