جنبش کارگری و سازمانیابی ضد سرمایه داری , کدام نوع تشکل یابی؟ یا متشکل شدن کدام جنبش؟

ناصر پایدار
نقطه عزیمت ما در سازمانیابی جنبش کارگری خمیره طبیعی ضد سرمایه داری بودن این جنبش است. ما قرار نیست طبقه کارگر را ضد سرمایه داری کنیم. این طبقه در هستی اجتماعی و در بنیاد شرائط کار و زیست و طبیعت طبقاتی خود ضد سرمایه داری هست. کارگر فروشنده نیروی کار است، استثمار می شود، هیچ حقی در تعیین سرنوشت کار و زندگی خویش ندارد، مزدی که به او پرداخت می شود صرفاً بهای بازتولید نیروی کار وی برای ادامه کار و استثمار شدن و تولید اضافه ارزش برای سرمایه است. موقعیت او به عنوان فروشنده نیروی کار موقعیت یک انسان فرودست ساقط شده از کلیه اشکال حقوق واقعی یک انسان است. او نمی تواند که علیه این وضعیت، علیه این استثمار و ستمکشی و محرومیت ها مبارزه نکند.  مبارزه جبر زندگی اوست و از آنجا که بنیان همه مصائب و سیه روزیها و ریشه تمامی آلام زندگی برده وار وی در عمق وجود رابطه خرید و فروش نیروی کار یا در  موجودیت نظام سرمایه داری قرار دارد، پیکار او علیه وضعیت موجود  نیز لاجرم پیکار علیه سرمایه داری است. تا اینجا از نگاه ماتریالیسم انقلابی جای بحثی نیست و تئوری های مدعی بورژوائی بودن بنیاد جنبش کارگری بالاجبار بار ستیز با روایت انقلابی و مارکسی درک مادی تاریخ را با خود حمل می کنند.

این جنبش ضد سرمایه داری است، اما صرف تضاد میان دو طبقه یا دو نیروی متضاد طبقاتی و اجتماعی دال بر تقابل بالفعل و حی و حاضر آنها برای محو همدیگر نیست. ضدیت طبقه کارگر با استثمار یا نظم تولیدی، اجتماعی و سیاسی مبتنی بر رابطه خرید و فروش نیروی کار نیز به معنای  مقابله حی و حاضر این طبقه برای پایان دادن به وجود بردگی مزدی نمی باشد. کارگر به فروش نیروی کار خود رضایت می دهد، در مقابل تعیین بهای نیروی کارش توسط سرمایه تمکین می کند، زمان کار مقرر از سوی سرمایه را تحمل می نماید، با شدت و سختی و فرسایندگی کار روزانه به میزان زیادی سازش نشان می دهد، در مقابل قوانین فرارسته از مصالح ارزش افزائی سرمایه تسلیم می گردد، به حاکمیت و اقتدار دولت سرمایه داری تن می دهد. کارگر و طبقه او این کارها را انجام می دهند. ضد سرمایه داری بودن کارگر منافی اینها نیست. مسأله اساسی آن است که اولاً.  تمامی این تحمل ها، تمکین ها، سازشها و پذیرفتن ها، تبلور موقعیت ضعیف، پراکنده، بی افق، سردرگم و سطح نازل شناخت و آگاهی طبقه اوست. ثانیاً. کلیه ابعاد و حالات این موقعیت، با بنیاد زندگی و زنده ماندن وی، با تضمین نان و لباس و مسکن و سلامتی او، با ابتدائی ترین آزادی ها و حقوق اجتماعی وی، با آسایش و رشد و تعالی و شرافت انسانی اش و در یک کلام با موجودیت او به عنوان انسان، در تعارض جدی قرار دارد. هر درجه رشد سرمایه، درجه ای از کوچک شدن اوست، هر مقدار قدرت یافتن سرمایه گامی در فروماندگی و مستأصل شدن وی، هر دینار سود بیشتر سرمایه کاهش دیناری از معیشت و رفاه اوست.  کارگر در وجود طبقاتی خویش، از آنچه که هستی اجتماعی اوست رنج می کشد و جنبش کارگری جنبشی علیه کل این وضعیت است. بحث این نیست که طبقه کارگر با سرمایه داری مبارزه می کند یا نمی کند؟ در اینکه چنین می کند جای حرفی نیست. سخن این است که آیا مبارزه او علیه سرمایه داری در راستای تدارک لازم برای محو بردگی مزدی است یا اینکه چنین هدفی را دنبال نمی کند و چنین افقی در پیش روی ندارد. گفتگو اینجاست که جنبش ضد سرمایه داری خودجوش، بی سازمان، ضعیف، بی افق و فاقد آگاهی لازم چگونه بر کمبودها، بر سازش ها، تمکین ها، پراکندگی ها و آسیب پذیریهای خود غلبه می کند؟ اساساً هر کدام از این موضوعات چگونه باید رؤیت و تعمق گردند؟ محتوای هر یک از این ضایعات و آسیب ها چیست، این جنبش چگونه و در چه پروسه ای آگاه می گردد، در چه صورتی افق دار می شود، در کدام بستر فرایند سازمانیابی خود را دنیال می نماید و سرانجام در چه شرائطی و با احراز کدام تعینات واقعی طبقاتی و اجتماعی پیروز می گردد؟ مرکز ثقل بحث اینجاست، کانون تعارض راه حلها و راهبردها در اینجا قرار دارد، تندنس های گوناگون درون و بیرون جنبش کارگری در همین جاست که سنگ بنای افتراق یا قرابت خود را استوار می سازند. رفرمیسم و کمونیسم در همین نقطه علیه هم صف می کشند و فعالین آگاه لغو کار مزدی بر سر همین بزنگاه  جدال واقعی خود را با دلدادگان ماندگاری سرمایه داری، با کل رفرمیسم راست و چپ آغاز می کنند. میدان واقعی مناقشات در اینجاست و پاسخ فعالین لغو کار مزدی به سؤال فوق یا اساسی ترین مسأله مبارزه طبقاتی توده های کارگر،  بسیار شفاف است.

جنبش جاری طبقه کارگر در هر سطحی که هست و در هر درجه ای از انسجام، آگاهی، سازمانیابی و استحکام که قرار دارد بستر حضور مستقیم و دخالت آگاه، وسیع، ارگانیک و جامع الاطراف فعالین ضد سرمایه داری این جنبش است. اینان خود توده فروشنده نیروی کارند، کارگر مولد یا غیرمولدند، در کارخانه، در حمل و نقل، فروشگاه، مدرسه، راه و ساختمان، گمرک، مهدکودک ها، بخش های مراقبت از سالمندان، شهرداریها، در میان توده عظیم بیکاران، در دل ارتش عظیم ذخیره کار، در جمع فعالین کارگری فراری و تحت تعقیب یا زندانی  یا در هر کجای دیگر و در هر قلمرو تولید و کار و فعالیت اجتماعی به سازمان دادن مبارزات طبقه خود علیه اساس سرمایه داری و علیه تمامی مظالم و اشکال ستم و بی حقوقی توده های کارگر در نظام بردگی مزدی مشغولند، در این راستا و برای پیشبرد این هدف تلاش می نمایند، با همزنجیران خود بحث می کنند، برای یافتن همرزمان در سطحی هر چه وسیع تر و سراسری تر به تکاپو می افتند. در متشکل ساختن مبارزات کارگران، در  سازمانیابی اعتصابات و خیزشهای کارگری و در همه اعتراضات و جنب و جوشهای ضد سرمایه داری کارگران هر چه فعال تر و آگاهانه تر حضور می یابند. فعالین لغو کارمزدی در همه این میادین با زبان، قلم، قدم، ارتباط گیری، تشکیل اجتماعات و محافل، آموختن و آموزش دادن، کار آگاهگرانه، تبلیغ، ترویج و همه راههای دیگر، وظائف خویش را دنبال می کنند. اینها همه بدیهیات زندگی و کار و مبارزه آنهاست. نکته اساسی مورد بحث در اینجا چیز دیگری است. اینکه رویکرد سوسیالیستی و برای لغو کار مزدی در هر کدام از این قلمروها و در وسعت و فضای کل این جنبش، راهبردها؛ راهکارها و سیاست هائی را اتخاذ می کند، که محتوای آنها از بیخ و بن، با آنچه که گرایشات دیگر دنبال می کنند، تفاوت دارد.

ما در مبارزات روز توده های طبقه خود برای افزایش دستمزد یا هر مطالبه معیشتی، اقتصادی و رفاهی دیگر با تمامی توان درگیر می شویم. اما، ما همین مبارزه را به میدان وسیع کار آگاهگرانه سوسیالیستی و ضد کار مزدی علیه نظام سرمایه داری و اساس رابطه خرید و فروش نیروی کار بسط می دهیم. همزنجیران ما زیر فشار وضعیت دشوار زندگی