باز هم تحریف ؛ تحریف بس است!!

آقای بهروز  خباز در نوشته ی خود تحت عنوان ”  نکاتی پیرامون یک مصاحبه ”  به تاریخ ۴ سپتامبر ۲۰۱۱ ، متاسفانه مجددا  دست به تحریف زده اند (۱).

 خباز ،بحث خود را اینگونه آغاز می کند “بعد از مصاحبه ی من در برنامه ی چشم انداز، تلوزیون کومله، آقای بهزاد سهرابی مطلبی را با عنوان  “جنبش کارگری نیازمند صداقت است نه تحریف” منتشر کردند. ایشان در آن نوشته اتهام دروغ گویی! را به من نسبت داده است. البته من این جا وارد این نمی شوم که آقای سهرابی که از صداقت و راست گویی دم می زند، چقدر تاکنون در عرصه ی رفتار سیاسی، اجتماعی اش صادق بوده است، باید دید این کلمه ی ” صداقت” بر زبان چه کسی جاری می شود و…. “

از گفته آقای خباز اینگونه استنباط می شود که آدم ها می توانند ذاتا صادق و یا نا صادق باشند! چرا  که به باور ایشان “باید دید که این کلمه “صداقت” برزبان چه کسی جاری است “… هنوز آقای خباز  متوجه نشده است که کلمه صداقت به خودی خود یک واژه انتزاعی  است و تنها زمانی معنی بیرونی پیدا می کند که بر واقعه ای جاری شود و در آن زمان است که صادق و ناصادق بودن گفتار آدمی عیان می شود، پس صداقت گفتار را باید دربر رسی واقعیت  پدیده ها  باز شناخت ،اگر گفته شما درست باشد همه خود را صادق می پندارند و فقط یک آدم دیوانه می تواند خود را دروغ گو و یا ناصادق معرفی کند .

 صادق بودن را نه تنها در گفتار، بلکه باید در متن یک موضوع بر رسی کرد و حکم قطعی را از آن استنتاج نمود ؛ آقای خباز، با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود.

وی در ادامه چنین می نویسد ” اما تصمیم به نوشتن این پاسخ کوتاه را بنا به پیشنهاد برخی از دوستان، به خاطر برخورد وهن آمیز آقای سهرابی گرفتم، در واقع من ناگذیر از پرداختن هر چند کوتاه به آن شدم ، چرا که به باور من پرداختن و درگیر شدن بیش از حد با چنین مجادلات بیهوده ای نه تنها مفید نیست، بلکه پیش از هر چیز اتلاف وقت است، تفرقه را دامن می زند و می تواند ما را از ضرورت های واقعی جنبش کارگری بازدارد.”

از این نوشته چند نتیجه می توان گرفت ، اول اینکه آقای خباز خود هنوز به این درک نرسیده که باید در مقابل  ” برخورد وهن آمیز ” در صدد جواب گو ئی باشد ؛ دیگر اینکه وی تحت تاثیر دیگران دست به انتشار این جوابیه زده است که قطعا نشان از عدم استقلال فکری ایشان را به اثبات می رساند، نه چیز دیگری ؛ و آخر اینکه مشوقان دور اندیش  شما !! دوست دارند شما به این ” مجادلات ” بیهوده ” ” نا مفید” “تفرقه ”  بکشانند و شما تسلیم این رفتار شده اید؛ عجب !!

باز هم تحریف یک واقعیت !

 بهروز  خباز می نویسد” در مقطعی که ماجرای سولیداریتی سنتر در خارج از کشور مطرح شد، من و تعدادی از اعضای هیئت اجرایی نظرمان این بود که نباید وارد مناقشاتی شویم که عمدتاً تقابل گروهی را با خود به یدک می کشد.”

 آقای خباز دوباره در تلاش می باشد تا ثابت کند بحث سولیداریتی سنتر هیچ واقعیتی در جنبش نداشته و برای اثابت ، صورت مسئله را از متن یک واقعیت ، به حاشیه می کشاند و با بیان اینکه این مناقشات خارج از کشوری است ،از یک واقعیت مسلم دوری گزیندو به قول معروف به انحراف بکشاند .لازم به ذکر است که بحث خارج کشوری ( به قول آقا بهروز ) مربوط به سال ۱۳۸۵ می باشد در صورتیکه بحث ارائه شده توسط من  در جنبش کارگری  ودر کمیته بر می گردد به آذر ماه ۱۳۸۷ .(۲)

 (در نوشته قبلی من به این موضوع پرداخته ام و تکرا آن را در اینجا ضروری نمیدانم)

او از من سوال می کند “مگر درآن مقطع کمیته اطلاعیه ای صادر کرد ؟ آقای خباز ، جواب این سوال بعهده کمیته می باشد که در صورت نیاز و صلاح دید می تواند به این سوال شما جوابگو باشد . من جواب سوال هایی را خواهم داد که  قطعا بر آمدی از نظرات شخصی خود من باشد.

آقای خبازدر ادامه  اشاره می کند که :

“نامه ای را که به تاریخ ۲۱/۹/۸۷ در پاسخ به نامه ی ۱۸ آذر ۸۷ شما به هیئت اجرایی    کمیته ی هماهنگی نوشته ام، مؤید همین نکته است، آن نامه ها هم اکنون نزد من موجود است.”(تاکید ار من است)

آقای خباز ، من نمی دانم از کدام نامه حرف می زنید، اما اگر نوشته من خطاب به هیئت اجرائیه بوده است چرا تهدید آمیز آن را عنوان می کنید ؟ شما طوری عنوان کرده اید که گویا اسناد خیانت من به جنبش کارگری را در دستان خود دارید و به قول معرف حق السکوت!! راطلب می کنید؛ به نظر من شما می توانید با کسب اجازه از کمیته هماهنگی( چون طبق گفته شما ، خطاب به هیئت اجرائیه کمیته بوده است ) هرآنچه را که در ارتباط با من است را انتشار علنی دهید .

آقای خباز، تمامی بحث های من در کمیته، چه بصورت نوشته  و چه بصورت شفاهی بر این مبنا بوده که توضیح دهم خطر حضور افرادی با نیات ضد کارگری در جنبش کارگری واقعی بوده و هست و همانطور هم که قبلا اعلام کرده ام من به این امر افتخار می کنم که توانستم تا حدودی  (هر چند بسیار اندک ) به سهم  خود از دخالتگری عوامل سولیداریتی سنتر جلوگیری کنم و “مثلث” شوم آنها را بر هم زنم،هر چند به قیمت دریافت تهمت پلیسی و تمامی تهمت هایی که از طرف افراد ریز و درشت و جیره خواران سرمایه  بر علیه من صادر شد ( ۲)

آقای خباز؛ من بدون ترس از مبانی فکری شما و دیگران تنها بر اساس واقعیت های موجود و بر اساس باور به جنبش کارگری ،بحث خودم را ارائه داده ام و بحث های من در رابطه با سولیداریتی سنتر با امضای شخصی من ، در سایت کمیته هماهنگی و دیگر سایت ها موجود می باشد .

 آقای خباز، هنوز برای من قابل فهم نیست که چرا شما فکر می کنید اگر بر علیه  یک مرکز تا مغز استخوان ضد کارگری  و مزدوران  اجیر شده آنان اعلام نظر شود به معنای عدم استقلال است  ؟ چه رابطه ای بین استقلال یا عدم استقلال یک تشکل ، با اعلام مواضع بر علیه نهاد های سرمایه سالار و امپریالیستی وجود دارد؟

آقای خباز، آیا شما حاضر هستید فقط در باره تاریخچه سولیداریتی سنتر چیزی بنویسید و اعلام نظر کنید ، بدون اینکه اشاره ای به خطر آن در جنبش کارگری داشته باشید ؟ آیا این کار را خواهید کرد؟ چون آنچه شما عنوان می کنید، دال بر این است که شما ضد  مناسبات سرمایه داری جهانی هستید ، آیا فکر نمی کنید تمامی حیله های سرمایه جهانی باید برای کارگران روشن شود ؟ آیا باور به این دارید که کار، آگاه گرانه بخشی از وظائف سوسیالیست ها در جنبشی کارگری است؟ پس وظیفه خود را انجام دهید!

 آقای خباز با اطمینان می نویسد که :

“من کدام اطلاعات غیر واقعی را در آن مصاحبه ارائه   داده ام؟ اهمیت مسئله برای من، چه در آن مقطع و چه در حال حاضر، استقلال تشکیلات کارگری است و نه آن گونه که ایشان می گویند؛ تقویت و یا تضعیف آن جریان خاصی سیاسی!”

 آقای خباز، تمام کسانی که گفتگوی شما را شنیده اند ، گفته های شما را به یاد دارند . البته من تنها به دو مورد از  تحریف واقعیت توسط شما اشاره کرده ام ، چرا که بحث شما در مورد تعریف شورا از نظر کمیته ، بحث بحران در کمیته و چگونگی بر خورد به گرایش لغو کار مزدی و… همه غیر واقعی و بدور ازاصل روند و پروسه جاری در داخل کمیته بود .

آقای خباز می گوید ” اظهار نظر آقای سهرابی در مورد معرفی من از طرف مجری برنامه به عنوان سخنگوی پیشین کمیته ی هماهنگی، بسیار مضحک   می نماید، و نشان دهنده ی اوج تنگ نظری و برخورد هیستریک وی می باشد.”

بهروز عزیز،  من فکر می کنم شما معنی ” مضحک ” ” اوج تنگ نظری” ” هیستریک ” را  نمی دانید  وگرنه از نوشتن آن حتمنا خود داری می کردید ، چرا که هیچ ربطی به موضع مورد اشاره من ندارد .

ختم کلام اینکه ، حقایق سر سخت هستند. بر اساس قانون جاذبه ، هر آنچه را  که از ارتفاع رها کنید،لاجرم بطرف زمین سقوط خواهند کرد. این اجتناب ناپذیر است و با انکارو تحریف ،اصل نیروی جاذبه از بین نخواهد رفت . تحریف بس است .جنبش کارگری نیاز به صداقت دارد.

بهزاد سهرابی

۱۴ شهریور ۱۳۹۰

زیر نویس ها:

(۱)   من نوشته های بهروز خبازرا کپی پیس کرده ام.

http://www.ofros.com/maghale/sohrabi_khabaz.htm  لینک نوشته بهروز خباز .

(۲)   افراد و جریانات بسیاری در صدد بودن که با تهمت  زدن ،خوش رقصی  و با مغلطه کردن ، مباحث خود را به اثبات برسانند. در اینجا  تنها به سه نمونه از آن اکتفا می کنم ، چرا که تعدا افراد و جریانات مدعی به دها نفر می رسند .

 

http://www.ofros.com/etelayee/solicenter_berlin.pdf

http://www.ofros.com/etelayee/moshtarek_agarkomaki.pdf

http://www.ofros.com/etelayee/ettehad_darmoghabl.pdf