تیرماه ۱۳۸۶
فریدون گیلانى
آفتاب جنگل خیز
درختى نبودیم
که به رعدى در غلتد
رگبارى نبودیم
که به فرمان ابرى گردن بگذارد
صدائى نبودیم که در قدم عاشقان
گوش خراش بنشیند
گیاهى نبودیم
که مزرعه را
این گونه که در منظراست
به حشرات کشنده بیالاید
آسمان صافى بودیم ما
که هر سپیده دمى
به پنجره ها دست مى کشید
و پاى گلدان ها جشن مى گرفت
این گونه که تیغ برما کشیده اید
منتظر باشید که از آسمانى دیگر فرود آئیم
و خیابان ها را
پر از شبنم دل آویز کنیم
امروز به رعد شما مى خندیم
فردا
خانه ها را
پراز بوسه هاى دل انگیز مى کنیم
پر از لب هاى بیدار
پر از صداى سرزندهى بهار
و نگاه قشنگ آفتاب جنگل خیز
درختى نبودیم که به رعدى در غلتد
رگبارى نبودیم که به فرمان ابرى گردن بگذارد .
سایهى غزال
تکرار نکن که نمى دانى زمین
مثل پوست کشیده
سیلاب را به خانه ها زده
و رابطه ها را به رگبارى از هم گسسته اند
تکرار نکن که نمى دانى چراغ را
به ض