پنج شعر

تیرماه ۱۳۸۶

فریدون گیلانى

gilani@f-gilani.com

 

آفتاب جنگل خیز

 

درختى نبودیم

که به رعدى در غلتد

رگبارى نبودیم

که به فرمان ابرى گردن بگذارد

صدائى نبودیم که در قدم عاشقان

گوش خراش بنشیند

گیاهى نبودیم

که مزرعه را

این گونه که در منظراست

به حشرات کشنده بیالاید

آسمان صافى بودیم ما

که هر سپیده دمى

به پنجره ها دست مى کشید

و پاى گلدان ها جشن مى گرفت

 

این گونه که تیغ برما کشیده اید

منتظر باشید که از آسمانى دیگر فرود آئیم

و خیابان ها را

پر از شبنم دل آویز کنیم

امروز به رعد شما مى خندیم

فردا

خانه ها را

پراز بوسه هاى دل انگیز مى کنیم

پر از لب هاى بیدار

پر از صداى سرزنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بهار

و نگاه قشنگ آفتاب جنگل خیز

 

درختى نبودیم که به رعدى در غلتد

رگبارى نبودیم که به فرمان ابرى گردن بگذارد .

 

 

سایه‌‌‌‌ى غزال

 

تکرار نکن که نمى دانى زمین

مثل پوست کشیده

سیلاب را به خانه ها زده

و رابطه ها را به رگبارى از هم گسسته اند

 

تکرار نکن که نمى دانى چراغ را

به ض