خشکیدن دریاچه ارومیه فاجعه ای برای میلیونها نفر / گفتگوى انترناسیونال با محسن ابراهیمی

انترناسیونال: محسن ابراهیمی در رابطه با خشک شدن دریاچه ارومیه همانطور که میدانید اعتراضاتی از جانب بخشهایی از مردم به جریان افتاده. قبل از هر چیز توضیح دهید که چه اتفاقی دارد می افتد؟

 

محسن ابراهیمی: دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه داخل ایران، دومین دریاچه شور جهان، بیستمین دریاچه بزرگ جهان است. ۴۰۰ هزار سال عمر دارد و قریب ۶ هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و با ۱۰۲ جزیره  و صدها نوع پرند مثل مرغ آتش و تنجه وحیواناتی مثل گوزن زرد و غیره به مثابه یکی از زیباترین مناطق توریستی جهان ثبت شده است. گِلهای کرانه دریاچه خاصیت درمان برای دردهای مفصلی و بیماری‌های زنان دارد. این دریاچه از طرف یونسکو به مثابه یکی از بهترین اندوخته های طبیعی جهان شناخته شده است. اما مهتر از همه، زندگی میلیونها انسان مستقیم و غیر مستقیم از وضعیت این دریاچه متاثر است. تعداد زیادی از محل کار کردن در پلاژها و قایقهای توریستی و صنعت توریسم این دریاچه زندگی میکردند. مناطقی وسیعی از اطراف این دریاچه به خاطر رطوبت هوای ناشی از حضور این دریاچه جزو مساعدترین مناطق برای کشاورزی و باغداری و دامداری است و به این اعتبار زندگی و معیشت میلیونها انسان مستقیما تحت تاثیر وضعیت این دریاچه است.

این دریاچه، با این همه ارزشهای توریستی، زیست محیطی و اقتصادی و معیشتی، جلوی چشم ناباور و اندوهگین مردم بسرعت در حال خشک شدن است. طوری که در دهسال گذشته تعدادی از جزیره ها به خشکی وصل شده اند. سطحی و سیعی از محیط دریاچه به کویر نمک تبدیل شده است. پلاژها و قایقها به نمک نشسته اند. غلظت شوری آب به نزدیک ۴۰۰ گرم در لیتر رسیده است. عمق  دریاچه در ده سال گذشته ۶ متر پایین رفته است. در جاهایی سطح آب تا ۱۰ کیلومتر عقب نشسته است و به نمکزار تبدیل شده است. تا کنون ۶۰ درصد دریاچه به شوره زار تبدیل شده است و پیش بینی کارشناسان این است که در فاصله پنج تا هفت سال آینده از این دریاچه یک شوره زار و یک کویر نمک عظیم بر جای خواهد ماند. کویری با ۱۰ میلیارد تن نمک. پیش بینی میشود که با خشک شدن این دریاچه، به جای هوای مرطوب، مردم استانهای شمال غربی با طوفانهای وسیع نمک مواجه خواهند شد. طوفانهایی که سطح وسیعی از مراتع و باغها و مزارع را تماما ویران خواهد کرد. در یک جمله، این یک فاجعه زیست محیطی و انسانی است که مستقیما زندگی بیش از ۱۴ میلیون انسان را ویران خواهد کرد.

 

انترناسیونال: چرا این اتفاق دارد می افتد؟ آیا دلایل طبیعی دارد یا دلایل دیگری آنرا توضیح میدهد؟

 

محسن ابراهیمی: مثل همه موارد این جا هم با  دو روایت عمیقا متفاوت مواجه هستیم. روایت حکومت اسلامی و روایت مردم معترض. روایت حکومت این است که خشکسالی و کمبود باران موجب این وضعیت شده است. صاف و ساده حکومت اسلامی با این توجیه میخواهد در مقابل اعتراضات مردم از خود دفاع کند. مردم هم صاف و ساده این روایت را قبول ندارند و آن را یکی دیگر از دروغهای سیاسی شارلاتهای حاکم در ایران میدانند. به  قول مردم، اولا در سال گذشته حجم باران در منطقه بسیار بالاتر بوده است و هیچ بهبودی در وضع دریاچه بوجود نیامده است وثانیا، اگر خشکسالی منطقه سهمی در این وضعیت داشته است چرا دو دریاچه خواهر به نامهای “وان” در ترکیه و “گویجه گولو” (سیوان) در ارمنستان، علیرغم اینکه هر  دو در یک منطقه اکولوژیکی با دریاچه ارومیه قرار دارند و  عمر مشابهی دارند ولی هیچکدام با مشکل مشابهی مواجه نشده اند.  واقعیت این است که ترکیبی از بی اعتنایی مسئولین و نهادهای حکومتی در قبال محیط زیست، زندگی و معیشت مردم، و مهمتر از همه منافع اقتصادی باندهای مختلف حکومتی مسبب این تراژدی شده است. مهمترین موارد اینها هستند:

۱۔  در دو دهه گذشته، علیرغم هشدارهای کارشناسان متعدد، جمهوری اسلامی با راه انداختن پروژه احداث بیش از ۳۵ سد، ورود حجم عظیمی از آب ۲۱ رودخانه منتهی به دریاچه ارومیه یعنی حدود ۵ و نیم میلیون متر مکعب را مسدود کرده است. یعنی عملا شریانهای اصلی خونی که این دریاچه را زنده نگه داشته است را بسته است. این سدها، هیچ  ربطی به ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر تامین آب کشاورزی منطقه ندارد. بلکه یکی از مهمترین پروژه های اقتصادی بود که پشتش مافیاهای اقتصادی حکومتی قرار دارند که از قبل این سدسازیها، میلیاردها دلار پول به جیب زده اند. اگر کسی میخواهد بداند از قبل این پروژه ها چه چیزی نصیب چه کسانی شده است باید به سراغ ارگانها و وزارتهای متنوع نیرو و راه و کشاورزی و مافیاهای اقتصادی متصل به سپاه پاسداران و مهتر و مشخصتر از همه قرارگاه خاتم الانبیا برود که به مثابه یکی از اختاپوسهای اقتصادی حکومت اسلامی، تمام پروژه های زیرساختی و جاده سازی و سد سازی و غیره را در چنگالهای خود داشته اند و دارند. بی دلیل نیست که سران حکومت به سطح وسیعی از اعتراضها  و هشدارهای کارشناسان وقعی نگذاشته اند و این پروژه ها را ادامه داده اند. 

 

باید این را هم اضافه کنم که در مصاحبه با برنامه زنده تلویزیون کانال جدید در همین هفته، محمد شکوهی، به یک  جنبه دیگری از پروژه سد سازی هم اشاره کرد که جای تامل و تاکید دارد. علاوه بر پولسازی از طریق سد سازی، از دو دهه پیش حکومت اسلامی از پروژه های سد سازی در این منطقه یک هدف امنیتی هم داشته است. به این معنا که با سدسازی روی رودخانه هایی که از منطقه کردستان سرچشمه میگیرند، اولا سعی میکرده در امکانات لجیستیکی و تغییر جا و نقل و انتقال نیروهای اپوزیسیون خلل وارد کند و ثانیا، روستاهای زیادی در منطقه را ناگزیر به کوچ اجباری کند و به این ترتیب شرایط را برای نیروهای اپوزیسیون فعال در منطقه محدود کند.

 

 ۲۔ علیرغم هشدارهای جدی کارشناسان محیط زیست در دهه ۶۰ و بعد، جمهوری اسلامی پروژه ساختن جاده و پل میان گذر روی دریاچه ارومیه را عملی کرد. و این کار را با روشی مغایر با مدرنترین تکنولوژی جاده و پل سازی و با اتکا به ابتدایی ترین شیوه جاده سازی انجام داد. بیش از ۵ میلیارد تن خاک و سنگ از کوه زنبیل کنده شد و به دریاچه ریخته شد تا شرق و غرب این دریاچه به هم وصل شود. به این ترتیب  دریاچه به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم شد. یک اکوسیستم آبی یکپارچه به دونیم تبدیل شد. تعادل زیست محیطی دریاچه بر هم خورد. گردش طبیعی آب و اکسیژن و مواد خوراکی که از طریق چرخش آب در حاشیه و کناره های دریاچه انجام میشده تخریب شد و این موجب شد که میزان شوری و غلظت نمک آب در بخش شمالی دریاچه به خاطر عدم تبادل طبیعی آب بین این دو بخش به سرعت بالا برود که منجر به نابودی تنها جاندار آبزی سخت پوست به نام آرتمیا در نیمه شمالی شد. علاوه بر این، آلودگی صوتی و محیط زیستی حاصل از رفت و آمد خودروها امنیت زیستی پرندگان را به هم زد.  و مثل مورد سد سازی، این جا هم پای مافیای اقتصادی در گیر بود که در بالا به آن اشاره کردم. معترضین افشا کرده اند که در پروژه پل میانگذر دریاچه اورمیه شرکتهایی دست اندر کار بوده اند که سرشان به مجتبی خامنه ای وصل است. در یک جمله باید بگویم که این یک مرگ طبیعی و اکولوژیکی نیست که به سراغ دریاچه ارومیه رفته است. قاتلان اسلامی، حکم اعدام این دریاچه را صادر کرده اند. 

 

انترناسیونال: در مورد اعتراضات مردم بگویید. خواست مردم در این اعتراضات چه میباشد؟ آیا قبلا هم در این زمینه حرکتهایی صورت گرفته؟

 

محسن ابراهیمی: اعتراض به این فاجعه زیست محیطی و جنایتی که زندگی بیش از ده میلیون را به خطر انداخته است مدتهاست شروع شده است. بزرگترین اعتراض در فرودین همین امسال در تبریز و ارومیه رخ داد که به درگیری وسیع مردم معترض با نیروهای انتظامی و امنیتی منجر شد. آخرین اعتراض همین هفته در ۵ شهریور رخ داد. هم در تبریز و هم در ارومیه مردم تجمع اعتراضی شکل دادند و مثل همه موارد، حکومت اسلامی افسار اوباشش را باز کرد تا مردم معترض را سرکوب کند. با گاز اشک آور و گلوله ساچمه ای سراغ مردم رفت اما با مقاومت و تعرض متقابل معترضین مواجه شد. مردم در ارومیه با شعار “بی شرف بی شرف” به نیروهای موتور سوار حکومت اسلامی حمله متقابل کردند و مجبور به فرارشان کردند. اعتراض همچنان ادامه دارد. همین هفته هم  در سایتها دعوت به تظاهرات در تبریز و ارومیه شده است. بحثهای درون مجلس اسلامی در رابطه با تامین آب از رودخانه ارس و سیلوند، به این اعتراضات  دامن زده است. ظاهرا عده ای از اوباش درون مجلس طرح دوفوریتی آورده اند که از آب این دو رودخانه کمی آب به دریاچه تشنه بدهند که با رای اکثریت اوباشان مجلس رد شده است.  

 

در اعتراضات تا کنونی شعارهای زیر داده شده است: ارومو گولو سوسوزدی، آذربایجان اویانماسا اتوزدو. (دریاچه ارومیه تشنه است، آذربایجان بیدار نشود باخته است). ارومیه گولو سه سله نیر، سوسوزام هارای هارای. (دریاچه ارومیه فریاد میزند، تشنه ام تشنه ام.) سدلری سیندیرون، ارومو گولون دولدورون (سدها را بشکنید، دریاچه ارومیه را پر کنید). و یکی از شعارهای مهم این هفته این بوده است: ارومو گولو جان ویریر، مجلس اونون قتلینه فرمان ویریر (دریاچه ارومیه جان میدهد، مجلس به قتل آن فرمان میدهد). با این شعار مردم معترض به روشنی اعلام میکنند که میدانند مسئول مستقیم این فاجعه زیست محیطی و انسانی  چیست. مردم میدانند که مسئله مستقیما سیاسی و موضوعی مربوط به دزدان حاکم اسلامی است. بیدلیل نیست که هر اعتراض علیه این وضعیت فورا به تقابل میان معترضین و نیروهای امنیتی حکومت تبدیل میشود. حکومت اسلامی دریاچه ارومیه را به مرگ از تشنگی و مردم منطقه را به بیخانمانی و محرومیت گسترده از معیشتشان محکوم کرده است و مردم هم بدرستی سراغ قاتلان اصلی رفته اند.

 

انترناسیونال: با توجه به همه فاکتورها فکر میکنید میشود از خشکیدن دریاچه اورمیه جلوگیری کرد؟ اگر نه چه اقدامات دیگری برای دفاع از زندگی مردمی که زندگیشان به خطر افتاده میشود انجام داد؟ 

 

محسن ابراهیمی: در پاسخ به این سئوال هم جنبه عملی و علمی کارشناسانه را باید در نظر گرفت و هم جنبه سیاسی اش را. این دو البته در جمهوری اسلامی بشدت به هم مربوط است. کارشناسانی در این مورد میتوانند قابل اعتماد باشند که به طور کامل از حکومت اسلامی و دار و دسته دولتی مستقل باشند و از دسترس تطمیع و تهدید حکومت اسلامی دور باشند. و تازه آنوقت میتوان از نظر علمی به استنتاجات واقعی و راه حلهای واقعی برای کنترل تخریب دریاچه رسید.  تا همینجا از پمپاژ آب از رودخانه ارس و سیلوند و بارورکردن ابرها و غیره صحبت شده است. اما از نظر اکثر کارشناسانی که از همان اول در رابطه با سدها و جاده میان گذر هشدار داده بودند و با بی اعتنایی کامل دولت اسلامی روبرو شده  بودند، باید قبل از هر چیز فکری به سدها و همین جاده میان گذر کرد. و اینجاست که فورا پای منافع اقتصادی همان مافیایی که پروژه سدها و جاده را در دست داشته است به وسط میاید. و روشن است که به خاطر ارتباط تنگاتنگ این مافیای اقتصادی با مافیای سیاسی حاکم، نه تنها هیچ اراده سیاسی از طرف دستگاههای دولتی برای نجات این دریاچه وجود نخواهد داشت بلکه برعکس اراده سیاسی حکومت در مقابل اعتراض به این وضعیت و چاره جویی خواهد بود. همان چیزی که تاکنون بوده است.

 

مسئله فقط این نیست که آیا از نقطه نظر علمی و عملا راهی برای نجات دریاچه وجود دارد؟ مسئله این است که برای پیدا کردن این راه، و مهمتر از این برای پیاده کردن آن باید قبل از هر چیز بودجه و امکانات جامعه را بسیج کرد. بودجه و امکانات جامعه کجاست؟ در چنگال دزدان اسلامی حاکم که ذره ای به محیط زیست و معیشت مردم اعتنایی ندارند و تماما در فکر بالا کشیدن ثروت از قبل خانه خرابی مردم هستند. این همان حکومتی است که ثروت عظیم این کشور را که بخشا توسط همین مردم منطقه مورد بحث تولید شده است خرج احداث امامزاده و تولید آخوند و لشکر ترویج خرافه و حماقت میکند؛ این همان حکومتی است که این ثروت را خرج مسلح کردن آدمکشان حرفه ای اسلامی در لبنان و سوریه و فلسطین میکند؛ این همان حکومتی است که بخشی از درآمدهای کلان همین سدسازیها را خرج نگهداری نیروهای امنیتی میکند تا به سراغ معترضین از جمله معترضین ارومیه  و تبریز بفرستد.  به این اعتبار، وضعیت کنونی این دریاچه و عواقب طبیعی و اقتصادی واجتماعی و انسانی آن مستقمیا محصول سیاستهای حکومت اسلامی و دزدان حاکم است. مسئول مستقیم خشک شدن این دریاچه و به همراه آن خشک شدن منبع معیشت بیش از ده میلیون انسان، نه تنها این بلکه کوچ و آوارگی اجباری این میلیونها انسان خود جمهوری اسلامی است. و مثل همه موارد اینجا هم فقط و فقط اعتراض گسترده و متحد مردم است که میتواند راه نجاتی در این مورد باز کند.

 

علاوه بر این، حتی اگر سیاستهای انسان ستیز دزدان اسلامی حاکم هیچ نقشی در این وضعیت نداشت، و مثلا این وضعیت تماما محصول تحولات طبیعی مثل خشکسالی مورد ادعای رژیم  هم بود، باز هم باید زندگی میلیونها انسانی که به خاطر این تراژدی از بین خواهد رفت را از ثروت این جامعه تامین کرد. باید همه کارگرانی که از محل توریسم این دریاچه گذران میکردند، تمام کشاورزان و باغداران و دامدارانی که به خاطر این وضعیت منبع معیشت خودشان را از دست خواهند داد، تمام خانواده هایی که بی خانمان خواهند شد و هر تک فردی که شغل و درآمد و معیشتش را از دست خواهد داد تحت پوشش قرار گیرند. و به این معنا باید کمر حکومت اسلامی را شکست تا مردمی که زیر این فاجعه کمرشان خم شده است بتوانند قد راست کنند.

 

به این اعتبار باید تاکید کنم که همه چیز منوط به این است که اعتراضات چقدر گسترده و متحد و قدرتمند باشد. اگرچه قربانیان مستقیم و بلافاصله خشک شدن دریاچه، مردم شهرها و روستاهای منطقه وسیعی از استانهای اطراف است اما از لحاظ سیاسی نتیجه تقابل مردم منطقه و جمهوری اسلامی به همه مردم معترض در ایران مربوط است. اینجا هم هر درجه از پیشروی و پیروزی اعتراض مردم، موقعیت اعتراض در سطح سراسری علیه حکومت اسلامی را تقویت میکند و موقعیت حکومت را در قبال مردم معترض تضعیف میکند. میخواهم تاکید کنم که این عرصه مبارزه نباید فقط به مردم منطقه محدود بماند. اعتراض مردم منطقه علیه این سیاستهای ضد انسانی بخشی از اعتراض مردم در سایر نقاط ایران است که دائما در جریان است. باید به هر طریق ممکن و در سطحی وسیعتر از منطقه به این سیاستهای ضد انسانی اعتراض کرد. فاجعه زیست محیطی و انسانی خشک شدن دریاچه ارومیه، یک وجه دیگر از فاجعه عظیمتری است که در کل ایران به زندگی مردم سایه انداخته است: فاجعه ای به نام جمهوری اسلامی. مبارزه و اعتراض برای نجات این دریاچه را هم باید به عنوان بخشی از مبارزه برای نجات از شر این فاجعه عظیمتر یعنی جمهوری اسلامی تلقی کرد.*

 

اول سپتامبر ۲۰۱۱، ۱۰ شهریور ۱۳۹۰