در تاریخ ٢ شهریور خبری از سوی مقامات تامین اجتماعی جمهوری اسلامی منتشر شد مبنی بر اینکه بازنشستگانی که کار میکنند، حقوق بازنشستگیشان قطع خواهد شد. خبری که به روشنی سطح استاندارد نازل و غیر انسانی زندگی در این جامعه را به نمایش میگذارد. درباره این خبر اولین سئوال اینست که چرا کارگر و کارمندی که بهترین سالهای جوانی اش را کار کرده است و از دستمزد ماهانه اش هر ماهه پولی بابت حقوق ایام بازنشستگی، ایامی که انسانها به کهولت میرسند و باید از زندگی انسانی برخوردار باشند، کسر شده است، امروز ناگزیر به کار است تا بتواند گذران زندگی کند؟ همین ابعاد جنایتکارانه تصمیمی که از سوی تامین اجتماعی این رژیم فاشیستی غیر بشری اعلام میشود را بخوبی نشان میدهد. این خبر فرصتی است که نگاهی به وضعیت زندگی بازنشستگان و برخی تاکیدات داشته باشیم.
به آمارها و اظهارات مقامات خود دولت نگاه کنیم. ارقام و گفتههائی که به روشنی شرایط نابسامان زندگی بازنشستگان و اوج توحش این جهان وارونه سرمایه را به نمایش میگذارد. انسانهایی که تمام عمرشان کار کردهاند و وقتی پیر و کهنسال میشوند، بعنوان از کار افتاده به حاشیهای از جامعه پرتاب میشوند. بنا بر آماری دولتی در سال ٨٩ در حال حاضر یک میلیون و ۴٠٠ هزار نفر تحت پوشش صندوق بازنشستگی کشوری قرار دارند. و بنا بر همین آمار حداقل حقوق ٨٠ درصد بازنشستگان تامین اجتماعی ٣۵٣ هزار تومان است و با اعلام اینکه حقوق ٨٠٠ هزار تومان زیر خط فقر است، باید ٨٠ درصد بازنشستگان تامین اجتماعی را زیر خط فقر دانست.
در همین رابطه علی اکبر خبازها رئیس کانون بازنشستگان و مستمری بگیران تامین اجتماعی جمهوری اسلامی در ١٨ فروردین امسال با توجه به افزایش ٢٧ هزارتومان به حداقل حقوق مستمری بگیران میگوید که مستمری بازنشستگان از ٣٠٣ هزار تومان در سال گذشته به ٣٣٠ هزار تومان افزایش مییابد. او در سخنان خود به نرخ یک میلیون تومان بعنوان نرخ اعلام شده خط فقر اشاره میکند.
اینها همه از جمله بحثها و آمارهاییست که در جریان کشاکش و درگیریهای بخشهای مختلف حکومتی و بر سر دزدیهایشان اعلام میشود. ارقام و گفتههایی که تنها گوشه کوچکی از حقیقت و ابعاد فقر و فلاکت حاکم بر جامعه را بیان میکند. چون همانطور که کارگران در طومارهای اعتراضی شان اعلام داشتند، حتی دو میلیون تومان هم کفاف زندگی مردم در این جامعه را نمیکند. بنابراین میتوان به روشنی وضع فلاکتبار بازنشستگان، این جمعیت میلیونی جامعه را دید.
تازه باز بنا بر آماری دیگر از خود جمهوری اسلامی جمعیتی حدود ۴٠ درصد از بازنشستگان که اساسا کارگران کارگاههای کوچک، خانگی، کشاورزی، ساختمانی و طبعا زنان مسنی هستند که تمام طول عمر جوانی خود را در خانه کار کردهاند، از هیچگونه حقوقی بازنشستگیای برخوردار نیستند. جمعیتی عظیم که بطور واقعی در فقر و فلاکت وصف ناپذیر و زیر تحقیر دائمی زندگی میکنند. بسیاری از انسانهای محرومی که ناگزیر به اشتغال به کار در سنین کهولت و یا زندگی در کنار فرزندانشان هستند.
اما آن بخش از بازنشستگان نیز که مستمریای دریافت میکنند، با پولی در سطح حداقل دستمزد، یعنی رقمی در حدود یک چهارم خط فقر موجود یک بخش وسیع محروم جامعه را تشکیل میدهند. حتی بخشی از بازنشستگان به نسبت سنوات خدمت خود رقمی کمتر از حداقل دستمزد عایدشان میشود. تازه آن بخش از آنان هم که به دلیل سنوات بالای کارشان مستمری بیشتری مثلا چیزی در حدود ۵٠٠ تا ۶٠٠ هزار تومان میگیرند، باز زیر خط فقر زندگی میکنند. بدین ترتیب با این سطح از درآمد بازنشستگان نمیتوانند حتی از عهده مخارج اولیه زندگی خود، مسکن، خوراک، پوشاک و هزینه درمان و غیره بر آیند. آنهم بدنبال به اجرا گذاشته شدن طرح هدفمند کردن یارانهها و حمله به معیشت و زندگی کل جامعه، قیمتها چندین برابر افزایش یافته و هر روز نیز گرانتر میشود. درمان و بهداشت که یک بخش مهم هزینههای بازنشستگان است، گرانتر و استانداردش پایینتر و پایینتر آمده است. و این عاقبت آن انسانهایی است که تمام عمرشان را کار کرده و در سن بازنشستگی نیز باید با فقر و فلاکت دست و پنجه نرم کنند.
تازه بسیاری از جاها همین حقوق و مستمری را به بازنشستگان به موقع نمیپردازند. نمونه آن در ذوب آهن اصفهان است که بارها و بارها کارگران بازنشسته جمع شدهاند. جاده بستهاند، تا حقوق برحقشان را از حلقوم کارفرمایان و دولت بیرون بکشند. یک بدهکار بزرگ به صندوق بازنشستگی تامین اجتماعی دولت است که در دعواهای میان دولت و مسئولان تامین اجتماعی جمهوری اسلامی بر سر بالاکشیدن ثروت هنگفتی که از جیب کارگران در این صندوق جمع شده است، صحبت از تعهدات ٣١ هزار میلیارد تومانی دولت است که به جا نیاورده است و این وسط بازنشستگان هستند که قربانی میشوند. دستمزدشان به موقع پرداخت نمیشود. هر روزه از خدمات و درمانشان حذف میشود و بازنشستهای که با این بدبختیها دست به گریبان است و ناگزیر سراغ انجام کار میرود با تهدیدات جانیان اسلامی و مدیران مسئول صندوق بازنشتگی شان روبرو میشود.
این وضعیت معیشتی فقیرانه بازنشستگان است که باعث شده است همانطور که بالاتر نیز اشاره کنم، در سنین پیری مجبور به انجام کار با دستمزد نازل شوند و یا در نزد فرزندان خود زندگی کنند. حال جمهوری اسلامی نه تنها خود را در قبال این بخش از مردم جامعه مسئول نمیداند، بلکه وقتی هم که مجبورند به کاری اشتغال یابند، تهدید به قطع مستمری بازنشستگی خود میشوند. بگذریم پولی که قرار است پرداختش به این کارگران قطع گردد و به آنان پرداخت نشود، پولی است که این کارگران در طول سالهای طولانی کارشان به این صندوق پرداخت کردهاند و اکنون جانیان اسلامی گویی میخواهند صدقه به این کارگران بدهند، کارگر را تهدید به قطع حق و حقوقش میکنند. این دزدی آشکاری است که اینبار این بخش کهنسال جامعه را نشانه گرفته است. مسئولان تامین اجتماعی میگویند اگر گزارش شود بازنشستهای کار میکند، حق بیمه جدید از او میگیرند و حقوقش را نیز تعلیق میکنند. حتی دادخواه مدیر کل تامین اجتماعی اصفهان بیشرمانه میگوید نه تنها مستمری این کارگران قطع میشود بلکه باید حق بیمه جدید نیز به صندوق بازنشستگی بپردازند.
یک نکته جالب در میان این بحث نوع تبلیغاتی است که از سوی جانیان اسلامی صورت میگیرد. گویی این اشتغال بازنشستگان به کار است که جای اشتغال را برای جوانان بیکار تنگ کرده است. جمهوری اسلامی با همین نوع استدلالات همواره کوشیده است که سیاست فاشیستی خود علیه کارگران افغان و اخراج آنان از ایران و فجایعی که برسرشان میآورد را توجیه کند. تبلیغاتی که به راستی یادآور آلمان هیتلری است. با همین تبلیغات در آلمان هیتلری کشتن معلولین و بیماران بخاطر اینکه برای دولت هزینه دارند، مجاز بود. و امروز در جمهوری اسلامی نیز شاهدیم که بیماران را از بیمارستان به بیابان رها میکنند و اینهم ابعاد باور نکردنی فقر و فلاکت بازنشستگان است. اینها همه یک مجموعه است. یک سیاست راست فاشیستی سرمایه داری حاکم در ایران که مسبب همه بدبختیها و مصائب جامعه است.
تاکیدات کجاست
جمهوری اسلامی عامل فقر و فلاکت و بیکاری جوانان و همه مصائبی است که امروز جامعه با آن دست بگریبان است. باید با اعتراضی گسترده پاسخ گستاخیهای مقامات تامین اجتماعی و دولت را مبنی بر تهدید بازنشستگان شاغل و قطع مستمری آنها تحت عنوان مانع شغلی برای جوانان داد. باید جوانان و بازنشستگان و کل جامعه علیه این تبلیغات فاشیستی اعتراض کنند. بیمه بیکاری مکفی برای همه جوانان، بازنشستگی مکفی و انسانی برای همه بازنشستگان، افزایش فوری سطح دستمزدها، خواستهای فوری ما مردم در مقابل گستاخیهای حکومت است. به بیان روشنتر و تا آنجا که موضوع به بازنشستگان بر میگردد از نظر ما همه افراد بالای ۵۵ سال باید از بیمه بازنشستگی دولتی برخوردار باشند. اما یک بیمه بازنشستگی مکفی در حد زندگیای انسانی. اینجاست که خواست محوری افزایش دستمزدها به عنوان مبنایی برای حق و حقوق بازنشستگان، خواست فوری این جمعیت میلیونی محروم جامعه نیز هست و باید باشد. اینجاست که بیش از پیش پیوند منافع کارگران شاغل و بازنشسته را بر سر خواست افزایش دستمزدها میتوان دید. و بطور واقعی خواست افزایش دستمزدها خواست کل کارگران، معلمان ، پرستاران، کارگران بیکار، بازنشستگان و کل حقوق بگیران جامعه است. همانطور که کارگران در طومارهای اعتراضی خود اعلام کردند که حتی با دو میلیون تومان نیز نمیشود زندگی کرد، اعلام کردند که در برابر افزایش چندین برابر قیمتها باید دستمزدها نیز چندین برابر افزایش یابد، اعلام کردند که زیر بار گرانی نمیروند و زندگی انسانی را حق مسلم خود دانستند، بازنشستگان نیز باید وسیعا گرد همین خواستها جمع شوند.
از همین رو یک تلاش دائم فعالین کارگری باید فرا گیر کردن خواست افزایش دستمزدها باشد و بازنشستگان بعنوان بخشی از طبقه کارگر یک پای این جنبش باشند.
یک معضل قابل مشاهده اینست که تماس میان بازنشستگان و فعالین شاغل ضعیف است و اهمیت این موضوع بعضا از جانب خود بازنشستگان و بعضا فعالین کارگری شاغل نادیده گرفته میشود. باید جایگاه و اهمیت این پیوند مبارزاتی را دید و برای ایجاد صف متحدی از مبارزه تلاش کرد. در این زمینه نمونههای قابل توجهی در میان کارگران ذوب آهن اصفهان را شاهد بودهایم. از جمله بعضا کارگران شاغل و بازنشسته در این مرکز کارگری تجمعات اعتراضی مشترکی برپا داشتهاند. اینها همه درسها و تجربیات آموزنده ایست که باید به بخشهای مختلف کارگری انتقال یابد.
بازنشستگان گنجینهای گرانبها از مبارزه و تجربیات مبارزاتی هستند. شرکت آنان در مجامع عمومی کارگران و ارتباط آنان با کارگران شاغل مجرای مناسبی برای انتقال این تجربیات است. خصوصا اینکه بخشی از کارگران بازنشسته بدلیل اینکه هنوز کار میکنند، پیوندشان با محیطهای کار وصل و از محیطهای کار کنده نشدهاند و میتوانند نقش مهمی در مجامع عمومی کارگری و تاثیری گذاری بر تصمیماتش داشته باشند. باید آگاهانه تلاش کرد که بازنشستگان در مجامع٬ محافل و اجتماعات و جلسات کارگران شرکت کنند و امکان یابند که مسائل و مشکلات خود را طرح کنند. کارگران باز نشسته هیچگاه نباید احساس کنند که با مسائل و مشکلات خود تنها رها شدهاند. باید علیه تضیقاتی که بر آنها اعمال میشود وسیعا اعتراض کرد.
در چند ساله اخیر ما شاهد تجمعات بسیاری از جانب بازنشستگان بودیم. این کارگران بارها و بارها تجمع کرده و بر سطح نازل دستمزدشان اعتراض کردهاند. بارها تجمع کرده و حقوقهای پرداخت نشده خود را طلب کردهاند. باید با تمام قدرت از مبارزات کارگران بازنشسته حمایت و پشتیبانی کرد.
بازنشستگان بعنوان کارگرانی که زمانی منبع آفرینش و خلاق نعمات جامعه بودهاند، باید از همه مواهب زندگی برخوردار باشند. حرمت و احترام داشته باشد و بیشترین امکانات جامعه در خدمت رفاه و معیشتشان باشد. از بهداشت و درمان رایگان برخوردار باشند. از مسکن مناسب با تجهیزات لازم زیستی متناسب با تکنولوژی امروز جهان برخوردار باشند. بازنشسته کهنسالی که تحرک بدنی اش کم است و یا احتیاج منظم به درمان و دارو دارد، باید بتواند از هر گونه تسهیلاتی برای نیازهای اولیه زندگی اش برخوردار باشد. و بالاخره اینکه وضعیت کارگران بازنشسته آینهای از استاندارهای جامعه است. دفاع از وضعیت و معیشت بازنشستگان دفاع از این استانداردها ست و مستقیم بر زندگی و معیشت کل کارگران و کل جامعه تاثیر میگذارد.
طبقه کارگر در مبارزه علیه سرمایه داری متوحش حاکم در جبهههای مختلف و وسیعی در جنگ است. نبردی برای پایان دادن به این توحش و برقراری جامعهای که در آن حقوق انسانی همه مردم متحقق شود. یک جامعه سوسیالیستی. در این نبرد گسترده اتحاد و همبستگی همه بخشهای طبقه کارگر از شاغل و بیکار، زن و مرد تا پیر و جوان و بازنشسته همه و همه ضروری است. با صفی متحد و سراسری به این بربریت خاتمه دهیم. *