تنها فرد دغلکاری مثل احمدی نژاد و همپالگیهایش میتوانستند ادعا کنند که با اجرای “طرح هدفمند کردن یارانه ها” مردم ایران از چنگال فقر رها خواهند شد و به آسایش و رفاه دست خواهند یافت. از همان اول هم میدانستند که اجرای این طرح شوک به جامعه وارد میکند و موجب نارضایتی وسیع مردم خواهد شد. تبلیغات “فقر زدایی” را برای این میکردند که به خیال خود این طرح ضد انسانی را به خورد مردم و جامعه بدهند و ترس و نگرانی خود از عواقب اجرای آن را پنهان کنند.
حالا چند ماه پس از اجرای این طرح همه چیز گران شده است. نه فقط حاملهای انرژی که سوبسیدشان حذف شد و قیمت شان افزایش باور نکردنی داشته است بلکه دقیقا همه چیز. از نان، مواد پروتیینی، حبوبات، برنج و قند و شکر گرفته تا سیمان و مسکن و کرایه خانه و بلیط هواپیما و نرخ بلیط مترو و اتوبوس و تاکسی و غیره. اندک یارانه نقدی که جمهوری اسلامی به مردم میدهد با این گرانی سر سام آور عملا بلعیده میشود. تازه پرداخت همین اندک پول هم وضعیت تق و لقی دارد و هر روز یک چیز در موردش گفته میشود. البته دولت احمدی نژاد احتمالا سعی میکند در نگرانی از بروز اعتراضات اجتماعی تا موعد “انتخابات” این یارانهها را به مردم پرداخت کند تا شاید در بازی انتخاباتی وضع تیم و جناحش بهتر باشد.
وضعیت گرانی جهش وار پس از زدن سوبسیدها به حدی است که حالا همه آن را برسمیت میشناسند. کسی نمیتواند انکارش کند. دولت البته تقصیر را به گردن فاکتورهای جهانی میاندازد. و یا میگویند تقصیر گرانفروشان است و یا اینکه میگویند این فقط ” یک جهش تورمی کوتاه مدت” است. اما کارگران و مردم زحمتکش مسبب این وضع را میشناسند. جمهوری اسلامی سرمایه داران با همه جناحهایش مسبب این وضع هستند. اگر حتی مخالفین دولت احمدی نژاد در این مورد انتقاداتی را مطرح میکنند بحث تنها بر سر چگونگی اجرای این طرح ضد انسانی است و نه چیز دیگر. مشکل بر سر گرانفروشی هم نیست. چرا که اگر فروختن غذا به کسی که اگر نخرد از گرسنگی تلف میشود جنایت محسوب میشود، در این صورت باید تاکید کرد که اساس جامعه سرمایه داری بر پایه چنین روابط ظالمانه ای بنا شده است. تولید در جامعه سرمایه داری حتی در پر رونقترین دورانهایش بر اساس معاملهای اینچنینی است که در آن اکثریت بی چیز جامعه در ظاهر از سر رضا و رغبت و در اصل از سر استیصال و گرسنگی به بند استثمار و چهار میخ بردگی کشیده میشوند. نظام سرمایه داری نظامی مبنتی بر جنایتکاری، کلاهبرداری، آدمخواری، دروغگویی و بی شرافتی است. در شرایطی که زندگی مردم در اثر گرانی کمرشکن خرد و خمیر میشود و مردم از گرسنگی تلف میشوند، عدهای دارند در ناز و نعمت غوطه میخورند. آقا زادهها و صاحبان صنایع و کارخانه داران و بانکداران در ایران ماشین پورشه سوار میشوند، برای پارتیهای آخر شب خاویار سرو میکنند و در بلندترین رستوران چرخشی در جهان (رستوران برج میلاد) بستنی روکش طلا با قیمت ٢۵٠ دلار میخورند. این رژیم نماینده این طبقه مفتخور است و اگر سوبسیدها را حذف کردهاند در اساس دارند جان انسانها را قربانی میکنند تا آسیبی به سود سرمایه دار و بساط لفت و لیس آیت اللهها و آقازادهها وارد نیاید. اصولا سرمایه داران و دولتشان وقتی که به فکر راه اندازی تولید و اقتصاد میافتند مشغله شان این نیست که شما از این تولید چه نصیبتان میشود، توجه شان این است که چرخه استثمار نیروی کار بخوبی بگردد و به سود سرمایه اضافه شود و در شرایط بحرانی نیز من و شما تاوان ضررها را بپردازیم تا خدشهای به سود سرمایه داران وارد نیاید.
در هر صورت تا آنجا که به گرانی در ایران بر میگردد برخی اقتصاد دانان پیش بینی کردهاند چنانچه وضع به همین منوال پیش برود ما با یک تورم سه رقمی در کشور مواجه خواهیم شد. سئوال این است که در مقابل این وضع چه باید کرد؟ تا آنجا که صحبت بر سر راه اندازی تولید و اقتصاد بر است باید مبنا واقعا ارتقا سطح زندگی و رفاه مردم باشد. کارگران و مردم زحمتکش باید جواب درخوری به دروغگویی و کلاهبرداری رژیم اسلامی در این مورد بدهند و نگذارند که چوب حراج به زندگی و هستی آنها بزنند. مسئله این است که دستمزدها باید افزایش پیدا کنند، به بیکاران بیمه بیکاری مکفی پرداخت شود، مردم مسکن مناسب داشته باشند، مایحتاج اولیه مردم باید به قیمت مناسب تامین گردد، بهداشت و درمان مجانی برقرار شود، آموزش و پرورش رایگان تامین گردد، و خلاصه همه چیزهایی که شرایط یک زندگی مرفه انسانی را تامین کند باید بلادرنگ مهیا گردد. پاسخ ما به این وضع دفاع از زندگی و منزلت و معیشت در مقابل حرص و آز سرمایه داران و برنامههای ریاضت کشی اقتصادی دولتشان است.
در ثانی برای تغییر این وضع لازم است اراده جمعی ما به حرکت درآید. اراده جمعی حول دفاع از زندگی و معیشت انسانی. بروز این اراده جمعی اشکال متفاوتی میتواند بخود بگیرد. در کشورهایی نظیر تونس و مصر اعتراض به گرسنگی و افزایش قیمتها، اعتراض به فقر و نداری با بروز انقلاباتی همراه بود که منجر به سقوط دیکتاتورها یکی پس از دیگری شد. مردم به خیابان آمدند و قدرت جمعی خود را برای تغییر وضعیت به نمایش گذاشتند. در جایی مثل بولیوی بدنبال اعتراضات وسیع و گسترده مردمی٬ دولت این کشور ناچار شد که طرح خود مبنی بر حذف سوبسید مواد سوختی را پس بگیرد. در اثر این افزایش قیمتها مردم بولیوی به اعتصابات و اعتراضات گسترده ایی دست زدند. منجمله کارکنان امور حمل و نقل بولیوی دست به اعتصاب نامحدود زدند. نانوایان دست از کار کشیدند. کارگران تهدید به انجام راهپیمایی اعتراضی کردند. نهایتا تصمیم افزایش قیمت مواد سوختی لغو شد. در اسرائیل در اعتراض به گرانی مردم خیابانها را طی چندین روز متوالی به تصرف خود در آوردند، چادر زدند و از انتقال قدرت به مردم سخن گفتند و به این تریب توانستند عقب نشینیهایی را به دولت تحمیل کنند. در یونان جنبشی اجتماعی براه فتاده است بنام “ما نمیپردازم” که بیش از نیمی از مردم این کشور را فرا گرفته است. مردم خیلی ساده از پرداخت بعضی هزینهها نظیر عوارض جادهای، بلیط اتوبوس و مترو، هزینههای فوق العاده پزشکی و غیره امتناع میکنند. انتظار میرود که این جنبش اجتماعی در ماه سپتامبر هنگامی که دولت قصد ارائه برنامه دیگری از ریاضت کشی اقتصادی را دارد، گسترش بیشتری بیابد. این جنبش بعنوان قدرت مردم تصویر میشود. دوره دورهای نیست که سرمایه داران و دولتهایشان بتوانند برای خود ببرند و بدوزند و از ما مایه بگذارند. زمان زمان اعمال اراده دسته جمعی مردم در با شکوهتربن اشکال آن است. درست است که سرمایه داران قدرت و ثروت دارند و با زور از منافعشان دفاع میکنند ولی ما هم قدرت عظیم میلیونها کارگر و مردم محروم جان به لب رسیده را داریم که میتواند فرمان پیشروی به سوی یک زندگی انسانی را بدهد. این قدرت لایزال میتواند با الهام از زنان و مردان هم طبقه ای خود در یونان، انگلیس و اسرائیل، مصر و تونس و لیبی و سوریه و اسپانیا راه خود را برای ابراز وجود بیابد و شرایط را به نفع تهیدستان جامعه عوض کند و جامعه ای را از چنگال فقر و نداری، گرانی و گرسنگی، بیکاری و اعتیاد رها سازد.*