شبح تروتسکیزم

در هفته های اخیر نا به هنگام، تمامی گرایش های خرده بورژوا سانتریستی؛ استالنیستی و مائوئیستی دست در دست یک دیگرجای پای مواضع “ضد تروتسکیستی”حزب توده  را پر کردند؛ و از یک پلیمیک عادی و طبیعی بین دو تن از رهبران انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه؛ لنین و تروتسکی، پیراهن عثمان ساخته و ضدیت خود را با مارکسیزم انقلابی و اعتقادات تروتسکی به معرض نمایش گذاشته،و بدین وسیله ظاهراً قصد دارند نشان دهند که نظریات تروتسکستی از پیش علیه مواضع لنین بوده است و ظاهرا! هم اکنون هم باید چنین باشد

 

علت اصلی از زیر خاک بیرون کشاندن خزعبلات حزب توده اینست که آنها از رشد اعتقادات مارکسیزم انقلابی هراسناک شده اند و با ابزار پوسیده حزب توده ای یعنی جعل تاریخ، می خواهند وارد به زغم خود “افشاگری” شده و از این طریق جلوی گسترش عقاید مارکسیزم انقلابی در ایران را مسدود کنند. غافل از اینکه امروزه نسل جوان ایران با کثافات استالینی که تحت عنوان”مارکسیسم- لنینیسم” سال ها به خورد نسل پیش داده شده بود مرزبندی دارد. اعتقادات تروتسکیزم به مثابه نظریات مارکسیزم انقلابی در مقابل گرایشات استالینیستی، مائوئیستی و سانتریستی  در حال رشد است؛ و تاثیرات خود را بر نسل جوان نقداً به جا گذاشته است.

دوم،  شایان ذکر است که لحن پلمیک لنین و تروتسکی در جنبش زنده انقلابی کارگری علیه یک دیگر، یک امر طبیعی است و نمایانگر دشمنی دائمی آنها علیه یکدیگر بهیجوجه نمی باشد. آنچه باید درک گردد اینست که رهبران هر جنبش واقعی کمونیستی می توانند با شدیدترین لحن با یک دیگر در یک مقطع پلمیک داشته باشند و پس از دوره ای حتی در درونی یک تشکیلات علیه دشمن واحد قرار گیرند. در مورد لنین و تروتسکی چنین به وقوع پیوست. تنها استالینیست ها که به تشکیلات بورکراتیک منحط باور داشته، اختلاف سیاسی را با دشمنی شخصی تا حد نا بودی فیزیکی و کشتار یکدیگر منطبق می دانند.

 

اختلافات بین لنین و تروتسکی در سال های قبل از انقلاب اکتبر اساساً بر سر دو مساله بود: یکی نقش حزب و دیگری ماهیت انقلاب آینده روسیه. در مورد حزب، اختلافات بین لنین و تروتسکی از فهم نادرست تروتسکی از پروسه انکشاف آگاهی طبقاتی پرولتاریا نشأت می گرفت. تا حدودی شبیه به روزالوگزامبورگ، تروتسکی در اوایل قرن بیستم در این مورد بینشی عینی گرا داشت. او می گفت: “مارکسیزم به ما می آموزد که منافع پرولتاریا را شرایط عینی زندگی وی تعیین می کند. این منافع چنان نیرومند و چنان اجتناب ناپذیرند که بالاخره پرولتاریا را مجبور خواهند ساخت که آنها را در دایره ی آگاهی خود بیاورد، یعنی تحقق منافع عینی خود را مورد توجه ذهنی خود قرار دهد. “(تروتسکی، تکالیف سیاسی ما، نقل در تئوری لنینیستی سازمان، ارنست مندل، ص ۷)

بر مبنای این چنین جبری گرائی خوش بینانه وی لنین را متهم می کرد که می خواهد حزب را “جانشین” خود طبقه سازد. دقیقاً به علت همین بینش از اجتناب ناپذیری رسیدن پرولتاریا به آگاهی طبقاتی انقلابی بود که وی تا سال ۱۹۱۷ به اهمیت مبارزه خستگی ناپذیر لنین علیه منشویک ها پی نبرد، و اگر چه خود از نظر سیاسی کاملاً مخالف منشویک ها بود، همواره امید داشت که تجربه مبارزات طبقاتی حتی منشویک ها را نیز به مواضع سیاسی صحیح خواهد کشاند. بر این اساس بود که چندین بار از طرق مختلف سعی در ایجاد “وحدت” بین جناح های مختلف سوسیال دمکراسی روسیه داشت. تقریباً تمامی جدل های لنین قبل از ۱۹۱۷ علیه تروتسکی (از جمله مقاله «نقض وحدت در پرده ی فریادهای وحدت‌طلبی») دقیقاً بر سر همین مسأله است. تروتسکی بعداً به این اشتباه خود پی برد و در آثار بعدی خود نیز مکرراً به آن اشاره کرده است.

 

خود تجربه انقلاب روسیه، پس از فوریه ۱۹۱۷، به او آموخت که جای هیچگونه سازش با منشویک ها نیست. لنین خود در این باره در جلسه اول (۱۴ نوامبر ۱۹۱۷) کمیته پتروگراد حزب بلشویک، در بحث خود علیه جناحی از حزب که تشکیل حکومت ائتلافی با منشویک ها و سوسیال رولوسیونرها را پیشنهاد می کردند چنین گفت:

“و در مورد سازش [با منشویک ها و سوسیال رولوسیونرها]، من حتی نمی توانم صحبت در این باره را جدی تلقی کنم. مدت ها پیش تروتسکی گفت که وحدت محال است. تروتسکی این را فهمید و از آن زمان به بعد بلشویک بهتری وجود نداشته است.” (اسناد این جلسه، همانند بسیاری دیگر از اسناد، دچار سانسور استالینیستی شد. کلیشه اصل روسی آن، همراه با ترجمه انگلیسی آن در کتاب مکتب تحریف استالین، نوشته ی لئون تروتسکی، پاس فایندرپرس، ۱۹۷۲، صفحات ۱۰۱ الی ۱۲۳ آمده است.)

 

در مورد اختلاف لنین و تروتسکی بر سر تکالیف انقلاب آتی روسیه، نقش طبقات مختلف در آن و ماهیت دولتی که قادر به تحقق این تکالیف باشد نوشته های مفصل تری موجود است (رجوع شود به سه بینش از انقلاب روسیه، لئون تروتسکی، انتشارات طلیعه، ۱۳۵۳ و نتایج و چشم اندازها، لئون تروتسکی، نشر کارگری سوسیالیستی). فقط می توان اشاره کرد که پس از تغییر جهت گیری حزب بلشویک در بهار ۱۹۱۷، یعنی با بازگشت لنین به روسیه و مبارزه وی علیه “بلشویک های قدیمی” که در این دوره دم از وحدت با منشویک ها و حتی پشتیبانی از حکومت موقت کرنسکی می زدند، با طرح “تزهای آوریل” (وظایف پرولتاریا در انقلاب ما، ترجمه فارسی در جلد دوم قسمت اول منتخب آثار لنین) و قبول آن از طرف حزب پس از مبارزه ای سخت و جامع، دیگر هیچگونه اختلاف اساسی سیاسی بین تروتسکی و بلشویک ها بر سر این مسائل وجود نداشت و بهمین دلیل نیز تروتسکی (و در اثر مساعی وی جناح عظیمی از گرایش مژرایونتسیMezhraiontsy) به حزب بلشویک پیوست. لنین در اکتبر ۱۹۱۷ در کنفرانس پتروگراد بلشویک ها در مورد انتخاب کاندیدای مجلس مؤسسان گفت: “هیچ کس علیه کاندیدائی نظیر تروتسکی بحثی ندارد. اولاً، برای اینکه درست پس از بازگشت [به روسیه] موضع یک انترناسیونالیست را اتخاذ کرد؛ ثانیاً به این دلیل که در میان مژرایونتسی ها برای ادغام آنها [با بلشویکها] فعالیت کرد، و ثالثاً به این علت که در روزهای دشوار ژوئیه کفایت خود را بمنزله ی پشتیبان فداکار حزب پرولتاریای انقلابی به ثبوت رساند. “(نقل شده در کتاب سابق الذکر روی مدودف، ترجمه ی انگلیسی، ص ۳۶)

 

«ضد تروتسکیست» ها یک ایراد دیگری طرح می کنند؛ و آن نقل قول گورگی از لنین در باره ی تروتسکی است. بر مبنای این یک نقل قول است که می خواهند خواننده باور دارد که لنین “حتی در دورانی که تروتسکی به بلشویک ها پیوست و عضو حزب کمونیست بود” هم به “نقش واقعی” وی آگاه بود. بنا به این نقل قول لنین در باره تروتسکی به گورکی گفته است که “تروتسکی با ماست، ولی از ما نیست.”

 

اما این ایراد نیز نادرست است. کسانیکه با نوشته های گورکی و بطور کلی با اوضاع چاپ و “تصحیح” کتب در دوران استالینیستی حتی کمی هم آشنائی داشته باشند می دانند که در این دوره هر چاپ جدید کتابی، از آثار لنین گرفته تا نوشته های ادبی، بنا به اقتضای مبارزات جناح غالب بورکراسی علیه دیگران، از سانسور و جعل جدیدی می گذشت و جانور تازه ای از آب در می آمد. این “نقل قول” گورکی هم از چنین سرنوشت پرفراز و نشیبی گذشته است.

 

گورکی یک ماه پس از مرگ لنین در نشریه Russkii Sovremennik، شماره ۱، ۱۹۲۴، صفحات ۴۴- ۲۲۹، قطعه ای تحت عنوان ولادیمیر لنین منتشر ساخت. این همان نوشته ایست که بعدها تحت عنوان “خاطراتی از لنین”، “اسناد مربوط به یک دوستی”، و یا “لنین” به زبان های مختلف در سال های مختلف چندین بار تجدید چاپ شد. در نوشته اولیه (۱۹۲۴) چنین است: “اغلب از او می شیندم که رفقا را تحسین می کرد. حتی در باره ی آنان که، بنا به شایعات، گویا از حسن توجه شخصی وی برخوردار نبودند، لنین قادر بود با تحسینی مناسب از جدیت شان صحبت کند. از قضاوت مثبت لنین در باره ی یکی از این رفقا تعجب کردم و اشاره کردم که برای بسیاری این قدردانی غیرمنتظره است. «بله، بله، میدانم! هستند کسانی که در باره ی روابط من با او دروغ می گویند. دروغ های بسیاری گفته می شود و به نظر می رسد که بخصوص در باره ی من و تروتسکی زیاد دروغ می گویند.» مشتش را محکم بر میز کوفت و گفت: «و دلم می خواهد که اینان رفیق دیگری به من نشان دهند که قادر باشد در عرض فقط یکسال یک ارتش تقریباً نمونه سازمان دهد، بله، و در عین حال احترام متخصصین نظامی را هم برانگیزد. ولی ما چنین شخصی داریم. ما همه چیز داریم! و معجزات رخ خواهند داد!»”

 

از نظر مدارک تاریخی اکنون دیگر مسجل است و حتی چندین دهه جعل و تحریف تاریخ توسط بورکراسی استالینیستی هم نتوانسته این حقیقت را از صفحه تاریخ پاک کند که نزدیکترین همکار لنین در طی سال های ۱۹۱۷ تا زمان مرگش تروتسکی بود. خود خواندن کتاب جان رید نقش تروتسکی را در رهبری قیام اکتبر روشن می سازد. از آن به بعد نیز نقش وی در ساختن ارتش سرخ و هدایت جنگ داخلی و در رهبری بین الملل سوم نیاز به تفسیل ندارد. در نخستین چهار کنگره جهانی بین الملل سوم تروتسکی جز هیأت نمایندگی حزب بلشویک بود و مسئول تهیه گزارش بحث های مختلف: در کنگره اول هیأت نمایندگی حزب بلشویک مرکب بود از لنین، تروتسکی، زینویف، بوخارین، و چیچرین. تروتسکی مسئول تهیه گزارش مربوط به مانیفست بین الملل کمونیست خطاب به کارگران جهان بود. در کنگره دوم هیأت نمایندگی حزب بلشویک مرکب بود از لنین، تروتسکی، زینویف، رادک، بوخارین، دزرژینسکی، ریگف، ریازانف، تامسکی، کروپسکایا، پکرفسکی، و دیگران. تروتسکی مسئول گزارش مانیفست بود. در کنگره سوم: لنین، تروتسکی، زینویف، کامنف، رادک، بوخارین، ریگف و ۶۵ نفر دیگر. تروتسکی مسئول گزارش بحران اقتصادی جهانی و تکالیف نوین بین الملل کمونیست بود. در کنگره چهارم: لنین، تروتسکی، زینویف و دیگران. تروتسکی مسئول گزارش سیاست اقتصادی جدید شوروی و چشم انداز انقلاب جهانی بود.

 

در طی دوران بیماری اش لنین مکرراً از تروتسکی خواست که مسئولیت بحث هائی را در کمیته مرکزی حزب در غیاب وی به عهده بگیرد. متن بسیاری از نامه های لنین به تروتسکی مبنی بر این نوع پیشنهادات در کتاب مکتب تحریف استالین (صفحات ۵۶ الی ۷۷ متن انگلیسی) آمده است. ولی شاید مهمترین آنها مربوط به مبارزه لنین بر سر مسأله گرجستان باشد. در ۵ مارس ۱۹۲۳ لنین آخرین دو نامه خود را دیکته کرد. یکی به استالین بود که در آن لنین از وی خواسته بود که به علت اهانتی که به گروپسگایا کرده بود از وی عذرخواهی کند. و دیگری خطاب به تروتسکی در مورد مسأله گرجستان. متن هر دو نامه در کتاب مدودف آمده است. (صفحات ۲۲ و ۲۳). ترجمه نامه دوم چنین است:

 

“رفیق محترم تروتسکی

مایلم از شما بخواهم که دفاع از مسأله گرجستان را در کمیته مرکزی به عهده بگیرید. دزرژینسکی و استالین فعلاً این مسأله را “تعقیب” می کنند و من نمی توانم به بیطرفی آنها اطمینان کنم. اتفاقاً درست برعکس. چنانچه موافقت کنید که دفاع از این مسأله را بعهده بگیرید، خیال من راحت خواهد شد. اگر بهر دلیلی نمی خواهید این کار را تقبل کنید. کل مطالب را به من بازگردانید. این بازگرداندن را علامت امتناع شما خواهم دانست.

با بهترین درودهای رفیقانه، لنین”

 

در سال ۱۳۵۵ در پاسخ به احسان طبری ها و گرایشات مختلف خرده بورژوا و مائویستی و چریکی و غیره ی آن دوره،  نوشته ای ارائه دادیم که برای نسل جوان به عنوان یک سند تاریخی شاید مورد استفاده قرار گیرد. این جزوه را مجددا در زیر معرفی می کنم تا ماهیت این گرایشات خرده بورژوا بار دیگر روشن گردد.

شبح تروتسکیزم

سایر مقالات مربوطه:

استالینیزم و تروتسکیزم

نقد «لنینیسم یا تروتسکیسم» نوشته توکل (اقلیت)