آنارشیزم راه رهائی انسانیت نیست! در حاشیه تاثیر آنارشیستها بر منحرف کردن اعتراضات ضد سرمایه

مقدمه:

یکی از تفاوتهای مهم جنبشهای اعتراضی منطقه خاورمیانه و افریقا با جنبشهای اعتراضی در اروپا و آمریکا اینست که در جنبشهای کشورهای غربی ، آنارشیستها نقش ویژه ای ایفا می کنند. امر تازه ای هم نیست. در دوران بعد از سقوط بلوک شرق ، جنبشهای ضد سرمایه داری اروپا و امریکا را در خیابانها، آنارشیستها حداقل دنبال کرده اند و هر جا توانسته اند این جنبشها را تحت تاثیر قرار داده اند. امضایشان توی خیابانها ، آتش زدن ماشینهای پلیس و فروشگاهها و شکستن شیشه هاست و پوشاندن صورتهاشان با ماسک! با طلبهاشان سرو صدا در می آوردند و سرها را برای مدتی برمی گردانند. اکثرا جوانهائی هستند متعلق به طبقه متوسط جامعه با موهای رنگ کرده و آرایشهای متفاوت . شبیه مریخی هائی که وسط جمعیت پریده باشند تعجب مردم را جلب می کنند. این جریانات دهها شاخه و شعبه در اروپا و آمریکا زده اند و هر قدر اعتراضات اروپا نسبت به وضع موجود بیشتر شدت می گیرد اینها هم بیشتر جولان می دهند. نمونه اخر دخالت اینها همان آتش سوزیهای معروف لندن در جریان تظاهرات بی سابقه ۵۰۰ هزار نفری مردم در ماه پیش بود. جای پای اینها را در تظاهرات اسپانیا و یونان و فرانسه هم می توان دید اما در جریان تظاهرات مردم در لندن اینها چهره های واقعی خود و نقش منفی شانرا بیشتر نشان دادند.

حمله به پلیس، شکست شیشه هتلها و فروشگاهها و ایجاد آتش سوزی گسترده ای که این جوانان نقاب پوش عاملش بودند در انگلستان بهترین ابزار شد که  حکومت انگلستان یک حکومت نظامی پنهانی راه بیندازد و با استفاده از شبکه دوربینهای خیابانی و عکس برداریها بیش از ۵۰۰ نفر از اینها را دستگیر کند و رسما اعلام کند که “شورشهای اخیر خیلی صاف و ساده تبهکاری است”.  بیش از ۲۰ ایستگاه پلیس طی چند روز بعد از تظاهرات لندن پر شد از این جوانان و حکومت انگلیس هم اعلام کرده دست از سر اینها بر نخواهد داشت، به دادگاه کشیده خواهند شد و بعد از آزاد شدن هم زیر نظر پلیس زندگی خواهند بود.

به عنوان یک کمونیست کارگری که تاریخ و سابقه آنارشیزم و نقشش را در تخریب جنبشهای اجتماعی و مطالباتی دنبال کرده وظیفه خود می دانم خوانندگان را در جریان بگذارم و توضیح دهم که چرا آنارشیزم نه تنها پاسخی به وضع موجود نیست بلکه فقط وضع موجود را تداوم می دهد:

(۱)تاریخ آنارشیزم

آنارشیزم به مفهوم عامش احتمالا باید با ظهور دولت شروع شده باشد. دولت ابزار سیادت طبقاتی است و آنارشیزم خیلی ساده گرایش انسان یاغی بوده که در برابر دولت ایستاده. این یاغی گری بعدها البته در این حد نماند و گرایشی بالاخره به این سوال که بعد از طغیان و سرنگونی حکومت و دولت چه باید کرد توانست پاسخی بیابد. اما زمان گذشت و خود باعی گری بر علیه حکومتها در بخشی از جامعه شد “هدف”! خود نفی دولت و تمرکز قدرت را اینها اساس مشکلات بشری یافتند و تئوری سیاسی ساختند بر این اساس که “همه حکومتها بدند” و مبارزه یعنی مبارزه همیشگی بر علیه هرگونه حکومت و تحزب! در این معنا ، خود مبارزه شد هدف. این منطق تاریخی آنارشیزم. اما آنارشیزم دوران معاصر با خیزش جنبش کارگری در قرن هجدهم شکل سیاسی گرفت. در انترناسیونال اول کمونیستی ، گرایش آنارشیستی پرودون و باکونین بطور رسمی در برابر تئوری سوسیالیزم مارکس قرار گرفت. آنارشیستها مدعی شدند که نظریه سوسیالیستی مارکس چون متکی بر سازمان قدرت سیاسی سوسیالیستی است در نهایت خودش به دیکتاتوری طبقه سرمایه دار می انجامد و از همانجا سمت حرکتی خودشانرا جدا کردند.

بعد از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ آنارشیستها سهم خودشان را از حکومت لنین جدا کردند و در مقابل این دولت قرار گرفتند و لذا  مورد سرکوب قرار گرفتند. سازماندهی ارتش انقلابی اوکرائین و ایجاد “منطقه آزاد آنارشیستی ” در اوکرائین توسط نستور ماخنو بمدت چند ماه از دستاوردهای آنارشیستهای روس بود.  آنارشیستها سهم مهمی در سازماندهی قیام کارگری کرونشتاد داشتند که توسط ارتش سرخ سرکوب شد.

 

بعد از جنگ جهانی دوم آنارشیزم دوباره در اروپا و امریکا سرکشید. بحرانهای ادواری نظام سرمایه ، جنبشهای اجتماعی دهه ۶۰ میلادی را شعله ورد کرد و عروج آنارشیزم را ممکن ساخت. آنارشیزم نقش مهمی در جنبش “ضد فرهنگ” در فرانسه ایفا کرد که دانشجویان و کارگرها را بمیدان آورد.

در سال ۱۹۶۸ انترناسیونال آنارشیستی در ایتالیا برگزار شد که مرکب از فدراسیونهای آنارشیستی فرانسه، ایتالیا بود.

در حال حاضر جنبشهای متنوع آنارشیستی در اروپا، امریکا و امریکای جنوبی فعالیت دارند و نقش مهمی در تحول سیاسی جنبشهای اجتماعی و فرهنگی آلترناتیو ایفا کرده اند.

به جهت مکاتب آنارشیستی ، می توان آنارشیزم را به آنارشیزم کلاسیک و آنارشیزم پست مدرن تقسیم بندی کرد:

مکاتب مهم آنارشیستی کلاسیک عبارتند از: آنارشیزم اثبات گرا ریشه گرفته از افکار پرودون ، آنارشیزم فردگرا(ماکس استینر)، آنارشیزم اجتماعی(کمونیستی) پیتر کروپتکین و آنارکوسندیکالیزم .

آنارشیزم پست مدرن مباحث زیر را از جمله  ارائه داده است: آنارشیزم چپ نو (جان زرزان) ، ، آنارکوکاپیتالیزم، آنارکوفمینیزم –امیا آرماند، جوسیا وارن( عشق آزاد،آنارشیزم در موضوع همجنس گرائی)

(۲)بن بست منطقی آنارشیزم

اجازه بدهید برای بررسی منطق متناقض آنارشیزم یک نمونه را انتخاب کنم (مقاله نظام جلالی-در سایت آزادی). ایشان می فرماید:

“.. ما در ایران هنوز با یک جنبش آنارشیستی روبرو نیستیم یعنی آنارشیسم در ایران  به یک جنبش گسترده و عمومی در همه عرصه های سیاسی  , اجتماعی و فرهنگی تبدیل نشده است چراکه تازه شاهد رشد نهال اندیشه آنارشیسم در ایران هستیم و اکنون آنارشیسم در ایران محدود به ده ها آنارشیست فعال در خارج و داخل کشور است وبا اینکه مرتب بر تعداد آنها در حال افزوده شدن است ولی با این حال این تعداد نمی توانند ایجاد جنبش کنند ولی از آنجا که گرایشات نادانسته آنارشیستی در بخش زیادی از زنان و جوانان وجود دارد چنانچه آنان با مفهوم آنارشیسم آشنا شوند و خود را آگاهانه آنارشیست بدانند آنگاه جنبش آنارشیستی شکل خواهد گرفت.

از آنجائی که دولتها در مواقع ضروری دست به سرکوب گسترده و وحشیانه مردم می زنند و در این زمینه نیز استثنائی وجود ندارد در نتیجه در عمل و به طور طبیعی بسیاری از انسانها خودشان به این حقیقت رسیده اند و توهمی به هیچ دولتی ندارند و می دانند که هر دولتی در صورت لزوم با ابزار سرکوبش جنبشهای سیاسی و اجتماعی را تحت نام شورش و قانون شکنی سرکوب خواهند کرد .. اگر فردی به دولتها توهم نداشته باشد و مخالف تمامی دولتها باشد و به نقد تمامی احزاب رسیده باشد چراکه احزاب هدفشان کسب قدرت سیاسی و نشکیل دولت و حکومت کردن بر مردم است.

. آنارشیستها هدفشان وعده و وعید دادن و ایجاد مدینه فاضله برای عموم مردم و به جای آنان نیست بلکه هر فردی برای حقوق و آزادی خودش مبارزه می کند و زمانی یک جامعه آنارشیستی می شود که مردم آگاهانه به ضرورت خود سازماندهی و اداره جامعه بدون واسطه و بدون نماینده و بدون دولت و بدون حزب رسیده باشند.”

همانطور که نظام جلالی می گوید، آنارشیزم مخالف هر دولتی است و نفس دولت بودن را معادل سرکوب و قانون شکنی طبقه حاکمه می داند. آنارشیزم مخالف تحزب سیاسی است چون همه احزاب می خواهند به قدرت برسند و این قدرت در ذات خود پلید است. آنارشیزم مردم را به جنبش آگاهانه برای خود سازماندهی بدون واسطه و بدون نماینده فرامی خوانند.

آنارشیزم دچار بن بست منطقی است:

الف: آنارشیستها پاسخ نمی دهند که این جامعه خودگردان آنارشیستی طی چه مراحلی از وضعیت فعلی که حکومت طبقاتی وجود دارد به وضعیت مورد نظر آنها خواهد رسید! از سوئی مخالف تحزب هستند و از سوئی مردم را به “سازماندهی” تشویق می کنند!

ب: آنارشیستها از ضرورت سازماندهی مردم برای ساختن جامعه “خودگردان” صحبت می کنند اما فقط اسم این حزب را “حزب” نمی گذارند! لذا در دیدگاه آنارشیستها همه احزاب بد هستند بجز حزب بی نامی که فعالیتش آنارشیستی است!

ج: آنارشیستها سازمان مادی جامعه ای که بتواند درش خودگردانی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی شکل بگیرد را ارائه نمی دهند. بنوعی کمون اولیه اقتصادی و خودگردان می اندیشند که افق دید طبقات خرده بورژوای عروج نظام سرمایه بود بدون داشتن برنامه مدون رسیدن به آن!

د: آنارشیستها بطور عملی در سازماندهی جامعه برای سرنگونی سیاسی حکومت سرمایه داری نه شرکت می کنند و نماینده طبقه ای می شوند که در این سرنگونی بالاترین سود را می برد یعنی طبقه کارگر. حرکت خودبخودی و بی نقشه و از روی نارضایتی و کاملا بدوی جامعه عصیان زده، حد نهایت آمال و آرزوهای آناشیستهاست .

ه: بطور واقعی خرابکاریها و شیشه شکستنها و ماشین آتش زدنهای آنارشیستها بهترین ابزار را به حکومتهای سرمایه داری می دهد تا معترضین به نظام را “مشتی بزهکار” بنامند و سرکوب مردم را توجیه قانونی کنند.

در مقابل ، کمونیزم کارگری و مداخله گر پاسخ وضع موجود را سازماندهی تمامی جنبشهای مطالباتی می داند درون حزبی که پاسخگوی رادیکال وضع موجود باشد. حزبی که بتواند به قدرت گیری مردم و طبقه کارگر به مرکز سیاست بینجامد. قدرت سیاسی که لازمه عبور از جامعه طبقاتی به جامعه خودگردانی است که آنارشیستها خواهانش هستند و از جهت دهی واقعی جامعه بسویش ناتوان!

با رفیق حمید تقوائی موافقم که در نقد وقایع اخیر لندن می گوید:

“..اما از نقطه نظر شکل  بروز، شورشهای جاری در انگلیس همتراز و هم ارز اعتراضات دیگر نیست، شکل بدوی تر و خام تری است. در این مورد ما با شعارها و خواستهای مشخص اعلام شده، و با اعتصابات کارگری و تظاهرات خیابانی و یا تصرف و چادر زدن در میدانها و غیره مواجه نیستیم، بلکه با فوران خشم مردم روبروئیم که گرچه اعتراض  ریشه ای به پایه های نظم سرمایه را به نمایش میگذارد اما مثل هر عصیان و طغیان دیگری خام، نامتعین و بی هدف است.  طغیانی که، مانند عصیان کارگرانی که در اوایل قرن نوزده ماشینها را درهم میشکستند، قالب سیاسی بخود نمیپذیرد و شعار و مطالبه و هدفی اعلام نمیکند. چنین به نظر میرسد که عده ای صرفا میخواهند جامعه را به هم بریزند و این نقطه ضعفی است که نه تنها به دولت و احزاب دولتی بورژوائی و رسانه هایشان امکان میدهد تا افکار عمومی جامعه را علیه این حرکت بسیج کنند و از یک موصع حق بجانب آنراسرکوب کنند.. این شرایط حتی به احزاب راست افراطی و شبه فاشیست امکان میدهد بعنوان پاسداران نظم و قانون عرض اندام کنند. اخیرا رهبر یک گروه راست افراطی به اسم “لیگ دفاع از انگلیس”، یکی از سازمانهائی که فاشیست  نروژی آندرس بریویک در مانیفستش بعنوان یک منبع الهام بخش از آن یاد میکند،.”

(۳)آنارشیزم راه رهائی انسانیت نیست!

بنظر می رسد پابپای عروج جنبش اعتراضی مردم در اروپا و امریکا، جریانات آنارشیستی هم فرصت طلبانه پا به پیش گذاشته اند تا “احزاب غیر رسمی” خودشانرا سازمان دهند. کارشان را هم تا بحال دیدیم! جوانها را فرابخوانند تا ماسک به چهره بزنند طبل به دست بگیرند و شبانه مغازه ها و ساختمانها را به آتش بکشند! که چه بشود؟ اینطور که مدعی هستند می خواهند “جامعه خودگردان” از بطن این آتش سوزیها و شیشه شکستنها بیرون بیاید! این سیاست را باید افشا کرد و منزوی کرد. این سیاست ربطی به زندگی واقعی به بارزه طبقاتی و به جنبش اعتراضی بر علیه نظم سرمایه ندارد. طغیانی که افقی برای انسانیت نمی سازد. ساختن صحنه های اینچنین جامعه را از آمدن به خیابان می رماند و دست پلیس را برای سرکوب مردم بیشتر باز می کند.

اگر آنارشیستها بتوانند حضور خود را به جنبشهای اجتماعی تحمیل کنند، فاتحه این جنبشها خوانده است. جنبشهای مطالباتی هیچ ربطی به جوانان ماسک به صورتی که شیشه شکستن و ماشین آتش زدن را با مبارزه اجتماعی عوضی گرفته اند ندارند. از سوی دیگر حضور پر رنگ جریانهای آنارشیستی علامت اینست که کمونیزم مداخله جو و مارکسی غائب است. جامعه در تلاطم و تشنه زندگی انسانی بدون داشتن یک افق روشن دست به هر خس و خاشاکی می زند. حاکمیت ، نیروهای تند روی نژاد پرست از یکسو این جامعه را به قهقرا می برند و از سوی دیگر هر قدم گذاری مردم به صحنه خیابان را این گروههای آنارشیستی به خشونت می کشند . همه اینها باعث درجا زدن و به عقب رفتن مردم خواهد بود.

آنارشیزم راهی بجائی نیست. تله ای است که در مقابل مردم معترض پهن شده و باید افشایش کرد و از جلوی راه مردم برداشت! سوسیالیزم با ابزار سازماندهی جنبشهای اعتراضی با تحزب سوسیالیست خواهی مداخله گر و پیدایش دولت سوسیالیستی و نظام شورائی راه حل واقعی وضع موجود است.

منابع دیگر:

آنارشیسم , دولت , سرمایه داری و وضعیت جنبش آنارشیستی در ایران(نظام جلالی)

http://www.azadi-b.com/J/2011/08/post_461.html

لندنی های بد(کانون مدافعان حقوق کارگر)

http://www.azadi-b.com/J/2011/08/post_468.html

حمید تقوایی: تبهکار چه کسی است؟ نگاهی به شورشهای جاری در انگلیس

http://www.wpiran.org/fa/articles/1-ht/1205-1390-05-22-21-26-16.html

مختصری از تاریخ آنارشیزم:

http://en.wikipedia.org/wiki/Anarchism

برخی منابع انگلیسی در مورد آنارشیزم در لندن:

http://libcom.org/news/north-london-solfeds-response-london-riots-09082011

http://www.afed.org.uk/

http://www.afed.org.uk/component/content/article/250.html

http://www.dailymail.co.uk/news/article-1370053/TUC-anti-spending-cuts-protest-200-arrested-500k-march-cut.html

http://whitechapelanarchistgroup.wordpress.com/