“فعال کارگری” خوزستان و فراخوان تسلیم طلبی

ظاهرا صرف “فعال کارگری” بودن سرقفلی‌ای است که به بعضی ها اجازه میدهد که از هر سیاست راست و ارتجاعی‌ای دفاع کنند، بلندگوی صندوق بین المللی پول در جنبش کارگری باشند، و کسی هم بالاتر از گل به آنها نگوید. یک نمونه آن، “فعال کارگری” ما از خوزستان است.

او تحت این عنوان، مبارزات کارگران شرکت واحد را زیر سئوال میبرد، فعالیت تشکلهایی که به همت خود کارگران ایجاد شده را به ریشخند میگیرد، خط چپ و رادیکال در جنبش کارگری را مورد حمله قرار میدهد، کارگران را به تسلیم طلبی آشکار فرامیخواند، و گویا حقانیت اینها را هم از اینجا میگیرد که ایشان “فعال کارگری” در کارخانه است. تازه اولین نکته اینست که اگر قرار است “آهسته و پیوسته” حرکت کرد، اگر قرار نیست زورو و لوک شد و علیه حکومت هم چیزی نگفت، خب چه لزومی دارد بی نام و نشان و زیر نام “فعال کارگری خوزستان” مخفی شد؟ ایشان از چه کسی خودرا مخفی کرده است؟ از حکومت یا از تشکلهای کارگری‌ای که آنها را مورد حمله قرار میدهد؟ وقتی در نوشته قبلی ام گفتم که این سیاست بوی بدی میدهد، آنوقت عباس فرد یکی از مدافعان این خط با لودگی میپرسد، چه بوی بدی، بحث بر سر همین بوی آزار دهنده توطئه و دسیسه علیه کارگران است.

اما این شیوه‌ها قبلا نخ نما و رسوا شده است و ما وظیفه خود میدانیم که نگذاریم کسی با قایم شدن پشت این عنوان، بلندگوی سیاستهای راست و ارتجاعی صندوق بین المللی پول و احمدی نژاد در جنبش کارگری باشد و مثل یک مانع عمل کند. بگذریم که به زعم برخی از چنین مدعیانی، حتی وارد شدن به دایره بحث در عرصه کارگری قلمرویی ممنوعه است، مگر جواز کارخانه‌ای داشته باشی. این گرایشی راست و عقب مانده است که تاریخ و سنت خود را دارد و همه تلاشش اینست که کارگر خود را فقط یک صنف ببیند، کاری به سیاست و تحزب و غیره نداشته باشد و حرف را فقط از کارگر بغل دستش و یا از کسی که فرضا به اسم “فعال کارگری” سخن میگوید بشنود، حتی اگر پرچم تسلیم طلبی را بلند کرده باشند. این گرایش و خطی است که سود مستقیمش برای حکومت است و حتی اگر لازم باشد برای آن هزینه میکند.

همانطور که اشاره کردم اخیرا “فعال کارگری” ما از خوزستان دقیقا با همین ژست به جلو آمده و ظاهرا در پاسخ به نوشته‌ای از من، با کلی آسمان و ریسمان چیدن، لب و اساس حرفش را بیان میکند، که شنیدنی است. البته این را هم بگویم که نوشته او از همان آغاز با همان ادبیاتی شروع میشود که جمهوری اسلامی مخالفین درون حکومتی خودش را تحت عنوان سران فتنه و جریان انحرافی و غیره میزند. ایشان هم فکر میکند که با گفتن سبز و آبی و غیره، میتوان از زیر بار نقدهایی که کرده‌ایم شانه خالی کرد. جالب اینجاست که وقتی سر تا پای نوشته او را میخوانید ذره‌ای خشم و انزجار از جمهوری اسلامی و سرکوبهایش را در آن نمی‌بینید، اما در مقابل، این رادیکالیسم جنبش کارگری است که تحت عنوان زورو بازی و غیره توسط ایشان به تمسخر گرفته میشود. این مبارزات کارگران شرکت واحد است که خشم و عصبانیت ایشان را برانگیخته است و این کسانی مثل من هستند او را خشمیگین کرده چون اعلام کرده‌ایم که بحث اصلی بر سر سندیکا و شورا نیست، بحث حتی در اساس بر سر پیام رضا رخشان به سندیکاهای فرانسه نیست، بلکه بحث بر سر خطی پاسیفیستی و راست است که عملا کنار جمهوری اسلامی ایستاده و چپ و رادیکالیسم را مورد حمله قرار میدهد. من در این نوشته سعی میکنم جای پای این خط و گرایش راست را نشان دهم. از جمله دو پارگراف زیر از نوشته این “فعال کارگری” به روشنی کنه نظرات او را بیان میکند. ایشان در قسمتی از نوشته اش مینویسد:
“نکته دیگر اینکه شما می‌گویید مثلا سندیکای واحد وقتی توانست تشکلی معتبر شود که فراخوان به اعتصاب غیر قانونی سال ٨۴ داد. خوب نتیجه چی شد؟ آیا چنین سندیکایی اصلا و اساسا امروز وجود خارجی دارد؟! مگر نه اینست که رئیس سندیکا آقای اسانلو زندانی شد دیگران گفتند که خوب حالا که به نتیجه رسیده‌ایم و خواسته‌هایمان هم بطور نسبی برآورده شد پس دیگر سندیکا بی سندیکا ورفتند پی کارشان و تنها منصور بی چاره بود که سرش بی کلاه ماند!!

بلکه اگر سندیکای محترم واحد با برنامه‌ای حساب شده و به طور آهسته اما پیوسته جلو میرفت امروز به این روز نمی‌افتاد. جنبش مجامع عمومی کارگران ایران عزیز من زورو یا لوک خوش شانس نمی‌خواهد که بیایند و فورا شمشیر بکشند و طی مدت کوتاهی یا بکشند یا کشته شوند و بعد هم تمام شود و برود پی کارش این چنین اقداماتی فقط حاکمیت را واکسینه می‌کند وبس فقط ضرر است و نتیجه‌ای هم در بر ندارد. امروز زوروها و لوک‌های ما همین آقایان کمیته هماهنگی و اتحادیه آزاد کارگران ایران هستند که اولا برخلاف عناوین عریض و طویلشان تعداد اعضای آنها حتی به انگشتان دست هم نمی‌رسد. ثانیا هیچ گلی به سر خودشان هم نزده‌اند چه برسد به سر ما کارگران کشور.”

می بینید که “فعال کارگری” ما از خوزستان، بعد از حاشیه رفتن‌ها، چگونه کم کم حرف دلش را به زبان می‌آورد و دم خروس بیرون میزند. خطی راست و شکست طلب که همصدا با جمهوری اسلامی عصبانی است از اینکه چرا کارگر شرکت واحد در سال ٨۴ با اعتصاباتش جلو آمد. عصبانی است از تندروی‌ها و بقول ایشان زورو بازی تشکلهای کارگری‌ای که به همت خود کارگران شکل گرفته‌اند و نتیجه عملی همه این به خشم آمدن‌ها نیز صاف و ساده فراخواندن کارگران به تسلیم به سیاستهای احمدی نژاد است. گرایشی نا امید و غلاف کرده که بطور واقعی به قدرت کارگر امید و باوری ندارد و همانطور که در دو پاراگراف مورد اشاره مشاهده میکنید، می‌بینید که به اینجا رسیده است که مبارزه کردن دیگر فایده‌ای ندارد و باید با مبارزات آرام و البته پیوسته جلو رفت تا شاید روزی امام زمان ظهور کند. از همین روست که وقتی هم یکی مثل من از وضعیت انفجاری مراکز کارگری و اعتراضات کارگران سخن میگوید برایش تمسخرآور است، چون از قبل پرچم سفید خود را بلند کرده است.
در همین راستاست که این “فعال کارگری” ما از خوزستان نقطه قدرتهای جنبش کارگری و از جمله اعتصاب با شکوه کارگران شرکت واحد در سال ٨۴ را نه تنها یک نقطه قدرت بلکه حتی ضرر میخواند و این مبارزات را مورد حمله قرار داده و حتی به نفی وجود سندیکای واحد میرسد. در نتیجه سندیکایی که رهبرانش در سطح جهانی و کل جامعه شناخته شده هستند و در بیانیه‌ها و مناسبت‌های مختلف با بیانیه‌ها و با اعتراضاتش جلو آمده و حق و حقوق کارگر را نمایندگی کرده است، برای او کارش تمام شده است. استدلالش هم اینست که ببیند منصور اسانلوی بیچاره در زندان است، اما نمی‌بیند که همین رهبران برای این زندانند که مبارزات خود را به حق دانسته و از خواستهای خود کوتاه نیامده‌اند. بدین ترتیب ایشان از پشت دیوارهای کارخانه، به دنیای بیرون نگاه کرده، و قادر به دیدن کل صحنه سیاسی جامعه و از جمله اهمیت و جایگاه مبارزات باشکوه کارگران شرکت واحد در سال ٨۴ و دستاوردهای آن برای جنبش کارگری و کل جامعه نیست. نمی‌بیند که نفس بمیدان آمدن هزاران کارگر شرکت واحد درست در آغاز ریاست جمهوری احمدی نژاد که اتفاقا او را روی کار آورده بودند تا شمشیر‌ها را از رو ببندد، و با گسترش سیاست ترور و زندان و کشتار و اعدام جامعه را به ارعاب کامل بکشاند، یک شکست سیاسی مهم برای جمهوری اسلامی بود. نمی‌بیند که این کارگران و مردم و در راس آنها مبارزات کارگران شرکت واحد بود که سیاست ارعاب جمهوری اسلامی را همان آغاز با شکست روبرو کرد و در تداوم این مبارزات و گسترش اعتراضات کارگری و کل جامعه بود که جنبش انقلابی مردم در سال ٨٨ به اوج خود رسید و همین امروز نیز جامعه چنین در التهاب مبارزه قرار دارد.
بله جمهوری اسلامی میکوشد با زندان نگاهداشتن رهبران سندیکای شرکت واحد، با فشار هر روزه به این کارگران، برروی این حقایق آشکار خاک بپاشد، و صحبت‌های “فعال کارگری” ما از خوزستان همان پیامی است که جمهوری اسلامی میکوشد با زندان نگاهداشتن رهبران سندیکای شرکت واحد و با فشار هر روزه به این کارگران به جامعه بدهد و بر فضای ارعاب در میان کارگران دامن زند، تا کارگر قدرت مبارزات متحدانه خود و جایگاه و نقش مهم خود را نبیند.

از همین رو برای این “فعال کارگری” مایوس و شکست خورده ما، سخن گفتن از اعتصاب، سخن گفتن از مجمع عمومی، و بیانیه‌ها و اعتراضاتی که از سوی دیگر تشکلهای کارگری اعلام میشود، همه و همه زورو بازی و شمشیر بازی بیحاصل است. با رسیدن به چنین نقطه ایست که او و کسانی مثل او به سخنگویان گرایش راست در جنبش کارگری تبدیل میشوند و عملا کنار احمدی نژاد و جمهوری اسلامی قرار گرفته و کارگر را به مبارزه آرام فرامیخوانند، تا مبادا طوفان شود.

اما طبعا واقعیت جامعه و واقعیت آنچه که در جنبش کارگری میگذرد، چیز دیگری است. واقعیت اینست که جامعه در حال غلیان است، اعتراضات کارگری هر روز گسترده‌تر میشود و در پیشاپیش آن کارگران پتروشیمی ماهشهر اولتیماتوم دو ماهه را برای پاسخگویی به خواستهایشان پشت سر میگذارند. واقعیاتی که دیدن آنها شعف آور است و باید آنها را دید تا بتوان همه این نقطه قوتها را به سکوی پرشی برای پیشروی‌های بعدی تبدیل کرد.

در هر حال نگاهی به دو پاراگراف مورد اشاره “فعال کارگری” ما از خوزستان کافیست که هر خواننده‌ای متوجه شود که بحث بر سر چیست. برای همین است که من در نوشته قبلی نیز به ایشان خاطر نشان کردم که بحث ما با کسی که از قبل پرچم تسلیم طلبی را بلند کرده است، یا با کسانی که مدافع سیاست ریاضت اقتصادی حکومت و له کردن زندگی و معیشت مردم بوده و به مبلغ و بلندگوی سیاستهای صندوق بین المللی پول در میان کارگران تبدیل شده‌اند، صرفا بحث بر سر تشکل و نوع تشکل نیست. چون بسادگی سئوال من اینست که اگر قرار است مدافع سیاست‌های اقتصادی این حکومت باشیم، اگر قرار است با مبارزات آرام و سر به زیر سرگرم رایزنی کردن باشیم دیگر بحث بر سر سندیکا، یا هر شکل دیگری از تشکل به چه کار می‌آید؟ مگر اینکه هنوز در توهم سندیکا بعنوان ظرفی برای مبارزه در چهارچوب مبارزات مسالمت آمیز و قوانین موجود باشیم، که بی پایه بودن چنین خواب و خیالی را نیز مبارزات قدرتمند کارگران شرکت واحد به روشنی نشان داده است. از جمله تشکیل این سندیکا نه در چهارچوب قوانین موجود جمهوری اسلامی، بلکه در حاکمیت جمهوری اسلامی عمل این کارگران عملی غیر قانونی بود. خطایی بود که حتی بخاطر آن چماقداران شورای اسلامی به این سندیکا حمله بردند ومیخواستند زبان اسانلو را ببرند. و اکنون هم رهبران این سندیکا تحت عنوان اخلال در امنیت اجتماعی در زندانند. بنابراین همانطور که در نوشته قبلی هم تاکید کردم، “فعال کارگری” ما از خوزستان و مدافعین دیگر چنین نظراتی، اول سیاست خود را تعیین کرده‌اند و برای پیشبرد آن سیاست است که به سندیکالیسم آویزان شده‌اند، چون فکر میکنند شکل مناسبی از سازمانیابی برای پیشبرد آن سیاستها و مبارزه در چهارچوب نظام موجود است. اینجاست که بحث میرود بر سر سندیکا و شورا و جبهه‌های نبرد ما. اما واقعیت جامعه ایران و جنبش اعتراضی کارگران همانطور که جلوتر نیز اشاره کردم به روشنی پوچی همه این خواب و خیال‌ها را نشان داده است. از همین رو به نطر من هر جایی هم که به فرض سندیکایی با چنین نسخه‌ای که “فعال کارگری” ما می‌پیچید تشکیل شود، یا کارگران از آن عبور کرده و مثل کارگر شرکت واحد ونیشکر هفت تپه آنرا به ظرف اعتراض خود تبدیل خواهند کرد، یا در چهارچوب مبارزات آرام و پیوسته و مدام ایشان به باتلاقی راکت تبدیل خواهد شد، راه سومی برای آن متصور نیست. چون بسادگی سوالی که در مقابل ما قرار میگیرد اینست که مگر نه اینکه هدف از سازماندهی، قبل از هر چیز قدرتمند شدن در نبردی است که میخواهیم به جلو ببریم، بنابراین چرا باید کارگر برای حرکت آرام و پیوسته‌ای که “فعال کارگری” ما از خوزستان فراخوانش را میدهد، لزوما باید متشکل شود؟ از نظر من در هر شکلی و تلاشی برای سازمانیابی توده‌ای کارگری نبرد ما روشن است، نبرد ما با جمهوری اسلامی است که حافظ بندهای استثمار و شرایط برده وار در جامعه است. نبرد ما در مقابل تهاجمات هرروزه این حکومت و بر سر داشتن یک زندگی انسانی است. برای همین است که در برابر هر کسی حال “یک فعال کارگری” که بیاید و آشکارا مدافع سیاست‌های حکومت باشد می‌ایستیم و نقد و افشایش میکنیم.

بدین ترتیب می‌بینیم که نوشته “فعال کارگری” از خوزستان نکات بسیاری برای بحث دارد، اما لب و اساس آن همانطور که تاکید کردیم، فراخون به شکست طلبی و بی عملی است. طبعا روشن است که بیان چنین چیزی مقدماتی لازم دارد که بد نیست نگاهی هم به مقدمه چینی‌های ایشان داشته باشیم. او در این نوشته نیز تلاش میکند توافق ضمنی خود با گرایشات راستی که اخیرا به مبلغین فعال شکست طلبی و سیاستهای اقتصادی احمدی نژآد در جنبش کارگری تبدیل شده‌اند، را از سر توافق با پیام رضا رخشان به سندیکاهای فرانسه و فراخوان آنها به تجمع در مقابل سازمان جهانی کار اعلام کند و این را از نظر خود دریچه خوبی برای حمله به ما که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی در سطح جهانی هستیم، خواهان بسته شدن سفارتخانه‌های این حکومت در همه کشورها هستیم، خواهان بیرون انداختن این رژیم از همه نهادهای بین المللی از جمله سازمان جهانی کار هستیم، یافته است. در حالیکه اتفاقا اینجا هم بحث بر سر صرف پیام رضا رخشان و دفاع از آن نیست، بلکه همانطور که جلوتر اشاره کردم بحث بسیار فراتر از اینهاست. از همین رو در این بخش از بحث نیز ایشان صحبتش را از دفاع از پیام رضا رخشان به سندیکاهای فرانسه شروع میکند، تا ما و همه کسانیکه به فراخوان این سندیکاها پاسخ مثبت دادند را مورد حمله قرار دهد، بدون اینکه حتی کوچکترین اعتراضی به حضور جمهوری اسلامی که اتفاقا موضوع فراخوان این تجمع بود، داشته باشد. و با این دفاع او نیزعملا جمهوری اسلامی را از زیر چتر اعتراضات کارگران در جهان بیرون میکشد.

همچنین در جای دیگری از نوشته “فعال کارگری” ما از خوزستان، آمده است: “وقتی شما و دیگر کسانی که با شما هم نظر هستند حتی نتوانسته‌اید یک تشکل محیط کاری و منسجم درست کنید چگونه می‌خواهید برای آن راه کار مشخص کنید؟!
چگونه می‌توانید به آن کارها و فعالیت‌های کاملا پراکنده و غیر منسجم که انجام می‌دهید عنوان جنبش مجامع عمومی کارگران لقب بدهید؟!”

در این بخش از نوشته ایشان باز می‌بینیم که بحث اساسا چیز دیگری است و او تلاش میکند مرتبا موضوع بحث را عوض کند، تا راه را برای نتیجه گیری‌هایی که جلوتر اشاره کردم، هموار کند. با این حال بد نیست عجالتا به ایشان بگویم که اگر میخواهید ما را ببینید، به قدرت خط چپ و رادیکال در راس جنبش کارگری نگاه کنید. این ما هستیم. جنبشی که هرروزه علیه این رژیم ایستاده و میجنگد. جنبشی که میگوید تشکل کارگری امر خود کارگران است و نیاز به مجوز دولت نیست و ایجادش میکند. جنبشی که از همان آغاز اعلام داشت که در برابر طرح هدفمند کردن یارانه‌های رژیم می‌ایستد و کوتاه نمی‌آید و زندگی انسانی را حق مسلم خود دانست. جنبشی که گفتمان اصلی جامعه را تشکیل میدهد و میگوید جمهوری اسلامی را در کلیتش نمیخواهیم. جنبشی که رژیم را چنین مستاصل کرده و خودشان دارند از اینکه طناب نظام پاره شده، هشدار میدهند. اینها همه تبلیغات و سیاست ما بوده که دائم و دائم به درون جامعه برده‌ایم و بطور واقعی طبقه کارگر و منافع او را نمایندگی کرده‌ایم. سیاستی که جواب گرفته است و امروز می‌بینیم که جنبش کارگری و کل جامعه مترصد فرصتی است که تکلیف این حکومت را یکسره کند. بنابراین از چهارچوب فکریتان بیرون بیایید، به جامعه و به مبارزات کارگران نگاه کنید و منصف باشید، آنگاه جایگاه چپ و ما را می‌بینید.

یک نمونه دیگر نوشته این “فعال کارگری” ما از خوزستان عبارتی است که در زیر میخوانید: “شما خانم دانشفر محترم برای ما بگویید ببینیم با کدام روش می‌خواهید جنبش مجامع عمومی کارگران را هدایت کنید؟ چه برنامه‌ای برای کارگران داشته‌اید ویا ارائه داده‌اید؟ آیا کسانی که خود را پشت القاب عرض و طویلی چون اتحادیه آزاد کارگران ایران و یا کمیته هماهنگی پنهان کرده‌اند و شما و دیگر همکارانشان در واقع مدافع آنها هستید آیا هیچ می‌دانید که طی ۵ یا ۶ سال گذشته حتی نتوانسته‌اید یک سندیکای محیط کار هم بوجود آورید؟!”

اینجا دیگر به روشنی میتوان دید که روی سخن این “فعال کارگری” در واقع من نیستم، بلکه حمله به تشکلهایی است که به زعم ایشان تند رفته‌اند و باید مهارشان کرد. حمله‌ای که سودش مستقیما به جیب جمهوری اسلامی میرود و در هم شکستن چنین تشکلهایی که به همت خود کارگران تشکیل شده‌اند، اتفاقا یکی از پروژه‌های این حکومت است. همانطور که سندیکای شرکت واحد و نیشکر هفت تپه نیز ثمره مبارزات جانانه خود این کارگران است و به جرم همین کار نیز اکنون رضا شهابی، ابراهیم مددی، در زندانند. منصور اسانلو ۴ سال زندان بوده و الان هم بعنوان مرخصی موقتا بیرون است و رهبران سندیکای نیشکر هفت تپه هم به همین جرم از کار اخراج شده‌اند.

اما تا آنجایی که به این جنبه از مساله نیز بر میگردد کارنامه ما روشن است. ما از هر تشکلی که در برابر تهاجمات جمهوری اسلامی و صاحبان سرمایه ایستاده و از حق و حقوق کارگر دفاع کرده است دفاع کرده‌ایم. این را در کوران مبارزات کارگران شرکت واحد و نیشکر هفت تپه و مبارزات هرروزه کارگران، همگان دیده‌اند. ما از طریق تلویزیون و نشریاتمان و مدیای اجتماعی بیشترین کمک را به رساندن صدای اعتراض آنان در سطح جامعه و جهانی داشته‌ایم و کوشیده‌ایم که اخبار مبارزات کارگران و تشکلهایشان را وسیعا انعکاس دهیم. اما اینکه واقعا این “فعال کارگری” کدام اهدافی را به پیش میبرد که تلاش دارد بطور دلبخواهی ما را مدافع بخش معینی از تشکل‌های موجود کارگری و در برابر بخشی دیگر تعریف کند، فقط باید از خودشان پرسید. تنها حرفی که برای من می‌ماند اینست که به ایشان و به مشاورانشان بگویم، این بازی‌ها را کنار بگذارید، و بحث سیاسی تان را بکنید.

آخرین نکته از همین این در و آن در زدن این “فعال کارگری”، سوالی است که ظاهرا به تمسخر در مقابل ما قرار میدهد و در چهارچوب بحث‌های فوق و بعنوان یک علامت سئوال بزرگ از ما در مورد چگونگی ایجاد مجمع عمومی کارگری و راهکارهایمان سوال میکند. غافل از آنکه جنبش کارگری هر روزه دارد عملی بودن و ممکن بودن آنرا با اعتراضات متحد خود نشان میدهد. از جمله کارگران کیان تایر با تشکیل مجمع عمومی بزرگ خود و انتخاب نمایندگانشان و به چالش کشیدن شوراهای اسلامی در این کارخانه جواب این سوال را داده‌اند. اما ایشان این را نمی‌بیند، چون از قبل شکست را به جان خریده است و تصمیم خود را گرفته است.

من به این “فعال کارگری” و همه یارانشان میگویم اگر میخواهید جایگاه مجمع عمومی کارگران و حضور قدرتمند کارگران از طریق تجمعاتشان را ببینید، به اعتراضات هزاران نفره پتروشیمی ماهشهر در فروردین امسال نگاه کنید. آنجا جمع شدن هرروزه این کارگران و قدرت اعتصابشان بود که رژیم را بوحشت انداخت و اکنون نیز چیزی هم که ضامن پیروزی و رسیدن این کارگران به خواستشان است، برپایی منظم مجمع عمومی خود و حضور متحدانه همه کارگران در میدان و نشست منظم نمایندگان منتخب کارگران در سطح مجتمع است. از این طریق است که این کارگران میتوانند هر وقت اراده کنند، کل نیروی کارگران را به میدان آورند و رژیم و کارفرمایان و دولت را وادار کنند که به خواستهایشان گردن بگذارند. این راهکار ما و مضمون اصلی جنگ هرروزه جنبش کارگری در ایران بوده است.

در خاتمه بد نیست تاکید کنم، که اتقاقا بحثهای “فعال کارگری” ما از خوزستان و همنظرانشان امروز بیش از پیش جایگاه مهم مجمع عمومی کارگران را نشان میدهد. چون شکی ندارم که گرایش راستی که عملا کنار سیاستهای راست احمدی نژآد و جمهوری اسلامی قرار بگیرد، گرایش راستی که خود را شکست خورده می‌بیند و کارگر را به تسلیم طلبی فرا میخواند، جایی در میان کارگران ندارد و نمایندگانش منتخب کارگران نخواهند بود و اگر هم قبلا چنین انتخابی شده باشد، کارگران حتما از آن عبور خواهند کرد.*