نقش و کارکرد کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگر

اسد گلچینی
agolchini@yahoo.com
 کمیته های هماهنگی و پیگیری و  دیگر شبکه ها ونهادهای مشابه  بر متن وضعیتی معین و معضلات گریبانگیر جنبش کارگری ایجاد شدند.
 طبقه کارگر در ایران اساسا در یک دهه گذشته به موقعیتی دشوار تر بویژه از لحاظ امنیت شغلی، استخدام دائمی و به رسمیت شناخته نشدن حق و حقوق شناخته شده ی کاری، عقب رانده شد.

 در رابطه بااین وضعیت سنگر و تشکل دفاع از شرایط کار و معیشت و مطالبات خود را نداشته است. جمهوری اسلامی حق سازمانیابی مستقل کارگری و حق تشکل را از کارگران سلب کرد. تلاشهای متعدد کارگران بخشها و  رشته های مختلف به نتیجه مطلوب نرسید. ایجاد تشکل کارگری از نان شب واجب تر است . این را هر فرد و هر انسان علاقمند به مبارزه کارگران تشخیص میدهد. با دیدن این نیاز تعدادی از انسانهای علاقمند به مبارزه کارگران و تعدادی از فعالین کارگری پراکنده در شبکه هایی چون کمیته هماهنگی و یا کمیته پیگیری و غیره دور هم جمع شده اند. طبعا نیت خیلی از این فعالین تلاشی و خدمتی به جنبش کارگری است. اما در دنیای واقعی و در پراتیک عملی نیت انسانها درستی و نادرستی عمل آنها را تعیین نمی کند. هر فعال و هر انسان دوستدار جنبش کارگری که با نیت متشکل کردن کارگران در دو سه سال اخیر پای ایجاد کمیته های هماهنگی و پا پیگیری رفته است، امروز لازمست از خود بپرسد آیا واقعا نهاد ی که ایجاد کرده اند ، در راستای متحد کردن کارگران گامی برداشته است؟. یا برعکس موجب تفرقه و تشتت وفرقه گرایی بیشتر در میان کارگران شده است؟ اکنون وقت آن است ، چه آنها که در این نهادها گردآمده اند و هر کس که امر متحد  و متشکل کردن کارگران را در نظر دارد ، به این مسائل جواب دهد. در چارچوب این ضرورت در این مورد اظهار نظر میکنم. در این نوشته مشخص به کارکرد و نقش کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری میپردازم.
الف : نقش کمیته هماهنگی در جنبش کارگری
اشاره کردم که بخشی از فعالین سیاسی دوستدار طبقه کارگر و بخشی از فعالین کارگری از رشته های پراکنده در کمیته هماهنگی متشکل شده اند. نیت خیلی از آنها تلاش در جهت متشکل کردن کارگران بوده است. طبعا چنین نیتی بسیار مثبت است. ما حکمتیستها از خشت گذاشتن روز خشت هر جریان و فعالینی در راستای تشکل کارگری حمایت میکنیم . اما مسئله این است که تلاش کمیته هماهنگی کمکی به اتحاد و تشکل کارگری نکرده است.ایجاد  هر تشکل کارگری زمینه ها و ملزومات و امکانات خاص خود را میطلبد. واضح بود گردآمدن اختیاری هر تعداد انسان علاقمند به جنبش کارگری و حتی فعال کارگری پراکنده متکی به این ملزومات و امکانات نبود و نیست . میتوان پرسید کمیته هماهنگی میخواهد کدام تشکل کارگری را ایجاد کند؟ تشکل کدام رشته و بخش کارگری را ایجاد کند؟. بر بطن تحرک کارگری کدام بخش ایجاد شود؟ اگر ادعا کند که میخواهد تشکل فرارشته ای و صنفی ایجاد کند، کدام بخشها و رشته های کارگری در ایران را نمایندگی میکند؟ واقعا فعالین کدام بخشهای  مهم  کارگری در آنجا جمع شده و قول داده اند، تشکل مشترکی را ایجاد کنند؟ تجربه سه سال گذشته نشان میدهد، جواب این سئوالات منفی است. کمیته هماهنگی متشکل از فعالینی که یکسرش به کانون نویسندگان  و یکسرش به تعداد محدودی کارگران خباز در کردستان وصل است و هیچ تحرک اجتماعی و مبارزاتی جاری و هیچ رشته و صنف کارگری به طور فوری و عملی آنها را در کنار هم قرار نمی دهد و در بهترین حالت و به طور کلی هواداری از طبقه کارگر نقطه اشتراک آنها است ، به لحاظ پراتیکی نمیتواند عامل ایجاد تشکل کارگری شود.  علیرغ نیت شان به نظر میرسد این دوستان مسیر درستی را برای ایجاد تشکل کارگری انتخاب نکرده اند. به همین دلیل به نتیجه نرسیده اند.
 
اما علاوه بر آن کمیته هماهنگی در گردآوری دوستداران و علاقمندان به جنبش کارگری با  تقسیم بندیهای خودی و غیر خودی  سکتاریستی و فرقه گرایانه عمل کرده است . بر خلاف اسمی که بر خود گذاشتند، نه تنها هماهنگی ایجاد نکرده بلکه موجب ناهماهنگی در میان کارگران بوده و تفرقه ایجاد کرده اند. نمونه برخورد آنها به مراسمهای اول مه و بعضی تحرکات کارگری و به کمپینهای کارگری گویای همین واقعیت است . در نتیجه نه تنها در راستای ایجاد تشکل کارگری عمل نکرده ، بلکه در راستای فعالیت واقعی برای متحد و متشکل شدن گمراهی ایجاد کرده اند. به نظرم هر فعال و مبارز جنبش کارگری اگر بخواهد کارگران را متشکل کند، باید به مکانیسم واقعی این حرکت تکیه کند و اتفاقا مسیر خود را از فعالیتهای فرمال و سکتی و فرقه گرایانه امثال کمیته هماهنگی و پیگیری و …. جدا کند.
کمیته هماهنگی و حزب گریزی 
در بخش بالا مستدل کردم که اقدامات کمیته هماهنگی در راستای تشکل یابی کارگری نیست . یک دلیل عمده آن بی ربطی به مکانیسم عملی و  واقعی ایجاد تشکل کارگری است. اما مشکل کمیته هماهنگی در همین حد نیست . کمیته هماهنگی در واقع محل تجمع فعالین سیاسی کارگری و غیر کارگری با گرایشات متفاوت است. حتی محل یک گرایش سیاسی معین  نیست . اما گرایش سیاسی غیر رادیکال و غیر کارگری و مشخصا حزب گریز بر این نهاد حاکم است.
کمیته هماهنگی منتج از سیاستهایی است که عمدتا بوسیله محسن حکیمی فرموله شده است. این جریان خود را تشکلی ضد سرمایه داری معرفی کرده که یک رگه فکری غیر مارکسیستی و غیر لنینی را نمایندگی میکند. قرار است ضد سرمایه داری باشد، علنی باشد و از اصناف مختلف تشکیل شود. نه تنها برای طبقه کارگر نیازی به حزب کمونیستی و لنینی  نمیبیند،  بلکه تشکلی ایجاد میکند که ضد سرمایه داری است و علنی است و… این در بهترین حالت ایجاد خانه کارگر دیگری است اما با ظاهر چپ. این جریان تحت نام ایجاد تشکل کارگری اتفاقا میخواهد کارگران را از تشکل واقعی خود و از تشکل موثر خود یعنی حزب دور کند.  این جریان اعتقادی به حزب کمونیستی و کارگری که برای زیر
و رو کردن جامعه سرمایه داری و نظام سیاسی اش مبارزه انقلابی و همه جانبه ای را سازمان باید بدهد، ندارد.  ظاهرا اینها را هم با اتکا به مارکس و آشکارا در تقابل با لنین فرموله میکند. معتقد است که "روشنفکران" نمیتوانند برای کارگران "نسخه" بپیچند ( و در نظر داشته باشید که بسیاری از رهبران بزرگ مارکسیست هم روشنفکر بودند) و جالب اینکه خود آقای حکیمی  عضو کانون نویسندگان که  آدم  کلاش و مرتجعی همچون رئیس دانا را هم در کنار دستش دارد خود غیر کارگر و مترجم است . این جریان  به این دلایل چشم دیدن احزاب سیاسی و کمونیست را ندارد و مروج ایجاد سازمانی است که نه شوراست، نه اتحادیه است و نه حزب است وهمه اینها هم هست در شکل قانونی . چنین افکار و تشکیلاتی نه تشکل برای بهبود زندگی و شرایط کار هر روزه کارگر درست میکند و نه  به تشکلی برای گرفتن قدرت سیاسی از بورژوازی اعتقاد دارد و نه جریانی فعال در مبارزات سیاسی و اجتماعی در جامعه خواهد بود که دیگر مردم محروم و مبارز را دور پرچم خود جمع کند. بنا به همین دلایل این تشکل در بسیاری موارد و در تقابل با گرایشات دیگری در جنبش ومبارزات کارگری بشدت فرقه گرایانه عمل کرده است، این ادعای ما نیست بلکه بیلان کار کمیته هماهنگی است که قرار شده است تشکل کارگری را ایجاد کند و چون این به جایی نرسیده است عملا تشکلی با گرایشی سیاسی و در مرز بندی با دیگر گرایشات و جریانات سیاسی و کمونیستها ایجاد کرده اند.  
از نظر ما کارگر هم به تشکل کارگری و توده ای برای مبارزه هر روزه  خود و هم به وجود حزب و برنامه کمونیستی و کارگری برای طبقه کارگر احتیاج دارد.  کارگران بدون حزب کمونیستی، متشکل از کمونیستها و نه صرفا تشکلی براساس آحاد کارگر (آنچه که آقای حکیمی ظاهرا دنبالش هست) و نه بر اساس اصناف کارگری، قادر به هیچ درجه ای از دخالت سیاسی و هیچ بخشی از قدرت سیاسی نخوهند شد. اینها حداکثر  اگر شرایط و سرکوب و خفقان مجالی بدهد موفق به داشتن سندیکا و اتحادیه هایی خواهند شد که سالهای طولانی و نسل اندر نسل  بدون اینکه توانسته باشند تغییری بنیادی در جامعه ایجاد کرده باشند کارگران را سر میدوانند. تشکلی که کارگران را از داشتن حزب و برنامه کمونیستی برای بر پایی سوسیالیسم در جامعه منع میکند اوضاع را دو دستی باز هم به سرمایه داران و احزاب سیاسی رنگارنگ آن که یک لحظه از گرفتن قدرت سیاسی تردید نمیکنند ، تقدیم میکند.  اینها کارگران را کت بسته در وضعیت فعلی نگاه میدارند. و این کار ما نیست. کمیته هماهنگی و رهبران آن عملا کارگران را  سازمان میدهند تا آنها را تفهیم کنند که به حزب کمونیستی و  مبارزه ای سیاسی و انقلابی نپیوندند. برای مثال بیاید یک لحظه به جامعه کردستان سر بکشیم، جامعه ای بشدت سیاسی و بشدت حزبی، احزاب سیاسی در اتکا به جنبش های ملی و کارگری و سوسیالیستی در مقابل رژیم ایستاده اند. کارگران و کمونیستها نظام طبقاتی را به مصاف طلبیده اند. کمیته هماهنگی و اعضایش هم ظاهرا میخواهند   نقشی در این مبارزات ایفا کنند و تشکل کارگری ایجاد کنند.  اما در عین حال با گرایشات وسیعا حزبی شده و سیاسی روبرو هستند و اینجاست که تئوری های ناظر بر کمیته هماهنگی و تشکل ضد سرمایه داری بدون هیچ توضیحی حتی از طرف فعالین آن حذف میشود و عملا اشاعه نظرات ضد مارکسیستی آقای حکیمی در چنین فضایی معلق میماند. به این دلیل ساده که ابتدایی ترین درس مبارزه چه برای بورژواها و چه برای کارگران و کمونیستها پیشبرد مبارزه سیاسی و اجتماعی از راه ایجاد و فعالیت حزب و وجود حزب  است.  گرفتن هر گونه قدرتی از جانب هر طبقه ای صرفا در اتکا به حزب ممکن میشود.
واقعیت این است که همین تشتت و  آشفتگی فکری این جریان، دیر یا زود صفوف نه چندان منسجم کمیته هماهنگی را  به نفع راست و چپ در جامعه تقسیم خواهد کرد. از این نظر کمیته هماهنگی و به اصطلاح "تشکل ضد سرمایه داری" آنها  ابزار مناسب فعالیت کارگر پیشرو نیست فعالین این جریان را باید متوجه سیاست و اهداف غیر کمونیستی و غیر کارگری آن کرد . اعضا و فعالین واقعا متعهد به اتحاد و تشکل و قدرت گیری کارگری میتوانند به سیاست رادیکال و کمونیستی در درون جنبش کارگری بپیوندند.