صدای به گل نشستن چرخهای اقتصاد

داستان اقتصاد جمهوری اسلامی داستان جالبی شده است. گرایشات راست اپوزیسیون و مخصوصا فرقه های راستی که خودرا چپ و کارگری هم مینامند دارند تز و تحلیل ارائه میدهند که اقتصاد جمهوری اسلامی دارد رشد میکند و یارانه ها موفقیت آمیز بوده است و رژیم دارد متعارف میشود، اما در بالای خود حکومت دارند از رشد منفی و رشد بیکاری و رشد تورم و نگرانی ها سخن میگویند. آنچه روشن است صدای خرد شدن چرخهای اقتصاد جمهوری اسلامی دیگر دارد آشکارا به گوش میرسد. به حدی که خامنه ای هم که مدام و به نحو بسیار اغراق شده ای از موفقیت های جمهوری اسلامی سخن میگوید این هفته کارنامه اقتصادی را منفی اعلام کرد و از رشد منفی اقتصاد، از افزایش بیکاری، افزایس تورم، متحقق نشدن اهداف “سند برنامه بیست ساله”، عملی نشدن اهداف طرح یارانه ها و مشکلات دیگر از این دست سخن گفت. او روز چهارشنبه این هفته در دیدار با “مدیران اقتصادی” در اشاره به این مشکلات اقتصادی جمهوری اسلامی گفت “در اوضاع کنونی منطقه و جهان، هر کشوری که نتواند از لحاظ اقتصادی، علمی و زیرساختها از رشد لازم برخوردار شود بی‌رحمانه مورد تطاول قرار می گیرد” پیش از این نیز در مجلس اسلامی رئیس “کمیسیون طرح تحول اقتصادی” که نامی است برای طرح زدن یارانه ها، اعتراف کرد که دولت برای پرداخت یارانه های نقدی به مشکل کسر بودجه برخورد کرده است. این شخص یعنی غلامرضا مصباحی مقدم گفت که تحقق رقم ۵۴ هزار میلیارد تومان که در بودجه بعنوان در آمد قطع یارانه ها اعلام شده غیر ممکن است و بنابرین برای پرداخت یارانه های نقدی به مشکل برخورد کرده ایم. پیش از آن اخبار برخی روزنامه های دولتی حاکی از آن بود که پرداخت یارانه های نقدی قطع میشود. بدنیال این خبر محمد رضا فرزین “رئیس طرح تحول اقتصادی” که در واقع طراح اصلی این طرح است فورا دست پاچه شده و اعلام کرد که این شایعه است و یارانه ها حتی افزایش خواهد یافت. اما مصباحی مقدم این را تکذیب کرد و گفت “دولت هم‌اکنون برای پرداخت یارانه مردم تا پایان سال با کسری بودجه روبه‌رو است و به دنبال کوچک کردن جامعه هدف و کاهش جمعیت دریافت کنندگان یارانه است و چگونه می‌تواند با کسری بودجه یارانه مردم را افزایش دهد؟” 

روشن است که پشت این اعلامها و تکذیبها و اخطارها، در عین حال جنگ و کشاکش باندهای بالای حکومت نیز قابل مشاهده است. اما همین کشمکشها نیز یکی از مشکلات جدی اقتصاد جمهوری اسلامی است. زیرا طرح قطع یارانه ها طرحی بود که مبتکرش باند احمدی نژاد بود و او را به سر کار کشیدند که این طرح را پیاده کند. خامنه ای سفت و محکم پشت این طرح و این باند بود. اما اکنون با مغضوب شدن باند احمدی نژاد، طرح یارانه ها نیز که تناقضات ذاتی خودرا داشت، به عرصه کشاکش جناحهای حکومت تبدیل شده است و بیش از پیش به معضل و مانع رسیده است. اکنون جناح مقابل سعی میکند معضلات و تناقضات این طرح را به گردن دولت و باند احمدی نژاد بیندازد. یک جنبه مهمتر اینست که هرکدام از جناحها تلاش میکنند که بخش بیشتری از در آمد حاصل از قطع یارانه ها را به آقازاده های نزدیک به خود هدایت کند. و این عملا باعث شده است که این طرح با سرعت بیشتری به گل بنشیند.  باند احمدی نژاد که زیر فشار شدیدی از جانب طرفداران خامنه ای است، ولی در عین حال مجری سیاستهای اقتصادی است، تلاش دارد هرطور شده تا مقطع انتخابات مجلس اسلامی، از توقف پرداخت یارانه ها در همین حد کجدار و مریزی که پرداخت میشود، جلوگیری کند تا بتواند آرای بیشتری به خود اختصاص دهد. و برای این منظور یارانه های نقدی “بخش تولید” را عملا حذف کرده است. اما جناح مقابل که بخش اعظم همان “بخش تولید” کذایی را در دست دارد، صدایش در آمده و سهم خودرا میخواهد. 

همانگونه که اشاره شد این کشاکش هم به باری بر دوش اقتصاد جمهوری اسلامی تبدیل شده است. مخصوصا شکست طرح پرسرو صدای “هدفمند کردن یارانه ها” قطعی است. جالب این است که صندوق بین المللی پول هم به مدد باند احمدی نژاد آمده و بر خلاف گزارشهای قبلیش پشت سر هم گزارش و ارزیابی منتشر میکند که اقتصاد جمهوری اسلامی در حال رشد است و یارانه ها هم در آمد کافی داشته و هم به موقع پرداخت میشود و شکاف میان فقیر و غنی را کم کرده است! همه چیز دارد میگوید که این هم مثل تحلیل های تهوع آور چپهای رژیمی، یک تقلای سیاسی است نه ارزیابی اقتصادی. اینها نگرانند با کنار زده شدن باند احمدی نژاد، سیاست ریاضت اقتصادی نیز پته اش زده شود.

اما شکست و بن بست طرح یارانه ها روشن است که تنها معضل اقتصادی جمهوری اسلامی نیست. تورم و رکود همزمان یک خصوصیت همیشگی آنست که اکنون عمیق تر شده است. همانگونه که ما بارها گفته ایم اقتصاد جمهوری اسلامی از ابتدا اقتصاد ریاضت بوده است. کسی نمیتواند یک طرح ریاضت اقتصادی دوبله را به کارگران و مردمی که فی الحال دستمزدهایشان زیر خط فقر است و گرانی و بیکاری و فلاکت دارد کمرشان را میشکند و به ریاضتی غیر قابل تحمل رانده شده اند، تحمیل کند.  همین واقعیت است که باعث شده است ریاضت اقتصادی را با وعده رفاه میدهیم و نقد میدهیم و اوضاع بهتر میشود باید پیاده کنند. و از همینجا تناقص اساسی خودرا آشکار میکند.

دفاع از زندگی
مساله اساسی اینست که بن بست و معضل و عمیق تر شدن بحران اقتصادی جمهوری اسلامی، بار و فشار بیشتری را به دوش کارگران و مردم می اندازد. گرانی و بیکاری را افزایش میدهد و زندگی فقیرانه و فلاکت بار کنونی را مشکل تر و غیر قابل تحمل تر میکند. در میان مردم و کارگران معمولا دو گرایش در این مقاطع خودرا بروز میدهد. یکی گرایش احتیاط بیشتر و رفتن درون خود و تلاش برای بیرون کشیدن گلیم فردی خود از آب است. و دیگری فضای اعتراض و حق خواهی و مبارزه کردن است. اولی محکوم به شکست است. برای خرد نشدن زیر فشار فلاکت و فقر و گرانی و بیکاری بیشتر، روشن است که باید بطور جدی این دومی یعنی اعتراض و مبارزه متحدانه را گسترش داد و تقویت کرد. در شرایط فعلی و با توجه به چشم انداز اقتصادی در ایران قدم فوری برپا داشتن جنبش حق زندگی است. حق غذا و پوشاک و مسکن و زندگی انسانی. این یعنی طرح افزایش فوری و چندین برابر دستمزدها، طرح خواست بیمه بیکاری مکفی به همه بیکاران، و اعتراض به گرانی و بیکاری و بی مسکنی. و برای گسترش این مبارزه ناچار نیستیم از صفر شروع کنیم. فی الحال جنبشی گسترده وجود دارد. تا همینجا نیز اگر حکومت اسلامی طبقه سرمایه دار ناچار میشود دست به عصا پیش برود، از ترس گسترش اعتراضات و اعتصابات و بیرون زدن خشم گسترده کارگران و مردم است. اعتراضات و اعتصابات هرروزه کارگران در اعتراض به اخراجها و نپرداختن دستمزدها و علیه کار پیمانی و امثال اینها بخشی از همین جنبش است که باید و میتواند بسرعت به همان خواستهای تعرضی تر مثل افزایش دستمزدها و حق مسکن و بیمه بیکاری مکفی و امثال اینها مجهز شود. بعلاوه این بسیار مهم است که تلاش کنیم این جنبش سراسری ومتحدانه و همزمان پیش رود. یک چیز روشن است تا زمانی که جمهوری اسلامی را سرنگون نکرده ایم بحران اقتصادی و بیکاری و گرانی فزاینده، جزئی جدایی ناپذیر از وضعیت این جامعه خواهد بود و باید برای مقابله قاطع با  فشارهای آن بطور جدی به میدان آمد.*