“سفری از گورهای جاهلیت تا رسانەهای زمانەی ما”

دیروز:
– اعراب بادیه دختران را زنده به گور میکردند. به چه جرمی؟!  – جرم آنان جنسیتشان بود – به همین سادگی…
کشتار دختران امری مرسوم و روا بود که دوران، دوران جهالت بود و جاهلیت قدرت حاکم بود. “وجود دختر” مایه ی ننگ مرد جاهلی بود و آن ننگ میبایست از بین برده می شد. و اوضاع اینچنین بود که می گویند: نجات آمد آندم که ” اسلام ” با کتاب آمد… و در سایه ی اسلام،دختران از گورها به پستوهای خانه ها و دخمه ها نقل مکان کردند و مردان برای حفاظت از آنان – لابد – گرداگردشان پرده و دیوار و بارو کشیدند و به خوبی آنان را پوشاندند… و زن جزئی از دارایی خدای خانه (مرد) شد…
–  در قرآن به آنها “ما ملکت ایدیهم” به معنی ” کنیز و برده ” و جزئی از املاک مرد گفته میشد، با وظایفی مشروح و مبسوط که دستورش از آسمان آمده بود و سرپیچی از آن دستورات کفر و عناد بود و شایسته ی جزا و رجوع دوباره به خانه ومکانی که پیشتر از آنجا آمده بود: ( گور) و سنگسار…
زمان گذشت و زن از بند ستم رها نگشت. زن بود و نبود. یعنی در حریم خانه بود و پنهان بود.سایه بود انگار و شبح وار میبایست خود را از چشم نامحرم پنهان میکرد و به وظایف مقدرش می پرداخت.و خدایش را راضی میکرد – که رضای خدا در رضایت خدایگانش بود – وپس از ارضای خدا(یان) باز باید پنهان میشد… 
–  در تاریخ بیهقی اسم هیچ زنی نوشته نشده است. به آنان “پردگی” و “مستوره” میگفتند ، انگار از ذکر نام زن شرم داشتند. حتی در وصف شجاعتهایشان : ( مادر حسنک زنی جگرآور بود) و کم نیست شرح این شبح وارگان در سراسر تاریخ تلخ این اسارت بی مرز…
اینجا و اکنون از تمام ستمهای آشکار و پنهانی که در دورانهای مختلف بر زن رفته ومیرود میگذرم – که نه مجال و نه توانش را دارم – و تنها به موضوعی اشاره میکنم که بسیار تامل برانگیز است و آن بررسی این نکته است که: “زن، چگونه و با چه اسم و عنوانی مورد خطاب قرار می گیرد؟”
–  یزدیها زن را ” پایین ” می خوانند .
–  عشایر بختیاری به آنها “دامون” (پایین) میگویند. جای زن درپایین سیاه چادر است و سیاه چادر زنانی که دختر به دنیا میاورند نیزدر پایین دست محله .
–  فارسها “ضعیفه” میخوانندشان .
–  کردها به آنها ” زایه فه ، د… شڕ” و … می گویند.
–  دیگراقوام و ملیتها  سخیف تر از اینها گفته و می گویند و نامش را بر زبان نمی آورند.
“اسم زن ” در پشت پرده ی ذهنیت مرد اسیر است – همانند خود او –
زن در پنداره ی تاریخی مرد دینی و شرقی “بی هویت” است. – وجودش ایراد دارد،لابد اگر نمی توان از بینش برد دستکم  باید او را با سیاه چادری پوشاند! وحجاب همچون میراثی شوم و آسمانی؛ از همان دوران،چون بختکی بر بخت زن سوار شد و باقی ماند. او را محو کرد، خانه نشین کرد و از عرصه بیرون راند. و این استحاله و پنهان سازی و زن ستیزی شامل ” اسم و عنوان ” آنها نیز شد.
* * *
سرکار:
اصطلاحآ به درجه دارانی در نظام اطلاق میشود که درجه ی آنها از گروهبان سومی تا استوار یکمی است. این افراد نظامیان دون پایه ای هستند که جزو طبقه افسران – طبقه بالادست – به شمار نمی آیند. در آن سیستم طبقاتی،درجه داران اعضای طبقه فرودست هستند با وظایفی مشخص و تعریف شده و لازم الاجرا . یک درجه دار (سرکار) همواره مطیع و فرمانبردار است و گوش و هوش به فرمان ” جناب” افسر و سرور…
جناب:
پیشوند اسمی نظامیان بلند پایه است که درجەی آنها از ستوان سومی شروع میشود وتا سرهنگی ادامه می یابد. نشان و علامت نظامی اینان(افسران) با نشانهای درجه داران دون پایه متفاوت است. هر وقت استوار یا گروهبانی را صدا می زنند وبه آنها دستور انجام کاری را می دهند،به آنها “سرکار استوار” و یا فقط “سرکار” می گویند و نظامیان اینرا می دانند که خطاب “سرکار” منظور درجه داران دون پایه و افراد طبقەی پایین هستند که باید چشم وگوش بسته و مطیع امرباشند. بسیاری از فرهیختگان؛ سیاسیون،نویسندگان و صاحبنظرهای عرصه های مختلف معمولآ در رسانه ها، وقتی خانمی را مورد خطاب قرار می دهند میگویند:” سرکار خانم ” و بالعکس به آقایان میگویند : ” جناب آقا “.
در بسیاری از موارد حتی وقتی راجع به احقاق حقوق زنان صحبت می کنیم،وقتی خانمی را مورد خطاب قرار می دهیم با “سرکار” خواندن او، ابتدا این ذهنیت را حاکم می کنیم که : زن”، در نظام طبقاتی ذهنیمان هنوز جزو طبقەی پایین است و فرودست است ومطیع امر و ساکت و شنوا وامربر-اینگونه میخواهیم-. در این نظام پادگانی، زن چیزی بیش از درجەداری دون پایه نیست 
ادبیات گفتاری و نوشتاری ما همانند ذهنیت پادگانی میراث برگرفته از دوران جاهلیت،سرشار از ستیزه جویی و حملات آگاهانه و ناآگاهانه به زنان است . چرا نباید به خانمی “جناب ” گفت؟! و یا به آقایی “سرکار”؟!  ویا چرا اینگونه به نظامی پادگانی و جاهلی پایبند باشیم و رسوخ و تەماندەی این حکمرانی منسوخ را از ادبیات گفتاریمان نزداییم؟!

قاسم ویسی