سرآغاز فاشیسم اسلامى (به مناسبت حمله سراسرى جمهورى اسلامى به کردستان در ٢٨ مرداد ١٣۵٨)

کردستان هم مثل سایر نقاط ایران در مبارزه و از پاى در آوردن رژیم شاه در انقلاب ۵٧ نقش بسزائى داشت. اعتراضات و تظاهراتهاى توده اى، تسخیر مراکز سرکوب رژیم شاه و در هم کوبیدن و خلع سلاح پادگانهاو پاسگاهها و در یک کلام خلع ید و بیرون راندن ارتش و دم و دستگاه وابسته به آن از اهداف این مبارزات توده اى بود.

 توده انقلابى در کردستان نقش ضد انقلابى ارتش در سرکوب انقلابیون کردستان را در مرزها و با همدستى جنبش بارزانى به خوبى به یاد داشتند و در این شکى نداشتند که اگر این ارتش را به همین سادگى ول کنند در فرداى یکسره شدن قدرت در مرکز براى سرکوبشان به کردستان اعزام شده و مبارزاتشان را به خون خواهد کشید( آنچه که بعدا پیش آمد). وجود ستم ملى در کردستان و تجارب جنبشهاى ملى در کردستان عراق از یک طرف و وجود حزب دمکرات و کومه له از طرف دیگر، تسلیح توده اى در کردستان از همان فرداى قیام آغاز شد و مردم وسیعا با اسلحه و مهماتى که از خلع سلاح مراکز دولتى به دست آورده بودند مسلح شدند.

پس از به زیر کشیدن رژیم شاه و روى کار آمدن دارو دسته خمینى و سپس انتخابات فرمایشى و سلطه جمهورى اسلامى ، کردستان به مدت حدودا ۶ ماه و تا قبل از حمله سراسرى ، به مرکز فعالیت اکثریت سازمانها و احزاب سیاسى تبدیل شده بود. سخنرانى، پلمیک و سمینارهاى سیاسى، پخش و توزیع کتاب و نشریات مارکسیستى، وجود مقرات و دفاتر سازمانهاى سیاسى و در دسترس بودنشان به مردم و در یک کلام جو و فضایى سرشار از فعالیت آزاد سیاسى و آگاهگرانه از مختصات برجسته این دوره در کردستان بود. مردم دسته دسته از دورترین نقاط ایران به کردستان آمده و از نزدیک با این نحوه از فعالیت و شادابى سیاسى آشنایى پیدا کرده و با کوله بارى مملو از خاطره، مهمان نوازى، اطلاعات سیاسى بر میگشتند. در واقع مبارزه و متشکل شدن در کردستان از دستاوردهاى قیام بهمن بودکه به مرحله رو به پیشى قدم گذاشته بود و آموزشهاى ارزنده اى داشت.کوچ تاریخى و به یاد ماندنى مردم مبارز مریوان در اعتراض به حضورمزدوران رژیم در شهر و درخواست اخراج آنان از نقطه عطفهاى این دوره در مبارزه علیه رژیم جمهورى اسلامى بود که با پشتیبانى وسیع توده اى در کردستان روبرو شد. مردم در سنندج در پشتیبانى از کوچ مردم مریوان به راهپیمایى از سنندج به مریوان دست زدند، از تمام شهرهاى کردستان سیل آذوقه و مواد خوراکى و درمانى به مریوان سرازیر شد (براى اطلاعات بیشتر در این مورد به نوشته صالح سردارى تحت عنوان خاطراتى از کوچ مردم شهر مریوان در اعتراض به سیاست سرکوبگرانه رژیم جمهورى اسلامى ٣١ تیر تا ١٣ مرداد ١٣۵٨در بخش دوم این مطلب مراجعه کنید)

براى جمهورى اسلامى خمینى و فرمانده کل قوایش آقاى بنى صدر( امروز در اپوزسیون) قابل تحمل نبود که این اوضاع و احوال در کردستان ادامه داشته باشد. روبرو شدن با مردمى مسلح، وجود احزاب و سازمانهاى سیاسى، کار یکسره کردن و خفه کردن این جنبش را براى رژیم مشکل کرده بود و به همین دلیل بود که رژیم به تبلیغات زهرآگین علیه این جنبش اعتراضى پرداخت. جنگ با کفار، عوامل پالیزبان، عوامل اشرف پهلوى و اسرائیل ، از اولین القابى بود که سران رژیم به مردم مبارز کردستان و احزابش بستند و از این طریق به آماده کردن نیرو و شستشوى مغزى نیروهاى مسلح سپاه و ارتش پرداختند و بالاخره در ٢٨ مرداد ۵٨ در پى آماده باش و سازماندهى و طراحى یک جنگ تمام عیار ، اولین حمله خود را تحت عنوان جهاد علیه کفار از طریق شهر پاوه آغاز کرد.

این رژیم ضد انسانى با استفاده از ارتش و ژنرالهاى بر جاى مانده از زمان شاه و پاسداران مکتبى زمان خمینى، همراه سیلى از قداره بندان تهى مغز تحت نامهاى مجاهدین انقلاب اسلامى، سیاه جامگان، کفن پوشان، و سپاهیان اسلام بسوى کردستان سرازیر گشته و از زمین و هوا کردستان را با گلوله و توپ و خمپاره شخم زدند. مراکز مسکونى به شدت بمباران شد، دهات را سوزاندند و قبل از ورود به هر مکانى بدوا باید با خاک یکسانش میکردند تا سیر پیشروى سربازان امام زمان فراهم میشد و این سرآغاز فاشیسم اسلامى در ایران بود. در مدت نه چندان کوتاهى پیشمرگان و مردم مسلح مجبور به ترک شهرها و عقب نشینى تا نوار مرزى شدند. عدم تجربه مردم و سازمانهاى در گیر در این جنگ نابرابر از یک طرف و جلوگیرى از تلفات انسانى از طرف دیگر این عقب نشینى را تحمیل کرد. لازم به یادآورى است که قیاده موقت(حزب دمکرات کردستان عراق کنونى و سهیم در حکومت کرد در کردستان عراق) در آن زمان در خدمت جمهورى اسلامى به مثابه مزدور در همراهى و پیشقراولى نیروهاى رژیم براى سرکوب جنبش آزادیخواهى در کردستان نقش ویژه اى داشت.همزمان با حمله جمهورى اسلامى به کردستان ، خمینى به خلخالى جلاد( اصلاح طلب و دوم خردادى امروز) دستور و ماموریت داد که به کردستان رفته و به محاکمه و مجازات ضد انقلاب بپردازد. صدها نفر از انقلابیون و کمونیستها در محاکمات یک دقیقه اى و بدون اجازه دفاع از خود و یا حضور وکیل مدافع در تور سراسرى خلخالى در کردستان اعدام شدند. کسانى تیرباران شدند که گناهى به جزکمک انسانى نداشتند. دکتر رشوند سردارى که از طریق کوههاى صعب العبور شاهو و فقط به قصد مداواى مجروحین عازم پاوه بود، دستگیر شده و بدون هیچ سئوال و جوابى در پاوه همراه عده دیگرى از انقلابیون اعدام شد. در مریوان، سنندج، سقز و دیگر شهرهاى کردستان، خلخالى قبل از پیاده شدن از هلیکوپترش دستور اعدام عده اى را از پیش صادر کرده بود. در مدت کوتاهى سراسر کردستان مورد حمله وحشیانه و مغول آساى سربازان اسلام قرار گرفت، کمتر شهر و دهاتى از این تعرض ضد انسانى در امان ماند. در برابر یورش وحشیانه خیل سرکوبگران ضد انقلاب رژیم اسلامى، توده هاى انقلابى در کردستان به مقاومت مسلحانه پرداخته و جنبشى تعرضى به وسعت کردستان بپاخاست که رژیم را فلج کرد. در عرض ٣ ماه تعداد زیادى از مردم بیدفاع و عزیزان زیادى یا به جوخه اعدام خلخالى سپرده شدند و یا در اثر بمباران شهرها و دهات کردستان جان خود را از دست دادند. رفته رفته کردستان به یک پادگان نظامى و یک منطقه کاملا جنگى تبدیل شد، رفت و آمد عادى با سایر نقاط ایران تقریبا قطع شد و کردستان در محاصره اقتصادى قرار گرفت. آموزش ، مدارس و ادارت دولتى به حالت تعطیل درآمده بود ودر یک کلام از زندگى عادى مردم خبرى نبود. متاسفانه رفیق کمونیست فواد مصطفى سلطانى یکى از بنیانگذاران کومه له در ٩ شهریور ۵٨ در نزدیکى شهر مریوان در درگیرى با ستونى از مزدوران رژیم جان باخت . فواد از زمره رهبرانى بود که بدون تردید و بلافاصله مقاومت مسلحانه را در برابر رژیم در کردستان سازمان داد. تعرضات و یورش رژیم با ایستادگى جنبش مسلحانه و توده اى در کردستان در کمتر از سه ماه در هم شکست و رژیم را به عقب نشینى وادار نمود . پیام صلح به جاى فرمان هجوم نشست و اینبار هیئت حسن نیت به جاى خلخالى و چمران روانه کردستان گردیدند. خمینى در تاریخ ٢۶ آبان ۵٨ پیامى صلح آمیز در جهت احقاق حقوق مردم مسلمان و مستضعف کردستان صادر کرد. این پیام خمینى چیزى جز اقرار به شکست همه جانبه رژیم از یکسو و جستجوى تنفسى براى بسیج قوا و حمله مجددبه کردستان نبود. آتش بس از جانب نیروهاى درگیر اعلام شد و هیئت نمایندگى خلق کرد جهت مذاکره با رژیم به وجود آمد. پیام خمینى مستمسکى براى سازشکارى بسیارى از نیروهاى اپوزسیون با جمهورى اسلامى شد. کومه له به افشاگرى از رژیم پرداخت و معتقد بود که پیام خمینى چیزى بجز درماندگى و عجز نیست و بر تداوم مبارزه با رژیم اصرار مى ورزید و مى گفت نباید به رژیم امکان تجدید قوا و حمله مجدد به کردستان را داد. حزب دمکرات در مهاباد بلافاصله به رقص و پایکوبى پرداخت و به این پیام ( لبیک ) گفت و در اعلامیه کمیته مرکزى حزب به تاریخ ۴ آذر۵٨ ضمن حمله به کومه له براى افشاگرى از رژیم و سازشکارى حزب تمام گناه حمله به کردستان را به گردن (بدخواهانى میاندازد که ذهن امام خمینى را مشوب کرده اند) و در ادامه این خط سازش در نامه اى به خمینى به تاریخ ٧ فروردین ۵٩ چنین میگوید ( حضرت امام خمینى رهبر عالیقدر انقلاب ایران٬ یکبار دیگر حضرت امام را مخاطب قرار میدهم , اینک بدخواهانى در صددند جنگ برادرکشى دیگرى به مردم کردستان تحمیل نمایند.. حضرت امام ! پیام ٢۶ ََابانماه ۵٨ حضرتعالى ما را به حل مساله کردستان از طریق مذاکره امیدوار ساخت و ما بلافاصله لبیک گفتیم و اعلان اتش بس دادیم اکنون دیگر تصمیم با بنیا نگذار جمهورى اسلامى است). سازمان مجاهدین خلق در أٓن زمان خود به بخشى از رژیم تبدیل شده بودند و بدون هیچ تاملى به دستورات رهبر عمل میکردند و به مبارزات جنبش در کردستان کاملا بى اعتنا بوده و پیام ٢۶ أبان خمینى سرلوحه سیاست این سازمان گردید. پس از شکست مذاکرات رژیم در کردستان در اسفند ۵٩ در نامه چابلوسانه اى به خمینى چنین مینویسد. (حضرت أیت الله ! چنانچه میدانید سازمان مجاهدین خلق نه در هیچ جاى دیگر در هیچ درگیرى داخلى شرکت نداشته و نه تنها راه حل نظامى در قبال اینگونه قضایا را از اساس غیرعادلانه میداند٠ بلکه به یقین میداند که هیچ پایان خداپسندانه اى بر این درگیریها جز تهدید هر چه بیشتر وحدت و تمامیت ارضى کشور مترتب نیست. از این رو موافقت نمایید مجاهدین بر اساس همان پیام ٢۶ أبان خودتان مساله کردستان و سایر ملتها را فیصله دهند. بدیهى است که پس از اعاده حقوق عادلانه مردم کردستان و مشخص شدن مرزهاى خلق و ضد خلق ٬ ما با هر گروه ضد مردمى و هرکس که علیه استقلال و تمامیت کسور نظم و آرامش أن سامان کوچکترین خدشه اى وارد سازد وارد جنگ شویم)

سازمان چریکهاى فدائى خلق هم که روز به روز به جمهورى اسلامى نزدیکتر شده و مرتب به دعاگوئى براى سلامتى امام میپرداخت و به همان میزان هم از جنبش انقلابى و رادیکال هر کردستان دور شده و تبلغاتش از کومه له به عنوان هرج و مرج طلب اسم میبرد . در نهایت انشعاب اکثریت و اقلیت روى داد. و بخش اکثریت کاملا به خدمت رژیم در أمدند.اعضاى هیئت نمایندگى خلق کردعبارت بودنداز: حزب دموکرات کردستان ایران بعنوان سخنگوى هیئت ، دفتر سیدعزالدین حسینى که ریاست هیئت را به عهده داشت ، سازمان انقلابى زحمتکشان کردستان ایران کومله له و سازمان چریکهاى فدائى خلق ایران. این هیئت قرار بود مذاکره با رژیم را پیش ببرد، اما از همان ابتدا روشن بود که رژیم در فکر توطئه و بازسازى نیروها و پادگانهایش در کردستان است و ترفند مذاکره چیزى بجز این نیست . در تمام این مدت رژیم تنها ۴۵ دقیقه با این هیئت نشست داشت و بعدأ اعلام نمودکه این هیئت را قبول ندارد. رژیم در دوران آتش بس ، نیروهاى خود را به خوبى سازمان داد. هر نقطه اى در دستش مانده بوه (پادگانهاى اکثر شهرها ) را تقویت کرد و در آنها استحکامات جدیدى ساخت و در برابر چشمان مردم کوهها و بلندیهاى مشرف بر شهرها را پر از سنگر و نفرات و تانک و توپ کرد و سپس در آمادگى کامل در بهار ۵٩ وبا فرمان آقاى بنى صدر به عنوان فرمانده کل قوا جمهورى اسلامى ، حمله به مراتب وحشیانه ترى را علیه جنبش آزادیخواهى در کردستان اغاز نمود. بنى صدر بعنوان فرمانده کل قوا از طرف خمینى مامور گوشمالى کسانى شد که در کردستان از فرمان امام خمینى سرپیچى میکردند. آقاى بنى صدر در ١٢ فروردین ۵٩ در فرمانش به ارتش و تمام نیروهاى مسلح دستور داد تا سرکوب و خلع سلاح کامل ضد انقلاب و گروههاى مسلح در کردستان پوتینهایشان را از پا درنیاورند و بلافاصله حمله به شهر سنندج را آغاز نمودند. مقاومت حماسى و فراموش نشدنى مردم مبارز و آزادیخواه سنندج که ٢۴ روز به طول کشید(من در این مدت ٢۴ روز در صفوف کومه له و بعنوان مسئول یکى ار واحدهاى کومه له در این مقاومت عظیم شرکت داشتم. ) در مدت ٢۴ روز رژیم بیش از ۶٠٠٠ گلوله خمپاره و توپ به شهر سنندج شلیک نمود. دهها نفر از مردم غیره مسلح جان خود را از دست دادند و رژیم با کوهى ار تلفات انسانى به پیشروى پرداخت. شهر ومنازل مردم از زمین و هوا مورد حمله ددمنشانه سربازان اسلام و خشک مغزانى که در صف رفتن به بهشت بودند قرار گرفت. لازم به یادآورى است که نقش بنکه هاى (مقر) زحمتکشان در بسیج و مقومت توده اى بسیار برجسته بود.

 امروز مهم نیست که آقاى بنى صدر چه مى گوید. ایشان در نزد مردم آزادیخواه ٬ کارگران و زحمتکشان کردستان همان بنى صدر است که فرمان کشتار مردم کردستان را صادر کرد. آقاى بنى صدر در کشتار دسته جمعى مردم بى دفاع کردستان اعم از زن و مرد و پیر و جوان و کودکان خردسال بخصوص در قارنه ، قه لاتان ، ایندرقاش ، صوفیان و سروکانى و دهات اطراف مهاباد ٬ اشنویه و پیرانشهر به وسیله اوباشان و قمه بدستان رژیم سهیم است. شریک جرم خلخالى ٬ خمینى و تمام دم و دستگاه جنایت سرکوب رژیم جمهورى اسلامى است و این چهره واقعى دیروز و امروز آقاى بنى صدر است. به اپوزیسیون تبدیل شدن ایشان و افشاگریهایش در مورد صدارتش در زمان جمهورى اسلامى ذره اى از ماهیت ایشان نمى کاهد.علیرغم سرکوب٬ کشتار٬ اعدام ٬ دستگیرى و شکنجه در بیست و چند سال حکومت اسلام ، در ایران وکردستان مبارزه جهت یک دنیاى بهتر و آزادى و برابرى یک لحظه هم از ذهن مردم انقلابى و کارگرى ایران و کردستان فراموش نشده است. در سالهاى ۶۶ ما شاهد با شکوهترین مراسمهاى اول ماه مه در کردستان هستیم. مردم تن به قوانین قرون وسطاى رژیم نداده اند. مبارزات محلات فقیر نشین ، مبارزات کارگران کوره پزخانه ها براى افزایش دستمزد اعتراضات هر روزه مردم معترض و خیزش قهر مانانه مردم سنندج و سراسرکردستان از جمله اعتصاب عمومی … همه وهمه نشان از بى پایه بودن رژیم در کردستان است. مبارزات رادیکال و اعتصابات و حرکتهاى کارگرى اخیر در ایران نشان داده که چه پتانسیلى عظیمى ار خشم و نفرت علیه رژیم وجود دارد. رژیم در بحران همه جانبه اى قرار گرفته که دورنماى روشنى برایش نیست و اگر یک لحظه بتوان توپ و تانک و اسلحه را از جانیان رژیم گرفت سقوطشان حتمى و به زباله دان تاریخ ریخته خواهند شد. نه جنبش شکست خورده و مفلوک دوم خرداد، نه خاتمى و خامنه اى نه قمه داران و جانوران اسلامى را توان مقابله در برابر این جنبش را ندارند. شلاق زدن، اسید پاشى، از حدقه در آوردن چشم، اعدامهاى در ملا عام تنها و تنها دست و پا زدنى بیهوده است باید به فاشیسم اسلام سیاسى در ایران پایان داد. برچیدن بساط ننگین این جانیان و محاکمه آنها در برابر چشمان مردم اولین شرط به سر انجام رسیدن مبارزات رادیکال و سوسیالیستى در ایران و کردستان است.