سیاحت در سایه با عینک دودی , در حاشیه اظهارات تکراری جمال بزرگپور

جمال بزرگپور به بهانه نقد میزگرد هم کیشان جدید خود در حزب کمونیست کارگری، چاقوی بغایت کند و بی خاصیت کومه له را روی گردن کمونیسم کارگری در عراق میگذارد و برای جلب رضایت مام جلال از یک سو و فشار بر گردن کمونیستهای کارگری در عراق از سوی دیگر به نقطه قوت کمونیسم و خط کمونیستی در ارزیابی قیام کردستان در بیست سال قبل انگشت می گذارد و آن را برای توجیه بی عملی و چرخش بی وقفه کومه له به سمت ناسیونالیسم، نقطه ضعف و عامل بی نفوذی کمونیسم در کردستان عراق معرفی میکند. اگر بیست سال قبل هنوز صحت این ارزیابی مارکسیستی در عمل محک نخورده بود، امروز با گذشت زمان برای هرانسان منصفی که تصادفی نظرات حکمت را در مورد قیام عراق شنیده باشد، بسرعت به صحت تحلیل منصور حکمت پی خواهد برد. امروز همه چیز از بارگاه طالبانی و بارزانی تا موقعیت مردم کردستان عراق، از پرچم کردستان بر فراز بام دوستان سابق شما که آنروزها که شما ساکت بودید و آنها نظرات امروز شما را نمایندگی میکردند تا هر آنچه آندوره در مورد شما، گرایشات درون کومه له، عاقبت آقای مهتدی و قیام کردستان عراق تحلیل کرد، به  واقعیت عینی و قابل مشاهده ای تبدل شده، که قابل انکار نیست. کسانی که خط و تحلیل آن دوره حکمت را نپذیرفتند و آنوقت ارزیابی مشابه جمال بزرکپور از قیام کردستان عراق را داشتند، سالها است از نام کمونیست وحشت دارند و در بارگاه مام جلال به نام نامی ناسیونالیسم کرد قسم میخورند و به آدمهای محترم و قابل اتکای بورژوازی تبدیل شده اند. و باز جایگاه و موقعیت امروز تشکیلات متبوع شما نیز تنها صحت و حقانیت ارزیابی کمونیستی از اوضاع جهانی و تحولات آن دوره کردستان عراق را به ثبوت می رساند. تنها یک نگرش علیل که در بند ناسیونالسم گرفتار آمده باشد، با وجود مشاهدات بعد از جدایی کمونیسم کارگری از حزب کمونیست، هنوز میتواند چنین حکم غیر منصفانه ای در مورد ارزیابی مارکسیستی آن دوره صادر کند، و آ ن را نقطه ضعف و مانع شکل گیری کمونیزم با نفوذ در کردستان عراق محسوب نماید. با این مقدمه کوتاه به سراغ قیام کردستان عراق در بیست سال قبل برویم و ببینیم در چه شرایطی بوقوع پیوست.
قیام کردستان عراق
قیام مردم کردستان عراق در دهه نود میلادی، یک رعد در آسمان بی ابر نبود که در اثر یک موقعیت انقلابی شکل گرفته باشد، بلکه در بطن سیاهترین لحظات تاریخ دخالتهای امپریالیستی در جهان و منطقه و در اساس متائثر از جنگ خلیج ( حمله امریکا به عراق در اواخر دهه نود میلادی به بهانه اشغال کویت توسط عراق) بوقوع پیوست. تبیین رویدادهای کردستان عراق در آن زمان، در متن چنین شرایطی قابل توضیح است. قیام کردستان عراق جزئی از استراژی جنبش ملی و احزاب آن بود و مرحله ای در به قدرت رساندن احزاب ناسیونال عشیرتی در آن مقطع محسوب میشد. احزابی که امریکا را ناجی مردم کرد به جامعه معرفی کردند و کشتار مردم عرب توسط بمب های امریکایی را به فال نیک گرفتند، در مقابل جنایت وسیع امریکا در منطقه سر تعظیم فرود آوردند، برایش به خوش رقصی  پرداختند، برایش هورا کشیدند، مردم را به کف زدن برای قهرمان رهایی خلق کرد تشویق کردند و آن را به مثابه تخته پرش بقدرت رسیدن شان ستودند و… و از این طریق ناسیونالیسم کرد افق خود در دفاع از یورش امریکا به مناطق عرب نشین عراق و کشتار مردم عرب را به افق قیام کننده گان نیز تبدیل نمود. جنگ خلیج جهت هژمونی طلبی و قدر قدرتی امریکا و قوام بخشیدن به نظم نوین ارتجاعی در سطح جهانی بود و سرنوشت و آینده قیام کننده گان را نیز چنین نظم ارتجاعی تعیین کرد و نتیجه اش به قدرت رسیدن احزاب مرتجع ناسیونالست کرد بود، که بیست سال زندگی اردوگاهی تشکیلات مطبوعتان “کومه له” در حشر و نشر با آنها سپری شده است و جهت حفظ اردوگاهتان به سکوت غیر قابل توجیهی در این مدت در مقابل ارتجاع حاکم تن داده اید.
قیام مردم کردستان عراق در دهه نود بر متن چنین اوضاعی ممکن شد و انکار آن چیزی جز ناسیونالسم و یا در بهتری حالت شیفتگی پوپولیستی به قیام که آن نیز از خود شیفتگی ملی شما و تشکیلات متبوعتان ناشی میشود، نیست. مدافعان واقعی آن وقت این قیام مستقل و مردمی، امروز در کنار مام جلال و مسعود بارزانی سایه کمونیسم کارگری را با تیر میزنند و این واقعیت برای جمال بزرکپور نیز روشن است. ( بحث بر سر خواست و مطالبات قیام کننده نیست که در اکثر موارد بر حق و قابل حمایت است، بلکه سخن بر سر رهبری و افق حاکم بر آن است) اما چه میشود کرد، عشق جمال بزرگپور و حزب متبوعش به ناسیونالسم، مجال فکر کردن به یک واقعیت تاریخی و تاثیرات مثبتی که نقد و ارزیابی مارکسیستی تحولات جهانی و منطقه عراق در آن دوره بر کمونیسم و کمونیستهای منطقه گذاشت، از آنها سلب کرده است. این نگرش با انکار واقعیت آن دوره که کمونیستهای عراق را حول خط و برنامه واحدی بهم نزدیک کرد و نهایتا به تشکیل حزب کمونیست کارگری عراق منجر شد، تنها بی ربطی خود به کارگر و کمونیست عراقی را به ثبوت میرساند.
اما بفرض اینکه یک کسی هم پیدا شود و چنین نقدی را مبنای قضاوت خود جهت عدم رشد و شکل گیری کمونیسمی قدرتمند در کردستان عراق قرار دهد. آیا بلافاصله و همزمان نباید از شما؟ سوال کند، که شما چکار کردید، شما و تشکیلات متبوعتان (کومه له) چه ارزیابی دیگری را برای قدرتمند کردن کمونیسم و به خط کردن کمونیستهای عراقی ارائه کردید و اگر نه چرا؟ اگر چنین ارزیابی از قیام با گذشت دو دهه هنوز دارای چنین تاثیری در با نفوذ و بی نفوذ شدن کمونیسم در کردستان عراق می باشد. آیا سکوت شما در مقابل آن در وقت خودش و یا ارزیابی های سطحی دوستان آنوقت شما که حتی نتوانست یک کمونیست عراقی را تحت تاثیر قرار دهد، میتواند با سطور تکراری و ملال آور امروز شما جواب بگیرد؟ آیا این عذر بدتر از گناه در مقابل سکوت بیست ساله کومه له در مقابل حکومت بارزانی و طالبانی نیست؟ این چه تشکیلات کمونیستی است که با گذشت بیست سال زندگی در جوار و در همسایگی کمونیستها در کردستان عراق، هنوز نتوانسته با کمونیستهای عراقی ارتباط برقرار نماید و قادر نشده چند نفر از آنها را در این فاصله طولانی به هم ببافد و کمترین تاثیری بر فعل و انفعال آنها داشته باشد. شما میخواهید بی عملی و عدم ارتباط با کمونیست عراقی، سکوت دو دهه کومه له و تواضع آن در مقابل حکومت کردستان را با این ادعای واهی، که ارزیابی منصور حکمت سامانه کمونیسم را در کردستان عراق به هم زده و آنرا به حاشیه جامعه رانده است، توجیه نمائید و یا راهی را که مهتدی بیست سال قبل آغاز کرد به پایان برسانید؟ کدام یک؟ کومه له و جمال بزرگپور به جای چنین دلمشغولی های غیر ضروری بهتر است برای یک بار هم شده از خود سوال نمایند که چرا با جدایی کمونیسم کارگری در بیست سال گذشته به یکی از ساکت ترین سازمانها در مقابل ناسیونالیسم بطور کلی و احزاب آن بطور خاص تبدیل شدند. چرا دوستی، حشر و نشر و آمد و رفت با احزاب ناسیونالیست در قدرت و خارج از قدرت را با دوستی و رابطه با کمونیستها ترجیح دادند.
کمونیسم کارگری بی نفوذ و “گوران” با نفوذ
مشکل جمال بزرگپور و کومه له با نفوذ و بی نفوذ بودن کمونیسم کارگری در کردستان عراق نیست، که هر از گاه به بهانه ای و بنا به تمایل خود میخواهند حزب کمونیست کارگری در کردستان عراق را از آنچه است کم نفوذ تر جلوه دهند، بلکه مشکل دره ای است که “کمونیسم” کومه له و کمونیسم کارگری را از هم جدا میکند و آنها را در کمپ مقابل این کمونیسم قرار میدهد. مشکل عدم اشتیاق و علاقه به ارتباط و همکاری با کمونیسم مارکس و حکمت است نه هر نوع کمونیسمی. خارج از کمونیسم کارگری با هر چپ دو الی سه نفره ارتباط دارند. گردهمایی و نشست و برخاست و جلسه برگزار میکنند. تبادل نظر میکنند و برای دیدار سیاسی و بحث و کفتگو و جهت توافق بر سر پلاتفرمی مشترک از این کشور به آن کشور مسافرت میکنند و هیچ وقت هم از کم نفوذی و بی تاثیری آنها بر جامعه کلامی بر زبان نمی رانند، و اگر کمونیستهای نظیر چپ ایران در کردستان عراق وجود داشت و یا تحت تاثیر راه کارگر و یا چریکهای فدایی و… محفل سه نفره ای از این نوع چپ دور هم جمع شده بودند کومه له مرتب با آنها نیز در ارتباط قرار می گرفت، احتمالا امکاناتی هم جهت تسهیل فعالیت هایشان به آنها اختصاص میداد، بدون اینکه از بی تاثیری و یا با تاثیری آنها حرفی به میان آورد. چرا که کومه له خود را با این چپ هم خط و هم افق میداند. چرا که چنین چپی خطری برای حکومت بارزانی و طالبانی تولید نمیکند و مایه به درد سر انداختن کومه له نمیشود، چه بسا بعد از مدتی به “گوران” (که چپ اتحادیه میهنی است) می پیوندد، و یا در صورت با نفوذ شدن به “گوران” دیگری تبدیل میشود و در مقابل چند کرسی اضافی در مجلس و سهم بیشتری در حکومت جهت چپاول بیشتر ثروت جامعه، به حایل و حافظ حکومت تبدیل میشود و در اعتراض و مبارزه مردم  با احزاب حاکم با ظاهری حمایتی از خواست مردم و با هیاهوی تغییر در حکومت از طریق رفرم ظاهر میشود و تلاش خواهد کرد مردم را به خانه هایشان بفرستد و مانع تغییر انقلابی جامعه شود.
در واقع این آن چپ و کمونیسم مورد علاقه شما است، نه کمونیسم بدون تخفیف و خلاف جریان ، نه کمونیسم رادیکال و خواهان تغییر ریشه ای جامعه سرمایه داری و در یک کلام نه کمونیسم کارگری، و همین زبان شما را در دفاع از کمونیستهای متشکل در حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان را از چرخش باز داشته و قدرت بیان را از شما سلب کرده است و یا احتمالا شما در دیار غربت مهمان آقای طالبانی و بارزانی هستید و جنگ بین ناسیونالیسم و کمونیسم در کشور میزبان به شما مربوط نیست، همچنان که اعتراضات اخیر مردم کردستان علیه احزاب حاکم به شما مربوط نبود. حمایت و تقویت کمونیسم پیشکش، ارتباط هم توقع بیجایی از حزبی است که بیست سال مهمان باشد و از صاحب خانه سرمایه دار و نجیب خود امکانات مناسبی جهت زندکی اردوگاهی خود در یافت نماید.
اما “گوران” که جمال بزرگپور در محاسبات خود دوست دارد از او به عنوان یک نیروی موثر در تحولات جامعه نام ببرد و حسرت تو دل کمونیستها بگذارد! از زیر بته بیرون نیامده است و همین طوری و بدون پیشینه و یا بنا به ابتکارت و شگردهای نا شناخته ای که گویا نوشیروان مصطفی در آستین دارد و کمونیست های عراقی از آن بی بهره اند و طی این چندین سال به کشف آن نایل نیامده اند و به این خاطر تاثیرات مشابه ای در تحولات جامعه ندارند، نیست. نوشیروان مصطفی رهبر “گوران” از همان روز اول بخشی از معادلات حکومت هریم بوده، نفر دوم اتحادیه میهنی و چهره شناخته شده برای روشنفکران و بخشی از جامعه کردستان عراق بوده، همیشه فرش قرمز زیر پایش پهن کرده اند، حتی زمانی که به خاطر قدرت و سهم بیشتردر حکومت سفره رنگین طالبانی را ترک کرد و در تکاپوی سفره رنگین تری جریان “گوران” را تشکیل داد هنوز پاره جان ناسیونالیسم حاکم و غیر حاکم محسوب میشد و هنوز هم چنین است. چرا که علیرغم هر اختلاف درون خانوادگی میتواند نقش لولای اتصال حکومت و مردم را در موارد ضروری بازی کند و مردم را نسبت به تغییر به معنی رفرم در حکومت هریم، متوهم نماید. هچنان که در اعتراضات اخیر چنین کرد. جریان “گوران” نقشی مشابه خاتمی و رفسنجانی را برای حکومت هریم دارد. مردم در جریان مبارزه و اعتراض، معمولا در قدم اول برای بر آورد شدن خواستهای خود به چنین جریاناتی متوسل میشوند، مگر جریان شناخته شده تر و رادیکالی در صحنه سیاست حضور داشته باشد.
 گذشته از این فعلا در دنیای کثیف امروز، زمین و زمان به نفع این نوع جریانات عمل میکنند و در نتیجه هنر نیست اگر “گوران” در اعتراضات اخیر مردم کردستان نیروی موثری باشد. حضور “گوران” در صحنه سیاست، مشکل کمونیستها را افزایش میدهد، چرا که باید با توهم مردم نسبت به این جریان نیز مبارزه کنند و به افشای نقش مخرب آن نیز بپردازند. آیا قیاس جمال بزرگپور درست و منصفانه است؟ با هیچ معیاری این قیاس درست نیست. این تنها میتواند در انظار عمومی کمونیست های عراقی را ناتوان، دست و پا چلفتی، بدون سیاست و نقشه و بیربط به جامعه معرفی نماید و “گوران” را عکس آن نشان دهد. البته این قیاس تصادفی نیست، حتی اگر نویسنده خود متوجه این موضوع نشده باشد و یا بدون نیت سوء آنرا انجام داده باشد. چرا که این خط کومه له در مورد کمونیسم کارگری است. در غیر این صورت واضح است که در دنیای امروز که سایه کمونسم را با تیر میزنند و تازه کمونیست ها از کمترن امکان برای مبارزه سیاسی برخوردارند، نباید جریان کمونیسم کارگری را با جریان نوشیروان مصطفی که خود بخشی از حکومت است، صاف و ساده و بدون توضیح برای جامعه، مقایسه کرد و به نادرست یکی را شیر کرد و دیگری را روباه، چه میشود کرد این واقعیت کومه له امروز است.
کمونیسم کارگری در کردستان عراق یک نیروی شناخته شده در سطح “گوران” نیست. اما مجودیتی رادیکال و قابل دسترس است و در صورتیکه مسیر مبارزه را بدرستی طی کند، توان و ظرفیت آنرا دارد قوی تر شود و در تحولات انقلابی آتی به نیروی قابل اتکای کارگران و مردم فاقد سرمایه در کردستان عراق تبدیل شود. دوره اخیر و حضور بی وقفه اش در دو ماه اعتراض و مبارزه مردم و ظاهر شدن کادرهای این جریان در قامت سخنرانان رادیکال و متفاوت از “گوران” و اسلامیها، هم در دفاع از خواستهای مردم و هم در افشای احزاب حاکم در کردستان نمونه ای از دخالت گری این کمونیسم با هر فراز و نشیبی که در مقاطع مختلف در حیات مبارزه سیاسی اش در طول بیست سال کذشته طی کرده است، می باشد. این کمونیسم با هر وزن و قامتی در صحنه سیاست کردستان عراق، نقطه امید و روزنه ای است که در تلاش است تا با فعالیت خود راهی متفاوت از ناسیونالیسم و مذهب را در مقابل کارگران و مردم کردستان قرار دهد، و اگر کسی میخواهد کاری برای کارگر، برای انسانیت، برای آزادی و برای رهایی از نکبت ناسونالیسم انجام دهد، باید به این حزب و به این نقطه امید بپیوندد و آنرا تقویت نماید.
جمال بزرگپور از همان جا که ایستاده است به دنیا نگاه می کند. از همان جا به کمونیسم کارگری با نگاه منفی و به گوران با دید تحصین آمیز می نگرد، و این مسئله تازگی ندارد، چرا که شما  و حزب مطبوعتان دو دهه است به تکرار این نگرش منفی و اباطیل غیر قابل توجیه مشغول هستید. و هر ماه بیش از ماه قبل و هر سال بیش از سال قبل از این کمونسم فاصله گرفته اید و امروز در مخالفت با این کمونیسم شانه به شانه ناسیوناسم می سائید و در کنار ش قرار گرفته اید. اما فرق این دوره با بیست سال گذشته در این است که خیزش اعتراضی مردم کردستان عراق در مقابل حکومت بارزنی و طالبانی چهره ناسیونال چپ شما را بیش از هر زمانی برای جامعه کردستان و کمونیستهای عراقی آشکار کرد. شما با سکوت خود در مورد اعتراضات اخیر، در کنار بورژوازی حاکم در کردستان و در مقابل مردم معترض کردستان ایستادید. چیزی که در روز روشن به وقوع پیوست و لازم به نور افکن انداختن جهت کشف ناسیونالیسم شما باقی نگذاشت.
     ۲۰۱۱/۰۸/۰۵