موریانه تپش های زمان ات را می شمارد

هژیر پلاسچی
جنبش کارگران و معلمان عاملین بیگانه نیستند. این را من و آقای زیدآبادی و مردان دولت احمدی نژاد می دانیم که این معترضین بر پایه ی شرایط عینی و مادی، به دلیل فقر گسترده و غارت بی امان است که به میدان آمده اند.
************************

احمد زیدآبادی تحلیل گر مسائل سیاسی ایران، خاورمیانه و البته جهان مطلبی با عنوان «سفر اورتگا به تهران و دردسر چپگرایان ایرانی» برای سایت بی. بی. سی نوشته که در سایت ادوار نیوز هم باز انتشار شده است.
در این مطلب آقای زیدآبادی به سفر اورتگا و رابطه ی حکومت ایران با رهبران چپگرای ایرانی پرداخته و نوشته است که این مجموعه از روابط برای «چهره های چپگرا و سوسیالیست ایرانی دردسرساز شده است.» چرا که «جمهوری اسلامی از زمان تاسیس خود با سوسیالیست های دارای گرایش مارکسیستی، نه فقط میانه ی خوبی نداشته بلکه سازمان های آنها را متلاشی و نیروهای رادیکال آنها را سرکوب کرده است.» و افزوده: «از این رو سوسیالیست های ارتدوکس ایرانی عمومن در برابر جمهوری اسلامی موضع مخالف دارند.»
اول: از آقای زیدآبادی ممنونم که برای «دردسرهای» چپگرایان و سوسیالیست های ایرانی دل می سوزاند اما گمان می کنم بهتر بود ایشان ابتدا فکری به حال دردسرهای چهره های راستگرا و لیبرال ایرانی می کرد. آقای زیدآبادی می داند که من دارم از چه حرف می زنم. من دارم از حمله ی آمریکا به افغانستان و عراق، از زندان گوانتانامو و ابوغریب، از سرکوب وسیع تظاهرات ضدجهانی سازی در آلمان، از سرکوب خشن تظاهرات روز جهانی کارگر در آمریکا و از یک سابقه ی تاریخی پر از توطئه، پر از آدمی ستیزی و پر از خشونت عریان سخن می گویم. اگر قرار است «چهره های چپگرا و سوسیالیست ایرانی» در برابر عملکرد همه ی چپ های جهان پاسخگو باشند، آقای زیدآبادی و شرکا هم باید در مقابل عملکرد جرج بوش و دونالد رامسفلد و کاندولیزا رایس و پل ولفوویتز و مایکل لدین پاسخگو باشند. به خصوص که من و آقای زیدآبادی می دانیم که امروز برخی از همین چهره های راستگرا و لیبرال ایرانی دارند چه لاسی با کاخ سفید نشینان می زنند.
دوم: ابتدا بنویسم که این کلمه ی «ارتدوکس» را خیلی جدی نگیرید چون در ادامه معلوم خواهد شد، منظور آقای زیدآبادی از «ارتدوکس» چیست. اما سوسیالیست های ایرانی تنها به خاطر متلاشی شدن سازمان هایشان و سرکوب نیروهای رادیکال شان از سوی جمهوری اسلامی نیست که با آن مخالفند. البته زیدآبادی عزیز هرجایی که لازم می داند خاک در چشم واقعیت می پاشد اما لابد می داند که نقض آشکار حقوق زنان در قالب اعمال قوانین ضد زن، تحمیل پوشش اجباری، دامن زدن به گفتمان و فرهنگ مردسالار با استفاده از تریبون های رسمی و رسانه های دولتی و سرکوب فعالان جنبش زنان، نقض آشکار آزادی های سیاسی و اجتماعی در قالب سرکوب فعالان جنبش دانشجویی، اعمال سانسور و سلاخی ادب و هنر و اندیشه، تهدید فعالان رهایی خواه و عدالت طلب و سرکوب مداوم نیروهای مخالف، نقض آشکار حقوق کارگران در قالب جلوگیری از ایجاد تشکل های مستقل کارگری و سرکوب تشکل های موجود و حمایت آشکار از غارتگران و بهره کشان، ایجاد و سازماندهی مافیای اقتصادی در همه ی عرصه های سودآور، دخالت در حوزه ی خصوصی افراد و در یک کلام انهدام اقتصاد و اجتماع و فرهنگ این خاک با تکیه بر تاریخی پر از کشتار و مردمی ستیزی، با تکیه بر تاریخی مذکر دلیل مخالفت سوسیالیست های ارتدوکس و غیرارتدوکس ایرانی با جمهوری اسلامی است.
آقای زیدآبادی می نویسد: «سوسیالیست های ارتدوکس ایرانی … به رغم شعارهای عدالت طلبانه دولت احمدی نژاد، رییس جمهوری ایران، آن را دولتی راستگرا و انحصارگر می دانند.»
معنی این جمله چیست؟ آیا آقای زیدآبادی مانند دوست و همکارشان محمد قوچانی می خواهد ادعا کند محمود احمدی نژاد و جرج بوش هم چپگرا هستند؟ بگذارید تکلیفمان را روشن کنیم. احمدی نژاد شعارهای عدالت طلبانه داده است. در واقع شعارهای عدالت طلبانه ی چپ را مصادره کرده و چون سردمداران دولت های سازندگی و اصلاحات هیچ قدمی برای لااقل تخفیف تضاد طبقاتی برنداشته بودند، چون سیاست های حضرات خود عامل تشدید تضاد طبقاتی بوده است، توانست بر موج نارضایتی مردم سوار شود. لابد آقای زیدآبادی می داند که دقیقن در چنین شرایطی هیتلر با سر دادن همین شعارها به پیروزی رسید.
با وجود این و «به رغم» آن شعارها دولت احمدی نژاد نه توان این را دارد که با سرمایه داری مبارزه کند و نه انگیزه ی آن را. چرا که خود برآمده از استراتژی ارگان هایی است که تا مغز استخوان به سرمایه داری و مناسبات و روابط و امکانات آشکار و پنهان آن وابسته اند. احمدی نژاد نه می تواند و نه می خواهد که با اسکله های غیر قانونی، با مافیای نفت و زمین و شکر و چای و پسته و اتوموبیل و هزار و یک شبه مافیای دیگر مبارزه کند. این هم از قضا شباهت آشکاری به هیتلر مغفور دارد.
از سوی دیگر جنبش های به واقع عدالت خواه اجتماعی در دوران احمدی نژاد به شدت سرکوب می شوند. جنبش کارگران و معلمان عاملین بیگانه نیستند. این را من و آقای زیدآبادی و مردان دولت احمدی نژاد می دانیم که این معترضین بر پایه ی شرایط عینی و مادی، به دلیل فقر گسترده و غارت بی امان است که به میدان آمده اند.
احمدی نژاد و یارانش اما چون از همان ابتدای انقلاب ملی گرایی را اساس بدبختی اسلام و مسلمین دانسته اند، در پازل راستگرایی افراطی خود به جای تاکید بر نژاد و ملت، مذهب را نشانده اند. و البته می بینیم و می دانیم که انجام اعمالی چون اخراج مهاجران افغانی تنها از دولت های راستگرا برمی آید. آقای زیدآبادی به عنوان تحلیل گر مسائل جهان حتمن این را می داند که در اروپا هرگاه دولت های راست بر سر کار می آیند وضعیت مهاجرین بدتر می شود و ح