قرآن و زن
محمد، از همان دورانی که در غار حراء به فکر خدا و قرآن و پیامبری افتاد، اهداف خود را برای برپایی یک جامعه بدوی اسلامی، مرحله به مرحله طرح کرد که بعدها فتواها و اظهارنظرهای او به صورت قرآن جمعآوری شدند، در واقع مانیفست حکومت اسلامی محمد محسوب میشوند که به نام قرآن و کتاب «مقدس آسمانی»، نسل به نسل توسط روحانیون و حکومت ها منتقل شده است. هیچ کس نمی داند که قرآن و نقل قول و احادیث ۱۴۰۰ سال پیش، چه قدر واقعیت داشته و چه قدر هم بعدها بنا به مصلحت «اسلام» به آن ها افزوده شده و یا کم و زیاد شده است. هم چنان که امروز برخی از آخوندهای به اصطلاح «نواندیش» و یا «روشنفکران مذهبی» طرفدار حکومت اسلامی و یا منتقد برخی زیاده روی های جانح حاکم این حکومت، تفسیرهای لیبرال تری از برخی آیات قرآن و روایات صدراسلام ارائه می دهند که هم عامهپسند باشند و هم سیاست ها و تعابیر ضدانسانی و خشونت بار اسلام را کمی ملایم تر کنند. در حالی که احگام قرآن (قانون اساسی و دیگر قوانین اسلامی حکومت محمد)، قوانین «الهی» و «مقدس»، تغییرناپذیر و ابدی هستند.
در نزد تفکر اسلامی، از صدر اسلام تاکنون، زن در جامعه و خانواده جایگاهی نابرابر دارد به طوری که به زن، به عنوان «کشتزار؟» مرد نگریسته می شود. تفکر اسلامی، زن را نیمه انسان می داند که در کنار مرد هویت پیدا می کند و در نتیجه از نظر عاطفی، حقوقی، اجتماعی و غیره با او رفتاری متفاوت تر از مرد می شود. این استنباط از زن و جایگاه او به عنوان شهروند و عضو خانواده، تابع دین، قرآن، سنت، آداب و رسوم، باورها و غیره است که عموما تفکر ارتجاعی مردسالاری را رشد و گسرش می دهد. جوامع بشری این تفکرات و باورها را از صدراسلام به ارث برده اند. در دوارن جاهلیت بشر در شبه جزیره عربستان، جنگ، غنیمت و بازرگانی سه اصل مهم بودند که فرماندهی و هدایت آن ها با مردان بود. زن جایگاه چندانی در این سه زمینه نداشت. از این رو، در اسلامی، حتی خواهر باید ارث کم تری از برادر ببرد.
در زیر نگاهی به برخی دیگر از آیه های قرآن می اندازیم که در حقیقت محمد آن ها را به مرور زمان، به ویژه در برخورد با زنان بی شمار خود، آن ها را صادر کرده است.
سوره بقره آیه ۲۳: زنان شما کشتزار شمایند. هر زمان و به هر طریق که خواستید به کشتزار خود نزدیک شوید.
سوره نساء آیه ۳۴: مردان را بر زنان حق تسلط و نگهبانی است. به واسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته است. و هم به واسطه آن که مردان باید از مال خود به زنان نفقه بدهند. پس زنان شایسته و مطیع آنهایند که در غیبت حافظ حقوق شوهرانشان باشند. و آنچه را خدا به حفظ آن امر فرموده نگه دارند. و زنانی که از مخالفت آنان بیمناکید، ابتدا آنها را موعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنها دوری کنید. باز مطیع نشدند به زدن آنها را تنبیه کنید. چنان چه اطاعت کردند دیگر هیچگونه ستم بر آنها روا ندارید. همانا خدا بزرگوار و عظیمالشان است.
سوره نسا آیه ۱۵: زنانی که عمل ناشایست انجام دهند ۴ شاهد مسلمان بر آنها بخواهید. چنانچه شهادت دادند آنها را در خانه نگه دارید تا زمان مرگشان فرا رسد.
سوره نسا آیه ۱۶: اگر در میان شما دو زن مبادرت به عمل زشتی کردند. هر دو را مجازات کنید. اگر توبه کردند آنها را به حال خود واگذارید.
همانطور که میبینید هرگونه خلاف جنسی زن و عدم فرمانبری مطلق او از شوهرش، حتا مجازات مرگ نیز به دنبال دارد. اما در مورد مرد، نه تنها چنین تهدیداتی در قرآن نیامده است، بلکه بر عکس دست مرد برای هر کار غیرانسانی نیز باز گذاشته شده است.
در آیات زیر «خداوند»، به محمد طرز رفتار با زنانش را میآموزد. زنان محمد را از زنان دیگر جدا میکند و به طور ویژه درباره آنان حکم صادر میکند، در حالی که سایر مسلمانان و مومنان از آنها محروم هستند. خداوند، به آنها توصیه میکند که اگر مرتکب گناه شوند، در دنیای اخروی مجازاتشان دو برابر زنان عادی و اگر از پیغمبر اطاعت کنند، پاداش شان دو برابر زنان دیگر خواهد بود. آیات زیر حاکی است که زنان پیغمبر برای رستگاری در دنیای اخروی باید مطیع و فرمانبردار محمد باشند و تمام وقت خودر را صرف نیازهای او نمایند.
در آیات ۲۸ تا ۳۴ سوره احزاب، چنین آمده است: «ای پیغمبر به زنان خود بگو اگر شما طالب زینب و زیور زندگی دنیا هستید، بیایید تا من مهر شما را پرداخته و همه را به خوبی و خرسندی طلاق دهم. و اگر طالب خدا و رسول و مشتاق زندگی آخرت هستید، همانا خدا به نیکوکاران از شما زنان، پاداشی عظیم عطا خواهد کرد. ای زنان پیغمبر، هرکدام از شما که دانسته کار ناروایی مرتکب شود، او را دوبرابر دیگران عذاب کنند و این بر خدا آسان است. و هر که از شما مطیع فرمان خدا و رسول باشد و نیکوکار شود، پاداشش دوبار عطا کنیم و برای او روزی بسیار نیکو مهیا سازیم. ای زنان پیغمبر، شما مانند سایر زنان نیستید. شما باید از خدا بترسید. پس با مردان به نرمی و نازکی صحبت نکنید و نماز بپا دارید و زکوه مال به فقیران بدهید و خدا و رسول را اطاعت کنید.»
در آیات ۵۰ تا ۵۳ سوره احزاب، خداوند عالم به امور جنسی و زناشویی پیغمبر پرداخته و حتی برای نوبت همخوابگی محمد با زنانش، قواعدی را وضع میکند. آیات شماره ۵۰ و ۵۲ سوره احزاب و آیه ۵۱ سوره احزاب، به شرح زیر است:
«تو ای رسول، در همبستر شدن با زنهای خود لازم نیست نوبت را مراعات کنی. هر یک از زنانت را میل داری، نوبتش را عقب بیانداز و هر یک از آنها را از خود راندی، باز میتوانی او را نزد خود بخوانی. این موضوع باعث شادمانی دل و روشنی دیده آنها خواهد شد و هرگز هیچیک از آنها نباید از آنچه تو میل میکنی، ناراضی و محزون باشند، بلکه همه باید به آنچه که تو به آنها عطا میکنی، خشنود باشند…»
حاصل بحث آن ست که بر طبق آیات مذکور سوره احزاب، حقوق محمد درباره زنان از سایر مومنان وسیعتر است و وی به عنوان پیامبر خدا بر طبق آیات قرآن و فرمان خدا مجاز شده است از هرگونه مزایای استثنایی استفاده کند: «۱- بیشتر از ۴ زن عقدی میتواند داشته باشد.(آیه ۵۰ سوره احزاب)
۲- محمد میتواند با خویشاوندانش که با وی مهاجرت کردند، ازدواج کند.(آیه ۵۰ سوره احزاب)
۳- محمد میتواند هر زن مومنهای که خود را بدون مهریه و شهود به او عرضه کند به عنوان همسر بپذیرد.(آیه ۵۰ سوره احزاب)
۴- از رعایت عدالت و شناختن حق تساوی برای زنان خود معاف است.(آیه ۵۱ سوره احزاب)
۵- نوبت همخوابگی با زنانش را به هر نحوی که صلاح بداند میتواند تنظیم و یا مقدم و موخر سازد. (آیه ۵۱ سوره احزاب)
۶- در زنبارگی نسبت به سایر مومنان برتری خواهد داشت.(آیه ۶ سوره احزاب)
۷- پس از مرگ وی، کسی حق ازدواج با زنانش را ندارد.(آیه ۵۳ سوره احزاب)
۸- زنان وی حق تقاضای نفقه بیشتر ندارند.(آیه ۵۱ سوره احزاب)
۹- زنان محمد نباید بر مردم ظاهر شوند و از پشت پرده باید با مردم صحبت کنند.(آیه ۵۳ سوره احزاب)
۱۰- زنان محمد از زینتهای متداول دوران جاهلیت باید خودداری کنند.(آیه ۳۳ سوره احزاب)
۱۱- از نوبتی که محمد برای همبستر شدن با آنها قائل میشود، باید راضی باشند.(آیه ۵۱ سوره احزاب)
۱۲- زنان پیغمبر در صورت ارتکاب اعمال ناشایست دو برابر زنان عادی مجازات و در صورت اقدام به عمل شایسته، دو برابر پاداش داده میشوند.(آیه ۳۰ سوره احزاب)
در آیات دیگری خداوند عالم، در قرآن به مسلمانان آموزش چگونه سخن گفتن و معاشرت کردن با پیغمبر و با همسران او را میدهد.
در آیات ۱ تا ۵ سوره حجرات، آمده است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر خدا و رسول تقدم مجویید و از خدا بترسید که خداوند شنوا و داناست… صدایتان را از صدای پیغمبر بلندتر نکنید و با او بلند صحبت نکنید، هم چنانکه با یکدیگر بلند صحبت میکنید تا اعمال نیکتان باطل نشود و شما آن را نفهمید. کسانی که در حضور پیغمبر آرام صحبت میکنند، خدا در واقع قلوبشان را برای تقوا آزموده است و آمرزش و پاداش عظیم نصیب آنها کرده است. آنهایی که ترا از پشت خانهات به صدای بلند میخوانند، اغلب افراد بیشعور و بیعقل هستند؛ و اگر آنها صبر میکردند تا خودت از خانه خارج شوی، برایشان بهتر بود و خداوند آمرزنده و مهربان است.»
آیه ۶۲ سوره نور: «مومنان حقیقی آنهایی هستند که به خدا و رسولش ایمان کامل دارند و هرگاه در کاری که حضورشان نزد رسول لازم باشد، با او جمع شوند؛ تا اجازه نگیرند، از محضر رسول بیرون نمیروند؛ و ای پیغمبر آنان که از تو اجازه میگیرند، در واقع اهل ایمان به خدا و رسول هستند، پس چون از تو اجازه خواهند که بعضی مشاغل و امور خود را انجام دهند، به هرکس که میل داری اجازه بده و برای آنها از خدا طلب آمرزش کن که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.»
آیه ۶۳ سوره نور: «هنگامی که میخواهید پیغمبر را صدا بزنید، او را مانند موقعی که یکدیگر را بین خودتان میخوانید، صدا نزنید…»
در آیه ۵۳ سوره احزاب، خداوند چگونگی ورود به منزل محمد و غذا خوردن سر سفره او و همچنین آداب صحبت کردن با زنان پیغمبر را به مردم میآموزد و ازدواج با زنان پیغمبر را پس از مرگ او قدغن میکند:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانه پیغمبر داخل نشوید مگر او اجازه دهد و بر سفره طعامش دعوت کند. در آن حال نیز نباید زودتر از وقت آمده و به ظروف غذا چشم انتظار گشائید، بلکه موقعی که دعوت شدهاید بیایید و موقعی که غذا تناول کردید، زود پی کار خود بروید نه اینکه آنجا برای سرگرمی و صحبت باقی بمانید که این کار پیغمبر را آزار میدهد و او از شرم به شما چیزی نمیگوید، ولی خدا از اظهار واقعیت به شما شرم ندارد. و هرگاه از زنان رسول متاعی میطلبید، از پس پرده طلب کنید که حجاب برای پاکیزه نگهداشتن دلهای شما و آنها بهتر است و هرگز رسول خدا را نیازارید و پس از وفات او هیچگاه با همسرانش ازدواج نکنید که این کار گناهی بزرگ است.»
اگر به مضمون و محتوای قرآن بدون تعصب و از زاویه انسانی نگریسته شود، تقریبا تمامی معارف و مفاهیمی که محمد، به نام وحی از سوی «خداوند» مطرح کرده است، همه مربوط به سنتها و باورها و معارف همان جامعهای است که محمد در آن زندگی میکرد. یعنی به عبارتی تفکر محمد در آفریدن خدا و قرآن و وحی و غیره همان احکام و فتواهایی است که خودش صادر کرده است، محصول همان جامعه است. برای مثال بسیاری از مفاهیم همچون، قصاص، دیه، ختنه، ماههای حرام و … مسایلی هستند که اعراب قبل از خدا و اسلام محمد هم آنها را آداب و سنن خود میدانستند و یا این که این مفاهیم از یهودیان توسط خود محمد، کپیبرداری شده بود، به همین دلیل، دین اسلام به یهودیت خیلی بیش تر شباهت دارد تا مسیحیت. تمام داستانهای قرآن، شباهت زیادی به کتابهای یهودیان دارد. حتی محمد، در بعضی جاها مثل سوره «کهف» در قرآن اظهار میدارد تعداد اصحاب کهف معلوم نیست، بعضیها میگویند ۵ نفر بودهاند، بعضیها میگویند ۷ نفر بودهاند، به روشنی نشان میدهد که محمد این داستانها را از کسانی شنیده بود. تحقیقات نشان داده است که سبک نگارش قرآن بسیار شبیه به آثار دینی دارد که در زمان محمد وجود داشتهاند، بنابراین محمد، مسایلی که در قالب آیه آورده و پس از مرگ او در قرآن جمعآوری شده اند، چیز دیگری غیر از سنتها و باورهای آن دوره مردم بدوی شبه جزیره عربستان نبوده است. محمد و جمعآوریکنندگان قرآن پس از او، آنها را از سایر کتابها گرفتهاند.
بنابراین، بینش و اطلاعاتی که محمد در دوران خود و در سفرهای تجاری یاد گرفته بود، در قرآن انعکاس یافته است. اما بسیاری از حرفهایی که در قرآن راجع به طبیعت زده میشود مستقیما از آثار یهودی برگرفته است.
بدین سان، قرآن یک کتاب قدیمی همانند همه کتاب های قدیمی است و سبک نگارش آن نیز مربوط به دوران خودش میباشد. در همه کتابهای قدیمی گاهی مفاهیمی وجود دارد که به نوعی میتوان از آن مفاهیم برداشت علمی کرد. برای مثال، در این زمینه میتوان به افکار «اپیکروس»، فیلسوف یونانی اشاره کرد که چهار قرن قبل از میلاد مسیح(تقریبا ۱۰۰۰ سال قبل از محمد) میزیسته است. بعدها فیلسوف و شاعری به نام لوکرتیئوس رومی که یک قرن پس از اپیکروس زندگی میکرده است، افکار مربوط به طبیعت و فیزیک اپیکروس را از آثار یونانی جمعآوری و به زبان لاتین به شعری طولانی سروده است که امروزه با نام «اندر طبیعت اشیاء» موجود است.
این کتاب که انعکاس مستقیم عقاید اپیکروس و دیدگاه او نسبت به طبیعت و به عبارتی کتاب فیزیک اپیکروس است و بدین منظور نوشته شده است، واقعیتهای فیزیکی را معرفی کند. این کتاب، دارای مفاهیم بسیاری است که امروزه پایههای علوم به شمار میروند، به عنوان نمونه، لوکرتیئوس در اشعارش به مفاهیمی اینچنین اشاره میکند:
وجود اتم و مولکول(اینکه ترکیب دو اتم ماده جدیدی را تولید میکند) قانون اینرسی (این که اشیاء در حال حرکت تا وقتی نیرویی بر آنها وارد نشود در حال حرکت هستند – تا زمان گالیله کشف نشده بود) مساله قانون جهانشمول(اینکه تمام قوانین فیزیکی که روی زمین هستند، در تمام نقاط کائنات نیز صادق هستند- این تئوری توسط ارسطو رد شده بود و کلیسای مسیحیت به شدت با آن مخالفت میکرد تا اینکه گالیله اعتراض کرد و بعدها نیوتون آن را اثبات کرد) چرخه باران (این که باران ساخته شده از آبی است که از دریاها و دریاچهها به دلیل حرارت ناشی از نور خورشید بخار میشود و در جریان هوا و ابرها ذخیره میشود و وقتی که ابرها حرارت میبینند یا اشباع میشوند این آبهای اندوخته شروع به بارش میکنند) و مطالب بسیار دیگری از جمله پیشبینی تئوری نسبیت به این طریق که حرکت چیزیست نسبی و زمان بدون وجود روابط میان اشیاء و اتفاقات به یکدیگر مفهومی ندارد، بنابراین زمان نیز منسوب به مشاهده کننده است.
قبل از به قدرت رسیدن محمد، هر قبیله برای خودش واحد اقتصادی، سیاسی، نظامی و مذهبی مستقلی داشت. همه این قبایل دشمن هم بودند. زیرا در شبه جزیره خشک و بد آب و هوا، قبایل مجبور بودند برای دست یابی به زندگی بهتر، یعنی به مناطقی که آب و علف دارد، کوچ کنند. این جا به جایی ها، یکی از مهم ترین عوامل جنگ و کشتار و غارت بین قبایل مختلف بود. بنابراین، همه همدیگر را تهدید می کردند و در کمین غارت اموال همدیگر می نشستند.
هم چنین هر قبیله برای خودش «بتی» برای پستش داشت. همه اعراب بت ها و یا اشیای واحدی را نمی پرستیدند. سیصد و شصت بت وجود داشت از جمله لات، منات، عزا و… که همه آن ها در خانه کعبه و در پرستشگاه بودند.
در چنین شرایطی، زندگی هر قبیله وابسته به جنگ و دفاع بود. به دست آوردن غنایم حمله به کاروان ها، اهمیت خاصی داشت. زنان و کودکان نیز بخشی ازز این غنایم بودند که فاتحان آن ها را نیز هم چون اشیای دیگر، بین خود تقسیم می کردند.
اما محمد و یارانش، از دوران جاهلیت بشر بهره جست و خدایی را ساخت که حرف خود را از زبان آن، برای نفوذ بیشتر بر مردم و وادار کردن آنها به اطاعت از خود و اهداف و سیاستهایش جاری ساخت. از اینرو، در تدوین بعضی از احکام و مطالب قرآن، «خدا»، به تناقضگویی میافتد. یا در نقش یک عامل کارگزار در قرآن ظاهر میشود که حتا درباره زندگی خصوصی محمد و آداب و رفتار همخوابگی او با زنانش و رفتار مردم با او، امر و نهی میکند.
محمد، سعی کرده است در تمامی آیات و مطالب قرآن را به عنوان کتاب مقدس آسمانی و کلام خدا، مافوق ذهنیت بشر جلوه دهد و به پیروان خود بقبولاند. او، برای رسیده به اهداف خود، پایههای جهالتی را بنیان گذاشت که هنوز هم بشر به طور کامل از شر آن فارغ نشده است.
زنان محمد
نقش زنان در زندگی محمد، جز خدیجه، سکس و کنیزی و فرمانبری بیش نبوده است. عایشه، در میان زنان محمد، منحصر به فرد بود. محمد او را در سن ۷ سالگی به عقد خود در آورد. هنگامی که عایشه، ۹ ساله بود با او همبستر شد. سن محمد در آن هنگام، ۵۵ سال بود. عایشه، کودک و محمد پدر بزرگ او بود تا شوهرش. روایت کردهاند که عایشه عروسک بازی را همانند همه بچهها، بیشتر دوست داشت. اوهمزمان همسر و کودک بود، محمد دوستان هم سن و سال او را دعوت میکرد تا با او بازی کنند. عایشه سفیدرو و زیبا بود و محمد گاهی او را «حمیر» یعنی قرمزی و گاهی بور صدا میکرد.
محمد، زنان زیادی را به عقد خود درآورد. او، در مجموع با بیش از یکصد زن قصد ازدواج کرده بود. اسامی تعدادی از آنان به شرح زیر است:
۱- خدیجه دختر خویلد بن اسبن عبدالعزی: محمد، در ۲۵ سالگی با خدیجه ۴۰ ساله ازدواج کرد. خدیجه پیش از محمد با دو شخص دیگری نیز ازدواج کرده بود که هر دوی آنها درگذشته بودند و از آنها فرزندانی به سن خود محمد داشت. او در طول ۲۸ سال زندگی مشترکش با محمد، اولین زنی بود که به پیامبری او ایمان آورد، احتمالا ناشی از سنت مردسالاری و تبعیت زن از مرد بود. محمد در واقع با ثروت خدیجه به جهان تجارت وارد شد و به جاهای مختلف سفر کرد. محمد ۱۷ سال پیش از بعثت و ۱۱ سال پس از آن با خدیجه زندگی کرد. هنگامی که خدیجه فوت کرد محمد ۵۳ سال داشت.
خدیجه، زنی قدرتمند و ثروتمند بود. محمد، پس از ازدواج با خدیجه، از چوپانی و فلاکت رهایی پیدا کرد و همراه کاروانهای تجاری خدیجه به سیر و سفر پرداخت. محمد تا زمانی که خدیجه زنده بود، جسارت ازدواج با زن دیگری را نداشت، زیرا احتمال داشت از ثروت و امکانات او محروم شود.
۲- عایشه دختر ابوبکر صدیق: عایشه: محمد، هنگامی که عایشه بیش از ۷ سال نداشت به عقد خود درآورد، در حالی که خودش پنجاه و سه ساله داشت. ابوبکر، پدر عایشه، نزدیکترین دوست محمد بود. محمد، در نه سالگی با عایشه همبستر شد.
عایشه، دخترکی باریک اندام و زیبا بود و دوره کودکی را میگذراند. آن طور که در کتب تاریخی آمده است، عایشه دختری زیبا، حسود، حساس و گستاخ بود. عایشه تنها دختری بود که به خانه محمد آمد. دیگران همه زنان «بیوه»ای بودند که محمد به دلایل مختلف آنها را به همسری خود درآورده بود. عایشه غیر از زیبایی و جوانی باهوش و خوش سخن هم بود.
علاقه محمد به عایشه، به حدی بود که وقتی زینب عایشه را محکوم به زنا با صفوان کرد، محمد از طرف «خدا» آیاتی آورد تا عایشه را برائت کند. اما شیعیان، به دلیل که عایشه، با علی به جنگ برخاست، لعل و نفرین میکنند واو را زنی فاسد میدانند.
ماجرای افک: در غزوه بنیالمصلق که عایشه با محمد همراه بود، در بازگشت برای قضای حاجت از کجاوه بیرون رفت. بعد از آمدن متوجه شد که گردنبندش در حین قضای حاجت افتاده است. از کجاوه بیرون آمد و به دنبال گردنبند رفت. سپاهیان به خیال آنکه عایشه در کجاوه است، آن را بلند کردند و راه افتادند. همین که عایشه برگشت کاروان را ندید. از کاروان جا مانده بود. روی خودش پارچهای کشید وهمانجا خوابید. در قدیم مردی پشت سر کاروان حرکت میکرد تا اگر وسیلهای از کاروانیان در بین راه افتاده بود بردارد و به آنها در آخر راه تحویل دهد. در این سفر صفوان بن معطل سلمی، این وظیفه را بر عهده داشت. همین که عایشه را دید گفت انا الله و انا علیه راجعون! عایشه به جا ماندنش را تعریف کرد. صفوان هم عایشه را بر شتر سوار کرد و به مدینه برد. هنگامی که به مدینه رسیدند عایشه مستقیم به خانه خودش رفت. منافقان به سرپرستی عبدالله ابن ابی شروع به سخنچینی کردند و عایشه را متهم کردند. سخن دهان به دهان رسید تا رسول خدا متوجه گشت. رفتارش نسبت به عایشه سرد گشت. خود عایشه هم خبر نداشت. محمد هم بسیار ناراحت بود. علی به او گفت: «ناراحت نباش ای رسول خدا. زن زیاد است. میتوانی به جای او زن دیگری بگیری. از کنیزش بپرس.(همین اظهارنظر علی بود که عایشه از او کینه به دل گرفت و این کینه و عقده در جمل سر باز کرد).» از کنیز پرسیدند که قاعدتا او هم خبر نداشت. سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان محمد به خانه عایشه رفت و از او خواست حقیقت را بگوید و اگر کار خطایی کرده بگوید و از خدا طلب بخشش کند. عایشه همچنان به گریه افتاده بود که صدایش در نمیآمد. در این لحظات، آیههای ۱۱ و ۱۷-۲۰ سوره نور مبنی بر حکم لزوم ۴ شاهد برای اثبات زنا و ۸۰ ضربه شلاق برای آن که تهمت زده است نازل شد و این ماجرا پایان پذیرفت.(زندگانی محمد، دکتر محمد حسنین هیکل. ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات سوره مهر)
۳- سوده دختر زمعه بن قیس: سوده، «بیوه زن» مسلمانی بود اهل حبشه که پدرش او را به محمد داده بود و محمد قبل از آوردن عایشه به خانه اورا به خانه آورده بود. گفته شده است که سوده ۵۰ ساله بود. از عایشه، روایت شده است که سوده گاهی از نوبت خود میگذشت تا محمد شب را پیش عایشه بگذراند.
۴- هند(ام سلمه)، دختر امیه بن المغیره: وی، زن یکی از مسلمانان به نام «ابوسلمه بن ابوالاسد» بود که در جنگ احد زخمی و کشته شده بود. ام سلمه، در هنگام ازدواج با محمد ۲۹ ساله و محمد ۵۳ ساله بود.
۵- حفصه دختر عمر بن الخطاب: او، در سن ۱۸ سالگی شوهر خود را از دست داده بود. حفصه، در ۲۰ سالگی با محمد ۵۵ ساله ازدواج کرد.
۶- زینب دختر جحش: زینب از خانواده بزرگی بود. مادر زینب دختر عبدالمطلب پدر بزرگ محمد بود. زینب با زید فرزند خوانده محمد ازدواج کرده بود. محمد روزی بدون اطلاع قبلی به خانه زید وارد شد و زینب را نیمه لخت دید و به او علاقهمند شد. محمد، نخست مهریه اورا پرداخت تا از فرزندخوانده خود طلاق گیرد و سپس او را به عقد خودش درآورد.
۷- جویریه دختر حارث بن ابوضرار: محمد در سن ۵۸ سالگی با جویریه که ۲۰ سال سن داشت ازدواج کرد. جویریه دختر رئیس قبیله بنی المصطلق، یکی از قبایل یهودی بود که محمد به آنها حمله کرده بود. محمد، جویریه، را به عقد خود درآورد و اسرای قبیله او را آزاد کرد. جویریه ۶ سال زن محمد بود. بعد از محمد نیز ۳۹ سال زندگی کرد و در سن ۶۵ سالگی درگذشت.
۸- ام حبیبه دختر ابوسفیان بن الحرب: ام حبیبه، در هنگام ازدواج با محمد ۲۹ سال سن داشت و محمد ۵۴ سال.
۹- صفیه دختر حیی بن اخطب: صفیه، در هنگام ازدواج با محمد ۱۶ سال و محمد ۶۰ سال داشت. صفیه دختر حیی بن اخطب رئیس قبیله بنی نضیر، از قبایل یهودی مدینه بود که محمد به آن حمله کرد و آنها را مجبور کرد از مدینه خارج شوند. شوهر قبلی او کنان بن ربیع بود که توسط مسلمانان در جنگ اسیر شده بود، در نهایت به دستور پیامبر کشته شد و پبامبر همان شب با صفیه ازدواج و با وی همبستر شد. او ۴ سال با محمد زندگی کرد و بعد از مرگ محمد، ۳۹ سال بیوه بود و در سن ۶۰ سالگی درگذشت.
۱۰- میمونه دختر حارث الهلالیه: او در زمان ازدواج با محمد ۳۶ سال و محمد ۶۰ سال داشت. میمونه، خواهر ناتنی زن دیگر محمد بود. او، ۳ سال با محمد زندگی کرد؛ ۴۴ سال تنها زندگی کرد و در سن ۸۰ سالگی فوت کرد.
۱۱- فاطمه دختر سریح
۱۲- هند دختر یزید
۱۳- عصما دختر سیاء
۱۴- زینب دختر یزید
۱۵- هبله دختر قیس و خواهر اشعث
۱۶- عصما دختر نعمان
۱۷- فاطمه دختر صحاک
۱۸- ماریه دختر شمعون قبطی: ماریه، کنیز، حفصه بود که به عنوان هدیه به او داده شده بود. روزی محمد، به خانه حفصه دختر عمر رفت و ماریه را تنها در خانه دید و با ماریه همبستر شد. ناگهان حفصه، سر رسید و از مشاهده این قضیه بسیار خشمگین شد. محمد، به او قول داد که ماریه را بر خود حرام کند، به شرطی که حفصه ماجرا را برای کسی تعریف نکند، اما حفصه ماجرا را برای عایشه و بقیه زنان محمد تعریف کرد. محمد از الله کمک گرفت تا این ماجرا را با سوره تحریم فیصله دهد.(تاریخ طبری جلد .۸ ص ۶۶۱۳۱ و تاریخ طبری جلد ۳۹، ص ۱۹۴)
۱۹- ریحانه دختر زید قرظی: ریحانه، از اسرای بنیقریظه بود که سهم محمد از غنائم جنگی بود. ریحانه هرگز حاضر نشد اسلام بیاورد و حتی پیشنهاد محمد مبنی بر ازدواج با وی را نیز قبول نکرد. از طرفی محمد نیز قصد رها کردن این کنیز (برده زن) زیبا را نداشت و وی تا آخر عمر برده ماند، اما حاضر نشد مسلمان شود و یا با محمد ازدواج کند.(تاریخ طبری جلد ۳۹، ص ۱۶۴-۱۶۵)
۲۰- ام شریک دوسیه
۲۱- صنعا یا سبا دختر سلیم: صنعا، قبل از آنکه محمد با او همبستر شود، فوت کرد.
۲۲- قضیه دختر جابر از بنی کلاب: روایاتی حاکی از آن است که محمد با وی ازدواج کرد اما وقتی برای همبستر شدن به او نزدیک شد، دریافت که او بسیار پیر است، بنابراین وی را طلاق داد.(تاریخ طبری جلد ۹، ص ۱۳۹)
۲۳- زینب دختر خزیمه از بنی عامر بن صعصعه: زینب، بعد از کشته شدن شوهرش «عبیده» در جنگ بدر، پذیرفت تا با محمد ازدواج کند، اما ۸ ماه بعد از این ازدواج، از دنیا رفت.
۲۴- دختر خلیفه الکلبی
۲۵- عالیه دختر طبیان از بنی بکربن: محمد با وی ازدواج کرد، اما بعد از مدتی او را طلاق داد.
۲۶- قوتیله بنت قیس بن معدی کرب و خواهر اشعث بن قیس، پیامبر اورا به زنی کرد اما هنوز او را ندیده بود که مرد. برخی نیز گفته اند محمد اورا طلاق داد.
۲۷- خوله بنت الهذیل
۲۸- لیلی بنت الخطیم
۲۹- ام هانی دختر ابوطالب۳۰-
۳۰- ضباعه دختر عامر بن قرط
۳۱- صفیه دختر بشامه
۳۲- ام حبیبه دختر عباس بن عبدالمطلب
۳۳- جمرهدختر حارث بن ابی حارثه
۳۴- محمد زنی که نامی از وی برده نشده است را طلاق داد. زیرا وی به مردانی که از مسجد خارج میشدند زیر چشمی نگاه میکرد.(تاریخ طبری جلد ۳۹، ص ۱۸۷)
۳۵- محمد زنی را به دلیل اینکه وی جذام داشت طلاق داد.(تاریخ طبری جلد ۳۹، ص ۱۸۷)
۳۶- ملائکه دختر کعب: او با محمد ازدواج کرد، اما محمد پس از مدت کوتاهی وی را طلاق داد.
۳۶- شنباء دختر عمر الغفریه: مردم قبیله او با قبیله بنیقریظه هم پیمان بودند، وقتی ابراهیم، فرزند محمد مرد؛ وی به محمد گفت: اگر تو پیامبر راستینی میبودی فرزندت نمیمرد. محمد بعد از این که با او همبستر شد وی را طلاق داد.(تاریخ طبری جلد ۹، ص ۱۳۶)
۳۸- ملائکه دختر داوود: محمد با او ازدواج کرد. اما پس از این که ملائکه فهمید محمد پدرش را کشته است، از وی جدا شد(تاریخ طبری جلد، ۳۹ ص ۱۶۵)
۳۹- عمره دختر یزید: محمد وی را طلاق داد زیرا وی به جذام مبتلا شده بود.
۴۰- سناء بنت سفیان: محمد مدت کوتاهی با او ازدواج کرد.
۴۱- عمره: محمد با او ازدواج کرده بود.
۴۳- دختر الجهال: مدت کوتاهی با محمد ازدواج کرد.
۴۳- دوبه دختر امیر
۴۴- عماره یا عمامه دختر حمزه
۴۵- شینیا دختر سالت
۴۶- تکانه: نام زنی دیگر است که مجلسی در مورد وی نوشته است دختر سیاهپوستی بود که «مقدوس» پادشاه مصر همچون ماریه قبطیه به محمد هدیه داده بود. محمد ابتدا او را آزاد کرد و سپس وی را به عقد ازدواج خود درآورد. بعد از درگذشت محمد، عباس با او ازدواج کرد.(مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، ص ۵۹۷)
شیخ کلینی نویسنده معروف اسلامی و نویسنده کتابهای اصول و فروع کافی در مورد محمد، از امام رضا نقل کرده است که قدرت جماع پیامبر با چهل مرد برابر بود.(مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، ص ۵۹۹)
محمد، در اغلب موارد تقریبا دو تا سه برابر همسرانش سن داشته است. بعد از مرگ محمد هیچکدام از زنانش اجازه ازدواج با شخص دیگری نداشتند و آنان را امالمومنین نامیدند، و همگی مجبور بودند تا آخر عمر بیوه بمانند. اما تنی چند از آنان، از جمله تکانه، ازدواج کرد.
قبل از اسلام محمد، تعدد زوجات بود و اسلام نیز بر آن تاکید کرده است: «چهار تا زن بگیرید» و بینهایت صیغه. محمد آیهای در اواخر سال ۸ هجرت نازل کرد، یعنی پس از آن که محمد تمام زنانش را گرفته بود و تعداد زنانش را که تا آن موقع حدی نداشت، ۴ نفر تعیین کرد. بنابراین داشتن «حرمسرا»، از محمد به ارث مانده است.
بدین ترتیب محمد، در حدود ۵۵ سالگی با کودک ۹ ساله همبستر شد و به جسم این کودک تجاوز کرد، بنابراین به جای این که این عمل شنیع محمد «پدوفیل» محسوب شود و کسی که دهها هزار انسان را به دلیل داشتن باورهای دیگر قتلعام کرده است، به عنوان یک جانی و متجاوز محکوم شود، تنها کشیدن کاریکاتورهایی از او، این همه هیاهو و جنجال راه انداخته میشود؟! بیجهت نیست که همین امروز نیز در کشورهایی مانند ایران، با اتکا به قوانین اسلامی، به کودکان دختر با اتکاء به سنت محمد و قوانین اسلامی تجاوز میکنند؛ صیغه اسلامی که همان فحشاء است را تبلیغ و توسعه میدهند؛ به دختران زندانی قبل از اعدام تجاوز میکنند، چرا که در تفکر اسلامی، دختر باکره اعدام شده به بهشت میرود؛ براساس قوانین اسلامی دست و پا میبرند و چشم درمیآورند؛ زنان را به طور سیستماتیک سرکوب میکنند؛ دست به قتلعام زندانیان سیاسی میزنند؛ مخالفین سیاسی خود را ترور میکنند…، بنابراین جنایاتی که ما به ویژه در عربستان سعودی و ایران شاهد هستیم، ادامه راه ۱۴۰۰ سال پیش محمد، با اتکا به تکنیک و ابزارهای مدرن امروز بر علیه بشریت است. واقعیت این است که نه خدایی در کار است و نه بهشت و جهنمی، آنچه که واقعیت است سوءاستفاده کلیساها و مساجد و دولتها در خرافات نگاه داشتن تودههای مردم است. محمد، عیسی، موسی، خمینی، موسولینی، هیتلر، پولپوت، بنلادن، ملاعمر، خامنهای و…، تفاوتی چندانی در ترویج و تبلیغ جهل و خرافات ملی و مذهبی، جنگ و کشتار، شکنجه و اعدام، سنگسار و قصاص و غیره با هم ندارند، تنها تفاوتشان به لحاظ تاریخی در به کارگیری قدرت، حرص و ولع ثروتاندوزی و دست درازی به سفره خالی کارگران و محرومان، ابزارهای تبلیغی و شکنجه و اعدام و اعمال ستم و استثمار است.
در کلیه مذاهب، تبعیض و نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از روابط و مناسبات طبقاتی، امری الهی تلقی میشود و در جامعه رسوخ پیدا میکند. اساس و مبنای هر مذهبی، فرمانبرداری و اطاعت کورکورانه و بدون چون و چرا از «خداوند» و دستورات او و نمایندگانش چون پیامبران و امامان و روحانیون است. مذهب هیچگونه روابط و مناسبات دمکراتیک، سکولار و برابر بین انسانها را به رسمیت نمیشناسد، بلکه این حق خداوند و نمایندگان او بر زمین، یعنی پاپ و کشیشها و آیتاللهها است و مردم موظف هستند بدون کوچکترین سئوال و اعتراضی از آنها تبعیت کنند. بدین ترتیب، ابتداییترین حقوق انسانها در افکار و حاکمیت مذهبی زیر پا گذاشته میشود. اعتراض به آنها به مثابه اعتراض به خداوند، پیامبران و قرآن، حتا خطر مرگ در بر دارد. مذهب عامل تبعیض و تفرقه و دشمنی بین انسانهاست. در اسلام زن و مرد حقوق برابر ندارند. مذهب از پیروان خود میخواهد که با مذاهب دیگر دشمنی کنند. بنابراین مذهب انسانها را بر حسب اعتقاد مذهبی و جنسیتی تقسیمبندی میکند و به تفرقه و دشمنی بین انسانها دامن میزند. دشمنی دیروزی مسیحیت با نوآوری و کشتار روشنفکران و متفکرین توسط کلیسا و دشمنی امروزی شیخهای عربستان و ایران و…، با فرهنگ و تمدن مدرن، مخالفت با آزادیهای فردی و اجتماعی، آزادی بیان و اندیشه، نمونههایی از مقاومت و خصومت مذهب با پیشرفتهای علمی و اجتماعی است.
پنج شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۰ – چهارم آگوست ۲۰۱۱
ادامه دارد