جمهوری اسلامی و اهداف آن از یورش نظامی به مناطق مرزی کردستان عراق

– یورش جمهوری اسلامی و”حکومت اقلیم کردستان”

یورش جمهوری اسلامی و مواضع اپوزیسیون مسلح کرد

– مواضع ما کارگران و کمونیستها

بیش ازسه هفته از گسیل نیرو و یورش نظامی جمهوری اسلامی و توپ باران مناطق مرزی کردستان عراق به بهانه حمله به مراکز پژاک میگذرد. علاوه بر تلفات طرفین، دهها نفر از مردم بی دفاع کردستان عراق به خاطر توپ باران و یورش نیروهای سپاه پاسداران جان خود را از دست داده و مجروح شده اند و هزاران نفر دیگر مجبور به ترک محل زندگی خود شده اند. اگر چه این اولین بار نیست که چنین اتفاقی می افتد اما دامنه و ابعاد این لشکرشی تا کنون کم سابقه بوده و خود این گویا ی علل و اهداف ماورا آنچه که جمهوری اسلامی مدعی است میباشد. پشت این سناریو  و قلدری نظامی اهداف دیگری دنبال میشود. هدف از آن پاسخ به انباشته شدن معضلات قدیم و جدید و نشانه عمق نگرانی و تشتت و ترس از بحرانهای کم سابقه ای میباشد که  قرار است جمهوری اسلامی با نشان دادن بازوی نظامی خود بر آنها فائق آید و افکار عمومی را در جهت  سناریو  که آنرا چیده است فریب دهد. اساس علل و اهداف این یورش و امنیتی تر کردن منطقه سیاسی است. از نظر نظامی و برد و باخت آن برای جمهوری اسلامی نه تعیین کننده است نه هدف اصلی و نه به آن دست خواهد یافت. جمهوری اسلامی به دلیل موقعیت بحرانی و شکننده خود در این مقطع هم در سطح منطقه و هم به ویژه در رابطه با موقعیت سیاسی و داخلی خود بیش از هر زمانی به ماجراجوئی، به پروپاگاند “پیروزی نظامی سپاه” به “شهید” دادن و مراسم خاکسپاری “شهدا” مزدورش و به تحریک احساسات عقب مانده و  کلا یکبار دیگر به ایجاد فضا مشابه”نعمات جنگ هشت ساله” و  همچنین جنجال جنگ با “ضد انقلاب” در کردستان نیاز دارد.  

جمهوری اسلامی ایران با بحران عمیق حکومتی دست و پنجه نرم میکند. جنگ مجدد در درون هیئت حاکمه و همه جناحهای جمهوری اسلامی  از جمله حول بساط “انتخابات” در بالاترین سطح شروع شده است. در شرایطی جمهوری اسلامی مجددا وارد گود بحران خود شده است که فاکتورهای خارجی نیز به زیانش چرخیده و عوارض ناشی ازخود این برعمق پیکره همواره زخمی آن رژیم تاثیر گذاشته است. خیزشهای کشورهای عرب زبان، افول اسلام سیاسی، بحران و جنایت آفرینی رژیم سوریه علیه شهروندان خود به عنوان متحد اصلی جمهوری اسلامی، تضعیف موقعیت منطقه ای در مقابل ترکیه و غیره همه دال بر تضعیف بیشتر موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه است. چنین رژیمی که همواره بر دریای نفرت همگانی در جامعه با اتکا به فریب و سرکوب حاکمیت ننگین خود را حفظ کرده است، مشکل است بتواند در دوره ای که کلیه فاکتورهای داخلی و خارجی به زیانش چرخیده مانند گذشته از این بحرانها  به آسانی جان سالم بدر ببرد.

استقبال جمهوری اسلامی از ایجاد فضا جنگی و ادعاهای ملال آور مانند “خطر حمله اسرائیل و امریکا” ، “مبارزه با تروریسم” و “ضد انقلاب”! و همچنین بازی دادن اپوزیسیون بورژوازی  و بخشی از جامعه از جمله حول مضحکه های انتخاباتی کارت برنده دست جمهوری اسلامی برای بقا و عبور از بحرانها و ناکامیهایش است. در چنین شرایطی که ویژه هر حکومت مستبد و بحران زده و وحشت زده از تحرک اجتماعی علیه خود است، جمهوری اسلام نیز بیش از هر دوره ای به جنگ و فضا جنگی و مرعوب کردن جامعه نیاز مبرم دارد. وادار کردن بیشتر دولت مورد حمایت امریکا در عراق و کردستان عراق برای گرفتن امتیازات بیشترو گسترش نفوذ بیشتر خود در آنجا و همزمان  استفاده از کارت  امثال پژاک و  فوق العاده اعلام کردن  شرایط  در هر دوره و به هر بهانه ای  اهدافی است که جمهوری اسلامی دنبال میکند. در بستر آن در صدد آماده سازی نظامی  خود برای رویاروئی با تحولات داخل کشور، گسترش لیست اعدامیها و ابعاد سرکوب،از میدان بدر کردن دارودسته های “منتقد” درونی خود، دادن امکان و قدرت سیاسی و اقتصادی و دولتی بیشتر به سپاه پاسداران و بلاخره عبور از بحرانی است که امروز سرتاپای آن سیستم جانی را فراگرفته است. زمینه ها واهداف پشت صحنه های یورش گسترده نظامی اخیر جمهوری اسلامی به مناطق مرزی کردستان عراق  را دراین  واقعیت ها باید جستجو کرد. قبول ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر “جنگ با پژاک” و “پاکسازی مرزها “و  “مبارزه با تروریسم” وغیره بسیار ساده لوحانه است. جمهوری اسلامی به عنوان مرکز تروریسم و جنایت و آدمکشی هر روز در زندان و کارخانه و دانشگاه و خیابان  با جامعه در حال جنگ و سرکوب و کشتار است. اگر قرار است از شر تروریسم و مسلح شدن و جنگ و آدمکشی  خلاصی یابیم و اگر قرار است  امنیت جامعه و مرزها و غیره تامین گردد پیشرط آن خلع سلاح و نابودی کامل خود جمهوری اسلامی است. زمینه های شکل گیری سازمانهای از نوع پژاک نیز قبل از هر چیز بر میگردد به همان سیاست و رویکرد ارتجاعی، ظالمانه و جنایتکارانه جمهوری اسلامی که در طول حاکمیت ننگینش آفریده و بازتولید میکند. اتفاقا  امروز هم برعکس پروپاگند جمهوری اسلامی، با چنین یورشی جمهوری اسلامی  پژاک را تقویت کرده است. آن کسی که در این مدت آسیب دیده و قربانی زیادی داده است مردم بی دفاع مناطق مرزی در کردستان عراق بوده که باید اساسا به همین دلیل حمله وحشیانه جمهوری اسلامی را تقبیح و محکوم کرد و پس زد. آنچه که برای جامعه در این میان سرنوشت ساز است نه حمایت کردن یا محکوم کردن صرف درگیری نظامی طرفین بلکه نپذیرفتن نفس این نوع سناریو سازی از طرف جمهوری اسلامی و شناختن دقیق اهدافهای جمهوری اسلامی و سرآنجام آماده شدن برای به شکست کشاندن کلیه اهدافهای که جمهوری اسلامی به این بهانه دارد تعقیب میکند. مبارزه متحدانه و مستقل آزادیخواهانه به منظور سرنگونی تمامیت آن حکومت فاشیست بورژوا- اسلامی، با همه جناحبندیهای آن، امر طبقه کارگر، کمونیستها و همه آزادیخواهان جامعه کردستان و ایران است.

یورش جمهوری اسلامی و”حکومت اقلیم کردستان”

حاکمان کردستان عراق منافع و درد مشترک  تاریخی و زیادی با جمهوری اسلامی  و رهبران آن دارند. مناطق مورد یورش جمهوری اسلامی تحت کنترل”حکومت اقلیم کردستان”ی است که نه تنها یار و همپیمان دیرینه جمهوری اسلامی میباشد که اتفاقا وجود چنین بحرانهای مرزی را به نفع خود نیزارزیابی میکنند. بدنبال تحولات اخیر در کشورهای عرب زبان چندین ماه است که  موجودیت احزاب بورژوا ناسیونالیست کرد در کردستان عراق زیر سئوال رفته و دهها نفر از تظاهرات کنندگان بدست حکومت کردا یه تی کشته و صدها نفر بازداشت و ربوده شده اند. هر نوع تجمع و اعتراضی به شدت سرکوب میشود. در چنین شرایطی نظامی کردن شهرهای کردستان و مناطق مرزی و دمیدن در شیپور”به خطر افتادن حکومت کردی” دقیقا مانند نظام جمهوری اسلامی به بهانه  و نعمتی تبدیل شده است که نسیم آزادی و آزادیخواهی کارگران و جامعه را سرکوب کنند. “هشدار”های که سران حکومت کردی در این رابطه به ایران داده است شرمگینانه، بزدلانه و فریبکارانه است. اتحادیه میهنی و پارتی جمهوری اسلامی را بارها تا عمق “خاک پاک کردستان”شان هدایت کرده اند و علیه اپوزیسیون جمهوری اسلامی وارد عمل شده اند. منافع کلان اقتصادی که بورژواها و سران حکومت کردی و همچنین سران جمهوری اسلامی در کردستان عراق دارند بسیار پایدارتر از آن است که رابطه اینها به این آسانی به هم بخورد. رام کردن  بیش از پیش سران حکومت کردی و گرفتن امتیازات بیشتراز آنها از جمله محدود کردن اپوزسیون مسلح کرد ایران،آنطوری که خود فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی میگوید که “اخلال در فعالیت اقتصادی و بازرگانی”ایجاد نکنند، تمام ‌هدف و “فشار”جمهوری اسلامی براتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق است. مبارزه جدی با جمهوری اسلامی و پشیمان کردن آن از اینکه دیگر نتواند گستاخانه مردم بی دفاع کردستان عراق را کشتار و آواره کند  قبل از هر کس کار مردم آزادیخواه، کارگران و کمونیستهای جامعه کردستان عراق میباشد نه حاکمان سر تا پا فاسد سرمایه داری کرد.

یورش جمهوری اسلامی و مواضع اپوزیسیون مسلح کرد

به مناسبت یورش نظامی جمهوری اسلامی و درگیر شدن با پژاک تقریبا همه احزاب ناسیونالیست کرد ایرانی، از دو حزب دمکرات تا چندین شاخه از “کومه له” ای ها موضع گرفته اند. مواضع تقریبا مشترک آنها در کنار محکوم کردن تلویحی یورش جمهوری اسلامی، به دلیل جنگ و رقابت دیرینه درون جنبشی خودشان با پژاک عملا سازمان پژاک را به عنوان اینکه “بهانه دست جمهوری اسلامی داده است”!! یا جمهوری اسلامی آنها را بهانه کرده است مورد قضاوت قرار داده اند و کم و بیش پژاک را نیز محکوم کرده اند. مبنا مواضع فریبکارانه آنها” نا مناسب بودن شرایط مبارزه مسلحانه”، “گسترش مبارزه سیاسی و مدنی” و یا اینکه “جامعه باید آمادگی شروع مبارزه مسلحانه داشته باشد” و غیره میباشد. اینکه چه شکلی از مبارزه مسلحانه و رابطه آن با مبارزه سیاسی و اجتماعی مورد بحث است  یا نه برای آنها محلی ازاعراب ندارد. وقتی آنها به عنوان احزاب سنت پیشمرگانه از مبارزه مسلحانه حرف میزنند الگو و سنتشان همان است که پژاک امروز دنبال میکند واتفاقا بر پایه شکست وعقب نشینی آنها و در شرایط دیگری خود پژاک با کمک  جمهوری اسلامی دوره دوم خرداد متولد شد و پا به میدان گذاشت. مسئله اینجا است که میلیتانت بودن پژاک ناسیونالیست امروز، بخش قابل توجه ای از نیروی ناسیونالیسم سنتی کرد را با خود برده است.  پژاک شکل گرفته در سال ٢٠٠۴ سنگرها و نیروی زیادی از بورژوازی و ناسیونالیسم کرد از جمله نیرو حزب دمکرات را از آن خود کرده است. این واقعیت عمق نگرانی و اختلاف بقیه سازمانهای قومی مسلح  اپوزیسیون مستقر در کردستان عراق را تشکیل میدهد و خود را در مقابل پژاک شکست خورده میدانند. در اینکه سازمان پژاک همانند خود کومه له ایها از جمله کومه له ایهای تحت رهبری مهتدی و ایلخانی زاده و عبه دلیر و همچنین حزب دمکرات ها سازمانهای یک جنبش، جنبش بورژوا- قومی کرد هستند تردیدی وجود ندارد. اینکه همه مسئله کرد  و ستم ملی را به ابزاری برای گرفتن امتیاز از حکومت مرکزی و سهیم شدن در قدرت اقتصادی- سیاسی-دولتی تبدیل کرده اند و دنبال همان هدف و مناسبات بشدت ظالمانه موجود در کردستان عراق میباشند نیز نباید تردیدی باشد. با اینحال در دوره ای که حزب دمکرات و سازمان زحمتکشان و بقیه دنبال نخود سیاه دوم خرداد و جنبش سبز رفته اند و سرگرم تمرین “مبارزه مدنی” و دلالی در سالن کنگره امریکا و استودیو بی بی سی اند، پژاک میتواند به نیروی جدی و میلیتانت بورژوازی و ناسیونالیسم کرد تبدیل گردد. این آن واقعیتی است که بقیه نیروهای قومی کرد را نگران کرده است و حتی بعضا حاضرند پژاک را در راه “جنبش مدنی “دو خرداد و سبز نیز در مقابل  جمهوری اسلامی به حراج بگذارند. راهی که پژاک خود محصول آن بوده و اکنون در مسیر و موقعیت دیگری قرار گرفته است  و خود را در مقابل دیگر احزاب هم جنبشی خود قویتر و پیروزمندتر احساس میکند.

مواضع ما کارگران و کمونیستها

برای کمونیستها و طبقه کارگر کردستان مسئله روشن است. مستقل از سیاستهای پژاک، که هم در اهداف سیاسی و هم نظامی، نه تنهاهیچ ربطی به کارگر و جنبش آزادیخواهی ندارد که در نقطه مقابل آن قرار دارد، هر نوع یورش نظامی جمهوری اسلامی به آن در آنسوی مرزها را بشدت محکوم میکنیم. بطریق اولی کشتار مردم زحمتکش کردستان عراق به وسیله جمهوری اسلامی را یک عمل جنایتکارانه میدانیم. و همچنین سکوت و همراهی اتحادیه میهنی  و پارت دمکرات کردستان عراق با جمهوری اسلامی را محکوم کرده و سیاستهای آنها را در قبال جمهوری اسلامی  بر علیه جنبش آزادیخواهی در منطقه ارزیابی میکنیم.

جامعه  کردستان هیچ گوشه ای از اهداف سیاسی که در پشت این جنگها از سوی دو طرف تعقیب میشود متعلق بخود نمیداند. جامعه مرعوب پروپاگاند جنگی و تحمیل فضا جنگی جمهوری اسلامی نخواهد شد. علیه تمام سیاستهای جمهوری اسلامی باید قاطعانه ایستادگی کرد و اهداف های پنهان پشت ماجراجویی و جنگ طلبی جمهوری اسلامی را باید شناخت و برای مقابله با آن حول پرچم رادیکال، آزادیخواهانه، کارگری و کمونیستی که  همواره برای سرنگونی انقلابی کلیت جمهوری اسلامی مبارزه کرده است متشکل شد.

 کارگران و آزادیخوان جامعه کردستان ضروری است بیش از پیش بر آن واقف گردند در غیاب یک جنبش پیشرو و آزادیخواهانه و متشکل، جمهوری اسلامی و سپاه  پاسدارانش و نیروهای قومی مسلح و دلالان سیاسی کرد که، به عنوان رهبران این و آن سازمان کردی در مدیا نوکر کشورهای غربی ظاهر میشوند، دیر یا زود  جامعه را به سناریو سیاه میکشانند. این جریانات را نه تنها نباید به عنوان سازمان و”رهبر” و حامی و نماینده مردم کردستان پذیرفت که باید بدانند همه اینها متعلق با آن جنبش بورژوا عشایر و روشنفکران ناراضی شکم سیر کردستان هستند که دهه های متمادی تحت عنوان ستم ملی در جستجوی سهمی از قدرت و مقام و جا پای برای خود و سرمایه داران کرد هستند و دهها بار شکست خود را نیز به شکست مردم کردستان تبدیل کرده اند. یکی از پیش شرط های رهایی جامعه از جمله خلاصی از ستم ملی عبوراز چنین اپوزسیون بورژوا مسلح و برادران بورژوا ناسیونالیست آنها در جبهه دوم خرداد و سبز جمهوری اسلامی جنایتکار و انتخاب جبهه چپ و کمونیست، جبهه مبارزه برای سرنگونی انقلابی کلیت جمهوری اسلامی، جبهه کارگران پیشرو و آزادیخوا ه و پیوستن به صف گارد آزادی  وحزب کمونیست کارگری حکمتیست است.

دهم مرداد ١٣٩٠

١-٨-٢٠١١