چگونه میتوان از مرگ تدریجى محمود صالحى جلوگیرى کرد؟

سلیمان سیگارچى
١۵ ژوئن ٢٠٠٧

حدود ٢٨ سال است جمهوری اسلامى به هر دلیلى سر کار آمد، من اینجا وارد دلایل آن نمیشوم ، چون موضوع این نوشته نیست. در طول این چندین سال ، از یک طرف مردم از چپ و راست در قامت جنبشهای گوناگون زیر حاکمیت این "قانون اساسی رژیم" نرفته اند و نرمهای آن را نپذیرفته اند و مبارزات خودشان را در عرصه هاى گوناگون ادامه داده اند . و از طرف دیگر رژیم مردم و جنبشهای معین ، کارگران و گرسنگان ، جنبشهای زنان ، دانشجویی ، جنبش علیه سرکوب و اعدام و مجازاتهای قرون وسطایی نظیر سنگسار را به انواع و اقسام شیوه های متداول خود سرکوب کرده است .

هر جنبشی این جنگ را جوری نام گذاری میکند . از نظر من این جنگ ، جنگ طبقاتی است . از یک طرف رژیم سرمایه داران بنابه تعریف و نقشی که باید داشته باشد دارد کار خودش را می کند و از طرف دیگر مردم برای یک زندگی بهتر اعم از بدست آوردن آزادیهای فردی ، و نه گفتن به جمهوری اسلامی و قوانین ارتجاعیش و رفاهیات تلاش میکنند .

قصد من در این نوشته این است که احزاب سیاسی مخالف اعم از راست و چپ کجا ایستاده اند و در عرض این چند سال توانسته اند چه نقشی از روز اول در سرکار آوردن و تثبیت این رژیم ، کمک به بقای آن و سرنگون کردن آن کرده اند .
چه راهکارها و سیاستهایی را بکار برده اند و اگر بخواهیم و بتوانیم نتیجه کارشان را اندازه گیری کنیم ، تا کجا پیشرفت کرده اند و نهایتا کی این تلاش برای سرنگونى رژیم و رسیدن به این اهداف به پایان می رسد .

راههایی از جمله اعلامیه و نشریه دادن ، داشتن رادیو و تلویزیون ، مبارزه مسلحانه ، استفاده از انترنت نظیر سخنرانیهای پالتاکی و داشتن وب سایت و اطلاع دادن به مردم . ارتباطات مردمی در محل نظیر هسته ها و حوزه ها و محفلها و غیره .

اما سوال اینجاست که با این ابزارها چند سال دیگر جمهوری اسلامی با داشتن توان پرداخت به احشام خود ، توان ماندن را خواهد داشت . آیا ما باید بیست سال دیگر هم شاهد این اوضاع باشیم . شاهد بی حقوقی و نداشتن آزادیهای فردی و نداشتن مسکن و کار و غیره یا باید زودتر به فکر چاره ای دیگر بود ؟ چیزی که من را به این نوشته وا داشت اطلاعیه ای از حزب کمونیست ایران بود که با عنوان"نگذاریم جمهوری اسلامی محمود صالحی را با مرگ تدریجى در پشت میله های زندان محکوم کند" . در اطلا عیه به نقشی که سازمانهای درون و برون مرزی و تلاشهایی که برای آزادی محمود صالحی کرده اند ، اشاره شده است . مردم بیست و هشت سال است که اینکارها را می کنند . مثلا امضا، کردن تومار برای آزادی محکومین به اعدام یا تظاهرات دانشجویی یا هر مبارزه ای دیگر ، آیا این کافی است ؟

به نظر من باید سنبه را پر زورتر کرد تا بتوان از شر جمهوری اسلامی خلاص شد ، باید از مردم خواست ، از کارگران صنایع همدان و کرمانشاهان و استانهای آذربایجان غربی و شرقی و کردستان خواست ، بروند جلو زندان سقز یا سنندج ، جایی که محمود صالحی را زندانی کرده اند ، تظاهرات بر پا کنند . در این صورت با خودنمایی هزاران کارگرو خانوادهایشان ، رژیم قدرت سرکوبش را از دست می دهد و آیا این همه مردم را زندانی می کند ، آیا زندان برای این همه  رامردم دارد؟ یا آنها را به رگبار گلوله می بندد، چند نفر را میتواند بکشد . اگر جرات چنین کاری داشته باشد باید انتظار مسلح شدن مردم در اثر خشمشان و حمله متقابل را هم داشته باشد .
به نظر من انترنت و تلفن از راه دور دیگر چندان کارایی ندارد، مردم باید در محل به پا خیزند و کاری برای آزادی محمود صالحی بکنند .

آیا این عمل امکان پذیر است ؟ شاید گفتن این حرف از کانادا و نشستن پشت کامپیوتر و این سطور را نوشتن کاره ساده و بیهوده ای باشد و دردی را دوا نکند . اما تا کی میتوان با امضاکردن تومار انترنتی و جلسات پالتاکی میتوان از سلامتی نه فقط محمود صالحی و منصور اسانلو ، بلکه دستگیری بقیه کارگران و زنان و جوانان بخاطر گرفتن حقشان باید نشست و چشم براه بود.کار دشواری است ، اما زود یا درنگ باید از شر جمهوری اسلامی خلاص شد تا سلامتی محموده تامین شود .