حکومت اسلامی ایران، از همان ابتدای به قدرت رسیدنش، همواره تلاش کرده است از جمله نهادهای دمکراتیک و مردمی را یا به خدمت سیاستها و ایدئولوژی حاکم خود درآورد و یا با پروندهسازیهای کاذب و با آفریدن فضای رعب و وحشت، ترور و اعدام اعضای این نهادها را تحت تعقیب پلیسی قرار دهد. بنابراین، کسب و کار دایمی سران و مقامات و مسئولین حکومت اسلامی، تولید جهل و خرافات، سازماندهی سانسور و اختناق در جامعه، به ویژه علیه نویسندگان، هنرمندان، روزنامهنگاران متعهد و مستقل و همچنین فعالین سیاسی و اجتماعی است.
اخیرا روزنامه اعتماد، وابسته به مهدی کروبی، در مطلبی سعی کرده است تاریخ کانون نویسندگان ایران را جعل کند و آن را به عنوان تشکیلاتی که فرح پهلوی برپاکننده آن بوده است، نشان دهد. این روزنامه، پس از گذشت سی و سه سال از سرنگونی حکومت پهلوی، برای اولین بار کانون نویسندگان را به این حکومت، وابسته میکند؛ اقدامی که جز نشر اکاذیب و تحریف تاریخ، معنی دیگری ندارد. قطعا گردانندگان روزنامه اعتماد، به عواقب امنیتی این مساله آگاهی دارند و با این وجود، هم تاریخ را جعل کردهاند و هم برای کانون، پروندهسازی نمودهاند.
روزنامه «اعتماد»، در شماره ۲ تیر ۱۳۹۰، صفحه ۱۰، در مطلبی تحت عنوان «شبکه اطرافیان فرح پهلوی چه کسانی بودند» نوشته است: «این گروه(اطرافیان فرح پهلوی) علاوه بر این که سعی میکردند تا با تلفیق فرهنگ غربی و ایرانی، هویت جدیدی برای ایرانیان به وجود آورند و مواضعی را که رژیم موفق به تصرفشان نشده بود در دست بگیرند، قصد داشتند تا به جذب نیروهای آزاداندیش و مخالفان محافظهکار دولت بپردازند. بدین ترتیب کانون نویسندگان با کوشش فرح به راه افتاد و عده زیادی از شاعران و نویسندگان کشور نیز به جرگه یاران فرح پیوستند.»
کانون نویسندگان ایران، در تاریخ ۷ تیر ۱۳۹۰، به این پروندهسازی روزنامه اعتماد پاسخ درخور و شایستهای داده است که در همین شماره بانگ منتشر شده است. تاریخ کانون نویسندگان ایران، به حدی پاکتر و شفافتر و مستندتر است که نیاز چندانی به اثبات دروغپردازیهای کردانندگان روزنامه اعتماد ندارد.
پاسخ کانون نویسندگان، جعل کاری روزنامه اعتماد را به بهترین وجهی افشا میکند و با روشنگری اجازه نمیدهد این روزنامه با این جعلیات تاریخی علیه کانون نویسندگان ایران، به اهداف سیاسیاش برسد. راهی که گردانندگان این روزنامه، انتخاب کردهاند، جز رسوایی حاصل دیگری برایشان نخواهد داشت. جعل تاریخ، عملی زشت و ضداجتماعی و ضدفرهنگی است و عموما به جامعه لطمه میزند.
کانونی که تاریخچه شفاهی در مبارزه علیه سانسور اختناق هم در حکومت سلطنتی و هم در حکومت اسلامی دارد؛ کانونی که کارنامه درخشانی در راه دفاع از آزادی بیان و قلم و اندیشه و همچنین حمایت از جنبشهای اجتماعی آزادیخواه و برابریطلب و عدالتجود ایفا کرده است، با چنین پروندهسازیهای هرگز از تلاشها و اهداف خود عقبنشینی نمیکند.
همگان میدانند و اسناد فراوانی نیز وجود دارد که نشان میدهند بسیاری از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران، هم زندانهای سیاسی حکومت پهلوی و هم حکومت اسلامی را با پوست و گوشت خود تجربه کردهاند. بسیاری از اعضای این کانون، هم در دوران مبارزات مردمی علیه حکومت شاه حضور فعالانه داشتند و هم پس از پیروزی انقلاب ۵۷ مردم ایران، لحظهای از فعالیتهای خود در راه تحقق آزادی بیان و قلم و اندیشه در جامعه دست برنداشتند؛ تا این که همزمان با سرکوب دستاوردهای انقلاب ۵۷، تهاجم به کانون نویسندگان نیز شدت گرفت و سرانجام در تیر ماه ۶۰، دفتر آن توسط عناصر سرکوبگر حکومت اسلامی غارت و تخریب گردید. از آن تاریخ تاکنون، کانون نویسندگان ایران با هر فراز و نشیبی، همواره به مبارزه خود در راه تحقق آزادی بدون قید و شرط بیان، قلم و اندیشه ادامه داده است.
جنایتکاران حکومت اسلامی، سعید سلطانپور از اعضای سرشناس کانون نویسندگان را در سال ۶۰ اعدام کردند. از آن تاریخ تاکنون، بسیاری از اعضای آن، تحت تعقیب پلیسی قرار گرفتهاند. در سالهای بعد و در بحبوحه سرکوبهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، فشار بر نویسندگان و هنرمندان نیز شدت گرفت نامه معروف ۱۳۴ نویسنده که یک سند معتبر تاریخی است، منتشر گردید. اصلیترین دستاندکار تهیه و تنظیم و انتشار این نامه، زنده یاد محمدجعفر پوینده بود. در آذر ماه ۷۸، مامورین اطلاعاتی-امنیتی حکومت اسلامی نخست مختاری و پوینده از اعضای جمع مشورتی کانون نویسندگان را ربودند و سپس جنازه مثله شده آنها را در اطراف کلان شهر تهران رها کردند. این ترورهای حکومت اسلامی، به «قتلهای زنجیرهای» معروف گردید که در اثر آن، بیش از ۷۰ نفر از نویسندگان و فعالین سیاسی از جمله سیرجانی، میرعلایی، مجید شریف، پیروز دوانی، پروانه و داریوش فروهر و… به قتل رسیدند. اعتراضاتی که بر علیه تروریسم حکومت اسلامی در داخل و خارج کشور راه افتاد سرانجام سران این حکومت اقرار کردند که این ترورها توسط مامورین وزارت اطلاعاتشان صورت گرفته اما آنها «خودسر» عمل کردهاند؟ هیچکس این ترفند حکومت اسلامی را باور نکرد و همچنان انگشت اتهام ترور نویسندگان و فعالین سیاسی بر روی کلیت حکومت اسلامی باقی مانده است. بنابراین، پروندهسازی روزنامه اعتماد برای کانون نویسندگان ایران را باید در راستای سناریوهای سیاه حکومت اسلامی و جناحبندیهای آن دید.
هنگامی که حکومت پهلوی، هرگونه آزادی را به خصوص آزادی بیان و اندیشه را شدیدا سرکوب میکرد و مانع فعالیت آزادانه احزاب، رسانهها و نهادها دمکراتیک مردمی میشد؛ در چنین فضایی مشاوران فرح پهلوی در «وزارت فرهنگ و هنر»، دست به یک نمایش «هنر دوستی؟» زدند. فرح پهلوی، قصد داشت به نیابت از حکومتشان، کنگرهای جهانی با شرکت شعرا، نویسندگان و مترجمان ایرانی و خارجی برگزار کند از این رو، تعدادی از اهل قلم را برای شرکت در این نمایش دولتی دعوت کردند. اما عدهای از نویسندگان و شعرا و مترجمان متعهد و آزادیخواه کشور در اواخر سال ۱۳۴۶، با انتشار بیانهای اعلام کردند که به علت سانسور و نبود آزادی بیان و قلم و اندیشه در جامعه و همچنین نقش ادارات دولتی در سانسور و سرکوب و مانعتراشی در برابر خلاقیت های فرهنگی و فکری مستقل، به عنوان اعتراض این کنگره دولتی را تحریم کردند. در عین حال، این سئوال در مقابل نویسندگان و هنرمندان و مترجمان تحریمکننده این کنگره قرار گرفت که صرفا تحریم کارساز نیست بنابراین، باید اقدام مهم دیگر نیز انجام داد و آن، فکر تشکیل کانون نویسندگان ایران بود. در این راستا، کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانهای در اردیبهشت ماه ۱۳۴۷، اعلام موجودیت رسمی و علنی کرد.
همین اقدام به موقع و هوشیارانه و مدبرانه برخی نویسندگان و هنرمندان و مترجمان کشور، سبب شد تا حکومت کنگرهاش را به تعویق بیندازد؛ کنگرهای که هرگز برگزار نشد.
در تاریخچه تشکیل کانون نویسندگان، آمده است که روز جمعه بیست و سوم اسفند ماه ۱۳۴۷، مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران طبق دعوت قبلی با حضور نزدیک به پنجاه نفر از اعضای کانون تشکیل شد… بالاخره پس از هفت ساعت بحث و شور که از ساعت ۴ بعد از ظهر تا ده شب طول کشید پنج نفر از اعضای هیائت دبیران و دو نفر علیالبدل و دو نفر بازرس آن انتخاب شدند.
حکومت پهلوی، برای انتقامگیری از اعضای کانون نویسندگان ایران، به ساواک(پلیس مخفی) خود ماموریت داد تا جلو فعالیت این را بگیرند. سرانجام در اثر یورش ساواک، تعدادی از نویسندگان دستگیر شدند. این دوره از فعالیتهای کانون، در اواخر سال ۱۳۴۸ پایان یافت و آخرین جلسه آن، در مدرسه «به آذین» تهران پارس برگزار گردید. اما از آن تاریخ تا به امروز و با توجه به شرایط حاکم بر جامعه، تلاش کانون در جهت تحقق آزادی بیان و قلم و اندیشه برای همگان، بیوقفه ادامه دارد.
به این ترتیب، در فاصله سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۵، حکومت پهلوی با دستگیر کردن و ممنوعالقلم کردن اعضای کانون نویسندگان، جلو فعالیتهای کانون را نیز گرفت.
دوره دوم فعالیت کانون، از اواخر سال ۱۳۵۵ آغاز شد. این دوره نیز با یورش پیدرپی مامورین حکومت اسلامی به دفتر کانون متوقف گردید.
دوره سوم فعالیت کانون نویسندگان ایران، تلاشهای بیوقفه برای تجدید فعالیت کانون در داخل کشور و دوره شکلگیری فعالیت کانون نویسندگان ایران «در تبعید» است. در ادامه همین تلاشها بود که در اواخر سال ۱۳۶۹، تجمع غیررسمی تعدادی از نویسندگان و شعرا برگزار شد و طرح پیشنویس منشور کانون نویسندگان ایران تدوین گردید. اعلامیه پایانی این جلسه را که ۱۵۰ تن از نویسندگان و شعرا و مترجمان و محققین امضاء کرده بودند مورد حمله مقالهنویسان رسانههای حکومت اسلامی قرار گرفتند.
مسلما، اگر هر تاریخنویس و محقق بیطرفی بخواهد تاریخچه و سابقه فعالیت کانون نویسندگان ایران را مورد بررسی قرار دهد بیشک به این نتیجه میرسد که این کانون، با کلیه نقاط ضعف و قوتش مستقل از احزاب و دولتها فعالیت کرده و در این موارد هیچ نقطه سیاهی در فعالیتهای آن پیدا نمیکند.
کانون نویسندگان ایران در تبعید، در تابستان سال ۱۳۶۱ برابر با سال ۱۹۸۲ به همت پانزده تن از اعضای کانون نویسندگان ایران که به دلیل فعالیتهای فرهنگی آزادیخواهانه و انساندوستانه مجبور به ترک ایران شده بودند، در پاریس اعلام موجودیت کرد. با تلاش اعضای کانون نویسندگان ایران در تبعید، عضویت انجمن قلم ایران در تبعید نیز در شصت و یکیمن کنگره جهانی قلم «پن» که از تاریخ ۶ تا ۱۲ نوامبر ۱۹۹۴ در شهر پراگ برگزار گردید، به تصویب رسید.
کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید که اعضای آنها در کشورهای مختلف جهان پراکندهاند تنها و تنها با اتکا به اعضایش فعالیت میکند و به هیچوجه حاضر نیست با دولتها و احزاب پارلمانی و غیرپارلمانی وارد بده و بستانی سیاسی-فرهنگی شود و یا کمکهای مالی دریافت نماید.
باین ترتیب، کانون نویسندگان ایران، آنچنان کارنامه شفاف، مستند و درخشان و ارزشمندی دارد که هیچکدام از جعلکنندگان تاریخ، از جمله روزنامه اعتماد، نمیتواند آن را بنا به دلخواه خود و با انگیزههای سیاسیاش جعل کنند.
این کانون درد اخل و خارج کشور، مانند یک سازمان حرفهای سیاسی و یا صرفا صنفی، فعالیت نمیکند که فقط از حقوق اعضاء و خودش دفاع کند، بلکه کانون از حق آزادی بیان و قلم و اندیشه همگان، به ویژه اقشار محروم و ستمدیده جامعه در مقابل تعرض و سانسور و اختناق حاکمیت، بر پایه موازین دمکراتیک و در چارچوب اهداف و منشور خود، دفاع میکند. از اینرو، روزنامه اعتماد وابسته به جناح اطلاحطلب و طرفدار «سبزهای اسلامی» حکومت اسلامی، با اهداف سیاسی معینی، آن هم با جعل و تحریف علیه کانون نویسندگان ایران، دست به قلم برده است.
گردانندگان این روزنامه، اگر فکر میکنند با این پروندهسازی علیه کانون نویسندگان ایران، شاید بار دیگر در بارگاه خلیفه مسلمین سیدعلی خامنهای پذیرفته شوند سخت در اشتباهند و راه مناسبی را انتخاب نکردهاند. چرا که دستکم بخش آگاه جامعه ایران، از کارنامه درخشان این کانون و تعهد محکم هیئت دبیران آن در دفاع از آزادی بیان و قلم و اندیشه و تشکل، آگاهی دارند. همگان میدانند که تاکنون تهدید و ترور، زندان و شکنجه و اعدام نتوانسته است جلو فعالیتهای این کانون را بگیرد.
بر این اساس شکی نیست که همه حکومتهای مستبد و دیکتاتور و طرفدارانش همواره تاریخ را جعل میکنند تا تاریخ جهل و جنایت و سرکوب و سانسور خود را بر پایههای دروغ و ریاکاری بسازند و از طرفی، برای مخالفین خود پروندههای امنیتی جعل کنند. جنایاتی که در حکومت اسلامی ایران، به اندازه عمر آن سابقه دارد. بنابراین، اکاذیبی که روزنامه اعتماد بر علیه کانون نویسندگان ایران نوشته است برای به دست آوردن دل حاکمیت و سانسورچیان حکومتی که مدتی نیز روزنامهشان را تعطیل کرده بودند و اخیرا بار دیگر اجازه انتشار داده اند.
هنگامی که ارگانهای سانسور حکومت اسلامی، روزنامه اعتماد را تعطیل کردند کانون نویسندگان ایران در راستای اهداف خود، با انتشار اطلاعیهای تعطیلی آن را محکوم کرد. اما اکنون گردانندگان آن، جواب این کانون را با جعل تاریخ و پروندهسازی برای آن میدهند؟!
روزنامه «اصلاحطلب» اعتماد، در اسفند ماه سال ۱۳۸۸ از سوی هیات نظارت بر مطبوعات توقیف شده بود، روز شنبه ۱۴ فروردین ۹۰، انتشار دوباره خود را با پیام تبریک محمد خاتمی، رییس دولت «اصلاحات»، از سر گرفته است. به گزارش سایت اینترنتی کلمه، روزنامه اصلاحطلب اعتماد، در جریان رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ توقیف شده بود، انتشار دوباره خود را از سر گرفته است.
روزنامه اعتماد ملی، ارگان مطبوعاتی حزب اعتمادی ملی است. صاحب امتیاز این روزنامه مهدی کروبی و مدیر مسئول آن محمد جواد حق شناس است. آخرین سردبیر آن پس از ابولفضل شکوری و رضا انصاری و محمد قوچانی بود.
کانون نویسندگان ایران، از نخستین سالهای تاسیس خود در سالهای ۱۳۴۶ و ۴۷ تاکنون، در حالی که همواره با سانسور و سرکوب و تهدید حکومت پهلوی و همچنین حکومت اسلامی روبهرو بوده است، اما هیچوقت از فعالیتهای درخشان و شفاف خود در دفاع «آزادی بیان بیحصر و استثنا و به یکسان برای همگان»، دست نکشید و بهای سنگین آن را نیز آگاهانه پرداخته است. از اینرو، کانون نویسندگان ایران، در نزد افکار عمومی جامعهمان، به عنوان معتبرترین نهاد روشنفکران مستقل ایران، شناخته شده و آنچنان جایگاه محکمی دارد که با جعل تاریخ، نمیتوان برای آن و اعضایش پروندهسازی کرد.
هیچ حکومتی و ارگانی نمیتواند پیشینه غنی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کانون را زیر سئوال ببرد و یا با جعل تاریخ آن، اعضایش و به ویژه هیئت دبیران آن را تحت فشار قرار دهد و مرعوب فضای موجود نماید.
بعلاوه کانون نویسندگان ایران، به عنوان اصلیترین نهاد دمکراتیک نویسندگان ایران و بر پایه اهداف و منشورش و همچنین فضای سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه، نمیتواند سیاسی نباشد. اما کانون دنبالهرو هیچ حزب و سازمانی و جناحی از حکومت اسلامی نیست و به طور مطلق در مقابل حاکمیت موضع ضدقدرت دارد. محور کار اعضای کانون نیز نوشتن و بیان و نشر آزادانه است بیهیچ حصر و استثنایی.
در هر صورت هدف و انگیزه روزنامه اعتماد در انتشار متنی بیامضاء علیه کانون نویسندگان، هنوز معلوم نیست اما میتوان حدس زد که اتهامات بیاساسی را که به کانون وارد کرده، بیارتباط با حاکمیت و دستگاه سانسور حکومت اسلامی نبوده است. روزنامهای که خود تا دیروز قربانی سانسور بوده است و حتی کانون نویسندگان در راستای اهداف خود در دفاع از آزادی بیان و قلم و اندیشه از جمله تعطیلی این روزنامه توسط حکومت اسلامی را نیز محکوم کرده است چرا پس از بازگشایی مجدد، به طور ناگهانی علیه این کانون دست به قلم میبرد؟ آن هم در حالی که دسترسی به کتابها، مقالهها، سخنرانیها و میزگردهای بسیاری در مورد چگونگی تشکیل کانون و تاریخچه آن و اعضایش و به ویژه هیئت دبیرانش به راحتی در دسترس عموم قرار دارد.
هر چند که هم حکومت پهلوی و هم حکومت اسلامی، مانع فعالیتهای کانون نویسندگان ایران شدهاند و آن را منحل اعلام کردهاند اما کانون نویسندگان ایران، به دلیل این که یک جریان خلاق است و هیچگاه انحلال خود را نپذیرفته، همچنان به فعالیتهای خود ادامه میدهد و بهای آن را نیز آگاهانه میپردازد. کانون نویسندگان ایران، همیشه زنده است چون اعضای آن فعال هستند و از اهداف آن پیگیرانه و مصرانه دفاع میکنند. یعنی هر یک از اعضای فعال آن به عنوان کارگران فرهنگی، به اصول و مواضع و کارنامه درخشان آن افتخار میورزند و به هیچ فردی و جریانی نیز اجازه نمیدهند تاریخ آن را تحریف و خدشهدار نمایند و برای اعضایش پروندهسازی کنند.
همچنین تلاشهایی مبنی بر سیاستزدایی کانون و ضدسیاسی کردن آن و یا برعکس کانون را به عنوان یک صنفی که فارغ از شرایط حاکم بر جامعه و بدون توجه به فشارهای اقتصادی و اجتماعی و همچنین سرکوبهای سیاسی توسط حکومت در جامعه، به کارهای صنفی خود و اعضایش مشغول است، محدود سازند. در حالی که چنین مواضعی مغایر با اهداف و اساسنامه و منشور کانون نویسندگان است و یک اقدام «سیاسی» علیه کانون محسوب میشود. بنابراین، نگرش سیاستزدایی و هم نگرش سیاستزدهگی، هر دو پشت و روی یک سکهاند و عموما از بیرون به کانون تحمیل میشود. تا روزی که حکومت سانسور و اختناق، فقر و فلاکت، تهدید و ترور و شکنجه و اعدام اسلامی بر سر قدرت است بیشک کانون همچنان در چارچوب اهداف و منشور خود به ناگریز به فعالیتهای همزمانی صنفی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود ادامه خواهد داد. چرا که در طول تاریخ، هرگز سانسور و محدودیتهای آزادی بیان و نشر و عقیده به گسترش آزادی، دمکراسی، برابری، اعتلای فرهنگی، ارتقای آگاهی و پیش رفت هیچ ملتی خدمت نکرده است و نمیتواند در جامعه ما نیز بکند. ملتی که گرفتار دردها و رنجهای بیکران و مهلکی است اقشار آزادیخواه و برابریطلب و عدالتجوی آن، به ویژه نویسندگان و هنرمندانش نیز نمیتوانند نظارهگر این همه بیحقوقی در جامعه باشند و دیوار چینی دور خود بکشند و فارغ از هر مسالهای به فعالیتهای صنفی و تخصصی خود بپردازند؟! اما روشن است که همواره باید به استقبال انتقادات سازنده از یکسو و ارائه راهکارهای مناسب و خلاق در فضایی دوستانه رفت و با بحث و تبادلنظر و توافق، کانون نویسندگان را تقویت کرد. بنابراین کانون نویسندگان ایران، به عنوان اصلیترین، قدیمیترین و جا افتادهترین نهاد دمکراتیک و مستقل نویسندگان و هنرمندان و محققین و مترجمان است که هیچگونه فشاری را از سوی هیچ فرد و گروهی و دولتی برنمیتابد. بر این اساس، اصل دفاع از آزادی بیان، قلم، اندیشه، عقیده، نشر، فعالیت متشکل و متحد خواست قلبی و همیشگی نه تنها هر نویسنده، بلکه هر شهروند آزاده در هر جای جهان است، نمیتواند در مقابل سانسور و سرکوب و تحمیل بیحقوقی به مردم از سوی حاکمیت ساکت بماند و مرعوب سانسور و سرکوب و پروندهسازیهای پلیسی شود!
ادعای نویسنده روزنامه «اعتماد» و وصل کردن کانون به «جرگه یاران فرح»، چیزی جز دروغپردازی و جعل تاریخی نیست و طبیعتا هر انسان آگاهی آن را شدیدا محکوم میکند.
مسلما، آزادی بیقید و شرط اندیشه و بیان و رفع تمام موانع و انواع سانسور و حفظ استقلال عرصه هنر و علم و ادب، آرزوییست که تا تحقق آنها، باید هر راه دراز و سختی را با صبر و شکیبایی و استقامت و سرافرازی طی کرد!
باید جامعه بسازیم که در آن، هیچ فرد و گروهی به هیچ عذر و بهانهای مورد تبعیض و نابرابری و تحت فشارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرار نگیرد؛ هیچ شهروندی و نویسنده و هنرمندی نیز به دلیل آزادی بیان، قلم، اندیشه، نشر و فعالیت جمعی آزادیخواهانه و برابریطلبانه تحت تعقیب قرار نگیرد؛ به خصوص زندان و زندانی سیاسی واژههایی متعلق به تاریخ گذشته و محدود به صفحات کتابها باشند! به قول حافظ:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.
* برگرفته از بانگ شماره ۱۹، نشریه کانون نویسندگان ایارن در تبعید، یولی ۲۰۱۱
***
پاسخ کانون نویسندگان ایران
به روزنامه «اعتماد»
روزنامه «اعتماد» در شماره ۲ تیر ۱۳۹۰، صفحه ۱۰، در مطلبی تحت عنوان «شبکه اطرافیان فرح پهلوی چه کسانی بودند» نوشته است: «این گروه(اطرافیان فرح پهلوی) علاوه بر این که سعی میکردند تا با تلفیق فرهنگ غربی و ایرانی، هویت جدیدی برای ایرانیان به وجود آورند و مواضعی را که رژیم موفق به تصرفشان نشده بود در دست بگیرند، قصد داشتند تا به جذب نیروهای آزاداندیش و مخالفان محافظهکار دولت بپردازند. بدین ترتیب کانون نویسندگان با کوشش فرح به راه افتاد و عده زیادی از شاعران و نویسندگان کشور نیز به جرگه یاران فرح پیوستند.»
روزنامه «اعتماد» نام نویسنده این مطلب را نیاورده است. ای بسا به این دلیل که راه فرار بزدلانه را برای این شخص مفتری بازگذارد، غافل از اینکه به این ترتیب مسئولیت انتشار این افترا و ادعای سراسر کذب را به گردن کل روزنامه میاندازد. تاریخ کانون نویسندگان ایران پاک تر و شفاف تر از آن است که نیازمند رد اینگونه ادعاهای کودکانه و افتراآمیز باشد. با این همه، به ویژه برای نسل جوانی که به سبب حاکمیت فضای سانسور و اختناق بر جامعه در معرض وارونهنمایی و دروغپراکنی امثال نویسنده روزنامه «اعتماد» قرار دارد، اشاره به چند فراز از تاریخ خونبار کانون نویسندگان ایران را ضروری میدانیم.
۱- درست برخلاف ادعای نویسنده روزنامه «اعتماد» مبنی بر «راه افتادن کانون نویسندگان با کوشش فرح»، این کانون همچون نهاد دفاع پیگیر از آزادی بیان و مبارزه با سانسور در تقابل و مبارزه با رژیم ستمشاهی از جمله اعوان و انصار فرح پهلوی شکل گرفت. تاریخ گواهی میدهد که شأن نزول و فلسفه وجودی کانون مقابله با تلاش رژیم شاه برای راهاندازی جریان دولت فرموده «کنگره نویسندگان و شاعران» بود. با انتشار خبر تشکیل این کنگره از سوی دولت در اسفندماه سال ۱۳۴۶، ۹ تن از نویسندگان مستقل با تهیه متنی با عنوان «بیانیه درباره کنگره نویسندگان» هرگونه کنگره دولتی را در غیاب نویسندگان مستقل تحریم کردند. با پخش خبر تهیه این بیانیه، که شمار امضاهای آن تا آغاز سال ۱۳۴۷ به ۵۲ تن رسید، برگزاری کنگرهی دولتی مذکور عملا به فراموشی سپرده شد.
۲- خواه در مورد آن ۹ نفرِ نخست و خواه درباره کل ۵۲ نفری که کانون نویسندگان ایران را در آغاز سال ۱۳۴۷ بنیان نهادند ادعای پیوستن به «جرگه یاران فرح» یک سره بیاساس و پاک مغرضانه و رذیلانه است. از اعضای بعدی کانون و آزادیخواهانی چون سعید سلطانپور نام نمیبریم که زندانی هر دو نظام بود و سرانجام نیز جان خود را بر سر آزادی گذاشت؛ از کسی نام میبریم که روزنامه «اعتماد» و نویسندگانش قاعدتا در مخالفت او با رژیم شاه نباید تردید داشته باشند. یک چهره شاخصِ آن ۹ نفر، و در واقع یکی از بنیانگذاران اصلی کانون نویسندگان ایران، جلال آلاحمد بود. ما پاسخ به این پرسش و در واقع حل این تناقض آشکار را بر عهده نویسنده روزنامه «اعتماد» و همپالکیهایش میگذاریم که چهگونه میتوانند جلال آلاحمد را در آن واحد هم مخالف رژیم شاه و هم در «جرگه یاران فرح» به شمار آورند؟!
۳- در ۶ خرداد سال ۱۳۴۸، هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران متنی خطاب به اعضا منتشر کرد که در آن پیشنهاد عدهای از اعضا دایر بر «انجام مذاکرات خصوصی و استفاده از کانالهای غیررسمی برای قانونی کردن کانون» را رد کرده و به این نتیجه رسیده بود که با روش هایی «نظیر مذاکرات دوستانه با عوامل سانسور و فعالیت خصوصی از قبیل واسطه قراردادن مقامات و دستگاههای صاحب نفوذ» نمیتوان با دستگاه سانسور رژیم شاه مبارزه کرد. از آن پس، مخالفتهای رژیم با فعالیت کانون افزایش یافت به طوری که حتی تالار قندریز(تالار «ایران» آن زمان) از واگذاری محل خود برای برگزاری جلسات کانون منع شد.
۴- در سال ۱۳۴۹، چند تن از اعضای کانون از جمله داریوش آشوری، محمود اعتمادزاده(به آذین)، بهرام بیضایی، فریدون تنکابنی، ناصر رحمانینژاد، غلامحسین ساعدی، محمدعلی سپانلو و سعید سلطانپور بازداشت و یا به ساواک احضار شدند. کانون به این بازداشتها و احضارها اعتراض کرد، اما با تشدید اختناق و سانسور و سرکوب ستمشاهی فعالیت کانون عملا متوقف شد و دوره نخست این فعالیت به پایان رسید.
۵- در ۲۳ خرداد ۱۳۵۶، جمعی از اعضای دوره نخستِ کانون در اعتراض به انحطاط فرهنگی و سانسور و محدودیتهای تحمیل شده به اهل قلم نامهای سرگشاده به نخست وزیر وقت منتشر کردند که به «نامه چهل نفره» معروف شد. این اقدام در واقع آغاز دوره دوم فعالیت کانون نویسندگان ایران در مخالفت با آزادیستیزی و سانسور رژیم شاه بود. پس از انتشار این نامه، هما ناطق عضو کانون نویسندگان را در خیابان ربودند و پس از تجاوز به او در بیابانهای اطراف «کاروانسرا سنگی» رهایش کردند. درست در همان روزها به خانه علیاصغر حاجسیدجوادیی، عضو دیگر کانون، نیز ریختند و به بازجویی و اذیت و آزار خانواده او پرداختند.
۶- در همان سال ۱۳۵۶، از ۱۸ تا ۲۷ مهرماه، به همت کانون نویسندگان گردهمایی بزرگ و تاریخی نویسندگان و شاعران ایران به نام «شبهای شاعران و نویسندگان» در محل انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان(انستیتو گوته) برگزار شد. استقبال مردم از این اقدام کانون و حضور پرشور و انبوه آنان در برنامههای این «ده شب» به سهم خود سکوت گورستانی چندین ساله استبداد سلطنتی را درهم شکست و فضا را برای حضور و فعالیت جریانها و نیروهای سیاسی اپوزیسیون آماده کرد – جریانها و نیروهایی که از قضا بعدها مانع فعالیت کانون شدند، شماری از اعضای آن را بازداشت و زندانی و اعدام کردند، و به این هم بسنده نکردند و برخی را از خیابان ربودند و به گردنشان طناب انداختند، و اکنون نیز جمعی دیگر را به جرم غیرقانونی بودن کانون محاکمه میکنند. این هم از طنزهای تلخ تاریخ است که کانون نویسندگان ایران باید از یک سو تقاص مبارزه با رژیم شاه و به طورکلی دفاع از آزادی بیان را پس دهد و، از سوی دیگر، به همکاری با این رژیم و «پیوستن به جرگه فرح پهلوی» متهم شود!!
۷- در ۲۳ آبان ۱۳۵۶، در اعتراض به سرکوب و خفقان رژیم ستمشاهی، به فراخوان کانون نویسندگان ایران بیش از ده هزار نفر از دانشجویان و جوانان و دیگر مردم معترض به مدت ۲۴ ساعت در دانشگاه صنعتی تهران(«آریامهر» آن زمان و «شریف» بعدی) تحصن کردند. در همان زمان تحصن، تنی چند از اعضای کانون در خیابان مورد ضرب و شتم ساواک و پلیس شاه قرار گرفتند و بازداشت شدند.
اینها مشتی است نمونه خروار که نشان میدهد کانون نویسندگان ایران در زمان رژیم شاه نه تنها به هیچ روی جذب ساختار قدرت نشده بود بلکه همواره برای آزادی بیان مبارزه میکرد و طبعا این امر او را به مخالفت با سیاستهای اختناقآلود و سرکوبگرانه آن رژیم میکشاند. بر هر ناظر بیطرف و هر انسان بیغرض و مرضی روشن است که ادعای نویسنده روزنامه «اعتماد» مبنی بر پیوستن اعضای کانون به «جرگه یاران فرح» چیزی جز دروغپردازی و وارونهنمایی تاریخ نیست. این ادعا را بر هیچ واقعیت و سند و مدرکی نمیتوان استوار کرد و، از همینرو، مصداق بارز و آشکار نشر اکاذیب، و افترا و تهمت ناروا و بیاساس است.
بر ما روشن نیست که چرا روزنامه «اعتماد»، که خود از قربانیان سانسور بوده و از همین رو مورد دفاع کانون نویسندگان ایران قرار گرفته است، در دوره جدید خود باید چنین مطلب دروغین و افتراآمیزی را چاپ کند. اما این را خوب میدانیم و با صدای بلند اعلام میکنیم که اگر این روزنامه در این پندار به سر میبرد که با چاپ اینگونه مطالب و سم پاشی بر ضد نهاد آزادیخواهی چون کانون نویسندگان ایران می تواند رضایت خاطر سانسورچیان را تامین کند و برای خود حاشیه امنیتی بسازد، باید بداند که در خطا و توهمی محض و مهلک به سر میبرد. قاعدتا تجربه سی و اند سال زندگی در فضای سانسور و اخنتاق باید به اهل قلم به طورعام و اهل مطبوعات بهطورخاص نشان داده باشد که آنچه آزادی بیان، از جمله انتشار آزادانه مطبوعات، را تضمین میکند نه تمکین و کرنش و باج دادن به سانسورچیان بلکه مقاومت پیگیر در برابر سانسور و دفاع استوار و راسخ از آزادی بیان است.
کانون نویسندگان ایران پیش از این نیز نشان داده است که مایل نیست صدای هیچ روزنامهای، حتی روزنامهای چون «اعتماد» که چنین مطلب دروغین و بیاساسی را بر ضد او منتشر میکند، خاموش شود و بر اساس منشور خود مبنی بر به رسمیت شناختن آزادی بیان بیهیچ حصر و استثنا برای همگان، از حق انتشار آزادانه هر نشریهای از جمله روزنامه «اعتماد» دفاع میکند. با این همه، این واقعیت را نیز نمیتواند ناگفته گذارد که انتشار اینگونه مطالب دروغین و خلاف واقع بر ضدنهادی چون کانون، آن هم در شرایطی که اعضای این نهاد به انحای گوناگون زیر فشار قرار دارند تا از آزادیخواهی خود دست بردارند، حتی اگر با هدف جلب رضایت سانسورچیان هم انجام نگرفته باشد، اعتماد همان مخاطبان اندک اینگونه روزنامهها را بیش از پیش سلب میکند.
کانون نویسندگان ایران
۷ تیر ۱۳۹۰