ناسونالیسم تحت پوشش سرخ !

قبل از هر چیز امیدوارم که  بحث های من که به صورت پراکنده در هر کجا که دعوت شدم از جمله  آنها سمینار  ۴ سال پیش تحت عنوان   ” حزب و حزبیت ”  سخنگو حمید تقوائی در کانادا ، تورونتو که صحبت کردم ولی طبق معمول سانسور و حذف از  روزنه  شد ، این بار منتشر شود! 

در نظر داشته باشد که ما کمونیستهای تبعیدی هستیم ! اما تحت تعریف مانیفست کمونیست ما باید کارگران کمونیست باشیم در محل زندگیمان ! به همین میزان فرق نمیکنه که کجای دنیا اقامت گزینند، تا زمانیکه محل فعالیت کمونیستی شما که قرار است در دل

جنبش کارگری  متشکل کردن کارگران بر علیه نظام سرمایداری باشد ! با دوری گرفتن و خونسا بودن در محل زندگیتان خدمتی به نظام سرمایداری کرده اید ، آگاهانه یا غیر آقاهانه تحت پوشش سرخ ! فعالیت کمونیستی قرار نیست که در تشکلی جدا از تشکل گرگری  باشد ، چرا که الزاما و به طور مطلق باید در تشکلات کارگری باشد ! حال فقط تصور کنید که ما ها هر کدوم بیشتر از ۲۰ سال و اندی که (با توجه به فعالیت در مرز عراق ) به طور واقع از کشور ایران و به خصوص از ارتباط مستقیم با کارگران ایران به دور بودیم ، پس از جدائی تحت کمونیست کارگری که قرار بود در محیط زندگیه کارگران فعالیت کنیم و بحث تفاوتهای  ما  اصولا  آنجا مشتق گرفت ! اما مسفانه تعریف مشخص ناسیونالیسم گمنام بود ! چرا که ما  به عنوان اعضا ، تحت سیاست حزب کمونیست کارگری ایران  در کشورهای مقیم مهمان بوده  و هستیم   و حزب اساسا تبدیل به یک محیط بوروکراتی و الزاما ناسیونالیستیتر از قبل تبدیل شد که دلیل اصلیش بی ربطی به جنبش کارگری بود و در ذات خودش راهی نداشت بجز خشک شدن !اما تاثیر و توهم در مورد کمونیست بزرگترین ضربه برای به حدر دادن نیرو و انرژی فعالین شد در این ۲۰ سال اخیر ! بل اخص من به نمونهائی از این روند غیر کمونیستی  و مغایر با جنبش کارگری حزب کمونیست کارگری  خوهم پرداخت  !قبل از هر چیز میخواهم روشنتر عنوان کنم که دلیل به پرداختن به این حزب این است که تنها  سازمان چاپ سنتی بود که ادای کارگری کرد ! در سال ۱۹۹۵ میلادی در  مقابل فراکسونی که بحث بیربطی این حزب رو در جنبش جاری کارگری مطرح کرد   ‘که من هم جزوی از این فراکسون بوده و بعد از آن من در جنبش کارگری کانادا و مشخصا به عنوان هیات اجرائی در شورای کارگران تورونتو در کانادا در بخش چاپ این جریان شروع به فلیت مستقیم در جنبش کردم ‘، پاسخ این حزب در مقابله این فراکسون این بود که به طور غیره مستقیم خفه شد! چطور؟ به فرستادن حمید تقوائی به کند به عنوان سخنگوی حزب و منصور حکمت تحت تیتر ” حزب و تقدس حزبیت ” . در واقع این شروع سانسور و خفه کردن مخالفین بود به اسم اینکه اگر کسی این حزب رو نقد کند منحرف و به یک اعتبار  کافر است ! شاید در دیدگاه متعصبین این تشکیلات لغات کافر غیر واقعیست و اجحاف به نظر ایاد  ولی سوال اینست پس چرا تقدس تشکیلات مجاز و کومونیستیست ! و اصولن تحت چه پرنسیب  و تحت چه سبک کار و متدولوژی بر جسته کردن تقدس حزب بر منافع کارگری رسمیت دارد . آیا غیر ازاین است که با  سکتاریست بودن و  عمده کردن ناسونالیست ایرانی تحت پوشش سرخ به بورژوازی منطقه خدمت و بانی  ایزوله کردن کمونیستها از جنبش کارگری در محیط زندیاشان شد ؟؟؟

انحرافات این حزب برای بقا مستصل و نیاز به مناسبت غیرکارگری و بورژوازی خود داشت! کماکان حمید تقوائی و منصور حکمت در سالهی ۹۰ میلادی پیشه و کسوت مجاهدین رو مورد بازبینی و شروع به کار بردن آن کرد ! تحت نام قدرت !!! اما سوال اینست که قدرت چه طبقه ای در دل یک تشکیلات غیره کارگری با سیاستهای تنزل یافته ی ” جمهوری غیره اسلامی خواهی ” و نئو لیبرالیزمی ، خوابیده است ! پس تفاوت های ما با کومله و غیره کجا رفت ؟؟؟؟؟؟

حتا حمید تقوائی در داخرین سمینار ۴ ساله پیش بحث شخصیت سازی مثل هایلئوود را مطرح کرد !!! و به درست مطرح کرد چون آخر خط بود و راهی جز این نبود که تاکتیکهای اساسا بورژوا و رویزونیستی این تشکیلات رو که شاخه شاخه شده بود به صورت مشخص اسم و توجه کند !! تعین دولت ، به عنوان اوپوزیسون یکه از بزرگترین انحرافات این سازمان تحت نام کمونیسم بود !! متوالی شخصیت سازی بت سازی بود که شروع شد و راهی جز این برای این حزب پوسیده نبود !!! به جای برجسته کردن جنبش کارگری این حزب به بت ساسی رهبری منصور حکمت کرد به طوری که کسی نتواند گرایشات این فرد را نقد و مورد بررسی قرار دهد ، و در صورت نقد کردن منصور حکمت کل کمونیست الهی مورد حمله قرار گرفته !!!

 

شایسته محمدیان ! ترجیحا زمان !!